شرح زیارت امین الله؛ « وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ »؛ عظمت و درجات شناخت خداوند

شرح زیارت امین الله؛ « وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ »؛ عظمت و درجات شناخت خداوند

۲۷ دی ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلام

 

عظمت شناخت خداوند

با دقت در وجود انسان و مقایسه او با دیگر موجودات، می فهمیم اولین جهت امتیاز او در جنبه آگاهی و شناخت است  . آگاهی او از جهت عمق و گسترش قابل مقایسه با سایر آگاهی های دیگر موجودات نیست. انسان با ابزار مختلفی می تواند از جهان خارج آگاهی پیدا کند .  آن هم نه آگاهی سطحی بلکه حقایقی را از آن کشف کرده تا حد ارتباط با ماوراء طبیعت و کشف ارتباط خاص وجودی با آن موجود ماوراء طبیعی که بی نیاز مطلق و کمال مطلق است و یکی از آن ارتباطها، اظهار خضوع در برابر اوست که می توان گفت این اظهار خضوع هدف نهایی از وجود انسان می باشد . زیرا  سایر موجودات شبیه به او، چه بخواهند یا نخواهند و چه بفهمند یا نفهمند خضوع وجودی در برابر هستی مطلق دارند .  لکن آن وقتی انسان به نتیجه وجودیش می رسد که آگاهانه این خضوع را اظهار کند . به گونه ای که خضوع در برابر سایر موجودات را سایه این خضوع بداند

از این جهت امام صادق علیه السلام می فرماید:

روزی امام حسین علیه السلام بر اصحابش وارد شد و فرمود:

ان الله ما خلق العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه : همانا خداوند بندگان را نیافرید مگر اینکه او را بشناسند و وقتی او را شناختند بندگیش کنند و هنگامی که بندگیش کردند با بندگی او از بندگی غیر او بی نیاز شوند .  (1) 

بنابراین اساس اظهار خضوع و ارتباط با حق تعالی معرفت اوست .

همان طور که امام علی علیه السلام فرمود:

اول الدین معرفته : اول دینداری شناخت اوست. (2) 

البته شناخت او با موازین صحیح عقلی به گونه ای که منطبق با سخنان عمیق قرآن و اولیاء دین علیهم السلام باشد، مقدمه لازم و مطلوبی است برای اظهار بندگی صحیح با او .

همان طور که امام علی علیه السلام در دنباله سخن گذشته می فرماید:

و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له  و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف انه غیر الصفة... : و کمال شناخت او تصدیق به اوست و کمال تصدیق به او یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستن او خالص کردن برای اوست و کمال اخلاص برای او نفی صفات از اوست - در عین حالی که او را دارای صفات بدانی - زیرا هر صفتی شهادت می دهد که آن غیر کسی است که صفت را برایش اثبات می کنی و هر موصوفی شهادت می دهد که آن غیر صفتی است که برایش اثبات می کنی - و این دوگانگی صفت و موصوف به معنای متعارفش با یگانگی مطلق او سازگار نیست -. (3)

.... و در روایتی دیگر آمده است که بعضی از اصحاب از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: به من خبر دهید که کدام یک از اعمال افضل است؟

حضرت فرمود:

یگانه دانستن پروردگارت .

سؤال کرد: پس کدام یک از گناهان بزرگتر است؟

حضرت فرمود:

تشبیه کردن خالقت به موجودات(4)  

بنابراین شناخت خداوند متعال به گونه ای که شایسته مقام الوهیتش بوده و منتهی به اقرار به نبوت و امامت ائمه علیهم السلام و التزام عملی به دستوراتش گردد، موجب می شود تا انسان به کمالات بالاتری دست یابد و آن اسکان در جوار پروردگار است  .

همان طور که امام صادق علیه السلام فرمود .(5)

پس چنین معرفتی همان دینی است که اعمال جز به آن قبول نمی شود و ائمه علیهم السلام آن را اساس ایمان و معرفت سعادت دانسته که اگر با آن از این عالم برود  حتماً وارد بهشت می شود و خداوند جزای چنین موحدینی را بهشت قرار داده است .

همان طور که امام باقر و امام رضا علیهماالسلام فرمودند:(6) و علی علیه السلام فرمود:

من عرف الله سبحانه لم یشق ابدا (7) : کسی که خداوند سبحان را بشناسد هیچ گاه به شقاوت نمی رسد(8)

همچنین فرمود:

معرفة الله سبحانه اعلی المعارف : شناخت خداوند سبحان بالاترین شناخت هاست.(9)

درجات شناخت خداوند

از آنجا که انسان در مسیر تکامل است و به گونه ای خلق شده است که در سنین مختلف یا در حالات مختلف آگاهیش نسبت به خود و خارج از خود متفاوت است، از این جهت وقتی معرفت ابتدایی و اجمالی نسبت به خداوند متعال پیدا کرد و به مقتضای آن حرکت کرد و به آن در زندگیش ترتیب اثر داد نورانیت قلبیش بیشتر شده و آن معرفت اجمالی روشن تر می شود  .

همان طور که قرآن کریم می فرماید:

انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون الذین یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون اولئک هم المؤمنون حقا لهم درجا عند ربهم و مغفرة و رزق کریم : همانا مؤمنین فقط کسانی هستند که وقتی یاد خدا شود دلهایشان ترسناک می شود و هنگامی که آیات الهی برایشان خوانده می شود ایمانشان زیاده شده و بر پروردگارشان توکل می کنند . کسانی که نماز به پا داشته و از آنچه روزیشان می کنیم انفاق می کنند . ایشان مؤمنین حقیقی هستند .  برای ایشان نزد پروردگارشان درجات و مغفرت و رزق کریم است . (10)

با دقت در این آیات به دست می آید که وقتی ایمان در مسیر خضوع در برابر حق تعالی و انفاق مواهب الهی در مسیر او قرار گرفت، به حقیقت پیوسته و موجب درجات و پاک شدن از آلودگی ها و عنایت های دیگری از طرف خداوند می شود که هم ظاهر مؤمن آراسته می شود و هم باطنش .  وقتی باطن او آراسته و منور به نور ایمان شد، یاد خداوند و خواندن آیات الهی بر او، دلش را منقلب کرده و یقینش را نسبت به او بالا می برد  .

همان طور که راوی گوید بر امام - شاید حضرت موسی بن جعفر علیه السلام باشد - وارد شدم به من فرمود:

همانا خداوند تبارک و تعالی مؤمن را به روحی از خودش تأیید می کند که هر وقت کار نیکی انجام دهد و تقوی داشته باشد نزدش حاضر می شود و هر وقت گناه کرده و - از حدش - تجاوز کند، آن از او غایب می شود .  پس روح هنگام نیکی کردن صاحبش، از خوشحالی به حرکت در می آید و هنگام کار بد در زمین فرو می رود . پس ای بندگان خدا متعهد شوید نعمت های خداوند را به اصلاح کردن خویش، تا یقینتان زیاد شده و سود خوب گران قدری پیدا کنید . خداوند رحمت کند کسی را که قصد خیرمی کند پس به آن عمل کند یا - اگر - قصد شر می کند پس از آن کناره گیرد .

سپس حضرت فرمود:

ما روح را به اطاعت خداوند و عمل به آن  تأیید می کنیم(11)

بنابراین همان طور که اعتقادات پاک اولیه انسان نسبت به مبدأ و معاد تأثیر در انجام اعمال صالح دارد  اعمال صالح نیز تأثیر در روشن تر شدن آن اعتقادات و ایمان و هدایت اولیه و عمیق تر شدن آن دارد.

همان طور که قرآن کریم می فرماید:

والذین اهتدوا زادهم هدی و آتاهم تقواهم  : و کسانی که هدایت یافتند خداوند هدایتشان را زیاد می کند و تقوایشان را می دهد . (12)

یعنی هر مرتبه ای از هدایت که مربوط به علم و ایمان و معرفت می شود . مرتبه خاصی از تقوی را در مرحله عمل می طلبد و هر مرحله ای از تقوی و عمل صالح تأثیر خاصی در بالا رفتن معرفت دارد .

 همان طور که می فرماید:

الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه  : اعتقادات پاک به سوی خدا صعود می کند و عمل صالح آن را بالا می برد . (13) 

جمع بین این دو دسته از آیات این طور می شود که خداوند به واسطه عمل صالح هدایت را افزایش می دهد .

 بنابراین شناخت خداوند را به لحاظ خصوصیات مختلفش می توان به این اقسام کلی تقسیم کرد . هر چند دقیق نباشد: 

الف - معرفت اجمالی

شناخت خداوند یک حداقلی دارد که انسان با موازین عقلی به آن می رسد  .

همان طوری که راوی گوید: از امام رضا علیه السلام از پایین ترین حد معرفت سؤال کردم .

حضرت فرمود:

اقرار به اینکه معبودی غیر او نیست .  شبیه و نظیری برای او نیست . قدیم و ثابت شده است . موجود است که فاقد چیزی نیست و مانند او چیزی نیست . (14)

اقرار به این مرحله انسان را وارد جرگه اسلام کرده و اعتقاد قلبی به آن او را وارد مرحله ایمان می کند و اعتقاد به ربوبیت کامل حق که اعتقاد به امامت ائمه علیهم السلام را در بردارد و انسان را در برابر ایشان تسلیم کند به گونه ای که فقط معارف القاء شده از طرف ایشان را حق بداند، او را وارد مرحله ایمان به معنای خاصش از دیدگاه ائمه علیهم السلام می کند.

ب - معرفت تفصیلی

این شناخت معمولاً به این گونه حاصل می شود که انسان اگر در مرحله عمل نیز از ائمه علیهم السلام اطاعت کند، خداوند متعال به واسطه ایشان او را به روحی از جانب خودش مؤید کرده و موجب می شود که یقین به ایشان و خداوند متعال و کمالات وجودیه او بالا رفته - همان طور که در روایت گذشته بیان شد - معرفتش نسبت به حق تعالی دقیق تر می شود و به گونه ای می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله به اعرابی فرمود: وقتی او از حضرت از علوم غریبه سؤال کرد . حضرت فرمود:

با اساس علم چه کردی تا اینکه از امور غریبه اش سؤال می کنی؟

آن شخص عرض کرد: ای رسول خدا! اساس علم چیست؟

حضرت فرمودند:

حق شناخت خداوند.

عرض کرد: حق شناخت خداوند چگونه است؟

حضرت فرمودند:

او را بشناسی بدون مانند و شبیه و ضد  و اینکه واحد، احد، ظاهر، باطن، اول، و آخر است  و همتا و نظیری برایش نیست. پس این است حق معرفت او . (15)

و بر این اساس که وقتی از امام سجاد علیه السلام از توحید سؤال می شود می فرماید:

خداوند می دانست که در آخرالزمان گروهی عمیق می آیند . سوره توحید و آیات اول سوره حدید را تا علیم بذات الصدور نازل کرد .  پس کسی که غیر از این را قصد کند هلاک شده است . (16)

ج - معرفت عقلی

این گونه معرفتها معمولاً برای تمامی انسانها میسر است و از راه تفکر در آیات الهی به دست می آید و در مقام توجه به خداوند در اعمال شبانه روزی نیز با تفکر عقلانی و توجه ذهنی، به او و اسماء و صفاتش می توان توجه کرد .  

حال یا از راه حالات ظاهری موجودات استدلال بر وجود حق تعالی و قدرت نامتناهیش می شود . مانند: برهان حدوث، حرکت و امثال آن که نوع بیانات قرآنی در توحید ربوبی و احتجاجات ائمه علیهم السلام (17) با مخالفین این گونه بوده است.

یا از راه به دست آوردن حالات حقیقی موجودات با تحلیلهای دقیق عقلی استدلال بر وجود او و اوصاف کمالیه اش می کنیم . مانند : برهان امکان و وجوب، علیت و حتی برهان صدیقین که از عمیق تر براهین بوده و مقدمات یا مقدمه عقلی و نتیجه عقلی دارد . لکن بینش عقلانی عمیق تری را از راه اول به دست می دهد .

 مانند  : فرمایش علی علیه السلام در جواب سؤال جاثلیق که : آیا خدا را به محمد صلی الله علیه و آله وسلم شناختی یا محمد  صلی الله علیه و آله وسلم را به خداوند؟

فرمودند:

خداوند عز و جل را به محمد صلی الله علیه و آله نشناختم ولکن محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به خداوند شناختم .  هنگامی که - دیدم - او را خلق کرده و در او حدودی از طول و عرض ایجاد کرد . پس با استدلال و الهامی از او و اراده اش، شناختم که حضرت تدبیر شده و مصنوع است...(18)

و همچنین امام صادق علیه السلام از کلام علی علیه السلام نقل می کند که فرمود:

اعرفوا الله بالله و الرسول بالرسالة و اولی الامر بالمعروف و العدل و الاحسان  : خدا را با خدا بشناسید و رسول را با رسالتش و صاحبان امر را با کار خوب و عدالت و نیکی کردن .(19)

این روایت نیز انسان را به تحلیل عقلی نسبت به اصول معارف دین وادار می کند که هر یک از آنها را با خودشان بشناسیم  . زیرا عقل توان چنین تحلیلهای عمیق و ظریفی را از جهان دارد تا به حالات واقعی عمیقی از آن پی ببرد.

 همان طور که در فلسفه اسلامی به ویژه حکمت متعالیه ملاصدرا رضوان الله علیه آمده است و حضرات ائمه علیهم السلام در قله حکمت و حکیمان بوده و ریشه ای ترین مباحث عقلی را در مباحث توحیدی مطرح فرموده اند. (20)

البته ایشان به لحاظ مقام امامت و هدایتی که داشتند با هر کس به اندازه فهمش سخن می گفتند  . همان طور که نمونه اش در بند الف و ب ذکر شد و در قسمتهای دیگر نیز می آید و به ما نیز این چنین دستور داده و فرموده اند:

کسی که صاحب درجه دوم ایمان است به صاحب درجه اول تحمیل نکند و همچنین صاحب درجات بالاتر نسبت به درجه پایین تر از خود .  بلکه با رفق و مدارا ایمانش را بالا ببرد و صاحب درجه پایین  درجه بالا را منکر شود و وقتی عده ای بر محور حق بودند و طبق آن عمل می کردند تمامی آنها بر حق اند . لکن یک نفر در فهم دقیق تر از دیگری است و حق ندارند که از یکدیگر تبری جویند . به لحاظ اینکه آن کسی که در درجه بالاتر است درجه پایین تر را باطل بداند و بالعکس . (21)

د - معرفت قلبی

بالاترین مرتبه شناخت معرفت قلبی است که سایر معرفتها مقدمه رسیدن به این مرتبه است   . به گونه ای که پس از آن برای صاحبش نورانیت قلبی حاصل شده و هر مقدار تداوم بر اعمال صالح و اخلاص در آنها دهد نورانیتش بیشتر شده و موانع درک حضور حق تعالی از چهره دل کنار زده می شود و به اندازه ظرفیت وجودی و اخلاص در اعمال، کمالات الهی را با بینایی قلبی می بیند .

 همان طور که به حضرت ابراهیم علیه السلام ملکوت عالم - جنبه ربط حقیقی عالم به خداوند متعال - نشان داده شد و همین ملاک یقین او شده است .  

خداوند می فرماید:

و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین : و این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و تا اینکه از یقین آورندگان باشد . (22)

همچنین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  وسلم بالاتر از آن نشان داده شد .

از این جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به اباذر می فرماید  :(23) 

همتت را در بندگی بالا قرار ده و این گونه باش:

اعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک : خدا را به گونه ای بندگی کن مانند اینکه او را می بینی پس اگر او را نمی بینی او تو را می بیند . (24)

این دو مرحله بالایی از توجه قلبی به حق تعالی است که فقط با بینایی قلبی می توان به آن رسیده و راه رسیدنش را نیز خود آن حضرت فرموده است که:

یا اباذر احفظ الله یحفظک، احفظ الله تجده امامک : ای اباذر! خدا را حفظ کن تا خدا تو را حفظ کند، خدا را حفظ کن تا او را پیش رویت بیابی .(25) 

مقصود از حفظ خداوند، مراعات کردن مستمر دستورات اوست در تمامی شئون زندگی که ذکر واقعی او نیز همین است و مراد از حفظ کردن خدا بنده اش را معنای خاص آن است که شاید این باشد که خداوند پرده های بین خود و بنده اش را از قلب او کنار زده تا حقایق این عالم را روابط حقیقی بین موجودات و حق تعالی را یافته و ببیند .

شاهدش جمله بعدی حضرت است که خداوند را در پیش رویت بیابی . یعنی همان گونه که جهت روبروی انسان روشن ترین جهات انسان است، خداوند را نیز به این روشنی بدون داشتن جهاتی مشاهده می کند .

البته این معرفت و مشاهده قلبی نیز دارای مراتب و شدت و ضعف است : گاهی اسماء و صفات الهی برای شخص تجلی می کند و گاهی ذات حق تعالی  و قبل از ظهور این حالات، نوعاً مشاهدات مثالیه رخ می دهد - تشخیص حقانی و شیطانی بودن این حالات و مشاهدات نیاز به رجوع به استاد حاذق ربانی دارد -.  حدیث قرب نوافل و فرائض به این مراتب اشاره دارد .

 امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمود:

خداوند می فرماید:

کسی که دوست مرا اهانت کند پس برای جنگ با من کمین کرده است و بنده ای به من نزدیک نمی شود به چیزی محبوب تر نزد من از آنچه بر او واجب گردانیده ام . همواره او به انجام نواقل و امور زیادی به من نزدیک می شود تا اینکه او را دوست خواهم داشت .

پس وقتی او را دوست داشتم  شنوایی او می شوم که با آن می شنود و بینایی او می شوم که با آن می بیند و گویایی او می شوم که با آن سخن می گوید و دستش می شوم که با آن کار می کند. اگر مرا بخواند اجابتش می کنم و اگر از من سؤال کند به او می دهم...(26)

با توجه در این روایت شریفه و امثال آن، به دست می آید که انجام دقیق فرایض الهی یک آثاری دارد و آن نزدیکی به ذات حق است و انجام نوافل آثار دیگری دارد و آن نزدیکی به اسماء و صفات اوست . مراد از محبت خداوند بنده را همین پرده برداری از چهره قلب اوست تا نزدیکی واقعی او را در تمامی امور ذکر شده بیابد .

از این معنا به نزدیکی بنده تعبیر می شود و شاید معنای شناختن خداوند  به خودش (که در روایاتی آمده و در دعای ابوحمزه نیز امام سجاد علیه السلام عرض می کند: 

بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم ادر ما انت : تو را به تو شناختم و تو مرا به خودت راهنمایی کردی و دعوت نمودی و اگر تو نبودی نمی دانستم که چیستی (27)) همین معرفت قلبی باشد .

همان طور که گفته شد حقیقت معرفت، همین معرفت است و حقیقتش وقتی ظهور می کند که حجاب خلقیت به واسطه نورانیت پیدا کردن اعمال و صاحب عمل کنار رفته و صاحبش می یابد که جز یک فاعل حقیقی سمیع و بصیر مطلق و همچنین یک عالم و قادر مطلق و در نهایت یک ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه که آنها عین ذاتش می باشد وجود ندارد .

همان طور که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در آن حدیث نورانی می فرماید:

لیس بینه و بین خلقه حجاب غیر خلقه  احتجب بغیر حجاب محجوب و استتر بغیر ستر مستور  لا اله الا هو الکبیر المتعال : بین او و بین خلقش حجابی غیر خلقش نمی باشد . بدون حجاب پوشیده در پرده است و بدون پرده پوشیده مستور شده است  . معبودی جز خداوند کبیر متعالی وجود ندارد . (28)

همچنین امام رضا علیه السلام  در خطبه ای این سخن را دارند که:

خلقت خداوند خلق را حجابی است بین او و بین ایشان... و بعضی از مخلوقات را از بعضی در حجاب قرار داد تا معلوم شود بین او و بین موجودات غیر آنها حجابی نیست . (29)

 همچنین شبیه این فرمایش راحضرت علی علیه السلام دارند که:

خداوند بعضی از موجودات را از بعضی دیگر در حجاب قرار داد تا معلوم شود که حجابی بین او و مخلوقش غیر از جنبه خلقیت نیست . (30)

معنای این روایات این می شود که درک حقیقی ربط بین موجودات و حق تعالی به مراتبش جز با ارتفاع حجاب میسر نیست و آن حجاب هم برای حق تعالی نیست  . چون او محیط مطلق است بلکه حجاب برای او مخلوق است و آن هم توجه به خلقیت و جنبه های مخلوقی است و با اشتغال به پروردگار و دل دادن به او و اطاعت محض از او و اولیائش  این حجاب برداشته می شود و انوار الهیه ظهور کرده و جز حق تعالی و اسماء و صفاتش با دید قلبی دیده نمی شود . البته در واقع نیز این چنین است که جز حق تعالی و اسماء و صفاتش در عالم چیزی وجود ندارد و موجودات جز ظهور آن حقیقت مطلق  حقیقتی ندارند و انسان نیز در واقع جز این حقیقت را درک نمی کند.

امام صادق علیه السلام در این رابطه به ابوبصیر فرمود - وقتی او سؤال کرد که آیا مؤمنین خدا را در قیامت مشاهده می کنند -:

بلکه او را قبل از قیامت مشاهده کرده اند.

پرسید: چه وقتی؟

حضرت فرمود:

وقتی که به ایشان فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله. 

سپس حضرت ساکت شدند و فرمودند:

همانا مؤمنین او را قبل از روز قیامت مشاهده می کنند . مگر او را در این وقت نمی بینی؟ (31)

لکن نوع مردم از این درک به واسطه اشتغالات مختلف به دنیا و شئون آن و به عالم خلقت و کثرات غافلند .

 همان طور که انسان در عالم جز خدا را طلب نمی کند . زیرا او جز کمال مطلق را طلب نمی کند و آن جز حق تعالی نمی باشد .

قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه  : ای انسان تو با زحمت به سوی پروردگارت می روی تا او را ملاقات کنی . (32)

البته به نظر قرآن کریم سایر موجودات نیز این چنین هستند:

و لله ملک السموات و الارض و ما بینهما و الیه المصیر : و مالکیت آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست فقط برای خداست و بازگشت به سوی اوست . (33)

زیرا مالکیت خداوند و بازگشت به او به معنای حقیقی شان، همین معناست که گفته شد . لکن آنها به این حقیقت آگاهی روشن ندارند و انسان می تواند به آن آگاهی های روشنی پیدا کند  لکن اشتغالات به غیر او حجابهای ظلمانی و نورانی برای او می گردند .

همان طور که قرآن کریم درباره اکثریت مردم می فرماید:

یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون : ظاهری از حیات دنیا را می دانند و ایشان از آخرت غافلند . (34)

 این پرده غفلت قهراً هنگام مرگ و قطع تعلقات غیر الهی از دیدگان قلب همه کنار می رود .

 همان طور که می فرماید:

لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید : به تحقیق در غفلت بودی از این امور - حقایق قیامت - پس پرده ات را کنار زدیم و دیده ات امروز تیزبین شده است . (35) 

همچنین می فرماید:

یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون ان الله هو الحق المبین  : آن روز خداوند جزای حق ایشان را می دهد و ایشان می فهمند که خداوند حق آشکار بوده است .(36)

در عین حال عده ای با مجاهدات نفسانی و تبعیت دقیق از شرع و کنار زدن هواهای نفسانی، این پرده ها از جلو دیده قلبشان کنار رفته و انقطاع الی الله پیدا می کنند و به انوار الهی منور می شوند و این حقایق را قبل از قیامت مشاهده می کنند و با زبان حال و گفتار و عمل به خداوند عرض می کنند:

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیرا ارواحنا معلقة بعز قدسک... الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا و عن سواک منحرفا: خدایا به من کمال بریدن از غیر خودت را عنایت کن و چشم های دل ما را به پرتو نگاهش به تو روشن کن تا چشم های دل ها پرده های نورانی را دریده و به معدن عظمتت متصل شود و روحهای ما به مقام مقدس عزتت متعلق شود... خدایا مرا به نور درخشان عزتت ملحق کن تا به تو عارف شوم و از غیر تو روی گردانم . (37) 

حصول این مشاهدات قلبی غالباً لحظه ای یا ساعتی است که به صورت غشوه های عرفانی ظهور کرده و سالک در آن حال از اشتغالات و فعالیتهای روزمره ای فارغ است و نمی تواند آنها را داشته باشد . لکن تدریجاً آنها قوی می شود به گونه ای که شخص سعه وجودی پیدا کرده و می تواند آن توجهات خاص را با فعالیت های روزمره ای خود جمع کند و در حقیقت در این فعالیت ها مشاهدات قلبی خود را پیاده شده می بیند. حصول این کمالات برای افراد نادری از اولیاء الهی حاصل می شود و آن هم نه به صورت کسب کردن و به دست آوردن بلکه با عنایت مستقیم خداوند که در ظرفیت های خاصی ظهور می کند . هر چند مقدمات آن کسبی است .

همان طور که قرآن کریم می فرماید:

یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون : ای مؤمنین !خدا و رسولش را اجابت کنید هنگامی که می خواند شما را برای اینکه شما را زنده کند - به سوی چیزی که زنده کند شما را - و بدانید که خدا بین انسان و قلبش حائل می شود و به سوی او محشور می شوید . (38) 

از این آیه و آیات دیگر (39) استفاده می شود که استجابت مؤمن، کار اوست به توفیق الهی - ایجاد اسباب برای سیر تکاملی از اسباب داخلی و خارجی - ولی احیاء و رسیدن به حقیقت حائل بودن حق تعالی بین انسان و قلبش که همان حقیقت حشر الی الله است، به واسطه حق تعالی است . 

 در حدیث معراج خداوند متعال نسبت به کسانی که به رضای او عمل کنند پس از بیان عنایت های خاصی به او  می فرماید:

و لاستغرقن عقله بمعرفتی و لاقومن مقام عقله... ثم یقال لها ایتها الروح کیف ترکت الدنیا فتقول الهی و سیدی و عزتک و جلالک لاعلم لی بالدنیا انا منذ خلقتنی الی هده الغایة خائف منک فیقول الله صدقت عبدی کنت بجسدک فی الدنیا و بروحک معی... فقال الله عز و جل و عزتی و جلالی لااحجب بینی و بینک فی وقت من الاوقات حتی تدخل علی ای وقت شئت و کذلک افعل باحبائی : و حتماً عقل او را غرق در معرفتم می کنم و جای عقل او می نشینم... سپس به روح گفته می شود: ای روح ! چگونه دنیا را ترک کردی؟ او می گوید: ای خدا و مولای من! به عزت و جلالت سوگند، که من به دنیا آگاهی ندارم و از اولی که مرا خلق کردی تاکنون از تو ترسناکم . پس خداوند می فرماید: راست می گویی بنده ام تو با بدنت در دنیا بودی و با روحت با من... پس خداوند عز و جل می فرماید: به عزت و جلالم سوگند که بین خودم و بین تو در هیچ وقت مانع نمی شوم تا اینکه هر وقت خواستی بر من وارد شوی و این چنین کار را نسبت به دوستانم انجام می دهم .(40)

از این بیانات نیز استفاده می شود که رسیدن به حقایق کار هر کسی نیست . بلکه انسان باید با مجاهدات مستمر نفسانی زمینه قلبش را برای افاضات ربانی آماده کند تا به گونه ای شود که با اینکه در دنیاست و فعالیت های دنیایی را انجام می دهد و نیز با به هم نخوردن اوضاع عالم،

دید قلبی او با تصرف حق تعالی در آن دگرگون شده و حجاب های قلبی - از گناهان و رذایل اخلاقی و تمایلات غیر الهی - از بین رفته و آن حقایق عالیه وجودیه را مشاهده می کند .

 انبیاء علیهم السلام به ویژه نبی گرامی اسلام و خاندان معصومینش علیهم السلام در رأس رسیدن به حقایق هستند و دیگران بالتبع و در مرحله بعدی قرار می گیرند.

(رزقنا الله الوصول بهذا المقام بمحمد و آله علیهم السلام).


پی نوشت :

1- المیزان : ج 18، ص 423.

2- نهج البلاغه ، خطبه 1.

3- همان .

4- بحارالانوار، ج 3، ص 8، روایت 18.

5- همان ، روایت 6.

6- همان ، روایت 16 و 9 و 7 و 2.

7- فهرست موضوعی در غررالحکم ، باب معرفت .

8- فهرست موضوعی غررالحکم ، باب معرفت .

9- همان .

10- انفال 4 - 2.

11- بحارالانوار، ج 69، ص 194، روایت 10.

12- محمد: 17.

13- فاطر: 10.

14- بحارالانوار، ج 3، ص 267، روایت 1.

15- همان ، روایت 4.

16- همان ، ص 263، روایت 21.

17- همان ، ص 198 - 16.

18- همان ، ص 272، روایت 9.

19- همان ، روایت 7.

20- همان ، ج 4، باب جوامع التوحید.

21- همان ، ج 69، ص 159، روایت 11 - 1.

22- انعام : 75.

23- نجم : 11 

24- بحارالانوار، ج 77، ص 74.

25- همان ، ص 87.

26- همان ، ج 7، ص 16، روایت 21 و 8.

27- همان ، ج 98، ص 81.

28- همان ، ج 3، ص 327، روایت 27.

29- همان ، ج 4، ص 227، روایت 3.

30- همان ، ص 304، روایت 34.

31- همان ، ص 44، روایت 24.

32- انشقاق : 6.

33- مائده : 18، نور: 42، نجم : 42.

34- روم : 7.

35- ق : 22.

36- نور: 25.

37- بحارالانوار، ج 94، ص 99.

38- انفال : 24.

39- نحل : 97، انفال : 122.

40- وافی ، ج 3، قسمت دوم ، ص 41.

منبع :
سیمای مخبتین (شرح زیارت امین الله)، شیخ محمود تحریری
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث