6 خصوصيت متقين در قرآن كريم از منظر رهبر معظّم

6 خصوصيت متقين در قرآن كريم از منظر رهبر معظّم

۲۲ دی ۱۳۹۳ 0

از بیانات مقام معظم رهبری در تفسیر سوره بقره

«ذلِكَ الكِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدًى لِلمُتَّقین* الَّذینَ یؤمِنونَ بِالغَیبِ وَیقیمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم ینفِقونَ* وَالَّذینَ یؤمِنونَ بِما أُنزِلَ إِلَیكَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُم یوقِنونَ»(بقره، 2-4)
 آن كتاب با عظمتی است كه شك در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزكاران است*(پرهیزكاران) كسانی هستند كه به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی كه به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌كنند* و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند و به رستاخیز یقین دارند.

متقین بلاشك از قرآن هدایت خواهند گرفت

تقوا یعنی پرهیز با حركت نه پرهیز با سكون؛ یك وقت هست شما در حال سكون پرهیز می‌كنید، یعنی برو در خانه‌ات بنشین و كاری به كار چیزی نداشته باش و با رانندگی نكردن پرهیز كن به این كه به كوه نخوری و از دره پرتاپ نشوی، پرهیز از كوهنوردی كردن، حركت نكردن در خارزارها كه خارهای مغیلان دامن شما را نگیرد، این یك جور پرهیز است و اسلام این را به شما توصیه نمی‌كند. بلكه می‌گوید در سینه‌ قضایا و واقعیت‌ها با حوادث روبرو بشوید و در عین حال پرهیز كنید. مثل راننده‌ای كه رانندگی می‌كند اما پرهیز هم می‌كند و این پرهیز همان است كه گفته شد، مراقبت كردن و مواظب خود بودن.[1]
قرآن كریم مى‌گوید: «هدى للمتقین»[2]؛ نمى‌گوید «هدى للمؤمنین». «هدى للمتّقین» یعنى اگر یك نفر باشد كه دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممكن است كسى دین نداشته باشد، اما به همین معنایى كه گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشك از قرآن هدایت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ایمان هم پایدار نیست.
بستگى به شانسش دارد: اگر در فضاى خوبى قرار گرفت، در ایمان باقى مى‌ماند؛ اگر در فضاى خوبى قرار نگرفت، در ایمان باقى نمى‌ماند.[3]

خصوصیات متقین

«الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون»[4]
برای متقین شش خصوصیت بیان شده كه این شش خصوصیت در یك انسان، در حقیقت عناصر تشكیل دهنده تقواست و آن تقوای صحیح و عینی با این شش خصوصیت در انسان تأمین می‌شود. البته فراموش نشود كه من در جلسه قبل گفتم: این تقوا در همه مراحل به انسان كمك می‌كند، یعنی شما وقتی یك مایه‌ای از تقوا داشته باشید از قرآن یك چیزی می‌فهمید و هدایت می‌شوید و این تقوا هرچه بیشتر بشود شما از قرآن بیشتر می‌فهمید؛ یعنی حتی یك انسانی كه در حد اعلای تقوا هست اگر باز تقوایش بیشتر شود به همان نسبت افزایش روحیه تقوا ممكن است باز چیزهای جدیدتر و یك ظرافت‌هایی را از قرآن بفهمد و این فقط مربوط به اول كار نیست كه بگوئیم اگر می‌خواهید از قرآن چیزی بفهمید باید با تقوا بشوید و بعد كه تقوا یعنی همان هشیاری و دقت را بدست آوردید دیگر برو در بطن قرآن، نخیر، درهمه مراحل هرچه این تقوا بیشتر شد درك انسان بیشتر می‌شود، حالا این شش خصوصیت مقدماتی است برای اینكه یك سطح قابل قبولی از تقوا در انسان بوجود بیاید، یا بگوییم یك حداقل لازمی از تقوا در انسان بوجود می‌آید.

الف) ایمان به غیب

اولین خصوصیت این است كه: «الذین یؤمنون بالغیب». یعنی آن كسانی كه ایمان به غیب می‌آورند. ایمان به غیب در قرآن جاهای متعددی خشیت به غیب و توجه به غیب ذكر شده، مثلاً در یك جا، «و خشیَ الرحمان بالغیب»[5] و از این قبیل آیات آمده و غیب یعنی آنچه كه پنهان از حواس آدمی است و تمام عالم وجود به غیب و شهادت تقسیم می‌شود و شهادت یعنی آن عالم مشهود ما، البته نه مشهود با چشم فقط، بلكه مشهود به حواس، آنچه را كه شما آن را لمس می‌كنید و در مقابل شماست، كه زیر چاقوی جراحی شما می‌آید، روی تلسكوپ كیهان نگر شما می‌آید، زیر ذره‌بین و میكروسكوپ شما می‌آید: آنچه كه شما می‌بینید آنچه كه شما می‌شنوید، آنچه كه شما حس می‌كنید این شهادت است و ماورای این شهادت، عالم ادامه دارد، وجود به آنچه من و شما آدمی می‌بینید و می‌توانید ببینید محدود نیست. بلكه وجود در نواحی و مناطقی كه احساس آدمی قادر به درك آن نیست ادامه دارد، یعنی غیب عالم و این مرز جهان بینی‌ها و بینش‌های الهی با بینش‌های مادی است. بینش مادی می‌گوید: من آنچه را كه می‌بینم وجود دارد و هست. اما آنچه را من نبینم او نیست. البته ممكن است چیزی را كه امروز نمی‌بینیم فردا ببینیم او هم هست.
این بینش مادی تنگ نظرانه، خود خواهانه و موجب محدودیت است، شما چه دلیلی دارید كه آنچه را نمی‌بینید بگوئید نیست؟ وقتی حكم می‌كنید به هست یا به نیست باید با بینش خودتان به او رسیده باشید! شما وقتی می‌گوئید هست باید ثابت بكنید كه هست! و وقتی می‌گوئید كه نیست چگونه ثابت می‌كنید كه نیست؟
مادی هیچ دلیلی بر نبود عالم غیب ندارد. او می‌گوید من عالم غیب را نمی‌بینم و از آن خبر ندارم؛ آن وقت با این كه می‌گوید من خبر ندارم، در عین حال به طور قاطع می‌گوید نیست!! اینجا اولین سؤالی كه باید از او بشود اینست كه: تو وقتی خودت می‌گویی من از او خبر ندارم پس چگونه می‌گویی نیست؟ ولذا در قرآن نسبت به مادیون و ملحدین و دهریون، آن كسانی كه ماورای جهان ماده را انكار می‌كنند این تعبیرات به كار رفته: «إن هم الّا یظنّون»[6] با گمان حرف می‌زنند. «و إن هم الّا یخرصون»[7] و آنها جز دروغ نمی‌گویند.

ب) به‌ پاداشتن نماز

اما شرط دوم: به پاداشتن نماز از شرایط متقین است. «و یقیمون الصلوة»: و نماز را به پا می‌دارند.
من بارها این را گفته‌ام كه به پاداشتن نماز غیر از گزاردن نماز است و متأسفانه در بعضی از ترجمه‌ها مشاهده می‌شود می‌نویسند و نماز می‌گزارند، در حالی كه نمازگزاردن در عربی می‌شود «یصلون» و «یقیمون الصلوة» یعنی نماز را به پا می‌دارند، پس به پا داشتن نماز چیزی بیش از گزاردن نماز است، كه البته نمازگزاردن را هم شامل می‌شود. یعنی اگر شما بخواهید جزو نماز به پادارندگان باشید نمی‌توانید نمازگزاردن را ترك كنید.
به پاداشتن نماز، یعنی در محیط و درجامعه این واجب و این حقیقت لطیف را بوجود آوردن و محیط را محیط نماز كردن و دیگری را به نماز دعوت كردن و نماز را با توجه ادا كردن و مفاهیم نماز را در زندگی تحقق بخشیدن است كه مفهوم اصلی نماز عبارت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار این آن عنصر اصلی نماز است كه در حاشیه‌اش هم چیزهای دیگری وجود دارد. پس شرط دوم متقین اقامه صلوة است «یقیمون‌الصلوة» و آن كه قبلاً گفتیم: «الذین یؤمنون ‌بالغیب»، یكی از مقومات تقوا بود در عالم بینش و این دومی، اقامه صلوة یكی از مقومات تقوا در عالم خودسازی است و خودسازی بسیار مهم است.

ج) انفاق در راه خدا

«و ممّا رزقناهم ینفقون»: و از آنچه كه ما روزی آنها كرده‌ایم انفاق می‌كنند. حالا آیا این انفاق همان زكاتی است كه در كتابهای فقهی گفته شده به 9 چیز تعلق می‌گیرد و در غیر آنها زكوة نیست؟ نه این آن نیست. البته ممكن است در مورد زكوة هم ما نظرات فقهی‌ دیگری را هم سراغ داشته باشیم. و بشناسیم كه دایره زكوة را بسی وسیع‌تر گرفته باشند و از آنچه كه در این چیز وجود دارد و ممكن است وجود داشته باشد اما به هر حال این آن انفاق نیست و فراتر از آن است.
انفاق كردن در لغت یعنی خرج‌كردن از مال، و بدیهی است كه مراد از این خرج‌كردن، آن خرجی نیست كه انسان برای خودش می‌كند، چون خرج كردن برای خود را هر انسانی می‌كند و بی‌تقواها بیشترش را برای خورد و خوراك و لذت و شهوترانی خودشان خرج می‌كنند. پس مقصود آن نیست، بلكه مقصود انفاق در راه خداست. یعنی در راه هدفهای والا و در راه آرمانهای الهی خرج‌كردن بسیار مهم است![8]

د و هـ) ایمان به پیامبر اسلام و پیامبران پیشین

«و الذین یؤمنون بما انزل الیك و ما انزل من قبلك»[9]
و آنان كه به هر آنچه بر تو فرو فرستاده شده‌ است ایمان می‌آورند و به هر آنچه پیش از تو. در این‌جا هم دو خصوصیت دیگر هست:
اولاً: ایمان به وحی در هر دو جمله مورد توجه قرار گرفته و این دو جمله در این معنا با هم مشتركند. یعنی یكی از نشانه‌ها یا از عناصر و اركان تشكیل دهنده آن تقوایی كه مایه هدایت و مایه نورانیت انسانی است، همین است كه ایمان می‌آورند به وحی و وحی را قبول می‌كند.
پس خصوصیت اولی كه در این دو فقره و این دو عبارت وجود دارد، اصل ایمان به وحی است كه این هم، در تشكیل شخصیت تقوا در انسان یك عنصر لازمی است! ممكن است كسی به‌خدا ایمان داشته باشد، لكن به وحی ایمان نداشته باشد، این كافی نیست، لذا در قرآن در موارد عدیده اطاعت پیغمبر پس از اطاعت خدا ذكر شده: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»[10]
خدا را اطاعت كن و پیامبر را اطاعت كنید. در حالی كه شما پیرو پیغمبر هستید می‌گوئید: معلوم است من وقتی خدا را اطاعت كردم پیغمبر را هم اطاعت كرده‌ام. بله شما این‌جور هستید، چون به پیغمبر (یعنی به وحی) اعتقاد دارید، اما اگر كسی به وحی اعتقاد نداشته باشد آن‌وقت دیگر اطاعت از پیغمبر وجود ندارد.
پس اعتقاد به وحی، و ایمان به اصل وحی یك شرط اصلی و یك عنصر اصلی است. امّا این كه وحی چگونه چیزی است؟ آن موكول به بحث‌های معارف است كه معلوم می‌كند وحی و جوهر وحی و حقیقت وحی چیست؟

و) یقین به آخرت

«و بالآخرة هم یوقنون»: و آنان به آخرت یقین می‌ورزند. یقین به آخرت نشانه ششم است و «آخرت»، آن نشأه و مرحله بعد از دنیاست كه چون متأخر از دنیاست به آن می‌گویند آخرت و «دنیا» چون مرحله نزدیكتر به ماست و الان ما در آن زندگی می‌كنیم به آن می‌گویند دنیا؛ پس یكی از نشانه‌های باتقوا یا متقی، یقین به آخرت است و بارها گفتیم: از اركان و از اصول و از مایه‌های اصلی تدین و تقوا یقین به آخرت است كه یك مرحله‌ والایی است و لذا گمان به آخرت كافی نیست.
شما در اصول عقاید اسلامی، عقیده‌ای كه  از زندگی و از عمل منقطع باشد اصلاً ندارید و اعتقاد به آخرت و اعتقاد به قیامت و اعتقاد به محاسبه و پرس و جو و اعتقاد به جزا برای هر عمل و یقین به اینها، ‌تأثیرات زیادی در زندگی دارند و زندگی را شكل خواهند داد.
لهذا، همانطور كه در قرآن هست، یكی از اولین كارهای ادیان این است كه عقیده را در ذهن مردم قرار بدهند و به مردم تفهیم كنند كه زندگی شما با مرگ پایان نمی‌پذیرد،‌ بلكه بعد از مرگ هم، زندگی و حساب و جزا هست و به انسان‌ها بفهمانند كه اینجا صحنه عمل است و آنجا برداشت از عمل.[11]

______________________________________
پی نوشت:

[1]. بیانات در جلسه هشتم تفسیر سوره بقره، 24/7/1370
[2]. بقره: 2
[3]. بیانات در دیدار جمعی از جوانان، 7/2/1377
[4]. بقره: 3
[5]. یس: 11
[6]. بقره: 78، جاثیه: 24
[7]. انعام: 116، یونس: 66، زخرف: 20
[8]. بیانات در جلسه هشتم تفسیر سوره بقره، 24/7/1370
[9]. بقره: 4
[10]. نساء: 59، مائده: 92، نور: 54 و...
[11]. بیانات در جلسه نهم تفسیر سوره بقره، 1/8/1370
 

منبع:
پژوهشکده باقر العلوم(علیه السلام)
 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث