وقایع  روز بیست و هفتم رجب

وقایع روز بیست و هفتم رجب

۲۲ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

۱- بعثت حضرت رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ۴۰ سالگى به رسالت

بيست و هفتم رجب مطابق با روز نوروز در چهل سالگى دركوه حِراء عصاره موجودات و سيد كائنات به رسالت مبعوث گرديد.

جبرئيل نازل شد . عرض كرد: اقرء باسم ربّك الذى خلق خلق الانسان من علق تا پنج آيه سپس وحى الهى را رسانيد . رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از كوه حراء به زير آمد . ولى انوار جلالت حضرت را احاطه كرده بود . چون داخل خانه خديجه شد خانه منور گشت . خديجه پرسيد : يا محمد اين چه نوريست كه در تو مشاهده مى كنم فرمود: نور نبوّتست . بگو : لا اله الا الله محمّد رسول الله، خديجه گفت و به پيغمبر ايمان آورد . سپس حضرت فرمود : من سرمائى در خود مى يابم . جامه اى بر من بپوشان . حضرت پوشيد و خوابيد . از جانب حق تعالى ندا رسيد : يا ايّها المدثّر قم فانذر و ربّك فكبّر، برخيز مردم را از عذاب الهى بترسان و خدا را ياد كن.

به اتفاق فريقين اول اجابت كننده از مردان امير المؤمنين على بن ابي طالب است كه در سن ده يا دوازده سالگى ايمان آورد.

پيامبراسلام ۳ سال مردم را مخفيانه به توحيد دعوت كرد . معدودى ايمان آوردند .  بعد از ۳ سال مجلسى تشكيل داد و اعاظم خويشان و قبيله خود را دعوت نمود و خطبه خواند و رسالت خود را اظهار نمود . حضّار سر به زير انداخته سكوت نمودند . امير المؤمنين از سكوت حضار متاءلم شد و غضب آلود از جاى برخاست  .عرض كرد : يا رسول الله من پشتيبان شما خواهم بود و تا آخرين نفس به تو يارى خواهم كرد مجلسيان متفرق شدند و استهزاء مى كردند . ولى خداوند فرمود: « فاصدع بما تؤ مر و اعرض عن المشركين انّا كفيناك المستهزئين»، آشكارا مأموريت را بيان كن و از مشركان اعراض نما ما شرّ استهزاء كنندگان را از تو دفع خواهيم كرد.

حضرت دربازار به زبان فصيح مى فرمود : اى مردم قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا اين كلمه را بگوئيد تا رستگار شويد و ابولهب عموى پيامبر عقب حضرت مى رفت و مى گفت : مردم سخن او را نشنويد او دروغگو است و سنگ بر وى مى انداخت . چنانكه پاشنه او را خونين كرده بود و اكثر بزرگان عرب نيز با ابولهب متفق بودند.

آنقدر اذيتها ديد و زحمتها كشيد . ولى تحمل و استقامت نمود . چنانكه حضرت فرموده : ما اوذى نبىّ مثل ما اوذيت پيامبرى مثل من از امت اين اندازه اذيت نديده.

۲- امام حسين عليه‌السلام در مدينه نزد وليد از بيعت به يزيد امتناع ورزيد ۶۰ ق

چون معاويه در نيمه رجب به جهنم واصل شد  يزيد جاى او نشست .  نامه اى به وليد بن عتبه كه از جانب معاويه حاكم مدينه بود نوشت كه اى وليد بايد از حسين بن على و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير وعبدالرحمن بن ابى بكر از براى من بيعت بگيرى و كار را بر آنها تنگ بدارى عذر آنها را قبول نكنى  هر كدام بيعت نكردند سر از تن جدا كنى و براى من بفرستى.

نامه يزيد به وليد رسيد . مروان را طلبيد و مشورت كرد . مروان گفت : دعوت كن و بيعت از براى يزيد بگير وگرنه به قتل برسان در آن شب وليد ايشان را خواست.

امام سى نفر از اهل بيت و موالى خود طلبيد . امر فرمود : سلاح برداريد و بر در خانه بنشينيد . اگر صداى من بلند شود  داخل خانه شويد . حضرت وارد مجلس وليد گرديد ديد مروان نيز آنجاست.

وليد خبر مرگ معاويه را داد . حضرت كلمه استرجاع گفت . پس وليد نامه بيعت به يزيد را خواند . حضرت فرمود : گمان نمى كنم تو راضى باشى من مخفيانه بيعت كنم  بلكه آشكارا در حضور مردم، وليد گفت : بلى چنين است . حضرت فرمود امشب تاخير كن تا صبح، مروان به وليد گفت : اگر اكنون دست از اين بردارى ديگر بر او دست نيابى مگر خون بسيار از طرفين ريخته شود . حالا بيعت بگير وگرنه گردن او را بزن.

حضرت غضبناك شد  و فرمود : يابن الزرقاء تو مرا خواهى كشت يا او . به خدا سوگند دروغ گفتى هرگز قادر نيستيد و رو كرد به وليد  و فرمود : يزيد مردى فاسق و شرابخوار و كشنده مردم به نا حق است مثل من كسى با او بيعت نمى كند . حضرت از مجلس بيرون آمد و با ياران به خانه مراجعت نمود.

منبع:
کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث