برابری اجتماعی در سیره امیرمومنان علیه السلام

برابری اجتماعی در سیره امیرمومنان علیه السلام

۲۹ تیر ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام

 

آئین مساوات و برابری در اسلام، در تاریخ بشر بی نظیر است؛ زیرا در منطق قرآن و اسلام، همه ی انسان ها همه از یک سرچشمه، نشأت گرفته و فرزندان یک پدر و مادرند و تفاوتی میان آنان نیست.

به تعبیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:

مردم چون دندانه های شانه مساوی و برابرند[1].

با این منطق، سفید را بر سیاه، عرب را بر عجم، و حاکم را بر رعیت مزیتی نیست و همگان از نظر قرآن و در سیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرمومنان علیه السلام برابرند.

منظور از مساوات و برابری، خط بطلان کشیدن بر همه ی منزلت های پوشالی و اشرافی گری و افتخارهای نابجا و موهوم است که پیامبر در سیره ی خویش آن را به کار بست؛

ولی پس از رحلت حضرت، بار دیگر اشرافیت جاهلی جان گرفت و مساوات اعلام شده ی نبوی را در بند کشید تا اینکه امیرمومنان علیه السلام زمام امور مسلمانان را به دست گرفت و بار دیگر سیره ی مساوات و برابری اسلام را زنده کرد.

من شما را به راه و روش پیامبرتان خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام، عمل خواهم کرد. اگر به آنچه می خواهم مستقیم شوید و تن سپارید، از خدا باید یاری جست. بدانید که موضع من پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  چون موضع من در دوران اوست[2].امام علیه السلام اعلام کرد که در همه ی امور، به سیره ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  عمل خواهد کرد:

سیره ی حضرت در مورد مساوات و برابری در دوران حکومت ظاهری خویش به این شرح است:

الف) برابری طبقاتی

از نظر امام علی علیه السلام همه ی انسان ها فرزندان یک پدر و مادر، و در نژاد و طبقه برابرند و هیچ انسانی در این بُعد اجتماعی، بر دیگری برتری ندارد.

او به صراحت فرمود:

ای مردم! بی گمان آدم هیچ یک از فرزندانش را برده و کنیز نزاد و همگان آزادند[3].

شخصی به نام حرث می گوید: من نزد علی علیه السلام بودم که دو زن آمدند و ادعای فقر و تنگدستی کردند؛

امام فرمود: بر ما واجب است در صورت صدق گفتارتان به شما کمک کنیم؛ آنگاه کسی را به بازار فرستاد تا برای آنها غذا و لباس تهیه کند و فرمود تا به هر یک از آنها صد درهم بدهد.

یکی از زن ها اعتراض کرد و گفت: من عرب هستم و آن زن دیگر، از موالی(عجم) است؛ چگونه ما را برابر دانستی و به طور مساوی به ما کمک کردی؟

امام فرمود: من قرآن را خوانده و در آن خوب نگریستم؛ ولی ندیدم که در آن، برای فرزندان اسماعیل(اعراب) بر فرزندان اسحاق(غیر اعراب)، حتی به اندازه ی بال پشه ای برتری باشد[4].

همچنین روایت شده است که ام هانی، خواهر امام علی علیه السلام، نزد آن حضرت آمد و امام بیست درهم از مال بیت المال به او داد؛ سپس کنیز ام هانی که عجم بود، نزد حضرت آمد و به او نیز بیست درهم داد.

ام هانی برآشفت و به امام گفت: باید به من پول بیشتری بدهی. امام پاسخ داد: من در قرآن دقت کردم؛ ولی هیچ امتیازی بین فرزندان اسماعیل(اعراب) و فرزندان اسحاق(غیر اعراب) نیافتم[5].

به این ترتیب، هیچ گونه امتیاز طبقاتی در سیره ی اجتماعی امام علی علیه السلام وجود ندارد؛ از این رو وقتی مردی از انصار به حضرت اعتراض می کند که ای امیرمومنان! این برده ی سیاه را که دیروز آزاد کرده ای، اکنون با من برابر می دانی، حضرت همان پاسخ را می دهد[6].

ب) برابری حقوقی

در سیره ی امام علی علیه السلام همه ی مردم از حقوقی مساوی برخوردارند و همه باید از مواهب اجتماعی یکسانی بهره مند شوند. او در همان روزهای آغازین حکومت و خلافت خویش، در بخشی از خطبه ای طولانی که در برابر مهاجران و انصار ایراد کرد، در مورد تساوی حقوق اجتماعی مسلمانان، سخن راند. در قسمتی از خطبه نقل شده است که امام با بالاترین صدا، فریاد کشید:

آگاه باشید هرکس از مهاجران و انصار، از اصحاب رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  که خود را به سبب مصاحبت با پیامبر برتر از دیگران می بیند، باید بداند که برتری آشکار برای روز جزا و نزد خدا است و پاداش و اجر آن را خواهد داد.

هرکس که دعوت خدا و رسول را اجابت وملت ما را تایید کند و دین ما را بپذیرد و قبله ی ما را قبله ی خود بشناسد، از حقوق اسلامی برخوردار می شود و حد و حدود اسلامی یکسان بر او جاری خواهد گشت[7].

گزارشی درباره ی تو به من رسیده که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده، امامت را عصیان و نافرمانی کرده ای!امام، بر بعضی از فرانداران خود که از آیین مساوات سرباز زده اند و برای خود و خانواده ی خویش، امتیازهایی قائل شده، حقوق مردم را پایمال کرده بودند، خشمگینانه برمی آشوبد و در نامه ای عتاب آمیز می نویسد:

(گزارش شده) که تو غنایم مربوط به مسلمانان را که با اسلحه و اسب هایشان، به دست آمده و خون هایشان در این راه ریخته شده، در میان افرادی از بادیه نشینان قبیله ات که خود برگزیده ای، تقسیم می کنی.

سوگند به کسی که دانه را در زیر خاک شکافت و روح انسانی را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، تو نزد من خوار خواهی شد و ارزش و مقدارت  کم خواهد بود.

حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیایت را با نابودی دینت آباد مکن که زیان کارترین افراد خواهی بود.

آگاه باش! حق مسلمانانی که نزد تو یا پیش من هستند، در تقسیم این اموال مساوی است. باید همه ی آنها نزد من آیند و سهمیه ی خود را از من بگیرند[8].

تساوی حقوقی افراد از دیدگان علی علیه السلام چنان مهم و حساس است که حتی در التفات و نظر به افراد نیز والی و حاکم نباید تبعیض ورزد.

با همگان یکسان رفتار کن؛ چه آن گاه که گوشه ی چشم به آنان افکنی و چه آن گاه که خیره شان نگاه کنی، تا زورمندان و بزرگان، در تبعیض طمع نورزند و ناتوانان از عدالت تو نومید نشوند و برای تمام رعایای خویش، آن چه برای خود و خاندانت می خواهی، بخواه و آنچه را برای خود و خاندانت نمی پسندی، برای آنان نیز مپسند[9].

از زیباترین مظاهر رعایت برابری افراد در سیره ی اجتماعی امام علی علیه السلام را علی بن رافع، خزانه دار بیت المال از جانب امام تعریف می کند که نشان می دهد حضرت، آیین مساوات را به شدت در میان خانواده ی خویش و سایر افراد جامعه، رعایت می کرد و برای خود و فرزندانش هیچ حق و امتیازی در برابر دیگر افراد جامعه ی اسلامی، قائل نبود.

علی بن ابی رافع می گوید: من خزانه دار بیت المال و کاتب علی بن ابی طالب علیه السلام بودم. روزی دختر امام کسی را نزد من فرستاد و گردنبندی عاریه گرفت تا در روز عید قربان از آن استفاده کند.

وقتی امیرمومنان علیه السلام فهمید، مرا نزد خود خواست و با خشم و ناراحتی فرمود: آیا به مسلمانان خیانت می کنی؟ مبادا دوباره چنین کاری بکنی که مجازات خواهی شد.

سوگند می خورم اگر دخترم گردنبند را بدون شرط و ضمانت گرفته بود، دستش را به جرم دزدی قطع می کردم و او نخستین زن هاشمی بود که به این جرم دستش قطع می شد.

چون این موضوع به گوش دختر علی علیه السلام رسید، به پدر گفت: ای امیرمومنان! من دختر شما  پاره ی تنتا هستم. چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از آن گردنبند است؟

امیرمومنان فرمود: دختر علی بن ابی طالب، هوای نفس تو را از راه حق جدا نسازد! آیا همه ی زنان مهاجر در این عید، چنین زینتی دارند[10]؟

حضرت علی علیه السلام به این وسیله به همگان و حتی به فرزندان خود فهماند که هیچ کس حتی آنان حق ندارند برای خویش موقعیت و منزلتی برتر از دیگران در نظر بگیرند و از مقام و منصب پدر خود سواستفاده کنند.

ج) برابری در تقسیم بیت المال

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  پس از تقسیم بیت المال، برای تقسیم اموالی که از راه غنیمت و زکات و دیگر موارد به دستش می رسید، برای هیچ فردی از مسلمانان حقی و امتیازی بر دیگری قائل نمی شد و همگان از سفید و سیاه، عرب و عجم، فقیر و غنی، اشراف و غیر اشراف، از نظر و یکسان بودند و به همگان سهمی برابر می داد.

این سیرره تا زمان رحلت حضرت پابرجا بود تا اینکه پیامبر چشم از جهان فرو بست و به سیره اش بی اعتنایی شد.

در پی فتوحات سپاهیان اسلام در زمان خلافت عمر بن خطاب و گسترش زمین های زیر نگین خلافت و انباشته شدن بیت المال از غنیمت های به دست آمده، وی برای چگونگی تقسیم اموال بیت المال، با یاران خویش مشورت کرد و آنان به وی پیشنهاد دادند که به سبک نظام مالی ایران و روم، دفاتری تنظیم، و مردم را طبقه بندی کند و بر اساس مبنای آن، سهمی برایشان در نظر بگیرد و به این ترتیب، مساوات مالی پیامبر از بین رفت.

خلیفه در تقسیم بیت المال، با معیارهای طبقاتی، مهاجران را بر انصار و انصار را بر عرب و اعراب را بر موالی و زنان پیامبر را بر زنان مهاجر و انصار برتری داد و حتی زنان پیامبر را نیز طبقه بندی کرد و زنان عرب پیامبر را بر زنان غیر عرب او برتری داد[11].

از این موضوع و اعتراف خلیفه به این امر، به خوبی استاده می شود که او نخستین شخص در تاریخ اسلام است که نظام طبقاتی را برقرار کرد و میان افراد مسلمان تفاوت و تمایز پدید آورد.

در دوران خلیفه ی سوم، عثمان بن عفان، این شکاف طبقاتی و امتیازبندی، بیش تر و عمیق تر و به انحراف های اساسی اقتصادی از سیره ی رسول خدا منجر شد و ثروت های بادآورده و انباشتته شده، در دست نزدیکان عثمان که در جهت منافع وی گام برمی داشتند، متمرکز گردید. به تعبیر امام علیه السلام بیت المال به غارت رفت:

تا این که سومین آنها به خلافت رسید، او که مثل حیوانی از بس خورده، پهلو برآورده بود، جولانگاه رسالتش در زندگی، رفت و آمد بین آخور و مزبلش بود و بستگان پدری اش(بنی امیه) به همکاری اش برخاستند. آنان چون شتر گرسنه ای که بهاران به علفزار هجوم آورد و با ولع عجیبی، گیاهان را ببلعد، برای غارت و خوردن بیت المال خدا، دست از آستین درآوردند[12].

پست هایی از قبیل حکومت بر امپراطوری ایران، حکومت بر امپراطوری روم و حکومت بر مصر، دست بنی امیه و قوم و خویش عثمان و اصحاب کبار افتاده بود.

در این اوضاع و احوال، علی آمد و می خواست یکباره،  این پست ها را از دست شخصیت هایی که در این 25 سال حکومت و خلافت خلفای سه گانه، ریشه در اعماق داشتند و به نام دین و جهاد و شمشیر خدا، همه را رام کرده و در قبضه ی خود درآورده بودند بگیرد.

وقتی عمق فاجعه ی پس از پیامبر در جامعه ی اسلامی و ژرفای رشادت و از خود گذشتگی علی علیه السلام را می توانیم دریابیم که بدانیم براساس گزارش تاریخ، در مدت 25 سال پس از رحلت پیامبر، عثمان و نزدیکان وی و برخی از صحابه ی پیامبر، مال و ثروتی باور نکردنی اندوختند.

دارایی عثمان پس از مرگش به شهادت تاریخ 150 هزار دینار طلا، و یک میلیون درهم بود و ارزش املاک او در حنین و وادی القری و جز آن، صدهزار دینار و مقداری هم احشام و گوسفندان و شتران وی بود[13].

علی علیه السلام در این حالت اعلام کرد که قصد دارد همه ی امور را به سیره ی پیامبر بازگرداند و اموال عمومی را حتی اگر به کابین زنان رفته باشد، به بیت المال بازگرداند و مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، آن را به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم کند[14].

سپس اعلام داشت که چون فردا شود، نزد ما حاضر شوید تا مالی را میان شما تقسیم کنم. هیچ کس از شما چه عرب و چه عجم از آمدن نزد ما خودداری نکند؛ چه نام وی در دفتر ارزاق باشد و چه نباشد. حتما حاضر شوید و همین قدر که مسلمان و آزاد باشید، کافی است[15].

او به عمار یاسر، عبیدالله بن ابی رافع و ابوهیثم تیهان، ماموریت داد تا اموالی که در بیت المال است بین مسلمانان تقسیم کنند و به آنان فرمود: «عادلانه بین آنان تقسیم کنید و کسی را بر دیگری برتری ندهید».

آنان ابتدا مسلمانان حاضر را شمردند، سپس موجودی بیت المال را سنجیدند و معلوم شد که به هر نفر از مسلمانان حاضر، سه دینار می رسد؛ سپس آن را توزیع کردند.

طلحه و زبیر که از این تقسیم و از چگونگی آن سخت شگفت زده شده بودند، زبان به اعتراض گشودند که عمر با ما چنین رفتار نمی کرد. آیا این نوع تقسیم بیت المال، نظر خود شماست یا دستور رفیقتان(علی)؟

آن ها پاسخ دادند: دستور امیرمومنان است. طلحه و زبیر نزد علی علیه السلام آمدند و به شیوه ی تقسیم بیت المال اعتراض کردند و حتی چگونگی طبقه بندی و سهمیه بندی دوره ی عمر را یادآور شدند.

حضرت از آنان پرسید: رسول خدا در تقسیم بیت المال به شما چگونه رفتار می کرد و به شما چقدر می داد؟

آن ها سکوت کردند.

حضرت خود پاسخ داد:«آیا پیامبر بیت المال را میان مسلمانان به مساوات تقسیم نمی کرد؟»

گفتند: آری.

حضرت فرمود: آیا نزد شما سنّت پیامبر سزاوارتر است پیروی شود یا سنّت عمر؟

گفتند: سنّت رسول خدا.

(پس چون دیدند از این راه نمی توانند علی علیه السلام را قانع کنند، گفتند:) اما ما دارای سوابق درخشان و خدمات فراوان بوده، در راه اسلام سختی ها کشیده ایم و از نزدیکان هستیم.

حضرت از آنها پرسید: سابقه ی شما در اسلام بیشتر است یا من؟

گفتند: سابقه ی تو بیشتر است.

حضرت فرمود: به خدا سوگند! من و کارگری که برایم کار می کنددر سهمی که از بیت المال می گیریم یکسان هستیم[16].  

امام در خطبه ای دیگر، همگان را از موضع و عملکرد خویش درباره ی تقسیم اموال بیت المال، آگاه ساخت و فرمود: تمام دفاتر حقوق و عطایا را که عمر رایج کرده و بر ملاک ها و معیارهای طبقاتی استوار شده بود، از میان خواهم برد[17].  

در پاسخ اعتراض طلحه و زبیر، درباره ی چگونگی تقسیم مساوی بیت المال فرمود: آن چه به من تذکر داده اید، در این که چرا میان شما و سایر مسلمانان، به تساوی رفتار کرده ام؛ این حکمی نبوده که به رای خود صادر کرده و طبق خواسته ی دلم انجام داده باشم؛ بلکه شما و من می دانیم این همان دستورالعملی است که پیامبر آورده و بر اساس آن عمل کرده است[18].

پی نوشت ها: 

[1] ن.ک: دانشنامه ی امام علی علیه السلام، ج 10، سیره امام علی علیه السلام، علامرودشتی، علی رفیعی، ص42-50.

[2] شرح نهج البلاغه، ج 7، ص36 و 37.

[3] «ایّها الناس انّ آدم لم یلد عبدا و لاأمّة و انّ الناس کلهم احرار»؛ کافی، ج 8، ص69.

[4] «قدقرات بین اللوحتین، فما رایت لولد اسماعیل علی ولد اسحق فضلا و لو جناح بعوضة»؛ انساب الاشراف، ج2، ص141- الغارات، ج1، ص70.

[5] «... دَخَلَتْ عَلَيْهِ أُخْتُهُ أُمُّ هَانِي بِنْتُ أَبِي طَالِبٍ فَدَفَعَ إِلَيْهَا عِشْرِينَ دِرْهَماً فَسَأَلَتْ أُمُّ هَانِي مَوْلَاتَهَا الْعَجَمِيَّةَ فَقَالَ كَمْ دَفَعَ إِلَيْكِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَتْ‏ عِشْرِينَ‏ دِرْهَماً فَانْصَرَفَ مُسْخِطَةً فَقَالَ لَهَا انْصَرِفِي رَحِمَكِ اللَّهُ مَا وَجَدْنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ فَضْلًا لِإِسْمَاعِيلَ عَلَى إِسْحَاق... ‏»؛ اختصاص، ص151.

[6] «... َ فَقَالَ الْأَنْصَارِيُّ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ هَذَا غُلَامٌ‏ أَعْتَقْتُهُ بِالْأَمْسِ تَجْعَلُنِي وَ إِيَّاهُ سَوَاءً فَقَالَ إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَلَمْ أَجِدْ لِوُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَى وُلْدِ إِسْحَاقَ فَضْلًا.»؛ کافی، ج8، ص69.

[7] «ثُمَ‏ صَاحَ‏ بِأَعْلَى‏ صَوْتِهِ يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ أَ تَمُنُّونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ بِإِسْلَامِكُمْ وَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ الْمَنُّ عَلَيْكُمْ‏ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏ ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّهُ مَنِ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا وَ أَكَلَ ذَبِيحَتَنَا وَ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَجْرَيْنَا عَلَيْهِ أَحْكَامَ الْقُرْآنِ وَ أَقْسَامَ الْإِسْلَامِ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ فَضْلٌ إِلَّا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِه‏...»؛ تحف العقول، ص180

[8] «بَلَغَنِي‏ عَنْكَ‏ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ‏ءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْ‏ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْه‏»؛ نهج البلاغه، ص88، ک 43، امام این نامه را به مصقلة بن هبیرة شیبانی، فرماندار خود در اردشیر خره، یکی از شهرهای فارس نوشته است.

[9] «وَ اخْفِضْ‏ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِك‏»؛ نهج البلاغه، ص98، ک 46؛ تحف العقول، ص119.

[10] مناقب آل ابی طالب، ج2، ص108- تنبیه الخواطر، ج2، ص2-4 – تهزیب الاحکام، ج10، ص151.

[11] الطبقات الکبری، ج2، ص295- 304- تاریخ الطبری، ج3، ص612- 618.

[12] «إِلَى‏ أَنْ‏ قَامَ‏ ثَالِثُ‏ الْقَوْمِ‏ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ‏] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيع‏»؛ نهج البلاغه، ص18، خ3.

[13] مروج الزهب، ج2، ص332.

[14] شرح نهج البلاغه، ج7، ص36 و 37.

[15] تاریخ یعقوبی، ج2، ص94.

[16] مناقب آل ابی طالب، ج2، ص110 و 111- وسائل الشیعه، ج11، ص90و 91.

[17] «وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ‏ الْعَطَايَا «1»، وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يُعْطِي بِالسَّوِيَّة»؛ کافی، ج8، ص60 و 61.

[18] نهج البلاغه، ص540، خ 205.

منبع: بُعد انسانی اجتماعی غدیر، علیرضا هزار، قم، دلیل ما، 1387، صص41 - 52

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث