مدیریت جهادی به رسم شهدا: سردارحسین خرازی (+پوستر)

سردار شهید حسین خرازی

مرحله اول عملیات که تمام می شود آزادباش می دهند و یک جعبه کمپوت گیلاس خنک، عینهو یک تکه یخ
انگار یک تکه گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما از راه نرسیده می گوید :«نمی خواید از مهمانتون پذیرایی کنید؟»
چشمت به این کمپوت ها افتاده اینها صاحب دارن، نداشته باشن هم خودمون بلدیم چیکارش کنیم
چند دقیقه می نشیند تحلویش نمی گیریم می رود علی که می آید تو عرق از سر و رویش می بارد و 
یک کمپوت می دهم دستش می گویم: یک نفر اومده  بود لاغر مردنی کمپوت می خواست بهش ندادیم خیلی
پرو بود. می گوید: همین که الان رفت بیرون یه دست هم نداشت گفتم: آره همین 
می گوید اون حاج حسین بود.»