ارزش کار گشائی در اسلام

ارزش کار گشائی در اسلام

۱۹ اسفند ۱۳۹۳ 0 فرهنگ و اجتماع
بخش عظيمي از محتواي اسلام را نوعدوستي، ايثار، خدمت به ديگران، كمك به درماندگان، كارگشايي براي مشكلات مردم و قضاي حاجت گرفتاران تشكيل مي دهد.
در روابط اجتماعي، كساني بر دلها حكومت مي كنند كه دلشان را خانه مهر و محبت مردم كرده باشند. برعكس، آنان كه «خود» را بيش از همه مي پسندند و «خود» را بيش از ديگران دوست دارند و آسايش و راحتي خود را بر ديگران ترجيح مي دهند، نه نزد خدا و رسول اعتباري دارند، نه در دل و جان مردم، جايي و موقعيّتي! ...
گوهر «خدمتگزاري به مردم»، تنها در دلهاي وارسته از منيّت و خودخواهي يافت مي شود. خداي مهربان، بندگانش را دوست دارد. كساني را هم كه به بندگان خدا خدمت و مهرباني كنند، دوست مي دارد و اين مقتضاي محبت و علاقه است.
تا تواني به جهان، خدمت محتاجان كن به دمي يا درمي، يا قلمي يا قدمي 
به دمي يا درمي، يا قلمي يا قدمي به دمي يا درمي، يا قلمي يا قدمي 

خدمت، سرمايه سروري

خيلي ها به سيادت و سروري و عزت و محبوبيّت علاقه مندند، ولي راه به دست آوردن آن را نمي دانند. اصلاً سخن را اين گونه عنوان كنيم كه:
در دلهايمان چه اندازه «جا» براي ديگران باز كرده ايم؟
در زندگيمان چه ميزان وقت، به مردم اختصاص داده ايم؟
و ... اساسا تا چه حدّ به فكر مردم و مشكلات، رنجها و اندوههاي آنانيم؟
شايد كساني بگويند: ما خود، گرفتاريهاي فراوان داريم. اگر گريستن است، بايد به حال خود بگرييم و اگر كمك است، خود محتاج به كمكيم ...
ولي ... ايثار و فتوّت و جوانمردي چه مي شود؟
اگر مسائل و مشكلات مسلمانان برايمان اهميتي نداشته باشد كه اصلاً مسلمان نيستيم! چون كه مسلماني تنها به اسم و شناسنامه و نماز نيست. بخش عظيمي از محتواي اسلام را نوعدوستي، ايثار، خدمت به ديگران، كمك به درماندگان، كارگشايي براي مشكلات مردم و قضاي حاجت گرفتاران تشكيل مي دهد.
باز هم براي چندمين بار، گوش جان را با اين حديث نبوي بنوازيم كه فرمود:
«مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِامُورِ المُسْلِمينَ فَلَيْسَ مِنَ الاسْلامِ في شَئٍ، وَ مَنْ شَهِدَ رَجُلاً يُنادي «يا لَلْمُسلِمينَ!» فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ مِنَ المُسلمينَ.»(1)
كسي كه در حالي صبح كند كه به امر مسلمانان بي فكر و اهتمام باشد، بهره اي از اسلام نبرده است و هر كس شاهد فريادخواهي و كمك طلبيدن مردي باشد كه مسلمانان را به ياري مي طلبد، اما پاسخي به او ندهد، از مسلمانان نيست!
پس بايد بخشي از دل، محبّت، فكر، زندگي، تلاش، اهتمام، عشق ورزيدن و دلسوزي كردن ما نسبت به ديگران باشد كه بندگان خدايند و آفريدگار، از اين راه، بندگان ديگرش را مي آزمايد.
نتيجه اين مردم دوستي و همياري نيز، محبوبيّت و سيادت است.
هر كه براي مردم كار كند، مردم نيز او را دوست خواهند داشت.
هر كه خدمتگزار جامعه باشد، از حق شناسي مردم بهره مند مي شود و هر كه به مردم نيكي كند، در دلها جاي مي گيرد.
فريدون فرّخ، فرشته نبود به داد و دهش يافت آن نيكويي تو داد و دهش كن، فريدون تويي 
ز مشك و عنبر سرشته نبود تو داد و دهش كن، فريدون تويي تو داد و دهش كن، فريدون تويي 
اين حقيقت را، پيش از هر چيز، در حديث مي خوانيم كه:
«سَيّدُ القومِ خادِمُهُم»(2)
سرور هر گروهي، خدمتگزار آنان است.
طنين كلام معطّر حضرت امام راحل (قدس سّره) در گوشمان است كه فرمود: «به من رهبر نگوييد، به من خدمتگزار بگوييد».
خدمتگزاري به بندگان خدا، غير از آنكه رسالت دولتمردان و مسؤولان اجرايي و متصديان امور در ادارات و نهادهاست، وظيفه هر يك از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است.

كارگشايي

از توفيقات مهم يك انسان، آن است كه گشايش معضلات مردم به دست او باشد. نعمتي است كه هزاران شكر و سپاس مي طلبد. كارگشايي، از مقدسترين خدماتي است كه مورد قبول و امضاي آيين خدا و شرعِ محمدي(ص) است.
با عنوانِ «قضاء حاجت مؤمن»، انبوهي عظيم از روايات نقل شده كه اهميت و فضيلت و قداست كارراه اندازي و رفع نياز مردم و برطرف كردن مشكلات آنان و ... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بيان مي كند. اين كار را بايد به حساب خدا گذاشت و چشم تشكر و اجر هم از او داشت، نه از مردم.
تو نيكي مي كن و در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد باز 
كه ايزد در بيابانت دهد باز 
«قصد قربت»، مايه ثمربخشي و ثواب الهي و ارزشمندي نيكوكاريهاست، و ريا آفت آن به شما مي رود.
آنان كه خالصانه و بي توقّع و چشمداشت، گره از كار بسته مردم مي گشايند، بندگان خاصّ خدا و مأموران ويژه الهي اند. توفيق و امداد الهي را همراه دارند، فيض دنيوي و اجر اخروي نيز، دستاوردِ اين خدمت است. به اين حديث زيبا از حضرت رضا(ع) توجه كنيد:
«اِنَّ لِلّهِ عِبادا فيِ الأرضِ يَسْعَوْنَ في حَوائجِ النّاسِ، هُمُ الآمِنوُنَ يَوْمَ القيامَةِ.»(3)
خداوند را در روي زمين، بندگاني است كه كارشان تلاش براي رفع نياز و حاجت مردم است. آنان روز قيامت، ايمن و آسوده اند.
آري ... رنج دنيا و راحتِ آخرت!
شنيده ايد كه امام معصوم، طواف حج را رها كرد و به كار ديگران رسيد، يا كسي را كه ديگري صدايش مي كرد و او به طواف مشغول بود، توبيخ كرد كه: مگر نمي داني انجام كار ديگران، از خيلي طوافها برتر و ثوابش بيشتر است؟ نبيّ مكرّم اسلام(ص) هم فرموده است:
«خَيْرُ النّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النّاس»(4)
بهترين مردم كسي است كه مردم از او سود و بهره ببرند.
طنين كلام معطّر حضرت امام راحل (قدس سّره) در گوشمان است كه فرمود: «به من رهبر نگوييد، به من خدمتگزار بگوييد».

درسي از امام سجّاد(ع)

شايد از درخشان ترين فصلهاي زندگاني هر يك از پيشوايان دين، رسيدگي به محرومان و زدودن نياز نيازمندان بوده است، درسي كه از پيامبر خدا آموخته و رهنمودي كه از دين به ارث برده اند. راستي ... ملاكِ در «خيّر» بودن آدمي به چيست؟ هر چه بيشتر سودرساني به خلايق! و گره گشايي از كار مردم، به قدر توان.
روايت است كه امام زين العابدين(ع) از راهي كه مي گذشت، هر گاه در ميان جاده به كلوخي برمي خورد، از مركب خويش پياده مي شد و آن را با دست خود از وسط راه برمي داشت، آنگاه سوار شده، به راه خود ادامه مي داد:
«لَقَدْ كانَ عليّ بنُ الحسينِ يَمُرُّ عَلَي الْمَدَرَةِ في وَسَطِ الطّريقِ فَيَنْزِلُ عَنْ دابَّتِهِ حتّي يُنَحّيها بِيَدِهِ عَنِ الطّريقِ ...»(5)
سيره نوراني و سازنده يعني اين!
زدودنِ موانع راه، پركردن چاله هاي خيابانها، رفع سدّ معبرها و دهها كار خدماتي ديگر، كارهاي شايسته اي است كه زيبنده رفتار اجتماعي يك مسلمان است. چه خوش سروده است «ابن يمين»:
سود دنيا و دين اگر خواهي راحتِ بندگانِ حق جستن گر درِ خُلد را كليدي هست بيش بخشيدن و كم آزاري است 
مايه هر دوشان نكوكاري است عين تقوا و زهد و دينداري است بيش بخشيدن و كم آزاري است 
و به گفته حافظ شيرازي: 
دايم گل اين بستان، شاداب نمي ماند درياب ضعيفان را در وقت توانايي 
درياب ضعيفان را در وقت توانايي درياب ضعيفان را در وقت توانايي 

خرج مال و آبرو

سرمايه و دارايي، تنها پول و اندوخته مالي نيست، گاهي نفوذ و اعتبار، بيش از ثروت و پول مي ارزد.
كمك به ديگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نيست. كسي هم كه تهيدست، امّا آبرومند است، مي تواند از وجهه و آبرويش سرمايه بگذارد و آن را در راه ديگران به كار اندازد.
حافظ شيرازي:
درياب ضعيفان را در وقت توانايي دايم گل اين بستان، شاداب نمي ماند 
دايم گل اين بستان، شاداب نمي ماند دايم گل اين بستان، شاداب نمي ماند 
اگر خودتان هم كاره اي نيستيد، ولي مي توانيد نيازي را به كارگشايان منتقل كنيد، خودِ اين كار هم عبادت است و خدمت. نقش راهنما و واسطه داشتن براي حلّ مشكلات، مشاركت در پاداش آن خدمت است.
اگر خودتان «مقصد» نيستيد، مي توانيد فلش و راهنما به سوي مقصد باشيد.
نگذاريد وجودتان «بن بست» باشد، يا سراب، كه ديگران به فريب يا اميد، نزد شما آيند، يا وقتي به شما برسند، به وجود عايقي برخورد كنند. وجودتان را «هادي» كنيد، به سوي خدمتها و خدمتگزاران.
در حديثي از پيشواي ششم حضرت صادق(ع) چنين آمده است:
«به خدا و محمد و علي ايمان نياورده است كسي كه هر گاه برادر ديني اش براي رفع نيازي به او مراجعه مي كند، با چهره اي خندان با او برخورد نكند. اگر رفع حاجتش به دست او است، بايد به انجام آن بشتابد و اگر كار از دست او بيرون است، سراغ ديگري رود و از طريق ديگران، مشكل او را حل كند.» اما متن اين حديث شريف:
«ما آمَنَ بِاللّه وَ لا بِعَليٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخوهُ المؤمنُ في حاجةٍ لَمْ يَضْحَكْ في وَجْهِهِ، فَاِنْ كانَت حاجَتُهُ عِندَهُ سارَعَ الي قضاءِها وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَّلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتّي يَقْضِيَها لَهُ.»(6)
مي بينيد كه اين كوشش براي رفع مشكل برادر ايماني، هم شرط اسلام است و هم ولايت! ايمان به خدا و رسول و ولايت، با اين روحيّه و خصلت شناخته مي شود.
برخي «دلاّل» و «كارچاق كن» فساد و گناه و نيرنگ و حقّه بازي اند. آنان فرزندانِ شيطان و شاگردان ابليس به حساب مي آيند
بعضي هم «واسطه خير» و «شفيع حسنات»اند. دلاّلي و كارچاق كني در امور خير و كارهاي صالح و خداپسند، از بزرگترين توفيقات الهي است كه شامل بندگان ويژه اش مي شود. اگر نيازمندي براي كاري سراغ ما آمد، فوري ردّ نكنيم، اگر از خودمان كاري ساخته نيست، به كسي، جايي، مؤسسه اي، اداره اي و ... معرفي و راهنمايي كنيم كه چاره كارش با آنجا است.
 

صدقه، اما بي پول

با شنيدن كلمه «صدقه»، ذهنها فوري سراغ كمك مالي به تهيدستان يا انداختن سكه و اسكناسي در صندوق صدقات و امثال آن مي رود. ولي ... اين، تنها شكلهاي عملي صدقه نيست.
مي توان اهل صدقه بود، بي آنكه پول خرج كرد. البته كمكهاي مالي، جاي خاصي دارد كه در هر حال و هر جا خوب است. اما مهم، توجه به وسعتِ دايره «نيكي» است. باز هم از گفتار پيشوايان الهام بگيريم.
از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: هرمسلمان هر روز بايد صدقه اي بدهد (اِنَّ عَلي كُلِّ مُسلمٍ في كُلِّ يومٍ صَدَقَةٌ).
وقتي پيامبر چنين فرمود، برخي از اصحاب، با شگفتي پرسيدند:
ـ يا رسول اللّه ! چه كسي طاقت و توان اين كار را دارد؟
حضرت براي رفع ابهام و توضيح بيشتر، و براي اينكه صدقه را تنها در انفاق مالي خلاصه نكنند، فرمود:
«برطرف كردن عوامل اذيّت از راه مردم، صدقه است،
راهنمايي كردن جاهل به «راه»، صدقه است،
عيادت كردن بيمار، صدقه است،
امر به معروف كردن تو، صدقه است،
نهي از منكر كردنت صدقه است.
و ... پاسخ سلام دادن نيز صدقه است!» ...
شگفتا كه چه وسعتي دارد نيكي و احسان! و چه آسان است ذخيره سازي عملي صالح براي آن روز نياز و احتياج! كلام رسول، چنين بود:
«اِماطَتُكَ الأذي عَنِ الطّريقِ صَدقةٌ، و ارشادُكَ الجاهلَ الي الطّريقِ صدقةٌ، و عَيادَتُكَ المريضَ صَدقةٌ، و اَمرُكُ بالمعروف صدقةٌ و نهيُك عَنِ المنكرِ صدقةٌ و رَدُّكَ السّلامَ صَدقةٌ.»(7)
روحيّه هاي سرشار از «ايثار»، «خدمتگزاري»، «كارگشايي»، مايه گذاشتن از «مال» و «آبرو»، ارزشي فوق تصور دارد و اگر بر زندگيها و معاشرتها سايه گستر شود، بهشت را در همين دنيا هم مي توان ديد.

ايثار

كلمه اي زيباست، فضيلتي بزرگ است، اما عملي است بسيار دشوار!
گذشتن از «خود» و مقدم داشتن «ديگران»، شجاعتي بزرگ مي طلبد و اين عمل قهرمانانه، جز از روحهاي بزرگ و پاك، سر نمي زند، چه ايثار مالي، چه جاني!
«خودمحوري»، سدّ راه ايثار است.
«تعلّقات» و «وابستگي» هم، آفتي خطرناك براي رشد خصلتهاي كمال گراست.
برادري در سايه ايثار معني مي يابد. ايثارگر، كسي است كه در عين نياز، ديگري را بر خود مقدم مي دارد و در عين خستگي، كارهاي دشوار را بر عهده مي گيرد و فداكارانه به خاطر خدا، به نفع مردم از «حقّ شخصي» خويش مي گذرد. ايثارگري، وارستگي از وابستگيهاست. در رابطه هاي مالي با ديگران نيز چنين است. كسي كه شادي خود را به قيمت اندوه ديگران بدست مي آورد، مسلمان نيست و آنكه «راحت» خود را با «رنج» ديگران مي طلبد، انسان نيست. اگر در جمع مؤمنان، روحيّه ايثارگري برادرانه باشد، تا آنجا كه جيبها و منافع يكي باشد، نه تنها اصطكاك منافع پيش نمي آيد و نه تنها كلاه گذاري بر سر ديگران در انديشه ها نمي گذرد، بلكه روحيه سختي پذيري براي رفاه ديگران رواج مي يابد، كاري كه «خداپسندانه» است. ايثارگر، چون «رضاي خدا» را به دست مي آورد، از عمق جان خشنود مي شود.
اوج صفا وگذشت، در آن است كه برادري را به مرز يگانگي برسانند؛ وحدت در خواسته، وحدت در محبت، وحدت در منفعت.
امام سجاد(ع) به مردي فرمود:
آيا به اين مرحله رسيده ايد كه يكي از شما دست در جيب ديگري كند و آنچه را نياز دارد بردارد، بي آنكه اجازه بگيرد؟
گفت: نه.
فرمود: پس هنوز «برادر» نيستيد!
«هَلْ يُدخِلُ احدُكم يَدَهُ في كُمِّ اخيهِ و كيسِهِ فَيَأْخُذُ ما يُريدُ مِن غَيْرِ اذنٍ؟ قالَ: لا. قالَ: فَلَسْتُم بِاِخوان».(8)
و براستي كه چه مرز دشواري! ولي برادري، اين دشواريها را آسان مي سازد.
البته بي اجازه دست در جيب و كيف كسي كردن، هم حرام است، هم خلاف ادب، ليكن در حديث ياد شده، منظور آن است كه صفا و برادري و يكرنگي و اخوّتِ دو برادر ديني به حدّي برسد كه جيب من و تو با هم نداشته باشند و حتي در استفاده از اموال يكديگر، محتاج به اجازه گرفتن نباشند، يعني اوج برادري و ايثار!
روحيّه هاي سرشار از «ايثار»، «خدمتگزاري»، «كارگشايي»، مايه گذاشتن از «مال» و «آبرو»، ارزشي فوق تصور دارد و اگر بر زندگيها و معاشرتها سايه گستر شود، بهشت را در همين دنيا هم مي توان ديد.
________________________________________
1- بحارالأنوار، ج72، ص21. 
2= كنزالعمّال، ج6، ص710. 
3- الكافي، ج2، ص197. 
4- بحارالأنوار، ج72، ص23. 
5- همان، ص50. 
6- همان، ص177. 
7- همان، ص50. 
8- الأخلاق، شبّر، ص94. 
 
منبع : 
 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث