مفهوم توحید صفات خداوند

مفهوم توحید صفات خداوند

۲۱ دی ۱۳۹۳ 0

طبق گواهى قرآن مجید، اساس و شالوده اصلى دعوت همه پیامبران و کتب آسمانى را مسأله توحید تشکیل مى‌دهد، که دارای ابعاد مختلفی مانند توحید ذات، توحید افعال و توحید صفات است. نوشته زیر از بیانات آیة الله مکارم شیرازی درباره مفهوم توحید صفاتی می باشد.

مفهوم توحید صفات

وقتى مى‌گوییم یک شاخه توحید، توحید صفاتی است، مفهومش این است که:
اولا خداوند همان‌گونه که ذاتش ازلى و ابدى است، صفات او همچون علم و قدرت و مانند اینها، ازلى و ابدى مى‌باشد.
از سوى دیگر این صفات زائد بر ذات او نیست و جنبه عارض و معروض ندارد؛ بلکه عین ذات او است.
از سوى سوّم، صفات او از یکدیگر جدا نمى‌باشد؛ یعنى علم و قدرت او یکى است و هر دو عین ذات او است!

توضیح این‌که: ما هنگامى که به خودمان مراجعه مى‌کنیم؛ مى‌بینیم در آغاز فاقد بسیارى از صفات بودیم. مثلا هنگام تولّد نه علم داشتیم و نه قدرت، و تدریجآ این صفات در ما پرورش یافت؛ به همین دلیل مى‌گوییم اینها امورى زائد بر ذات ما هستند، لذا ممکن است روزى فرا رسد که ما باشیم و آن قدرت و علوم و دانش‌ها که داریم از میان برود؛ و نیز به روشنى مى‌بینیم که علم و قدرت ما از هم جدا است؛ قدرت جسمانى در بازوى ما، و علم، در روح ما نقش بسته است!
ولى در خداوند هیچ‌یک از این معانى تصوّر نمى‌شود. تمام ذات او علم است، و تمام ذاتش قدرت، و همه چیز در آنجا یکى است؛ و البتّه تصدیق مى‌کنیم که تصوّر این معانى براى ما که فاقد چنین صفتى هستیم پیچیده و نامأنوس است و جز با نیروى منطق و استدلال دقیق و ظریف به آن راهى نیست.

دلیل بر توحید صفات

گم شدن در صفات مخلوقات و عدم توانایى بر درک مفهوم توحید صفات سبب شد که بعضى از متکلّمان و علماى عقائد از مسیر صحیح در باب صفات خدا منحرف شوند. از جمله طائفه کرامیه (پیروان محمد بن کرام سیستانى) بودند که صفات خدا را حادث مى‌پنداشتند؛ و معتقد بودند خداوند در آغاز، هیچ‌یک از این صفات را نداشته، بعدآ صاحب این صفات شده است!
این سخن به اندازه‌اى زشت و زننده است که هیچ‌کس نمى‌تواند باور کند کسى عقیده داشته باشد که خداوند در آغاز عاجز و ناتوان بوده؛ بعد صاحب قدرت شده! چه کسى به او قدرت داده؟ و چه کسى علم و آگاهى به او بخشیده است؟!
لذا احتمال داده مى‌شود که منظور آنها صفات فعل بوده؛ مانند صفات خالقیّت و رازقیّت. زیرا پیش از آن‌که خداوند موجودى را بیافریند و به او روزى دهد، صفت خالق و رازق درباره او مفهوم نداشت. (البتّه او قدرت بر خلق و رزق داشت؛ ولى قدرت بر چیزى، غیر ایجاد آن چیز است.)
امّا بحث در توحید صفات، ارتباطى به صفات فعل ندارد؛ بلکه سخن از صفات ذات همچون علم و قدرت است؛ و حساب صفات فعل از صفات ذات جدا است. صفات فعل چیزى است که عقل ما بعد از مشاهده افعال خدا انتزاع مى‌کند و به خداوند متعال نسبت مى‌دهد.
روشن‌ترین اشاره در زمینه اثبات وحدت صفات در آیات قرآن همان آیه «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ»(شورى، 11) و «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ...»(سوره توحید) است و نشان مى‌دهد که در ذات پاک او هیچ‌گونه دوگانگى راه ندارد.
از نظر استدلالات عقلى روى چند نکته مى‌توان تکیه کرد :
1. نخست این‌که خداوند وجودى است بى‌نهایت از هر جهت؛ و به همین دلیل هیچ صفت کمالى بیرون ذات او وجود ندارد و هر چه هست در ذات او جمع است؛ و اگر مى‌بینیم صفات ما حادث است، یا غیر ذات ما است؛ به این دلیل است که ما وجودى محدود هستیم، و به خاطر همین محدودیّت اوصاف و کمالاتى بیرون ذات ما است که گاهى آنها را اکتساب مى‌کنیم؛ ولى براى ذات خدا که کمال مطلق است چه وصفى خارج از او مى‌توان تصوّر کرد؟!
2. دیگر این‌که اگر قائل به اضافه صفات بر ذات او باشیم، و یا صفات او مانند علم و قدرت را از هم جدا بدانیم؛ نتیجه آن ترکیب است.  ترکیبى از جوهر و عرض، بلکه عوارض متعدّده؛ در حالى که در جای خود ثابت شده که هیچ‌گونه ترکیب خارجى و عقلى در ذات پاک او راه ندارد.

امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نخستین خطبه نهج‌البلاغه در تعبیر بسیار لطیفى در زمینه توحید صفات به همین معنا اشاره مى‌فرماید :
«وَکمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أنَّها غَیْرُ الْمَوْصُوفِ، وَ شَهادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ، وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»: «و کمال اخلاص خدا پیراستن او از صفات (زائد بر ذات) است، چه این‌که هر صفتى گواهى مى‌دهد که غیر از موصوف است؛ و هر موصوفى شهادت مى‌دهد که غیر از صفت است. آن‌کس که خدا را به اینگونه صفات توصیف کند او را با چیزى قرین دانسته؛ و آن‌کس که او را قرین به چیزى قرار دهد دوگانگى براى او قائل شده؛ و آن‌کس که دوگانگى براى او قائل شود اجزایى براى او تصوّر کرده؛ و کسى که اجزایى براى او تصوّر کند وى را حقیقتآ نشناخته است!» (نهج‌البلاغه، خطبه 1)
امام (علیه السلام) در این عبارت کوتاه و مستدل بعد از نفى صفات از خداوند متعال(صفاتى همچون صفات ممکنات که زائد بر ذات است)، استدلال روشنى بیان فرموده که هرکس چنین صفاتى براى خدا قائل شود ذات او را تجزیه‌پذیر، یا به تعبیر دیگر مرکّب دانسته است، و این نشانه نهایت جهل و عدم معرفت او است.


منبع:
پیام قرآن، ج 3.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله مکارم شیرازی
 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث