جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص7
و قال عليه السّلام لمّا سمع قول الخوارج: لا حكم الّا للّه، كلمة حق يراد بها باطل. «و چون آن حضرت سخن خوارج را شنيد كه مى گويند: حكومت جز از آن خدا نيست، فرمود: سخن حقى است كه از آن اراده باطل مى شود.»
معنى اين گفتار خداوند كه فرموده است: «قُلْ إِنِّي عَلى بَيِّنَةٍ»، «فرمان نيست جز براى خدا»، اين است كه هرگاه خداوند اراده انجام دادن كارى را فرمايد از وقوع آن چاره اى نيست، به خلاف ديگر قدرتمندان كه چون چيزى را اراده كنند حصول آن لازم نيست. مگر نمى بينى پيش از اين سخن، يعقوب عليه السّلام چه مى گويد: «اى پسرانم از يك دروازه وارد نشويد و از دروازه هاى متفرق وارد شويد و من نمى توانم چيزى را كه خداوند درباره شما اراده فرمايد، دفع كنم كه حكم نيست مگر براى خداوند.» يعقوب عليه السّلام بر آنان ترسيده بود كه اگر از يك دروازه بروند چشم زخمى به ايشان رسد و بدان سبب دستور داده بود از دروازه هاى مختلف وارد شوند و سپس افزوده است كه اگر خداوند نسبت به شما اراده شرّى فرمايد، اين اشارتى كه من كردم كه از دروازه هاى مختلف وارد شويد، شرى را از شما دفع نمى كند كه هيچ يك از زندگان چنان نيست كه هر چه خواهد انجام پذيرد مگر خداوند متعال كه حى قديم و يگانه است.
خوارج در مورد اين آيه به گمراهى افتاده اند و داستان حكميت را بر امير المؤمنين مورد انكار قرار دادند و گفتند: چگونه حكميت را مى پذيرد و حال آنكه خداوند مى فرمايد: «حكم كردن جز براى خداوند نيست.» و چون اين لفظ مشترك است به اشتباه افتادند و غلط معنى كردند، و در اين صورت كلمه حقى است كه از آن اراده باطل شده است. زيرا طبق مفهوم اول، حق است ولى خوارج نفى كردن هر نوع حكمى را اراده كرده اند و اين باطل است. زيرا خداوند متعال حكم مخلوق را در بسيارى از احكام شريعت امضاء فرموده است.
افزودن دیدگاه جدید