حدیثی جعلی در مورد صلح امام حسن (ع)

حدیثی جعلی در مورد صلح امام حسن (ع)

۰۱ تیر ۱۳۹۴ 0

حديث زیر در ميان آنچه كه از پيامبر (ص) درباره نواده ‏اش امام حسن (ع) روايت شده، شهرت دارد و شايد بتوان گفت تنها منبعى كه از پيامبر آن را نقل كرده باشد ابو بكرة برادر زياد بن عبيد از مادرش سميه است. البخارى در بخش صلح كتاب خود «صحيح البخارى» و امام احمد بن حنبل در مسند خويش به نقل از المبارك و او از امام حسن و ايشان از ابى بكرة، آن را نقل كرده ‏اند و متن آن در الاصابة ابن حجر به نقل از ابى بكرة چنين است: « می گويد پيامبر خدا را بر منبر ديدم كه حسن بن على در كنارش بود و پيامبر گاهى به مردم و گاهى به او نظر می افكند و می فرمود: اين فرزند من سيد (سرور) است و چه بسا كه خداوند به وسيله او ميان دو گروه بزرگ از مسلمانان، صلح برقرار خواهد كرد.

در روايت «عقد الفريد» آمده است كه رسول خدا (ص) بر دخترش فاطمه، وارد شد حسن كودك را ديد كه در كنار مادر، مشغول بازى است به او فرمود: خداوند به وسيله اين فرزندت ميان دو گروه بزرگ از مسلمانان، صلح برقرار خواهد كرد.
با اين عبارتهايى كه داراى مضمون نزديك به هم هستند محدثين، پيش‏بينى پيامبر (ص) را نسبت به آنچه به دست نواده‏ا ش امام حسن در اصلاح ميان دو گروه بزرگ از مسلمانان به تعبير راوى انجام خواهد گرفت، روايت كرده‏ اند و بدان استناد جسته و تو گويى از احاديث مسلم است، آن را ملاك قرار داده ‏اند و بدين وسيله چشمان معاوية- بن ابى سفيان كه خود آن را وضع كرده بود، روشن گرديد چرا كه طبق اين روايت او در شمار يكى از دو گروه بزرگ مسلمانان، در می آيد حال آنكه قرآن كريم او را از جفاپيشگانى می داند كه واجب است مسلمانان به جنگ او برخيزند تا به حكم الهى، تن دهد همچنانكه پيامبر (ص) نيز همان گونه كه از سخنش به عمار می توان نتيجه گرفت او را جنايت‏كار و جفاپيشه، برشمرده است.
جالب اينجاست كه بيشتر شيعه نيز اين روايت را از جمله كرامتهاى امام حسن مجتبى (ع) قلمداد كردند چرا كه پيامبر از مقام و فضل او سخن بميان آورده و اصلاحى را كه جد بزرگوارش پيامبر گرامى از آن خبر داده بود، به دستش، تحقق يافت. حال آنكه ما دلايل صلح و مصالحه‏اى را كه ميان دو طرف انجام گرفت و مراحل دردناكى را كه بر امام حسن گذشت و او را براى حفظ مصالح اسلام و به گونه‏اى كه راهى جز آن نداشت ناگزير به پذيرش صلح كرد، يادآور شديم.
و در مورد اين روايت، من هيچ ترديدى ندارم كه از ساخته‏ هاى ابو بكرة است يا اينكه جعل شده و بعدا به او نسبت داده شده تا ثابت شود معاويه از مسلمانان و نه از جفاپيشگان- يعنى آنچه كه قرآن بدين صفت او را خوانده بود و پيامبر نيز در سخنش با عمار كه بيشتر صحابه آن را از پيامبر نقل كرده ‏اند و از ديگر روايات، شناخته ‏شده ‏تر و معروف‏تر است، می باشد اين حديث يعنى سخن پيامبر به عمار بويژه پس از كشته شدن عمار، معاويه را نگران كرده بود و اگر عمرو بن العاص بدادش نرسيده بود و ارتش را گمراه نساخته بود و نگفته بود كه كشنده عمار كسى است كه او را بدين جنگ گسيل داشته، می رفت كه ارتش را بر معاويه بشوراند. معاويه همچنان نگران اين حديث بود و بالاخره أبو بكرة بن الحارث بن كلدة برادر «زياد» از مادرش سمية بدادش رسيد و حديثى را برايش جعل كرد كه او و گروه همراهش را يكى از دو گروه مسلمانان ساخت. و از جمله دلايلى كه ثابت می كند اين حديث جعلى است آن است كه جز أبو بكر، آن را هيچ كس ديگرى از پيامبر روايت نكرده است و مدعى است كه او حسن را در كنار جدش بر منبر ديده كه گاه به مردم نگاه می كرد و گاهى نظر به او (حسن) می افكند و می فرمود: اين فرزندم سيد است و خداوند به وسيله او دو گروه از مسلمانان را صلح خواهد داد حال آنكه همچنانكه او حسن را در كنار پيامبر بر منبر ديده ناگزير بايد همه آنانى كه پاى منبر حاضر بودند نيز می ديدند و می شنيدند پس چرا تنها او اين حديث را روايت كرده است؟! و در روايت ديگرى او امام حسن را در حالى بر پشت پيامبر ديده است كه حضرت به سجود رفته بودند و مسلمانان از وى پرسيده بودند و به آنها گفته بود كه: او سيد است خداوند به وسيله او اصلاح خواهد كرد. طبيعى است اگر با فرض درستى روايت، اين سخن را همه نمازگزاران از پيامبر شنيده باشند ولى با اين حال، چنين حديثى جز به او اسناد نيافته است به علاوه «ابو بكرة» از على و آل على منحرف بود و در جنگهايش شركت نداشت و او همان كسى است كه به هنگامى كه طلحة و زبير و عايشه عليه امير المؤمنين سر به شورش گذاشتند حديث «پس از من فتنه‏اى بپا خواهد شد كه در آن نشسته بهتر از ايستاده است، را از پيامبر روايت كرد تا مردم را از يارى رساندن به امام، منصرف سازد و معتقد بود جنگهايى كه در بصره و صفين جريان يافت از جمله فتنه‏هايى بود كه پيامبر دعوت به كناره گرفتن از آنها كرده بود چون خيرى در اسلام، از آنها نتيجه ن می شد علاوه بر همه اينها، كسانى كه حديث را از أبو بكرة نقل كرده‏اند مدعيند كه پيامبر اين صحبتها را در هنگامى با حسن داشته كه او كودكى تقريبا سه‏ساله بوده است و همان وقتى بود كه بازى می كرد و بر پشت پيامبر كه به نماز مشغول بودند بالا می رفت يا در حالى كه بر منبر بودند و مشغول سخنرانى براى مردم، از سروكولشان بالا می رفت و ابو بكرة نفيع بن الحارث بن كلدة در آن روز همچنان در طائف، مشرك بود و هنوز اسلام نياورده بود.
در «تهذيب التهذيب» ابن حجر آمده است كه: أبو بكرة برادر زياد از مادرش سميه بود و مادرش كنيز حارث بن كلده بود و در ادامه می گويد: و به اين خاطر أبو بكرة ناميده شد كه او روزى كه پيامبر طائف را محاصره كرد از قلعه‏ هاى آن بيرون آمد و در سال هشتم هجرى بعد از فتح مكه و پايان يافتن نبرد حنين، به اسلام پيوست و امام حسن در آن روز پنج سال يا بيشتر داشت «1».
از جمله چيز ديگرى كه نشان می دهد حديث از ساخته‏ ها و جعلى است آن است كه معاويه با خوش‏حالى پس از سالى كه صلح در آن واقع شد، آن را تكرار می كرد.
در اين رابطه در مروج الذهب مسعودى آمده است هنگامى كه معاويه با امام حسن صلح كرد در قصر «الخضراء» تكبير گفت و از صداى تكبير ساكنين «خضراء» اهل مسجد هم تكبير گفتند در اين وقت «فاختة» دختر قرضة از درب بيرون شد و گفت: اى امير- المؤمنين خداوند ترا شادان كند چه مژده‏اى به تو رسيده است؟ گفت: كسى آمده كه مرا به صلح حسن و تسليم شدن او، مژده داده است و در اين احوال به ياد سخن پيامبر افتادم كه فرمود: اين فرزندم سرور اهل بهشت است و خداوند به وسيله او ميان دو گروه بزرگ از مؤمنان صلح برقرار خواهد كرد. پس خداى را سپاس گفتم كه گروه مرا يكى از آن دو گروه مؤمن، قرار داده است «2».
او از اين جهت خوش‏حال بود و با شادى تكبير می گفت كه اين حديث او و گروهش را جزء مؤمنان، قلمداد كرده بود حال آنكه سخن پيامبر به عمار را كه بيشتر صحابه آن را نقل كرده‏ اند، او و گروهش را جزو جفاپيشگانى قرار می دهد كه بايد با آنها جنگ كرد تا بالاخره تن به حكم الهى دهند.

برخورد سطحی دکتر طه حسین باحدیث مورد نظر

شگفت اينجاست كه دكتر طه حسين با اين حديث برخورد سطحى و بدور از منطق حوادث و شرايطى كه بيشتر به جعلى بودن و غير واقعى بودن حديث اشاره دارند، می كند ايشان پس از ترجيح درستى حديث می گويند: اين حديث در نفس اين كودك (امام حسن) جاى خاصى باز كرده بود و بنظر می رسد به هنگامى كه فتنه برخاست و او سعى كرد با مشورت با پدرش- در آن جاها و مواردى كه قبلا يادآورى كردم- ميان دو گروه از مسلمانان صلح برقرار كند و بدين ترتيب، پيش‏بينى جدش را تحقق بخشد و بنظر می رسد كه گريه او در آن هنگام تنها به دليل همدردى و اظهار شفقت بر پدر نبوده بلكه از اين غمگين بوده كه آنچه را جدش در وى ديده پيش‏بينى كرده بود، تحقق نپذيرفته بود و در ادامه می گويد: امام حسن با تعداد بزرگى از اهل عراق خارج شد او آنطور كه بيرون می رفت ظاهر قصد جنگ داشت ولى در نهان، در انديشه صلحى ميان خود و معاويه بود تا پيش‏بينى جدش را تحقق بخشد.
واقعا اين چنين برخورد سطحى در رابطه با امام حسن (ع) و نيز حديث ياد شده، از سوى طه حسين، شگفت‏ آور است حال آنكه متون تاريخى تأكيد دارند كه انديشه صلح، تا آخرين لحظات، مورد توجه امام حسن نبوده و تنها هنگامى بدان تن می دهد كه همچنانكه گفتيم از مقاومت كردن سودى عايد نمی بيند و آن را براى اسلام زيان ‏آور می يابد [در اين صورت است كه به صلح می انديشد]. و در مورد حديثى كه برخوردش با آن مانند كسى است كه معدنى سرشارى را كشف كرده است ما پيش از اين عيبهاى اين حديث و برخى شواهدى را كه نشان می دهد ساخته و پرداخته امويها به منظورهايى است كه ياد كرديم- يادآور شديم.

 

پی نوشت ها: 

 (1) نگاه كنيد به صفحه 469 جلد 10 «تهذيب التهذيب».

 (2) المسعودى، «مروج الذهب» صفحه 52 از جلد دوم.

منبع: زندگانى دوازده امام عليهم السلام / نويسنده: هاشم معروف الحسنى / مترجم محمد مقدس‏،  تهران‏:امير كبير،1382،ج1،صص505-515

 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث