داستانهای ائمه: امام حسن (ع): پیاده روی به سوی مکه

داستانهای ائمه: امام حسن (ع): پیاده روی به سوی مکه

۱۸ شهریور ۱۳۹۴ 0

يك سال امام حسن مجتبى عليه السلام با پاى پياده به سوى مكه حركت كرد. در بين راه پاهاى مباركش ورم نمود. يكى از همراهان گفت: مقدارى از راه را سوار شويد تا اين ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمى‏ شوم، ولى وقتى به اولين منزل رسيديم، شخص سياه پوستى را كه روغنى به‏ همراه دارد مى‏بينى. آن روغن را از او خريدارى كن تا ورم پايم را با آن معالجه كنم. او گفت: ما در پيش روى خود محلى را كه چنين روغنى در آن جا به فروش برسد سراغ نداريم!؟ حضرت فرمود: همان است كه گفتم.

مقدارى كه راه را رفتند شخص سياهى پيدا شد، امام به آن همراه گفت:

آن كه مى‏ گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت كن. او رفت تا روغن را بخرد.
شخص سياه پوست پرسيد: اين روغن را براى چه كسى مى‏ خواهى؟ گفت: براى امام حسن بن على عليه السلام. سياه پوست گفت:مرا نزد او ببر، وقتى نزد امام آمد، گفت: فداى شما شوم، من نمى ‏دانستم كه شما به اين روغن احتياج داريد، پولى هم بابت آن از شما نمى‏ گيرم و خود من هم غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، دعا كنيد خدا فرزند سالمى كه دوست دار شما اهل بيت باشد به من مرحمت كند.
حضرت فرمود: به خانه‏ ات باز گرد كه خدا فرزند سالمى كه شيعه و پيرو ما خواهد بود، به تو عنايت مى‏فرمايد. «1»

(1). محجة البيضاء، ج 4، ص 220؛ شنيدنيهاى تاريخ، ص 139 و 140

منبع: داستان ها و حكايت‏هاى حج،  رحيم كارگر، نشر مشعر - تهران، چاپ: پانزدهم، 1386،ص16-17.
 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث