دوران کودکی امام صادق علیه السلام

دوران کودکی امام صادق علیه السلام

۰۹ دی ۱۳۹۳ 0

روز هفدهم ربیع الاول سال 80 یا 83 هجری بنا به اقوال مختلف؛ در خانه حضرت زین العابدین واقع در مدینه طفلی متولد شد که نامش را صادق گذاشتند. امام صادق علیه السلام از همان دوران کودکی، بسیار با هوش و دانا بودند و در عین حال، با سلیقه و منظم. در یادگیری و انجام احکام دین و نماز خواندن، کوشش زیادی می کردند و در بحث های علمی، همیشه از همه موفق تر بودند. رفتار آن حضرت بسیار مؤدبانه بود و همه را به شگفتی وا می داشت.  به همین دلیل، پدرش امام محمد باقر علیه السلام او را گرامی می داشت و همیشه به او محبت می کرد و همه چیز را به او یاد می داد، طوری که امام صادق علیه السلام در همان زمان کودکی، جواب بسیاری از سؤال های سخت مردم و یاران و شاگردان امام باقر علیه السلام را می داد؛ سؤال هایی که کسی نمی توانست جواب آن ها را پیدا کند.

دوران نونهالی:

میگویند ام فروه بعد از اینکه امام جعفر صادق علیه السلام به دو سالگی رسید این اشعار را برایش سرود و امام جعفر صادق علیه السلام با کودکان دیگری شمشیر کوچکی بدست می گرفت و رقص شمشیر که از بازی های کودکان بود می کرد: بشارت باد شما را که قامت او بلند میشود و رشد میکند و چهره اش چون ماه شب چهارده میباشد.

کمک در بازسازی مسجد النبی:

خلفای اموی به عمر بن عبدالعزیز حاکم مدینه امر کرد که تا به وسعت مسجد النبی بپردازند تا بوسعت چهل هزار ذرع مربع برسد و دویست ذرع طول و دویست ذرع ارتفاع داشته باشد. روزی که شروع به تجدید بنای مسجد النبی کردند امام جعفر صادق علیه السلام یک طفل پنچ ساله بود وی به پدرش گفت که من نیز باید در کارهای ساختمان این مسجد شرکت کنم. پدرش به او گفت تو طفل هستی و نمی توانی در کارهای بنایی شرکت کنی امام جعفر صادق علیه السلام جواب داد من میل دارم که مثل جدم پیغمبر، در کارهای ساختمان این مسجد شرکت کنم. امام محمد باقر هم موافقت کرد که پسرش درکارهای بنائی شرکت کند. اما شرکت امام جعفر صادق علیه السلام در کارهای بنائی شکلی غیر از بازی داشت و او به اندازه جثه کوچک و توانایی خویش به کارگران بنائی کمک می کرد و دیده شد که کودکان را به مسجد می آمدند و او را برای بازی دعوت می کردند ولی او نمی پذیرفت و می گفت میخواهم در مسجد کار کنم.

 شرکت در بازی :

امام جعفر صادق علیه السلام می نشست واستاد میشد و کودکان دیگر شاگرد او می شدند و امام جعفر صادق علیه السلام می گفت این چه میوه ای است که بر درخت میروید یا بر زمین می روید این امر باعث تفکر کودکان می شد و در اندیشه فرو می رفتند و اگر کسی بود که نام میوه را می گفت جای وی را می گرفت و وی شاگرد می شد.و هنگامی که شاگرد می شد تا استاد مشخصات میوه را می گفت امام جعفر صادق علیه السلام نام میوه را می برد.

اما بعضی از کودکان همبازی دروغ میگفتند و وقتی استاد می شدند میوه ای را وصف می کردند و امام جعفر صادق علیه السلام نام میوه را میبرد و استاد برای اینکه مقام خود را از دست ندهد بدروغ میگفت این میوه نیست و میوه دیگر است و امام جعفر علیه السلام که میفهمید آن طفل دروغ میگوید خیلی متاثر میشد و چون اهل نزاع نبود گاهی به علت ابنکه با دروغ حق او را پایمال کرده بودند به گریه در می آمد و از بازی کنار می رفت و کودکان به ظاهر بدون اعتنا به جعفر کوچک به بازی خود ادامه می دادند اما بزودی معلوم میشد که بازی آنها لذت ندارد چون هیچ یک از آنها دارای هوش جعفر نبودند که بازی را گرم کنند و ناچار می شدند که نزد جعفر بروند و از او پوزش بطلبند و خواهش کنند که در بازی شرکت کند تا این که بازی آنها گرم بشود و امام جعفر صادق علیه السلام میگفت به این شرط در بازی شرکت می نماید که کسی دروغ نگوید و کودکان شرط همبازی خود را می پذیرفتند.

 سال 90 هجری و شایع شدن  بیماری آبله

امام جعفر صادق علیه السلام در آن موقع هفت ساله بودند که به دلیل شیوع بیماری آبله از مدینه بیرون و به یکی از نقاط ییلاقی مدینه به نام طنسه رفتند. ام فروه در طنسه سکونت کرد و اطمینان حاصل نمود که فرزندانش مبتلا نمی شوند ولی غافل از اینکه این مریضی بر خود وی سرایت خواهد کرد. در مدینه به امام محمدباقر علیه السلام اطلاع دادند که همسرش در طنسه مبتلا به بیماری آبله شده است و چون آن بیماری یک مرض خطرناک بود ، امام محمد باقر علیه السلام که برای رفتن به طنسه مجبور شد درس را تعطیل نماید قبل از عزیمت به آن روستا ، بر مزار پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که در همان مسجد یعنی محضر تدریس بود رفت و از روح پیغمبرخواست که همسرش را شفا بدهد. ام فروه پس از مداوا به مدینه مراجعت کرد ولی چون هنوز بیماری آبله در مدینه بود فرزندانش را به شهر نیاورد.

امام صادق علیه السلام در محضر درس پدر

در خصوص تاریخ ورود امام جعفر صادق علیه السلام به مدرسه پدرش امام محمدباقر علیه اللسام چند روایت وجود دارد؛ بعضی می گویند که در سن سه سالگی وارد مدرسه پدرش شد و بعضی می گویند که در سن 5سالگی وارد مدرسه پدرش شد. و ابن ابی رندقه از مورخین مغرب اسلامی می گوید در ده سالگی آن حضرت به محضر درس پدرش حاضر شد.

اعجاب ولید بن عبدالملک از امام صادق علیه السلام

روزی ولید بن عبدالملک بر امام باقر ـ علیه‌السلام ـ وارد شد، درحالی‌که امام سرگرم تدریس بود و امام صادق ـ علیه‌السلام ـ نیز که در سنین کودکی یا آغاز نوجوانی بود، در آنجا حضور داشت. ولید از دیدن او متعجب شد و پرسید او با این سن و سال در اینجا چه می‌کند؟ پاسخ شنید که وی دانشجوی کلاس درس است. سؤالاتی از امام صادق ـ علیه‌السلام ـ کرد و پاسخ‌های شایسته شنید، و سرانجام چنین گفت که او در آینده از دانشمندان خواهد شد.


برگرفته از:

ذبیح الله منصوری،مغز متفکر جهان شیعه،انتشارات جاویدان:1354،صص9-56.

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث