جاماندگان کربلا: عبیدالله بن حر جعفی

جاماندگان کربلا: عبیدالله بن حر جعفی

۰۳ مهر ۱۳۹۶ 0 اهل بیت علیهم السلام

جان عزیز است. مردان عاشورا عزیزترین سرمایه شان را با اشتیاق پیشکش امامشان کردند و به حیاتی بالاتر رسیدند:«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»؛ هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده‏ اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند. (آل عمران/169) 
اما همین جان عزیز، گروهی دیگران را از امامشان جدا ساخت. کسانی که امامشان را تنها گذاشتند تا چند سالی بیشتر از جام دنیا بنوشند. 
عبیدالله بن حر جعفی یکی از آنان بود. عبید الله انسان سر به راهی نبود اما امام (ع) او را به یاری خودش دعوت نمود. و این نسیمی بود که در زندگی او وزید و فرصتی بود بی نظیر برای بازگشت و توبه. 
امام حسین (ع) به او فرمود: «تو در زندگی گناهان زیادی انجام داده ای و خداوند تو را بر این گناهان مؤاخذه خواهد کرد، آیا نمی خواهی با یاری کردن ما از این گناهان توبه کنی؟»

گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام»

امام (علیه السلام) در جواب می فرماید: «من برای اسب و شمشیرت به این جا نیامده ام، بلکه می خواهم خود به یاری ما بشتابی. من نه به تو نیاز دارم و نه به اسب و شمشیرت!» [1]
عبید الله از ترس جان، امام حسین (ع) را یاری نکرد. اما چندی بعد در جنگهایی که در بلاد اسلامی در گرفت در حال فرار از یاران مصعب بن زبیر از بیم اسارت خودش را در فرات انداخت و غرق شد. [2]
سویِ دیگر ماجرا، مردی مانند «سعید بن عبدالله حنفى» است که شب عاشورا خطاب به سید الشهداء عرض کرد: «به خدا سوگند اگر بدانم که در راه تو کشته مى شوم و دگر بار زنده شده و در آتش سوزانده مى شوم و خاکسترم را به باد مى دهند و هفتاد بار، با من چنین کنند، باز هم هرگز از تو جدا نخواهم شد تا در رکاب تو جان دهم»[3] 
ظهر عاشورا هنگامی که امام حسین (ع) نماز به جا آورد، سعید بن عبدالله مقابل حضرت ایستاد و با صورت، سینه، پهلوها و دست هایش، از اصابت تیرها به امام(ع) جلوگیری کرد. سعید هنگام جان دادن به امام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا ، آیا به پیمانم عمل کردم؟ امام (ع) فرمود: «آری؛ تو در بهشت پیشاپیش من قرار داری» [4]

سلسله موي دوست حلقه دام بلاست
هر كه در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست
گر بزنندم به تيغ در نظرش بي دريغ
ديدن او يك نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست 
حيف نباشد كه دوست دوست تر از جان ماست
شاعر: سعدی


منبع: سید مهدی خدایی، پیام نرم افزار باد صبا


[1] الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج ۵، ص۸۴
[2] زرکلی، خیرالدین، اعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ج ۴، ص ۱۹۲.
[3] ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۱۰۷
[4] تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۱۰۸

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث