شعر من و اشک و علمداری که دیگر بر نمی خیزد

شعر من و اشک و علمداری که دیگر بر نمی خیزد

۰۵ مهر ۱۳۹۶ 0 اهل بیت علیهم السلام

من و اشک و علمداری که دیگر بر نمی خیزد

چه باید کرد با یاری که دیگر بر نمی خیزد

مریزید آب های بی حیا در این سرازیری

ز مشک آبرو داری که دیگر بر نمی خیزد

بیا و زخم های کهنه و نو را تماشا کن

کدامین زخم شد کاری که دیگر بر نمی خیزد

عمویی خواب رفت، از خواب افتادند چشمانی

مگو حرفی ز بیداری که دیگر بر نمی خیزد

خبر آمد تمام چشم ها باران شد و بارید

ببار ای گریه ی جاری که دیگر بر نمی خیزد

نگاه تشنه ی طفلی کنار خیمه می پرسد

میان گریه و زاری که دیگر بر نمی خیزد

کنار خیمه تا ده تا شمردی بارها اما

عزیزم از چه بشماری که دیگر بر نمی خیزد

شاعر: محسن عرب خالقی


منبع: پایگاه فرهنگی حلما (بازیابی: 96/07/05)

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث