آثار ایمان به خدا

آثار ایمان به خدا

۲۸ فروردین ۱۳۹۵ 0 معارف
 
انسان در سايه دانش گسترده خود بر بسيارى از مشكلات زندگى پيروز شده است.براى نمونه، با شناختن دشمن نامرئى‏ اش، ميكرب، و راه‏هاى مبارزه با آن، خود را از بسيارى بيمارى‏ها رهانيده است و با استخراج منابع زيرزمينى و استفاده از نيروهاى طبيعت، وسايل رفاه خويش را فراهم آورده است، ولى در كنار اين پيروزى‏ هاى چشمگير علمى، به سكون خاطر و آرامش روان، كه زيربناى زندگى سعادتمندانه است، نه‏ تنها دست نيافته، بلكه با پيشرفت‏هاى مادى و افزايش وسايل رفاه جسمانى، مشكلات روانى‏اش افزون گرديده است. گواه آن، آمارهايى است كه مطبوعات صنعتى‏ترين كشورهاى جهان در اين باره منتشر ساخته‏ اند.
در بررسى اين مشكل بغرنج، به علّت‏هاى زير برمى‏خوريم:
الف- مادّه‏ گرايى بى حد و حساب: كسانى كه معنويات را به ‏دست فراموشى سپرده و جز مادّيات، هدفى ديگر ندارند، پيوسته براى ارضاى غرايز و اشباع اميال نفسانى خود تلاش مى‏ كنند، ولى به يك دهم آنچه مى ‏خواهند نمى‏رسند و نتيجه‏اى جز تشويش، اضطراب و ناآرامى فكرى نصيبشان نمى‏شود.
ب- انديشه فنا و مرگ: هر انسانى به يقين مى‏ داند كه پس از مدتى خواهد مُرد و از آنچه به بهاى عمر خود گرد آورده است، دست خواهد شست. مرگ براى كسانى كه آن را پايان زندگى مى‏ دانند و به جهان ديگرى براى ادامه حيات اعتقاد ندارند، چنان جانكاه و داراى فشار روانى است كه مجبورند عمر خويش را با تلخى سپرى سازند. امّا آنچه مى ‏تواند به انسان آرامش بخشد و اضطراب را از ميان بَرَد، ايمان حقيقى به خداوند است.

آثار ایمان :

آثار سازنده ايمان، بسياراست كه در اين جا مهم‏ترين آن‏ها را بر مى ‏شماريم:
                      

1- كاهش بحران‏هاى روحى‏

ايمان به خداوند متعال، اثر عوامل اضطراب آفرين را از ميان مى ‏برد؛ زيرا اوّلًا، دين با دستورهاى اخلاقى و تعاليم حياتبخش خود، آتش حرص و آز و جاه‏ طلبى و ثروت‏ اندوزى را، كه از عوامل اضطراب روحى انسانند، به گونه ‏اى درست فرو مى‏نشاند و او را به عزّت نفس، مناعت طبع و پرهيزكارى فرامى‏ خواند. ثانياً، دين در سايه اعتقاد به معاد و روز رستاخيز، رشته زندگى را به دوران پس از مرگ متصل مى‏كند و مرگ را دروازه زندگانى جاويد مى‏داند و از اين گذر، به زندگى مادّى بشر، معنا و طراوت مى‏بخشد و بدين سان، دومين عامل اضطراب و نگرانى را از ميان برمى‏دارد.

2- آرامش روانى‏

انسان مؤمن، در مصائب و سختى‏ها از آرامش روانى برخوردار است؛ زيرا از يك سو همواره خود را داراى تكيه‏ گاهى محكم و پناهگاهى ايمن مى‏داند و از اين احساس، نيرو و نشاط مى‏گيرد:«الَّذينَ امَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ الا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1»آنان كه به خدا ايمان آورده‏اند و دلشان با ياد خدا آرامش مى‏گيرد. آگاه باشيد! كه تنها با ياد خدا دلها آرامش مى ‏پذيرد. و از سويى ديگر، در برابر پيشامدهاى ناگوار، شكيبايى مى‏كند و پاداش الهى را فراروى خويش مى ‏بيند: «انَّما يُوَفَّى الصّابِرُونَ اجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» «2» خداوند شكيبايان را بى‏حساب پاداش مى ‏دهد. ديگر آن كه او اين سختى‏ها را زودگذر مى‏ داند و در انتظار سعادت حتمى و جاودانى به‏ سر مى‏ برد:«انَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ الَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ ابْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتى كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» «1» آنان كه گفتند: «پروردگار ما اللّه است.» و استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل گردند كه نترسيدو غمگين مباشيد و مژده باد بر شما بهشتى كه بدان وعده داده مى‏ شديد.
بنابراين شخص مؤمن در برابر هر پيشامد تلخ و ناگوارى خود را در پناه پناهگاهى ايمن مى‏بيند و به جاى پناه بردن به انواع اعتياد و دست زدن به جرم و جنايت و خودكشى و يا دچار شدن به بيمارى هاى روانى، به آن نيروى جاودانه و قادر، پناه مى‏برد و به پيروزى و رستگارى خويش اميدوار مى‏گردد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏انَّ اللَّهَ بالِغُ امْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدْراً» «2»هر كس تقوا پيشه كند، خداوند راه‏ هايى به رويش مى‏ گشايد و از جايى به او روزى مى‏رساند كه به‏خيالش نرسد، و هر كس به خدا توكّل كند، خدا براى او كافى است، كه خداوند، امرش [بر همه عالم‏] نافذ است و براى هر چيز قدر و اندازه‏اى مقرّر داشته است.

3- پرورش فضايل اخلاقى‏

ميل به فضايل اخلاقى و سجاياى انسانى، جزو سرشت ماست. عشق به خوبى‏ها و تنفّر از بدى‏ها، در ما ريشه‏اى فطرى دارد و كسى را نمى‏يابيم كه- مثلًا- وفاى به پيمان را زشت و پيمان ‏شكنى را نيك بشمارد و يا امانتدارى را بد و خيانت را خوب بداند. دين آسمانى، با وعده پاداش‏ها و كيفرهاى الهى، در پرورش گرايش‏هاى والاى انسانى، نقشى مؤثر دارد. دانشمندان، دين را پشتوانه اخلاق، و اخلاق غير متكى بر دين راست مي دانند؛ زيرا روشن است كه پايبندى به اصول اخلاقى، مانند عفت، امانت، راستى، درستى، فداكارى، دستگيرى از بينوايان و ... در بسيارى از مواقع با محروميت‏هاى مادّى همراه است و دليلى ندارد كه انسان بدون انگيزه روحى و معنوى، اين محروميت‏ها را تحمل كند، مگر اين كه ايمان آورد كه فداكارى او در سراى ديگر با پاداش الهى جبران خواهد شد و يا آلودگى به كارهاى زشت و نامشروع، كيفرهاى سختى به‏ دنبال خواهد داشت.

4- زمينه ‏ساز عدالت اجتماعى‏

انكار خدا به معناى اعتقاد به بى‏ شعورى جهان است. از ديدگاه كسى كه به خدا معتقد نيست، پديد آورنده جهان از شعور و آگاهى بى‏ بهره است و بنابراين، داراى هدف نيز نيست؛ زيرا هدفمندى از لوازم شعور و آگاهى است. انسان نيز، كه جزئى از جهان است، بى‏ هدف است و بدين سان، عدالت، برابرى، ايثار و به‏ طور كلّى، همه بايدها و نبايدهاى اخلاقى پوچ و بى‏معناست.
اگر جهان بى ‏هدف و شعور است و خدا و حساب و كتابى در ميان نيست، چه تفاوتى است ميان خوبى و بدى، و ظلم و عدل؟! وقتى، عادل و ظالم، نيكوكار و بدكار، هر دو با مرگ به يك جا مى‏ رسند، چه دليلى دارد كه من خود را فداى ديگران كنم، بلكه ديگران بايد فداى من شوند! چنان كه انكار خدا زمينه ‏ساز فساد و ظلم است، اعتقاد به خدا، اين زمينه را از ميان مى ‏برد و بر جايش عدالت اجتماعى مى ‏نشاند. چون انسان باور مى‏كند كه جهان، با شعور و هدفمند است و نيكوكار و بدكار به يك جا نمى‏رسند، ظلم و عدل و بايدها و نبايدهاى اخلاقى اهميت مى‏يابند و همين است كه به انسان ايدئولوژى مى ‏دهد و زمينه‏ساز عدالت اجتماعى مى‏گردد؛ زيرا انسان باور مى‏كند كه كوچكترين عمل زشت يا زيباى او پيامدى خوشايند يا ناخوشايند دارد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ» «1» هر كس به اندازه ذره‏اى نيكى كند، آن را مى‏ بيند و هر كس به اندازه ذره‏اى بدى كند، آن را مى ‏بيند.

5- خوشبينى به نظام هستى‏

ايمان دينى از آن رو كه بينش انسان را نسبت به جهان سامان مى ‏دهد، آفرينش را هدفدار و هدف را خير و تكامل و سعادت معرفى مى‏ كند. از اين رو، انسان را نسبت به نظام كلّى هستى و قوانين حاكم بر آن خوشبين مى ‏سازد.انسان مؤمن در جهان هستى، مانند كسى است كه در كشورى زندگى مى‏ كند كه قوانين و ارزش‏هاى آن را درست و عادلانه مى ‏داند و به خيرخواهى گردانندگان كشور ايمان دارد و زمينه ترقى و تعالى را براى خود و ديگران، فراهم مى ‏بيند و معتقد است تنها چيزى كه ممكن است موجب عقب ‏ماندگى او شود سستى و كوتاهى خود اوست. از نظر چنين شخصى، هر نقصى كه هست، از آن جاست كه او و امثال او، وظيفه خويش را انجام نمى ‏دهند. اين انديشه، او را به نشاط درمى‏آورد و با خوشبينى و اميدوارى، به حركت و جنبش وامى‏دارد. اما انسان بى‏ايمان، نظام هستى و قوانين حاكم بر آن را درست نمى‏شناسد و آن را به‏گونه نادرست توجيه و تفسير مى‏كند. از اين رو، به نظام هستى با بدبينى مى‏نگرد. او مانند كسى است كه در كشورى زندگى مى‏كند كه قوانين و ارزش‏هايش را نادرست و ظالمانه مى‏داند. درون چنين كسى، همواره پر از حقد و كينه است. او هرگز به فكر اصلاح خود نمى‏افتد، بلكه گمان مى‏كند كه سراسر هستى، ظلم و جور و نادرستى است، و اينك كه چنين است، پس درستى ذره‏اى مانند من چه ارزشى دارد. چنين كسى هرگز از جهان، لذّت نمى‏برد. جهان براى او همواره مانند يك زندان هولناك است. قرآن كريم در اين باره می ‏فرمايد: «وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِكْرى‏ فَانَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» «1» هر كس از ياد من روى برتابد، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت.
 
 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث