تفاوت دانشگاه اسلامى با دانشگاه غربی در بیان امام خمینی

تفاوت دانشگاه اسلامى با دانشگاه غربی در بیان امام خمینی

۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع

یکی از مسوولیت های خطیر پیش روی انقلاب اسلامی ایران در روزهای و سالهای اول انقلاب بحث اسلامی نمودن  دانشگاه ها بود.  این روزها که از نو بحث اسلامی شدن دانشگاه ها به صورت پر رنگتری مطرح شده است نگاهی دوباره به دیدگاه امام خمینی ره در این موضوع بسیار راهگشا و حائز اهمیت است . متن زیر بخشی از  سخنرانى امام امت ره در جمع اساتيد دانشگاه تهران در تاریخ 23 تیر 1358 است.

فرق بین دانشگاه اسلامی با دانشگاه غربی

فرق بين دانشگاههاى غربى و دانشگاههاى اسلامى در آن طرحى است كه اسلام براى دانشگاهها طرح می كند. دانشگاههاى غربى- به هر مرتبه اى هم كه برسند- طبيعت را ادراك می كنند، طبيعت را مهار نمی كنند براى معنويت. اسلام به علوم طبيعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبيعى- به هر مرتبه اى كه برسند- باز آن چيزى كه اسلام می خواهد نيست. اسلام طبيعت را مهار می كند براى واقعيت؛ و همه را رو به وحدت و توحيد می برد. تمام علومى كه شما اسم می بريد و از دانشگاههاى خارجى تعريف می كنيد- و تعريف هم دارد- اينها يك ورق از عالم است؛ آن هم يك ورق نازلتر از همه اوراق. عالَم، از مبدأ خير مطلق تا منتها إليه، يك موجودى است كه حَظِ طبيعی اش يك موجود بسيار نازل است؛ و جميع علوم طبيعى در قبال علوم الهى بسيار نازل است؛ چنانكه تمام موجودات طبيعى در مقابل موجودات الهى بسيار نازل هستند.
فرق ما بين اسلام و ساير مكتبها- نه مكتبهاى توحيدى را عرض نمی كنم- بين مكتب توحيدى و ساير مكتبها، كه بزرگترينش اسلام است، اين است كه اسلام در همين طبيعت يك معناى ديگرى می خواهد، در همين طب يك معناى ديگرى می خواهد، در همين هندسه يك معناى ديگرى را می خواهد، در همين ستاره شناسى يك معناى ديگرى می خواهد ... .

شیوه قرآن در بیان علوم طبیعی

كسى كه مطالعه كند در قرآن شريف اين معنا را می بيند كه جميع علوم طبيعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است نه جنبه طبيعى آن. تمام تعقلاتى كه در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اينكه محسوس را به عالم تعقل ببريد، و عالم تعقل عالمى است كه اصالت دارد و اين طبيعت يك شبحى است از عالم، منتها ما تا در طبيعت هستيم، اين شبح را، اين حظ نازل را می بينيم. در حديث است كه «إِنَّ اللهَ تَعَالی مَا نَظَرَ إلَى الدُّنْيا مُنذ خَلَقَها نَظَرَ رَحمَةٍ»؛1
نه اينكه اين جزء رحمت نيست لكن نظر به ماوراى اين عالم است، به ماوراى اين طبيعت است. اينهايى كه ادعا می كنند كه ما عالم را شناختيم و اعيان عالم را شناختيم، اينها يك ورق نازل كوچكى از عالم را ديدند و اقناع شدند به همان.

مرتبه طبیعت انسان نازلترین مرتبه او

آنهايى كه می گويند كه ما انسان را شناختيم، اينها يك شبحى از انسان- آن هم نه انسان، شبحى از حيوانيت انسان- را شناختند و گمان كردند كه انسان همين است. آنهايى كه ادعا می كنند كه ما اسلام‏ شناس هستيم، اينها هم يك چيزى از اين مرتبه نازل اسلام را ديدند و به همين قناعت كردند و گمان كردند كه اسلام را شناختند. انسان به مراتبى كه دارد، مرتبه طبيعتش از همه مراتبش نازلتر است؛ منتها محسوس ماست. آن چيز چون محسوس ماست، ما كه طبيعى هستيم و الآن در عالم طبيعت هستيم، اين محسوس ما را گاهى اشباع می كند. معنويت نيست الآن، محسوسات هست.

آنچه اسلام می خواهد بازگشت همه علوم به توحید است

اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحيد است. تعليمات اسلام تعليمات طبيعى نيست، تعليمات رياضى نيست؛ همه را دارد. تعليمات طب نيست؛ همه اين را دارد لكن اينها مهار شده به توحيد. برگرداندن همه طبيعت و همه ظِلهاى ظلمانى به آن مقام نورانى، كه آخِر مقام الوهيت است.
بنابراين، بايد اين معنا كه علوم- ما از آن هم تمجيد می كنيم؛ تعريف می كنيم؛ همه علوم طبيعى، همه علوم مادى؛ لكن آن خاصيتى كه اسلام از اينها می خواهد در غرب از آن خبرى نيست. اگر هم باشد فقط يك چيز نازلى است- آن معنايى كه از علوم دانشگاهها ما می خواهيم و آن معنايى كه از علوم‏ مدارس قديمه ما می خواهيم، همين معنا نيست كه در سطح ظاهر الآن هست. و متفكرين ما همان سطح ظاهر را دارند در آن كار می كنند و بسيار هم ارجمند است كارهايشان؛ لكن آنكه اسلام می خواهد اين نيست.
چیزی كه اسلام می خواهد تمام علوم، چه علوم طبيعى باشد و چه علوم غير طبيعى باشد، اين است كه تمام اينها مهار بشود به علوم الهى و برگشت به توحيد بكند. هر علمى جنبه الوهيت در آن باشد، يعنى انسان طبيعت را كه می بيند خدا را در آن ببيند، ماده را كه می بيند خدا را در آن ببيند، ساير موجودات را كه مشاهده بكند خدا را در آن ببيند. آنكه اسلام براى آن آمده است: براى برگرداندن تمام موجودات طبيعى به الهيت و تمام علوم طبيعى به علم الهى.
و از دانشگاهها هم اين معنا مطلوب است. نه اينكه خود طب را- البته طب هم بايد باشد، علوم طبيعى هم همه بايد باشد، معالجات بدنى هم بايد باشد- لكن مهم آن مركز ثقل است كه مركز توحيد است. تمام اينها بايد برگردد به آن جهت الوهيت. نبايد ما خيال كنيم كه ... مثلًا اگر علومى در اسلام هم باشد، مثل علومى است كه ساير مردم دارند يا ساير رژيمها دارند.

تربیت اسلام تربیت الهی است

اسلام در همه چيزش اصلش آن مقصد اعلی را خواسته. هيچ نظرى به اين موجودات طبيعى ندارد الّا اينكه در همان نظر، نظر به آن معنويت دارد و به آن مرتبه عاليه دارد. اگر نظر به طبيعت بكند، به عنوان اينكه طبيعت يك صورتى است از الهيت؛ يك موجى است از عالم غيب. اگر نظر به انسان بكند به عنوان اين است كه يك موجودى است كه از او می شود يك موجود الهى درست كرد. تربيتهاى اسلام تربيتهاى الهى است.
_______________________
پی نوشت:
1. كنز العمال، ج 3، ص 214.

منبع: صحيفه امام، ج‏8، 433

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث