داستان ها و حکایت های ائمه (ع)

اُسامه كه يكى از اصحاب پيامبراسلام (ص) بود؛ و همچنين يكى از كسانى بود كه نسبت به بيعت با امام علىّ (ع) سر باز زد و تخلّف كرد. روزی سخت مریض شده بود...

امام جعفر صادق عليه السّلام حكايت فرمايد: روزى در مراسم حجّ و طواف كعبه الهى، زنى چون ديگر مسلمان ها مشغول طواف كردن بود، ...

هنگامى كه خلافت و حكومت به دست معاويه رسيد، از انواع شكنجه ها و جسارت ها نسبت به شيعيان امام علىّ (ع) و ذرارى فاطمه زهراء (س) هيچ دريغ نمى كرد.

پس از آن كه معاويه بر يكى از اصحاب و ياران باوفاى اميرالمؤ منين علىّ (ع) - به نام حُجر بن عدى و اصحابش - دست يافت و آن ها را يكى پس از ديگرى با شكنجه هاى مختلفى به شهادت رساند، ...

يكى از پيش خدمتان امام حسين عليه السّلام خلافى مرتكب شد كه مستحقّ عقوبت و تاديب گشت به همين جهت، حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام دستور داد تا نامبرده تاديب و تنبيه شود.

روزى رسول خدا به همراه امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه عليهما در محلّى نشسته بودند، ناگهان حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام ؛ در سنين شش سالگى وارد شد.

روزى يك نفر عرب بيابان نشين به محضر مبارك حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام شرفياب شد و اظهار داشت: اى پسر رسول خدا! من ديه كامله اى را تضمين كرده ام؛ وليكن از پرداخت آن ناتوانم،

در دوران كودكى ، روزى بين امام حسين عليه السّلام و برادرش ، محمّد حنفيّه مشاجره و نزاعى به وجود آمد؛

روزى امام حسن مجتبى عليه السّلام در كنار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ايستاده بود، كه يك شكارچى در حالى كه بچّه آهوئى را به همراه داشت وارد شد؛

در يكى از عيدها كه امام حسن و حسين (ع) لباس مرتّبى به تن نداشتند، به مادرشان، حضرت زهرا (س) اظهار داشتند: ...

هنگامى كه امام حسین (ع) تولّد يافت، خداوند جبرئيل را مامور گردانيد تا به همراه يك هزار ملائكه بر زمين فرود آيند و رسول اللّه (ص) را بر ولادت نوزادش تبريك و تهنيت گويند.

در يكى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارك امام حسين عليه السّلام رسيد و خواسته و نياز خود را بدين مضمون روى كاغذى نوشت:

يكى از زنان دانشمند به نام امّ سليم - كه به كتاب هاى آسمانى، مانند تورات و انجيل آشنايى كامل داشت - پس از آن كه به محضر پيامبر اسلام و اميرالمؤ منين و امام مجتبى صلوات اللّه عليهم شرفياب شد و معجزات و كراماتى از آن بزرگواران مشاهده كرد، حكايت نمايد:...

روزى معاويه نامه اى براى مروان استاندار خود در مدينه به اين مضمون نوشت: اى مروان! از تو مى خواهم كه امّ كلثوم دختر عبداللّه فرزند جعفر طيّار را براى فرزندم ، يزيد خواستگارى نمائى و ...

امام حسين عليه السّلام افزود: ما اهل بيت و شيعيان ما، همه بر يك فطرت هستيم و از يك سرشت آفريده شده ايم ؛ و ديگران از ما جدا و بيزار مى باشند

هنگامى كه حسين عليه السّلام تولّد يافت ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى عمّه ! نوزادم را نزد من بياور، كه خداوند او را نظيف و تميز گردانيده است.

طبيبى نصرانى خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) رسيد عرض كرد يابن رسول الله آيا در كتاب پروردگار شما و سنت پيغمبرتان از طب چيزى ذكر شده. فرمود:

گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد.

روزي به رسول گرامي اسلام صلّي اللّه عليه و آله، خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدّتي است در سکرات مرگ و جان دادن به سر مي برد ونمي ميرد.

عبدى نقل كرد كه زنم به من گفت مدت مديدى است حضرت صادق (عليه السلام) را زيارت نكرده ايم ، خوب است به حج برويم و در ضمن خدمت آنجناب رسيده تجديد عهدى بنمائيم.

بعد از نماز عصر با امير المؤ منين (عليه السلام) نشسته بودم. مردى خدمت ايشان رسيد.

روزى عقيل از على (عليه السلام ) درخواست كمك مالى كرد

هنگامى كه ابن ملجم شمشير بر فرق امير المؤ منين (عليه السلام) زد آن حضرت را به خانه آوردند.

علی بن ابی طالب علیه السلام از خانه بیرون آمده بود و طبق معمول به طرف...

عبدالاعلی، پسر أعین، از كوفه عازم مدینه بود. دوستان و پیروان امام صادق علیه السلام در كوفه، از وی درخواست كردند كه یك مطلب خاص را شفاها از امام بپرسد و جواب بگیرد و آن مربوط به...

ابوحمزه ثمالی می گوید:از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) پرسيدم: اى فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نيستيد؟

«حُذَيفه يَمانى» روايت كرده است كه روزى اصحاب نزديكى‌هاى كوه «حِرا» گرد پيامبر اكرم (ص) نشسته بودند كه امام حسن (ع) در حالى كه كودك خردسالى بود، پيش آمد.

چون امام حسن عسكرى عليه السّلام رحلت فرمود، مردى از اهل مصر مالى را بمكه آورد

سعد خفّاف مى‏ گويد: به زاذان گفتم: تو قرآن را خوب تلاوت مى‏كنى، چگونه ياد گرفتى؟

قومى خواستند در ساحل عدن مسجدى بسازند. امّا وقتى ...