داستانهای علما: توحید عملی آخوند خراسانی (+ عکس نوشته)

داستانهای علما: توحید عملی آخوند خراسانی (+ عکس نوشته)

۲۶ دی ۱۳۹۴ 0 معارف
نویسنده کتاب مرگی در نور می ‏نویسد:
عمویم حاج محمود آقا برایم نقل کردند شیخ احمد دشتی که مقرب آخوند بود تعریف می‏ کرد:
در زمانی که وضع مالی آخوند خوب نبود یک شب که آخوند مجلس درس خصوصی داشت و در آن مجلس شاگردان مبرز و مثل میرزای نائینی و مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی و شیخ عبد الله گلپایگانی و عده ‏ای دیگر حضور داشتند وقتی مجلس درس تمام شد ما دیدم سید که از خانواده« روفی عی» بود به اتفاق یک نفر دیگر آمدند خدمت ایشان و آن مرد زائر مقداری وجوهات در آورد و به آخوند داد و ایشان هم پولها را گذاشتند زیر تشک.
ما که ناظر جریان بودیم و سخت هم بی پول بودیم خوشحال شدیم که عن قریب استاد چیزی به همه ما خواهد داد اما به زودی امید ما مبدل به یاس شد زیرا دیدیم بعد از آنکه آقای آخوند پولها را زیر تشک گذاشت آن مرد سید بلند شد و رفت در گوش آخوند آهسته چیزی گفت آقای آخوند قلم و دواتی دم دستش بود به سید اشاره کرد بنویس آن سید هم چیز مختصری نوشت و به آخوند داد وقتی آن را خواندند کاغذ را پاره کردند همه آن پولها را در آوردند و به آن سید دادند و آن سید هم پولها را برداشت و تشکر کنان رفت. 

شیخ احمد دشتی می ‏گفت: ما که ناظر این صحنه بودیم نمی‏ دانستیم جریان چیست حس کنجکاوی مان نیز سخت برانگیخته شده بود همه می ‏خواستیم سر از این ماجرا در بیاوریم رفقا جرأت نمی‏ کردند سوالی بکنند و چون من رویم به ایشان بازتر بود با اشاره رفقا سوال کردم و عرض کردم: حضرت آقا ممکن است بفرمائید داستان از چه قرار است؟

فرمودند: کدام داستان؟

عرض کردم:اینکه این دو نفر آمدند و یکی پولی داد و شما پس از خواندن نوشته آن سید آن پول را به آن سید دادید معنای این مطلب را ما نفهمیدیم.

آخوند فرمودند: خیلی چیزهای توی دنیا هست معنایش فهمیده نشده و ما نمی‏ فهمیم این هم یکی از آنها.

شیخ احمد می‏ گفت من موضوع را دنبال کردم و یکی دو نفر از حاضرین هم تایید من می‏ کردند و اصرار کردند که اگر ممکن است ایشان توضیحی بدهد.

آخوند فرمودند: حالا که اصرار دارید پس بدانید که آن مرد زائر آمد و چهارصد لیره پول برایم آورد من گرفتم آن سید به من گفت: دو پسر دارد و می‏ خواهد هر دو عروسی کند پول ندارد من به او گفتم بنویس ببینم چه مقدار پول احتیاج داری؟ خواستم کسی متوجه نشود او نوشت صد لیره من دیدم این مبلغ برای عروسی دو پسر کافی نیست هر چهار صد لیره را به او دادم. 

شیخ احمد گفت: وقتی آخوند این مطلب را فرمودند میان شاگردان قیل و قال افتاد و گفتند آقا شما که خودت احتیاج داری و وضع مالی ما را هم که می‏ دانی خراب است ما هیچ شما چرا به فکر خودت نیستی چطور چهارصد لیره را به یک سید دادید و حال آنکه ما می‏ دانیم بچه‏ های شما در مضیقه هستند.

ما که داشتیم این اعتراضها را می ‏کردیم ناگهان دیدیم آخوند گریه کرد. ما همه ساکت شدیم و از ایشان معذرت خواستیم،

آنگاه آخوند فرمودند:

ناراحتی من از این نیست که مرتکب جسارتی نسبت به من شده‏ اید افسردگی من از این جهت است که می‏ بینم زحماتی را که در عرض سالها برای شما کشیدم همه به هدر رفته زیرا مشاهده می‏ کنم که شماها در رکن اول سلام که توحید است مانده ‏اید و از آن غافلید و نمی ‏دانید که رزق و روزی را خدا می ‏دهد نه بنده خدا اگر منظورتان از این حرفها این است که من این قبیل پولها را برای خود بردارم و پس انداز کنم من احتیاج به پس انداز ندارم وقتی که از خراسان آمدم با چند تا کتاب آمدم و چیز دیگری نداشتم خداوند این همه نعمت و عزت به من داده اگر منظورتان بچه‏ های من است که من آنها هم وضعشان خوب است و خدا رزاق آنهاست شاه همه باید به خداوند اتکاء داشته باشید و امید به او ببندید نه بکس دیگر من متاثرم از اینکه می‏بینم شماها خدا را فراموش کرده و به بنده او چشم دوخته ‏اید (برگی در نور،ص386)


منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی(وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث