شرح مناجات شعبانیه (قسمت بیست و سوم)

شرح مناجات شعبانیه (قسمت بیست و سوم)

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0

 

 

 


اِلهى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ اِلَیْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ.
پروردگارا! وارستگى كامل، موهبتم فرما! و دیدگان دل ما را به فروغ نظر به خودت روشن ساز، تا دیدگان دل ما، حجاب‏هاى نور را از میان بردارد و به معدن عظمت واصل شود و جان‏هاى ما، همچون شعاع، به خورشید عز قدست، آویخته گردد.

كمال انقطاع و حجاب‏هاى نورانى، از موضوعاتى است كه به مناسبت ذكرعبارات مزبور از مناجات، مورد بحث قرار خواهد گرفت.
شاعر و حكیم معروف بزرگ، سنایى غزنوى در يكى از ابيات نغز و شيواىخود چنين سروده است:

همه چیز را تا نجویى نیابى     جز این دوست را تا نیابى نجویى

منظور سنایى اين است كه گرچه نسبت به همه چيز: «عاقبت جوینده یابنده بود» امادر مورد حضرت دوست، اين امر متفاوت است و «يابنده جوينده است» یعنى،تا آدمى،ذوقى از حلاوت‏هایش را در نیابد و تا كرشمه‏اى از حضرتش بر صفحه جان آدمى بهنمایش در نیاید و خلاصه، تا جلوه‏هاى از او را در نیابد، جویایش نمى‏شود.
و این نكته در فرازى از مناجات «خمسة عشر» ذكر شده كه: «اِلهى فَاجْعَلْنا مِمَّن...شَوَّقْتَهُ اِلى لِقائِكَ؛ پروردگارا! ما را از كسانى قرار ده كه در دلش، بارقه‏اى از شوق به دیدارتقرار دادى»(179) و در نتیجه قيام براىِ جويا شدنت را آغاز نمود.
ولى این، آغاز راهست. دیدار با جمال دلربا و مست كننده یار و آرمیدن برساحل آرامش‏بخش وصالش، گذر از دریایى را در پیش رو دارد كه متلاطم ازامواج خونفشان است:

چو عاشق مى‏شدم گفتم كه بردم گوهر مقصود     ندانستم كه این دریا چه موج خونفشان دارد

حافظ

در چنین راهى، «ناز پرورده تنعم» كه او را با جمالِ یار، نسبتى نیست،نمى‏تواند گام بردارد:

ناز پرروده تنعم، نبرد راه به دوست     عاشقى شیوه رندان بلاكش باشد

حافظ

ولى آدمیانى نیز كه جرعه‏اى از شراب كرشمه یار نوشیدند، این سیر پر خطر واسرارآمیز را كه در عین حال با هزاران جذبه پنهانى حضرت دوست همراه است،آغاز مى‏كنند، و از همان ابتدا، چنان مسحور زیبایى مشیت معشوق مى‏شوند كهزبان حالشان به این نغمه زیبا مترنم مى‏شود:

طالع اگر مدد كند دامنش آورم به كف     گر بِكِشم زهى طَرَب ور بِكُشَد زهى شرف

حافظ

شوقِ دیدار، سبب مى‏شود كه سالِك، حجاب‏هایى كه بین او و محبوبش قرارگرفته است، خَرْق كند و از میان بردارد.
گرچه جمال یار، حجاب و پرده ندارد و در واقع این، اعمال نارواى آدمىاست كه موجب حجاب مى‏شود، چنانچه از سید السّاجدین در دعاى ابوحمزهثمالى چنین وارد شده است:

وَ اَنَّ الرّاحِلَ اِلَیْكَ قَریبُ الْمَسافَةِ وَ اَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ اِلاّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الْاَعْمالُ دُونَكَ.

پروردگارا! به درستى كه آنكه به طرفِ تو گام بر مى‏دارد، مسافتش اندكاست و فاصله كمى با تو دارد، چون تو از آفريدگانت پوشيده نیستى، اما ایناعمال آنهاست كه بین آنها و جمال تو، ایجاد حجاب نموده است.

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولى     غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد

حافظ

عرفا با استناد به فرهنگ وَحْیانىِ اهل‏بیت علیهم‏السلام حجاب‏هاى بین بنده و خداوندرا به «حُجب ظلمانى» و «حُجْب نورانى» تقسیم نموده‏اند.
آنكه در این راهِ پر مخاطره، از همتى اندك بهره دارد، به خَرْق حُجُب ظلمانى و سپسرهیابى به بهشت، بسنده مى‏كند و سعى مى‏كند همه گناهانى را كه به سببِ: چشم و گوش وزبان و دست و پا و شكم و شهوت انجام مى‏شود ـ كه از آنها به حُجْب ظلمانى تعبیرمى‏شود ـ به كنارى نهد، تا به مقصود خویش كه آرمیدن در بهشت ابدى است، نایل آید.
ولى والا عزمان و بلند همتانى نیز هستند كه چون جز به جمال دلستان یار،حتى به بهشت نیز قانع نمى‏باشند، بعد از «خَرْق حُجُب ظلمانى»، حجاب‏هاىنورانى را نيز خرق مى‏كند تا بى‏واسطه به جمال یار بنگرند. آنها نه گرفتارحجاب‏هاى ظلمانى «دنیا» مى‏باشند و نه در بند حُجُب نورانى «عُقبى»:

سَرَم به دُنیى و عقبى فرو نمى‏آید     تباركَ اللّه از این فتنه‏ها كه در سرِ ماست

حافظ

براى او بهشت و حوریه بهشتى، حجاب نورانى است كه او را مانع از دیدنجمال دوست، آن‏چنان كه هست مى‏نماید. در این مورد داستانى شنیدنى از علامه طباطبایى نقل مى‏كنیم:
ایشان مى‏فرمودند كه: استاد ما مرحوم قاضى دستور داده بود كه چنانچه دربین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذكر نماز، براى شما پیشامدى كرد و صورت زیبایى را دیدید و یا بعضى از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده كردید، (حجاب نورانى شماست) و به آنها توجه نكنيد (و فقط متوجه جمال یار باشيد) و به عبادت خویش مشغول باشيد.
روزى من در مسجد كوفه نشسته و مشغول ذكر بودم، كه در این میان یك حوریه بهشتى كه یك جام بهشتى در دست داشت، از طرف راست من در آمد، وخود را به من ارائه نمود. همین كه خواستم به او توجهى كنم، ناگهان به یاد سفارش استاد خود، مرحوم قاضى افتادم.
ازاین‏ رو چشم پوشيده و توجهى ‏نكردم، آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف كرد، باز توجهى نكردم تا آنكه آن حوریه برخاست و رفت.(180)

صحبتِ حور نخواهم كه بُوَد عینِ قصور     با خیالِ تو اگر با دگرى پردازم

حافظ

باغ بهشت و سایه طوبى و قصر حور     با خاك كوى دوست برابر نمى‏كنم

حافظ

آنكه خَرق حُجُب نورانى كرده است، دیگر به عبادت‏هاى خویش نیز نظرنمى‏كند، و اگر داراى بیشترین تقوى و زهد و ذكر نیز باشد، تكیه او در رهیابى بهسعادت، تنها حضرت دوست مى‏باشد، نه این عبادات و طاعات؛ چنانچه از نبىاكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله چنین نقل است: وَ الَّذى نَفْسى بِیَدِهِ ما مِنَ النّاسِ اَحَدٌ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِعَمَلِهِ! قالُوا: وَ لا اَنْتَ یا رَسُولَاللّهِ! قالَ وَ لا اَنَا اِلاّ اَنْ یَتَغَمَّدَنىَ اللّهُ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ

قسم به آنكه جانم در دست اوست، هیچ كس از مردم به وسیله عملشان داخلبهشت نمى‏شوند. عرض كردند: یا رسول الله! شما هم به وسیله اعمالتان واردبهشت نمى‏شوید؟ فرمود: من هم با اعمال خود داخل بهشت نمى‏شوم، مگرآنكه خداوند مرا در رحمت و فضل خود غرق سازد و به فضل و رحمت اووارد بهشت شوم.(181)

تكیه بر تقوى و دانش در طریقت كافریست     راهرو گر صد هنر دارد توكل بایدش

حافظ

اگر حافظ مى‏فرماید:

رشته تسبیح ار بگسست معذورم بدار     دستم اندر ساعد ساقى سیمین ساق بود

و اگر فیض كاشانى مى‏فرمايد:

از خرقه و سجاده و تسبیح گذشتیم     وز كشف و كرامات، توكَّلْتُ عَلَى اللّه

ناظر به خرق حُجب نورانى اذكار و اوراد و سجاده، و پس از آن توكل و اعتمادخالص به خداوند مى‏باشد. مولانا نیز با كمال ارادت و عشقى كه نسبت به پیامبراكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دارد، وقتى مى‏خواهد از جمال یار سخن گوید و آنجا كه به جمال یارمى‏رسد، حتى نبى اكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را نیز، حجاب نورانى آن جمال لایتناهى مى‏داند:

احمد گوید براى رو پوش     از احمد، جز احد نخواهم

و بالاخره اینكه آنجا كه آن نازنین یگانه و عزیز سفر كرده چنین مى‏سُراید:

درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز     كه من از مسجد و از بتكده بیزار شدم

امام خمینى رحمه ‏الله

از بُتكده، حجاب ظلمانى و از مسجد، حجاب نورانى را اراده فرموده است كهاز همه بیزارى جُسته و همه را خَرق نموده تا بى‏واسطه، به میخانه جمال حضرتمعشوق واصل گردد.
بارى آنكه، «حُجُب ظلمانى» را از صفحه جانش زدود، او به مقام «انقطاع» ازغیر رسیده است ولى «كمال انقطاع» بهره كسى است كه «حُجُب نورانى» را نیز ازمیان بردارد، و آنچه امام علیه‏السلام از خداوند، مسئلت مى‏كند «كمال انقطاع» است، یعنىدرخواست از ميان برداشتن همه حُجب نورانى نه انقطاع، كه این‏گونه از خداوندِخویش مى‏خواهد:

اِلهى هَبْ لى كَمالَ الْاِنْقِطاع اِلَیكَ و اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْكَ حَتّىتَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور.

خدایا كمال انقطاع عطايم فرما و ديدگان قلوبِ ما را به روشنايى نظر بهخودت، روشن‏ساز تا بدین طریق همه حجاب‏هاى نورانى از میان برداشته شود.
و آن‏گاه است كه چنین كسى به «معدن عظمت» كه جمال بى حجاب حضرتدوست است متصل مى‏شود. «فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ»، و چون شعاعى به آن سرچشمه نور، آویخته مى‏شود: «وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ».
اين قسمت را با نقل سخنى از امامِ راحل رحمه‏الله و نیز فرازى از دعاى پر فيضسِمات به پايان مى‏بريم:
حضرت امام خمینى رحمه‏الله در كتاب «آدابُ الصَّلوة» خویش چنين مى‏فرمايد:
«آیا این «حُجُبِ نور» چیست؟ آیا «نظر به حق» مقصود، گلابى‏هاى بهشتاست؟ آیا «معدن عظمت» قصرهاى بهشتى است؟ آیا «تعلق ارواح به عزِّ قُدس»،یعنى تعلق به دامن حورالعین براى قضاى شهوات؟ ... اين امرى است كه كسى رابر آن اطلاعى نیست ـ آن را كه خبر شد، خبرى باز نیامد».(182)
و در دعاى سمات، از تكلّم موسى كلیم اللّه علیه‏السلام با پروردگار خویش از وراىهمه حجاب‏هاى نورانى، این‏گونه اشاره شده است:

وَ بِمَجْدِكَ الَّذى كَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ عَلَیْهِ السَّلامُ فِىالْمُقَدَّسینَ فَوْقَ اِحْساسِ الْكَرُوبینَ فَوْقَ غَمائِمِ النُّورِ فَوْقَ تابُوتِ الشَّهادَةِ.

و به حق آن بزرگوارى و مجدت كه با بنده و فرستاده‏ات موسى علیه‏السلام در میانقدسیان، برتر از احساس كروبیان، بالاتر از ابرها و حجاب‏هاى نور، بالاتر ازتابوتِ شهادت، سخن گفتن.

من جز احد صمد نخواهم     من جز ملِك ابد نخواهم
جز رحمت او نبایدم نَقل     جز باده كه او دهد نخواهم
بى او ز براى عشرت من     خورشید سبو كشد نخواهم
احمد گوید براى روپوش     از احمد جز احد نخواهم

مولانا

نكته آخر

آنكه به راستى از همه چیز جز خدا دل گسست و از خاك و خاكیان رها شد و برقله كمال انقطاع قرار گرفت، خداوند كفایت زندگى مادى او را خواهد نمود وازجایى كه گمانش نبرَد، او را روزى خواهد داد؛ چنانچه پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دراین‏باره چنین فرموده است:
مَنِ انْقَطَع اِلَى اللّهِ كفاهُ اللّهُ مَؤْنَتَهُ وَ رِزْقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.(183)
آنكه برایش انقطاع به سوى خداوند حاصل گردد، خداوند زندگى و رزقِ اورا از جایى كه گمان نمى‏برد، كفایت خواهد نمود.
حكایت است كه: «... مريم عليهاالسلام مناجات كرد كه یا رب در آن زمان كه تندرستبودم، روزى مرا در محراب عبادت، بى‏سعى و كوشش مى‏رسانیدى. اكنون كهچون عیسى را در رَحِم دارم، رنجور و ناتوانم، مى‏فرمایى كه درخت را بجنبان تاخرما فرو ریزد، و من نمى‏دانم كه در این چه حكمت است. ندا آمد كه اى مریم درآن وقت، همگى خاطر تو متوجه به جانب ما بود (و كمالِ انقطاع برایت حال بود)اما اكنون كه فى الجمله، محبت عیسى را در دل خود جا داده‏اى، دستى مى‏بایدجنبانید تا روزى حاصل شود».(184)


پی نوشت ها:
179. مفاتیح الجنان، مناجات نهم از مناجات‏هاى خمسة عشر.
180. سید محمد حسین حسینى تهرانى، مهر تابان، ص 19.
181. تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 706.
182. امام خمینى، آداب الصّلوة، صص 167 و 168.
183. تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 357.
184. دكتر قمر آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسى، ص 208.

منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث