شرح دعای عهد (قسمت سی ام)

شرح دعای عهد (قسمت سی ام)

۱۰ خرداد ۱۳۹۴ 0

 

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ‏؛و تعجیل فرما فرج او را. و آسان فرما بیرون آمدن او را . و فراخ فرما راه رفتار او را و سلوک فرما ، مرا در محل و راه حجت او . و نفوذ ده او را . و محکم فرما قوت و پشت او را.

و مراد به «فرج » یا ظهور او است،

یا آن چیزی که بر ظهور او مترتب می شود; از فتح و نصرت و غلبه بر اعدا. و ثانی ، اظهر است. ولکن اول ، اوفق به قواعد عقلیه است. زیرا که بلایی و غمی و همی بدتر از غیبت امام نیست. زیرا که غیبت اصل همه مفاسد مترتبه بر عدم حضور حجت و سلطان است، (8) بلکه اگر نبود اعظمیت مفاسد، دیگر هر آینه ، غیبت امام خلاف حکمت خداوندی بود. و چون مفاسد دیگر که اعظم است، بر ظهور دائمی او مترتب می شود، که منشا کل آنها، عدم استعداد مردم است برای خدمت او. لهذا غیبت موافق حکمت شده و خداوند اگر چه قادر است بر دفع جمیع مفاسد، و لکن دفع کل هم خلاف قانون حکمت و عموم رحمت است. و لهدا امام غایب می شود و با وجود این ، باید بندگان ، غیبت او را بلای عظیم بدانند و رفع آن را از خدا بخواهند که آن ظهور امام است. اگر چه با قطع نظر باشد از فوائد دیگر مترتبه بر آن. (9)

و مراد از «تسهیل مخرج امام »،

مهیا ساختن اسباب آن است. مثل آنکه به عنایت خود، مردم را مستعد خدمت او کند. و خود او را ماذون در خروج فرماید. و اعادی او را خوار و ذلیل کند، که او در خروج ، اندیشه از ایشان نفرماید. و همچنین سایر اسباب ظاهره و باطنه را برای او فراهم آورد. و «فراخی راه رفتاراو» ، یحتمل، اشاره به آن باشد که به هیچ وجه ، تنگی برای آن حضرت نباشد; نه در معاش و نه در سلطنت و نه در حکمرانی و نه در حضر و نه در سفر و نه در جنگ و نه در صلح و نه در تکلیف و نه در علوم و معارف و همچنین غیر اینها از هر چه که تصور شود. زیرا که حذف مقتضی مفید عموم است. و در اینجا «منهج » مقید به چیزی نشده است.

و حقیقت کل این «وسعت »ها،

راجع به وسعت صدر و ذات و نفس خود امام است که حاکی از لاحدی خداوند است که به هیچ وجه محدود نیست. و جمیع حدود در تحت او و در فرمان او است. چنانکه از صفات خداوند است که «یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید» . و اگر نه دنیا را قدر و مقداری در نزد امام نیست که از برای او تنگ شود یا فراخ.

و مراد از «سلوک محجه » او،

قبول حجج او است در اثبات امر خود; از دلایل و براهین و بینات از معجزات و غیرها، که کل ، طریق معرفت او است. و هر کسی باید در آن سلوک کرده تا به مقصود برسد. و ممکن است که مراد، سلوک راه حجج او باشد در اثبات امر او ، برای الزام مخالفین و معاندین. یا مراد عمل به مقتضای حجتهای او باشد در اصول و فروع دین. زیرا که این دو وجه هم نوع سلوکی است در راه حق.

و مراد از «نفوذ امر او»،

قبول خلایق است فرمایشات او را . یا مراد رسوخ حقیت او است در قلوب; یعنی اعتقاد به حقیقت او کنند. با آنکه مقصود آن است که آثار حقیت او در آفاق و انفس ظاهر شود، به اینکه ظهور او تصرف در اوضاع عالم کند. مثل آنکه نیکان را ، نیکی ایشان را ظاهر کند، و بدی بدان را نیز ظاهر کند; هر چند در ظاهر ، نیکی نیکان قبل از ظهور او، مخفی و بدی بدان نیز مخفی باشد. و به واسطه ظهور او ، این دو ظاهر شود.زیرا که ظهور آن حضرت ، میزان و محک حقایق و اسرار خلایق است.
و بالجمله; بعید نیست که امثال این احتمالات همه مندرج در این فقرات باشد. زیرا که منافاتی فیما بین آنها نیست.
و اینکه خواهش از خدا می شود که خداوند نفوذ دهد امر او را ، با وجودی که در غیر وجه اخیر نفوذ امر آن حضرت باید از خلایق متمشی شود به جهت آن است که مرجع خلایق هم خداوند است. و زمام همه امور به دست او است. و تقدیر و تدبیر ملک بر وفق حکمت مختص او است. پس همه با او است و احدی در چیزی خارج از قدرت او نیست. اگر چه آن را در حد خود، قدرت و اختیاری باشد. ولکن با وجود همه اینها، از قواعد سابقه و فوریت اجابت ادعیه صادقه و رجوع آنها و متعلقات آنها در نفس داعی، معلوم شود که حقیقت همه این فقرات بالفعل در نفس داعی باید موجود باشد، که دعا بنابر آن ، اظهار حال است نه غیر آن.

و مراد از «محکمی قوت و پشت آن حضرت»،

تسدید (10) خداوند است، آن حضرت را، به تایید دلایل و براهین و توضیح حجج امارات یقین . یا مراد کثرت اتباع و اصحاب و خلوص یاران و احباب او است، که سبب رواج امر او شود. و ممکن است که «شدت ازر» اشاره به وزرا و امرا و علما و حکما و سایر اهل دانش باشد، که خداوند برای آن بزرگوار قرار دهد، تا آنکه همه ارکان ملک برای او حاصل شود.
و بنابراین ، افراد «ازر» یحتمل اشاره باشد به راس و رئیس ظوائف مذکوره که به منزله حضرت امیرالمؤمنین(ع) باشد نسبت به خاتم الانبیاء6 و هارون نیست به حضرت موسی(ع) چنانکه در آیه کریمه: «اشدد به ارزی » (11) واقع شده است.
والحاصل ، چون ظهور آن حضرت، شباهت تامه با ظهور انبیا: خواهد داشت، لهذا در امثال این گونه امور، نظیر آنها خواهد بود. و چون امر ملک آن حضرت، به آنچه گذشت، تمام شد، بعد از آن تعمیر آن را از خدا می خواهی و می گویی:


پی نوشت ها:

 8. مفاسد مترتبه بر غیبت حجت ، طغیان مردم و شیوع جهل و حیرت خلایق است در علوم دینیه . و مفاسد مترتبه بر داوم ظهور او، عدم قبول مردم است اسرار علم او و حقایق علوم دینیه را . و همچنین در صدد ایذاء و قتل او بر آمدن و او را مقتول و مخذول کردن و نظایر اینها از آنچه که در احادیث و کلمات علماء اعلام بیان شده ، یا اشاره به آنها شده از آنچه سؤال از آن را منع کرده اند.
9. فوائد مترتبه بر غیبت امام بسیار است. یکی حصول استعداد است که در متن اشاره به آن شده و عمدتا همین است. و فوائد دیگر مانند ظهور علو امر او است بعد از ظهور او و ظهور نعمت است بعد ازعدم آن و تقدم شر و انقطاع آن است به خیر نه به عکس، و حال آنکه کمال خیر به شر ظاهر می شود. و از این جهت شر هم ضرور است و در حکمت و همچنین امثال اینها از آنچه که مرجع آنها کلا امتناع ابتداء به خیر است به ملاحظه آنکه مراتب آن را نهایت نیست و هر مرتبه ای مادونی نسبت به ما فوق آن شر است.
10.تسدید: استوار کردن، راست و درست کردن

11. طه، آیه 31.

منبع: مجله: موعودخرداد و تیرماه 1376، شماره3، نقل از سایت حوزه

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث