شرح مناجات شعبانیه (قسمت سوم)

شرح مناجات شعبانیه (قسمت سوم)

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0

 

 

 

اِلهى اِنْ حَرَمْتَنى فَمَنْ ذَا الَّذى یَرْزُقُنى؟ وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَا الَّذى یَنْصُرُنى؟ اِلهى اَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ.
معبود من! اگر تو محرومم كنى، كیست كه روزیَم دهد؟ و اگر تو خوارم نمایى چه كسى یاریم خواهد كرد. معبود من! از غضب تو و فرود آمدن خشم تو به تو پناه مى‏برم.

نكاتى از این فراز:

1. خداوند، تنها روزى رسانِ بنده است.
2. عزّت به دست خداست.
3. بهترین پناه از غضب خدا، خود خداوند است.

اِلهى اِنْ حَرَمْتَنى فَمَنْ ذَا الَّذى یَرْزُقُنى؟؛ خداوند صاحب روزى

رزق به دو گونه است:
رزق مادى و رزق معنوى. رزق مادى همانند: آب، خاك، غذا، لباس، خانه،بهره داشتن از زیبایى ظاهر و همانند آنها و رزق معنوى همانند: علم، تقوى،عرفان، آبرو، عزت در میان اجتماع و همانند آنها.

در این فراز از مناجات نیز كه در واقع جلوه‏اى از توحید ناب، متجلى شدهاست، تمامى رزق‏ها، به حق تعالى منتسب شده و اینكه روزى تنها به دستاوست، تا آنجا كه اگر او بنده را از روزى محروم سازد، هرگز كسى دیگرنمى‏تواند به او روزى برساند. در قرآن‏كریم این‏گونه به این امر، اشاره شده است:

قُلْ مَنْ یَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِكُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُالْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ اْلأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْأَ فَلا تَتَّقُونَ. (یونس: 31)
بگو! چه كسى شما را از آسمان و زمین روزى مى‏دهد؟ چه كسى است كه بهشما چشم و گوش عطا مى‏كند؟ چه كسى، از مرده زنده و از زنده مرده برمى‏انگیزد؟ و چه كسى تدبیرِ امور را به عهده دارد؟ خواهند گفت: خداوند.پس بگو! چرا تقوى پیشه نمى‏كنید.
و در جاى دیگر نیز مى‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ؛ همانا روزى دهنده،تنها خداست كه صاحب قدرت و اقتدار ابدى است.» (ذاریات: 58)

چنان پهن خوانِ كَرَم گسترَد     كه سیمرغ در قاف قسمت خورَد
مهیا كنِ روزىِ مار و مور     اگر چند بى دست و پایند و زور

سعدى

و عارف شوریده همدان، باباطاهر نیز چنین سروده است:

كریمى كه مكانش لامكان بى     صفا بخش تمام گُلرخان بى
نگه دارنده روز و شبِ خَلق     به هر جنبنده‏اى روزى رسان بى

گرچه مراد از رزق در آیات فوق، مى‏تواند شامل مادى و معنوى باشد ـ كهفقط به دستِ خداوند است ـ اما مناسب است در غالب دو آیه دیگر، به دو نوع ازرزق معنوى نیز اشاره شود كه آنها نیز، تنها در اختیار خداوند بزرگ بوده وپروردگار، آنها را نیز از ناحیه خود مى‏داند.

در آیه اول، حق‏تعالى، نعمت و روزى معنوى بزرگ تزكیه نفس را، كه نصیببنده‏اى مى‏شود، از عنایات خود، در حق بنده دانسته و چنین مى‏فرماید:

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لكِنَّ اللّهَ یُزَكّی مَنْیَشاءُ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ. (نور: 21)

و اگر فضل و رحمت و عنایت خداوند، نصیبِ شما نمى‏شد، احدى از شما بهتزكیه نفس و آراسته شدن به تقوى موفق نمى‏شدید، ولى این خداست كههركه را خواهد مُهذَّب مى‏سازد، و خداوند شنوا و داناست.

ما بدان مقصد عالى نتوانیم رسید     هم مگر پیش نهد لطف شما گامى چند

حافظ

و در آیه دیگر، رزقِ علمى را نیز كه از روزى‏هاى معنوى است، این‏گونه بهخود منتسب مى‏داند: «عَلَّمَ اْلإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ؛ خداوند، عالم نمود انسان را آنچه را كهنمى‏دانست» (علق: 5) و نیز در آیه دیگر خطاب به پیامبرش مى‏فرماید «وَ عَلَّمَكَ ما لَمْتَكُنْ تَعْلَمُ؛ و خداوند، آنچه را كه نمى‏دانستى به تو تعلیم داد.» (نساء: 113)

غرض آنكه تمامى رزق و روزى ـ چه مادى و چه معنوى ـ به دست پروردگارو به اذن اوست، و اگر او كسى را از این رزق محروم سازد، روزى دهنده دیگرىوجود ندارد.

وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَا الّذى یَنْصُرُنى؛ خداوند صاحب عزت

چون عزت از ناحیه خداست، اگر او دریغ فرماید، بنده به جُز از خداوند صاحبعزت از چه راهى مى‏تواند، كسبِ عزت نماید.

عزیزى كه هركز درش رو بتافت     به هر در كه رفت هیچ عزّت نیافت

سعدى

و چون ذلت و خوارى نیز از سوى اوست، اگر او بنده‏اى را ذلیل نماید، چهكسى جز او مى‏تواند، بنده را یارى رساند:

گر ز چشمِ همه خلق بیفتم سهل است     تو مينداز كه مخذول تو را ناصر نیست

حافظ

چاره ما ساز كه بى‏چاره‏ایم     گر تو برانى به كه روى آوریم

نظامى

حكایت

مورخان نوشته‏اند: در تاریخِ خلفاى عباسى، اَلْقاهِرُ بِاللّه برادر الْمُقْتَدِر بِاللّهِ، تنها دوسال سلطنت كرد كه خلافتش شامل سرزمین‏هاى ایران و عراق و حجاز و مصر وسوریه و غیره مى‏شد.گروهى از اَتراك ریختند، او را كور كردند و از خلافت عزلش كرده و اموالش را همبردند. روزى در مسجد جامع بغداد، او را دیدند كه به واسطه كورى عصایى به دستگرفته و در صف جماعت، مى‏گردد و مى‏گوید: رحم كنید بر كسى كه دیروز بر شماحكومت مى‏كرد و امروز به كمك شما نیازمند است(29). چه نیكو در قرآن آمده است:

قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُوءْتِی الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْتَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِكَ الْخَیْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ. (آل‏عمران: 26)
بگو! بار خدایا اى پادشاهِ مُلكِ هستى، تو هر كه را كه خواهى مُلك و سلطنتعطا مى‏كنى و از هر كه خواهى، سلطنت را مى‏گیرى، و هر كه را خواهىعزت‏دهى و هر كه را خواهى خوار مى‏كنى. تمامِ

خیر، تنها به دستِ توست. بهدرستى كه تو بر هر چیزى توانایى.
مرو را رسد كبریا و منى     كه مُلكش قدیم است و ذاتش غنى
یكى را به سر بر نهد تاجِ بخت     یكى را به خاك اندر آرد ز تخت
كلاه سعادت یكى بر سرش     گلیمِ شقاوت یكى بر درش
گر آن است، منشور احسان اوست     ور این است، توقیع فرمان اوست

سعدى

اِلهى اَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ؛ پناه بردن به خدا از غضب الهى

چنان به مهر همى پرورد كه مروارید     دگر به قهر چنان خورد كند كه سُفال

سعدى

معناى غضب خداوند

غضب در انسان‏ها، نوعى حالت نفسانى است كه اثر آن معمولاً در صورت وچشمان آدمى پدیدار مى‏گردد. در این حالت، خون، حالتى فورانى پیدا كرده و بهنقاط بالاى بدن مى‏رود. در این زمان، خون در رگ‏ها، انتشار مى‏یابد. بدین گونه،معمولاً متورم شدن رگ‏ها را نیز در پى دارد. در حال غضب رنگ چهره آدمى نیزغالبا سرخ و برافروخته مى‏گردد.

البته نوع دیگرى از غضب وجود دارد كه در برابرِ افراد قوى و قدرتمند رخ مى‏دهد،كه در این صورت چون غضب به همراه ترس و تشویش مى‏باشد، خون از پوست بهسوى قلب جریان بیشترى مى‏یابد و در نتیجه چهره، رنگ زرد به خود مى‏گیرد.
به طور كلى غضب به معنایى كه ذكر شد، یعنى تغییر حالت نفسانى، در ذاتاحدیت الهى محال است. چون در ذات او اساسا تغییر حالت غیر ممكن است،بلكه معناى غضب خداوند، همان عقاب و عذاب او مى‏باشد؛ آن هم به سببگناهان خودِ آدمى، كه البته چون خداوند، رحمت محض است، گاهى امكان داردكه انسان به دلیل انجام گناهان و غوطه‏ور شدن در خطاها، سبب قطع نور رحمتالهى گردد. در اینجا، غضب همان خاموش شدن چراغ رحمت خداوند است كهآدمى به این ترتیب در ظلمت عقاب و بلا و عذاب گرفتار مى‏شود.
اكنون براى اثبات این نكته كه منظور از غضب الهى همان عقاب و عذاباوست به ذكر دو روایت، در ذیلِ یكى از آیات قرآنى اكتفا مى‏كنیم. در قرآن كریماین‏گونه آمده است:
وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْكُمْ غَضبى وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبى فَقَدْ هَوىْ. (طه: 81)
در روى زمین طغیان نكنید تا خشمِ من بر شما فرود آید و هركس موردِغضبِ من باشد سقوط خواهد كرد.
راوى مى‏گوید: در محضر امام باقر علیه‏السلام بودم كه عَمْروبن عُبَیْد وارد شد. گفت: فدایت شوم،معنىِ غضب در آیه «و مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبى فَقَدْ هَوى» چیست؟ امام علیه‏السلام فرمود: غضب، همان عقاب و عذاب خداست و ادامه داد: هركس پندارد كهخداوند از حالى به حالى در مى‏آید، او را همانند مخلوقاتش قرار داده وصفت آفریده‏ها را براى او آورده است. همانا خداوند را چیزى تحریكنمى‏كند تا او را تغییر دهد.(30)
همچنین از امام صادق علیه‏السلام نیز روایتى در این باره رسیده است:
رضاى خداوند، همان ثواب او و غضب او، همان عقاب و عذاب اوست؛بدون آنكه چیزى در او نفوذ كند تا اینكه موجب هیجان او گشته و او را ازحالى به حالِ دیگر تغییر دهد.(31)
به هر حال، غضب خداوند براى همگان دردناك و غیر قابل تحمل است و همهاولیاى الهى، همواره از خدا، رهایى از غضبش را مى‏خواستند، چنانچه حضرت سیّدالشّهداء امام حسین علیه‏السلام در مناجات عرفه این گونه از خدا مى‏خواهد:
اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَكَ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سِواكَ.
معبود من! مبادا خشمِ تو بر من فرود آید، من تنها از آن مى‏ترسم و اگر خشمتو نباشد و از آن آسوده باشم، از خشم دیگران ترسى ندارم.

ناامید از در لطف تو كجا شاید رفت     تاب قهر تو نیاریم خدایا زنهار

سعدى

در جاى دیگر، از دعاى عرفه آن میوه دل رسول و آن نازنینِ یگانه دوران‏ها،در مقام خوف از دوزخ كه جلوه عینى غضب خداست، این‏گونه مناجات مى‏كند:
اَسْئَلُكَ اللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَ اِنْ مَنَعْتَنیها لَمْیَنْفَعْنى ما اَعْطَیْتَنى اَسْئَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النّار.
از تو مسئلت مى‏كنم اى خدا آن حاجتم را كه اگر (عطایم) كنى، دیگر از هر چهمحرومم كنى، زیان نخواهم دید، و اگر آن حاجتم را روا نسازى، دیگر هر چهعطایم‏كنى،نفعى به‏حالم ندارد. و آن حاجتم این‏است‏كه از دوزخ، رهاییم‏بخشى.

یا دولتاه اگر به عنایت كنى نظر     واخجلتاه اگر به عقوبت دهى جزا

سعدى

نكته آخر؛ پیشى گرفتن رحمت خداوند بر غضب او

در دعاى جوشن كبیر مى‏خوانیم: «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه؛ اى آنكه رحمت او برغضبش مقدّم مى‏باشد».

لطف تو سابق مى‏شود، جذاب عاشق مى‏شود     بر قهر، سابق مى‏شود، چون روشنایى بر ظُلم

در توضیح كوتاه این عبارت باید گفت كه خداوند، رحمت محض است وهیچ چیز در دایره هستى خارج از پوشش رحمت او نمى‏باشد؛ حتى خشم وغضب او نیز از سرچشمه رحمت او مى‏جوشد. از همین رو در دعا آمده است كهرحمت او بر غضبش مقدّم مى‏باشد. توضیح بیشتر آنكه گاهى ذات احدیت، درعالَم هستى خود را به صفات قهریه جلالیه، كه همان غضب باشد، ظاهر مى‏سازد.این ظهور در عالَم دنیا به صورت حوادث، بلاها و غم‏ها و بیمارى‏ها و در جهانآخرت به شكل دوزخ آشكار مى‏شود؛ اما چون همه این موارد، در واقع ریشه دررحمت خداوندى دارد، به همین سبب در نهانِ همه آنها خیر و رحمت نهفته است. ازجمله آنكه بلاها و حوادث و بیمارى‏ها، از عوامل مهم بیدارى انسان‏ها از خواب غفلتو متذكر ساختن آنها به عوالم بالا و سوق دادنِ آنها به سمت پروردگارشان مى‏باشد.

از هر جهتى تو را بلا داد     تا باز كشد به بى‏جهاتت

مولانا

و نیز:

از براى كششِ ما و سفر كردن ما     پیك بر پیك همى آید از آن اصل وجود
هر غم و رنج كه اندر تن و در دل آید     مى‏كشد گوش شما را به وثاق موعود

مولانا

تاج الدّین خوارزمى نیز در شرح فصوص الحكم چنین مى‏گوید:

چون وجود غم‏ها و محنت‏ها و رنج‏ها از غضب بُوَد و غضب نیز از رحمتالهى برمى‏خیزد، در نتیجه این غضب و بلا، رابطه وصول به كمالات و واسطهرفعت درجات و آمرزش گناهان، و تصفیه قلب مى‏باشد.(32)

همچنین از مولانا چنین نقل است كه:
میان بنده و حق، دو حجاب است: تندرستى و مال. آن كس كه تندرست استمى‏گوید: خدا كو؟ من نمى‏دانم و نمى‏بینم. همین كه رنجش پیدا مى‏شود،آغاز مى‏كند كه: یا اَللّه یا اَللّه و به حق، همراه و همسخن مى‏گردد.
پس دیدى كه صحت، حجاب او بود و حق زیر آن درد، پنهان بود و چندانكه آدمى را مال و نَواست اسباب مرادات، مهیا مى‏كند و شب و روز به آنمشغول است. همین كه بینواییش رو نمود و نفس، ضعیف گشت بر گِرد حقگردد.(33)
از اینجاست كه بزرگان، از بلاها و مصایب كه داراى نشانى از غضبِ الهىمى‏باشند، با تبسم و خرسندى استقبال مى‏كردند.

در بلا هم مى‏چشم لذات او     مات اویم ماتِ اویم ماتِ او
اى بدى كه توكنى در خشم و جنگ     با طَرَب تر از سِماع و بانگ چنگ
اى جفاى تو ز دولت خوب‏تر     و انتقام تو ز جان محبوب‏تر
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِدّ     اى عجب من عاشقِ این هر دو ضِدّ

مولانا

و بالاخره به قول شكسپیر: بر تغییراتِ موسمى و تحمل سرما و یخبندان و بادهاىِ سوزدار زمستان، كهوقتى بر بدنم مى‏وزد آن را فرسوده و مچاله مى‏كند، لبخند مى‏زنم وبه خودمى‏گویم: اینها همه مشاورینى هستند كه حقیقت وجودم را به منمى‏شناسانند.(34)

دوزخ؛ نشانى از رحمت خداوند

گرچه دوزخ مظهر غضب الهى است، اما در اینجا نيز رحمت حق تعالى بر غضباو پيشى گرفته است و به جز تعداد اندكى از معاندين كه براى هميشه در جهنماقامت دارند.(35) براى بقیه دوزخیان، نوعى رحمت محسوب مى‏شود. توضیحآنكه، چنان كه از اخبار و كلمات بزرگان استفاده مى‏شود، دوزخ چيزى نیستمگر مكانى براى عطا كردن قابليت به كسانى كه اين قابليت را براى راه‏يابى بهبهشت از دست داده‏اند. بارى كسانى كه به واسطه لغزش‏ها شایستگىبرخوردارى از بهشت را از كف داده‏اند و به سبب گرفتارى‏هاى دنیوى و برزخى،هنوز آن صفاى لازم را به دست نیاورده‏اند. رحمت الهى به صورت دوزخ آنها رادرمى‏یابد، تا این عذاب‏هاى دوزخى كاملاً آنها را پاكیزه و خالص ساخته و بهبهشت رهنمونشان سازد.
رحمت بر آنكه عَذْب شمارد عذاب دوست     زحمت مَبَر عزیز و مدار از عذاب بحث

حافظ

بنابراین، رحمت پروردگار در دوزخ نیز از غضب او سبقت گرفته است وعذاب‏هایش به انگیزه رحمت حق تعالى بر بندگانش است و مى‏تواند، به نوعى موجبخرسندى نیز باشد، چنانچه دانته شاعر بزرگ و خداشناس قرن سیزدهم میلادى در اثرِمعروفش كمدى الهى این چنین مى‏گوید: « ... سپس آنهایى را خواهید دید كه در میانآتش خرسندند، زیرا امید آن دارند كه روزى پا به جرگه ارواح مسعود گذارند.»(36)

آتشى خوش بر فروزیم از كَرَم     تا نماند جرم و زَلّت بیش و كم
آتشى كز شعله‏اش كمتر شَرار     مى بسوزد جُرم و جبر و اختیار
شعله در بُنگاهِ انسانى زنیم     خار را گُل زار روحانى كنیم

مولانا

و به تعبیر شیخِ اكبرِ عرفان، محیى الدّین عربى:

«همان گونه كه پرتو خورشید با حرارتش، در میوه‏ها اثر گذارده و آنها رامى‏پزد و از آن جهت كه ما را منفعت مى‏رساند، رحمت است، همین طور حرارتِآتش جهنم، پختنِ میوه‏هاى بهشت را سبب مى‏شود».(37)

از جامى نیز چنین نقل است كه: «... پس، بازگشتِ همه به رحمت سابقه حقّ سبحانه وتعالى باشد. از مُجرِمِ عاصى، غرامت به عذاب و ملامت بستانند تا از چركِ گناهان، او را پاكگردانند و به رحمتِ جنّت و نعمت باز رسانند.»(38)

این بخش از مطالب را به اشعارى نغز از حكیم آقا محمدرضا صهباى قمشه‏اىبه پایان مى‏بریم:

آنِ خداى دان همه مقبول و ناقبول     مِنْ رَحْمَةٍ بَدا وَ اِلى رَحْمَةٍ یَؤُول(39)
خلقان همه به فطرتِ توحید زاده‏انداین شرك، عارضى بُوَد و عارضى یَزول(40)
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلقاین است سرّ عشق كه حیران كند عُقول


پی نوشت:

31.همان، ص 165.
32. تاج الدین حسین خوارزمى، شرح فصوص الحكم، ص 888 .
33. مولانا، فیه ما فیه، ص 495.
34. مجموعه آثار، ج 1، ص 635 .
35. چنانچه از ابن سینا نقل است: «هلاكتِ ابدى مالِ نوعى خاصِ از جهل و رذیلت اخلاقى است كه ایندر تعداد انگشت‏شمارى از مردم، وجود دارد.» (به نقل از اسفار، ملاصدرا، ج 7، ص 109.
36. دانته، كمدى الهى، ج 1، ص 91.
37. یحیى الدّین عربى، فتوحات مكیّه، باب هشتاد و هفتم.
38. جامى، نَقْدُ النّصوص فى شرح نقش الفصوص، ص 189.

39. همه چیز را از رحمت آغاز كرد و به رحمت برمى‏گرداند.<40. از بین مى‏رود

منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث