جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص278
اللسان سبع، ان خلّى عنه عقر. «زبان درنده اى است كه اگر واگذارندش، بگزد.»
قبلا در اين باره سخنى مفصل گفتيم. گفته شده است: اگر در سخن گفتن رسيدن و درك كردن است، در سكوت عافيت نهفته است.
حكيمان گفته اند: سخن گفتن شريف ترين چيزى است كه انسان به آن ويژه شده است زيرا بزرگترين مشخصه آدمى از ديگر جانوران است و بدين جهت خداوند سبحان فرموده است «آدمى را آفريد گفتار روشن را به او آموخت.»، بدون آنكه ميان اين دو جمله واو عطف بياورد، و اين بدان سبب است كه جمله دوّم تفسير جمله نخست است و عطف بر آن نيست، يعنى اگر گفتار از آدمى گرفته شود انسانيت او مرتفع مى شود و به همين سبب است كه گفته شده است: اگر زبان نباشد، آدمى فقط جاندار مهمل و صورتى بيش نيست. شاعر هم گفته است: «نيمى از جوانمرد زبان و نيمى ديگر دل اوست و گرنه چيزى جز صورتى مركب از گوشت و خون باقى نمى ماند.»
افزودن دیدگاه جدید