گوشه اى از اخلاق امام حسین علیه السلام‏

گوشه اى از اخلاق امام حسین علیه السلام‏

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ 0 اهل بیت علیهم السلام

شادى دل مؤمن‏

از امام حسين عليه السلام نقل است كه گفت: براى من ثابت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده: بهترين كارها پس از نماز، دلِ مؤمنى را شاد كردن است، اگر گناهى در كار نباشد.

روزى آن حضرت غلامى را ديدند كه با سگى غذا می خورد. سبب پرسيدند، گفت: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله، غم‏زده هستم، می خواهم اين سگ را خوش دل ساخته تا خود دل خوش شوم، خواجه اى دارم كه يهودى است و آرزومندم كه از او جدا شوم.
حسين عليه السلام دويست دينار نزد خواجه برد، خواست بهاى غلام را بپردازد و بخرد، خواجه به عرض رساند: غلام فداى قدمت و اين باغ را هم بدو بخشيدم و اين پول را هم به حضرتت بازمی گردانم.
حسين عليه السلام گفت: من هم اين مال را به تو می بخشم.

خواجه گفت: بخشش تو را پذيرفتم و آن را به غلام بخشيدم، حسين عليه السلام گفت: من غلام را آزاد می كنم و اين مال‏ها را بدو می بخشم.
همسر خواجه كه ناظر اين نيكوكاری ها بود، مسلمان شده، گفت: من هم، مهرم را به شوهرم بخشيدم سپس، خواجه نيز اسلام آورد و خانه اش را به همسرش ببخشيد.
با برداشتن يك گام، برده اى آزاد شد، نيازمندى بی نياز گرديد، كافرى مسلمان شد، زن و شوهرى با هم صميمى شدند و همسرى خانه دار گرديد و زنى از نعمت ملك برخوردار. اين گام، چگونه گامى بود؟!«1»

كريم‏ ترين مردم‏

عربى بيابان نشين وارد مدينه شد و از كريم‏ترين مردى كه در آن ساكن است جويا شد، او را به حضرت امام حسين عليه السلام راهنمايى كردند، عرب وارد مسجد شده، حضرت را در حال نماز ديد؛ در برابر حضرت ايستاد و شعرى به اين مضمون سرود:
آنكه بر در خانه ات حلقه كوبد، اميدش نا اميد نمی گردد، تو عين جود و سخايى و تو تكيه گاهى، پدرت هلاك كننده طاغيان نافرمان بود، اگر شما نبوديد دوزخ بر ما منطبق بود.
حضرت به آن عرب سلام كرد و به قنبر فرمود: از مال حجاز چيزى باقى نمانده؟ گفت: آرى، چهار هزار دينار، فرمود:
آن را بياور كه او از ما به آن مال سزاوارتر است سپس رداى مباركش را از دوشش برداشت و دينارها را در آن پيچيد و دست باكرامتش را به سبب حياى از آن عرب از روزنه در بيرون كرد و شعرى به اين مضمون سرود:
اين مال را از من بگير كه من از تو پوزش می خواهم، بدان كه من نسبت به تو مهربان و دوستدارم، اگر حكومت در اختيار ما بود باران جود و سخاى ما بر تو فرو می ريخت ولى حوادث زمان امور را جابه جا می كند و فعلًا دستِ دهنده ما تنها همين اندك را می تواند انفاق كند.
عرب، مال را گرفت و به گريه نشست، حضرت فرمود: شايد آنچه را به تو عطا كردم كم و اندك است، گفت: نه، گريه ام از اين است كه خاك چگونه اين دست دهنده را خواهد خورد!«2»

نشانه خدمت‏

در حادثه كربلا بر پشت شانه حضرت امام حسين عليه السلام اثرى زخم مانند يافتند، از حضرت امام زين العابدين عليه السلام درباره آن پرسيدند، حضرت فرمود: اين نشانه و اثر، برجا مانده از سنگينى كيسه چرمى پر از مايحتاج بيوه زنان و ايتام و تهيدستان است كه همواره آن حضرت براى رساندن به آنان به دوش می كشيد.«3»

درودى برتر

انس بن مالک می گويد: نزد حضرت امام حسين عليه السلام بودم، كنيزش بر او وارد شد و دسته اى ريحان به عنوان شاد باش و تحيت تقديم حضرت كرد، حضرت به او فرمود: در راه خدا آزادى!
به حضرت گفتم: دسته اى ريحان بی قدر و قيمت تقديم شما كرد و شما در برابرش او را آزاد كرديد! حضرت فرمود: خدا اين گونه ما را ادب كرده، آنجا كه فرموده:
«وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها».«4»
و هنگامى كه به شما درود گويند، شما درودى نيكوتر از آن، يا همانندش را پاسخ دهيد؛ يقيناً خدا همواره بر همه چيز حسابرس است.
احسان نيكوتر از احسان او، آزاد كردن او از بند بردگى بود.«5»

ارزش انسان‏

عربى به محضر حضرت امام حسين عليه السلام رسيد و گفت: پسر پيامبر خدا! ديه كامله اى را ضامن شده ام و از پرداختش ناتوانم، نزد خود گفتم: آن را از كريم‏ترين مردم درخواست می كنم و كريم‏تر از اهل بيت‏ پيامبر سراغ ندارم.
حضرت فرمود: برادر عرب سه مسأله از تو می پرسم، اگر يكى را جواب دادى يك سوم مال درخواستى را به تو می دهم، اگر دو مسأله را پاسخ گفتى دو سوم آن را می پردازم، اگر هر سه را جواب گفتى همه مال را می دهم.
عرب گفت: آيا مانند تو كه از اهل دانش و شرفى از مثل من مسأله می پرسد؟ حضرت فرمود: آرى، از جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه می گفت: ارزش به اندازه معرفت است، عرب گفت: بپرس اگر توانستم پاسخ می دهم و اگر نتوانستم از حضرتت ياد می گيرم و تاب و توانى جز به يارى خدا نيست.
حضرت فرمود: برترين اعمال كدام است؟ عرب گفت: ايمان به خدا، حضرت پرسيد: راه نجات از مهلكه چيست؟ عرب گفت: اعتماد به خدا،
حضرت فرمود: چه چيزى به مردان زينت می دهد؟ عرب گفت: دانشى كه با بردبارى همراه باشد، فرمود: اگر نبود؟ گفت: ثروتى كه جوانمردى در كنارش باشد، فرمود: اگر نبود؟ گفت: تنگدستى و فقرى كه صبر با آن باشد، فرمود: اگر اين هم نبود؟ عرب گفت: صاعقه اى از آسمان فرود آيد و چنين انسانى را بسوزاند كه جز اين سزاوار نيست!
حضرت امام حسين عليه السلام خنديد و كيسه اى كه هزار دينار در آن بود به او داد و انگشترش را كه نگينى به قيمت دويست درهم بر آن بود به او عطا فرمود و گفت: اى عرب! هزار دينار را به طلبكارانت بده و انگشتر را در هزينه زندگى خودت مصرف كن، عرب آن را گرفت و گفت: خدا داناتر است به اينكه رسالتش را كجا قرار دهد.«6» «7»
__________________________
پی نوشت:
(1)- المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 75؛ بحار الأنوار: 44/ 194، باب 26، حديث 17؛ مستدرك الوسائل: 12/ 398.
(2)- المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 66؛ بحار الأنوار: 44/ 190، باب 26، حديث 2.
(3)- المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 66؛ بحار الأنوار: 44/ 190، باب 26، حديث 3.
(4)- نساء (4): 86.
(5)- كشف الغمة، اربلی: 2/ 31؛ بحار الأنوار: 44/ 195، باب 26، حديث 8.
(6)- «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» انعام (6): 124.
(7)- جامع الأخبار، قشیری: 137، فصل 96؛ بحار الأنوار: 44/ 196، باب 26، حديث 11.

منبع: اهل بيت عليهم‏ السلام عرشيان فرش نشين، شیخ حسین انصاریان

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث