معرفی کتاب استادان و نااستادان

معرفی کتاب استادان و نااستادان

۳۱ شهریور ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع
«انگیزه‌های یادگیری باید بسیار قوی باشد تا سختگیری را بتوان به‌ جان خرید؛ از رفتارهای ناخوشایند نرمید و از جمله‌های نیشدار آزرده نشد. البته این، به زبان آسان است؛ اما چه می‌شود کرد، بهای بعضی چیزها گزاف است.» (1)
استاد کیست و نااستاد کدام است؟ اگرچه تعبیر استاد را دست‌کم چندصد بار خوانده، شنیده و به کار برده‌ایم، تعبیر «نااستاد» را نخستین بار بر جلد کتاب «استادان و نااستادانم» می بینیم . همه برداشتی از معنای استاد داریم که خارج معنای رسمی آن است: هرچند هرکس که در دانشگاه تدریس کند، در اصطلاح استاد نامیده می‌شود، در خلوت و در ذهن رها از تکلف‌های معمول، هر مدرس دوره‌ی دانشگاهی‌مان را استادِ خود خطاب نمی‌کنیم. استفاده‌ی صادقانه از تعبیری مثل «فلانی حق استادی بر گردن من دارد» فقط درباره‌ی برخی استادان، نشان می‌دهد ممکن است استادانی هم داشته باشیم که حق استادی بر گردن ما نداشته باشند .
 
برویم سراغ واژه‌ی «نااستاد». «عبدالحسین آذرنگ»، نویسنده‌ی کتاب «استادان و نااستادانم» در سرآغاز کتابش می‌نویسد:
«تأثیرها، چه مثبت و چه منفی، ذهنم را بیشتر متوجه خود می‌کرد، و در این درگیری ذهنی بود که خودآگاه شدم تنی چند از استادانم در من حضوری پایدار دارند؛ شاید روزی نباشد که به آن‌ها نیندیشم؛ و مسیر کار و زندگی‌ام از تأثیر آن‌ها برکنار نیست. شمار این استادان از انگشتان یک دست افزون نیست، آن هم از میان حدود ۳۰۰ تنی که در دوره‌های متفاوت تحصیل و کار، به‌گونه‌ای حق آموزش بر من داشته‌اند. به نظرم می‌رسید که معماران اصلی یا اصلی‌تر ساختار ذهنی‌ام همین‌ها بوده باشند. در برابر آن‌ها، درست نقطه‌ی مقابل آن‌ها، نااستادان بودند که شمارشان به‌مراتب بیش از استادان بود و تأثیرات بد و منفی و رماننده‌ی آن‌ها، گذشته از آنکه پس از گذشت سال‌ها همچنان برجا بود، چه بسا مسیر کار و زندگی بسیاری چون من را تغییر داده بود. در میان این دو قطب، طیف گسترده‌ای از استادان کم‌تأثیر یا بی‌تأثیر قرار می‌گرفت که ویژگی خاصی از آن‌ها در خاطره‌ام نبود یا اگر هم بود، کمرنگ و بیرنگ بود.» (2)
پس مراد نویسنده از استاد و نااستاد کسانی است که حضوری پایدار در ذهن و زندگی شاگرد داشته باشند: اولی نقش مثبت دارد و جذب‌کننده است و دومی اثری رماننده و منفی دارد.
با خواندن کتاب «استادان و نااستادانم» در ذهن خود کتابی تازه خواهید نوشت که شخصیت اصلی‌اش شما هستید و استادان و نااستادانش، استادان و نااستادان شما. با خواندن این کتاب به گذشته‌ی خود برخواهید گشت و در خاطرات‌تان کاوش خواهید کرد که کدام آموزگار و دبیر و مدرس دانشگاهتان را به یاد دارید؟ از کدام‌ها چه تأثیرهایی گرفته‌اید؟ کدام‌ها شما را از گرایشی که پیدا کرده بودید ، دلزده و خسته کردند و کدام‌ها به شما توانایی و شوق پرواز دادند؟ دایره‌ی استادان و نااستادان به عرصه‌ی آموزش‌های سامان مند مدرسه‌ای و دانشگاهی محدود نیست. در هر زمینه‌ای با چنین کسانی روبه‌رو شده‌ایم؛ در محله، در ورزش، در دوره‌ی سربازی، در کار و در زندگی روزمره ممکن است شخصی ساده درسی بزرگ به ما داده باشد؛ درسی که تلنگری بوده بر ذهن ما و بعدها به رفتار ما، ناخواسته، سمت‌ وسو داده است .
 آذرنگ معتقد است رابطه‌ی عمیق بین استاد و شاگرد حتماً باید تدریجی، طی زمان و همراه با اعتماد و احترام باشد و این ویژگی در کار استادان موفق و محبوب دیده می‌شود.(3) همچنین اگرچه او برخی استادان را به دلیل بخل علمی، «معلم بخیل» می‌نامد، از کتاب‌ها با تعبیر «بخشندگانِ بی‌حسد» یاد می‌کند. (4)
 
برای پایان این معرفی بین ده‌ها بخش جذاب و تأمل‌برانگیز کتاب، فقط به ذکر یک مورد بسنده می‌کنیم . این مورد را نویسنده از زبان استادی نقل کرده که تجربه‌ی استادیش را به آذرنگ جوان یادآوری می‌کرده است:
«هیچ کودکی را بیکاره نمی‌بینید؛ کودکان همواره به کاری مشغول‌اند، تا خسته شوند، از پا درآیند و بخوابند. هیچ کودکی بی‌هدف نیست، حتی در بازی‌هایی که روزها و روزها تکرار کند. کودکان در دنبال کردن هدف‌ها، در بازی‌ها و در کنجکاوی‌هایشان کاملاً جدی هستند؛ دروغ نمی‌گویند، تا زمانی که از بزرگ‌ترها دروغ گفتن را بیاموزند. آنچه در دل دارند بر زبان می‌آورند، تا از بزرگ‌ترها یاد بگیرند زبان برای بیان کردن ذهنیات و مکنونات نیست؛ بلکه برای پنهان کردن معنا و منظور است، یا گمراه کردن دیگران . کودکان همه را دوست دارند یا می‌توانند همه را دوست داشته باشند. به همه اعتماد می‌کنند یا می‌توانند اعتماد کنند. بعد یاد می‌گیرند با بدبینی و بی‌اعتمادی به دیگران بنگرند و از آن‌ها دور و دورتر شوند و سپس به آن‌ها کین بورزند.» (5)
در پشت جلد کتاب آمده است:
«این کتاب برای کسانی نوشته شده است که دغدغه‌ی آموزاندن و آموختن دارند. عشق به آموختن را چه کسانی و چگونه در دل‌هایی برمی‌افروزند؟ میل به آموختن را چه کسانی و چگونه در دل‌ها می‌ میرانند؟ مرز استادی و نااستادی کجاست؟ آیا اگر ما استادان دیگری می‌داشتیم یا تأثیرگذارانی که علاقه‌های عمیق و استعدادهای ما را درمی‌یافتند و ما را به مسیرهای خودمان سوق می‌دادند، اکنون همان بودیم که هستیم؟ آموزشگران راستین، انگیزشگران راستین‌اند؛ آن‌ها کاشف، هدایتگر، الهام بخش و نیرودهنده‌ی انگیزه‌هایی هستند که سرچشمه‌ی همه‌ی آفرینش‌ها، رهگشایی‌ها و ساختن‌هاست…»

پی نوشت:

1-استادان و نااستادانم، ص ۸۶
2-صص ۵ و ۶
3-ص ۸۹
4-صص ۸۱ و ۸۲
5-صص ۵۰ و ۵۱
 
منبع:
خبرگزاری مهر(با تلخیص)
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث