ملکوت از نظر احادیث

ملکوت از نظر احادیث

۲۲ تیر ۱۳۹۴ 0

ملكوت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ إبراهيمَ الخليلَ لمّا رُفِعَ في المَلَكوتِ و ذلكَ قَولُ ربِّي : «وَ كذلكَ نُرِي إبراهيمَ مَلَكوتَ السَّماواتِ و الأرضِ وَ لِيَكونَ مِن المُوقِنينَ» قَوَّى اللّه ُ بَصَرَهُ لمّا رَفَعَهُ دُونَ السَّماءِ حتّى أبصَرَ الأرضَ و مَن علَيها ظاهِرينَ و مُستَتِرينَ، فرأى رجُلاً و امرأةً على فاحِشَةٍ فدَعا علَيهِما بالهَلاكِ فهَلَكا ، ثُمّ رأى آخَرَينِ فدَعا علَيهِما بالهَلاكِ فهَلَكا ، ثُمّ رأى آخَرَينِ فدَعا علَيهِما بالهَلاكِ فهَلَكا ، ثُمّ رأى آخَرَينِ فهَمَّ بالدُّعاءِ علَيهِما بالهَلاكِ فأوحَى اللّه ُ إلَيهِ : يا إبراهيمُ ، اكفُفْ دَعوتَكَ عن عِبادِي و إمائي ؛ فإنّي أنا الغَفورُ الرَّحيمُ الجَبّارُ الحَليمُ ، لا تَضُرُّني ذُنوبُ عِبادي كما لا تَنفَعُني طاعَتُهُم ، و لَستُ أسوسُهُم بشِفاءِ الغَيظِ كسِياسَتِكَ ، فاكفُفْ دَعوتَكَ عن عِبادي فإنّما أنتَ عَبدٌ نذيرٌ ، لا شَريكٌ في المَملَكةِ ، و لا مُهيمِنٌ علَيَّ .حديث و لا على عِبادي ، و عِبادي مَعي بينَ خِلالٍ .حديث ثلاثٍ : إمّا تابوا إلَيَّ فتُبتُ علَيهِم و غَفَرتُ ذُنوبَهُم و سَتَرتُ عُيوبَهُم ، و إمّا كَفَفتُ عَنهُم عَذابي لعِلمي بأنّهُ سيَخرُجُ مِن أصلابِهم ذُرِّيّاتٌ مؤمِنونَ فأرفِقُ بالآباءِ الكافِرينَ ، و أتأنّى بالاُمَّهاتِ الكافِراتِ ، و أرفَعُ عَنهُم عَذابي ليَخرُجَ ذلكَ المؤمنُ .حديث من أصلابِهِم ، فإذا تَزايَلوا حَقَّ بهِم عَذابي و حاقَ بهِم بَلائي ، و إن لَم يَكُن هذا و لا هذا فإنّ الّذي أعدَدتُهُ لَهُم مِن عَذابي أعظَمُ مِمّا تُريدُهُم بهِ ، فإنّ عَذابي لعِبادي على حَسبِ جَلالي و كِبريائي . يا إبراهيمُ ، فخَلِّ بَيني و بينَ عِبادي فإنّي أرحَمُ بهِم مِنكَ ، و خَلِّ بَيني و بينَ عِبادي فإنّي أنا الجَبّارُ الحَليمُ العَلاّمُ الحَكيمُ ، اُدَبِّرُهُم بعِلمي ، و اُنفِذُ فيهِم قَضائي و قَدَري .
چون ابراهيم خليل به سوى ملكوت بالا برده شد، و آن فرموده پروردگار من است : «و اين گونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم، تا از يقين كنندگان باشد»، خداوند ديده او را، آن گاه كه به زير آسمانش بالا برد، چنان نيرويى داد كه زمين و موجودات آشكار و نهان آن را مشاهده كرد. پس، مَرد و زنى را در حال زنا ديد، نفرينشان كرد و هر دو هلاك شدند. آنگاه آن دو نفر ديگر را [در اين حال] ديد، آنها را نيز نفرين كرد و هر دو هلاك شدند. باز دو نفر ديگر را ديد و آنها را هم نفرين كرد و هر دو هلاك گشتند. سپس دو تاى ديگر را ديد و خواست نفرينشان كند كه خداوند به او وحى فرمود : اى ابراهيم! از نفرين بندگان و كنيزان من دست نگه دار؛ زيرا كه من آمرزنده و مهربان و جبّار و بردبارم. گناهان بندگانم به من زيانى نمى رساند همچنان كه طاعتشان سودم نمى رساند. من مانند تو نيستم كه براى خنك كردن دلم آنان را تنبيه كنم. پس، نفرين بندگان مرا بس كن؛ چرا كه تو در حقيقت بنده اى بيم دهنده اى نه شريك در پادشاهى [من] و نه مراقب بر من و بندگان من. بندگانم در ارتباط با من سه گونه اند : يا به درگاه من توبه مى كنند و من توبه آنان را مى پذيرم و گناهانشان را مى آمرزم و عيب هايشان را مى پوشانم و يا عذاب خود را از آنها باز مى دارم؛ به اين دليل كه مى دانم به زودى از پشت هاى آنان نسل هايى مؤمن بيرون مى آيند و از اين رو با پدران كافر مدارا مى كنم و با مادران كافر با درنگ و حوصله رفتار مى نمايم و عذابم را از آنها بر مى دارم تا آن مؤمن از صلب آنان بيرون آيد و چون از هم جدا شدند، عذاب من درباره آنان تحقّق مى يابد و بلايم در ميانشان مى گيرد و اگر نه آن بود و نه اين (نه توبه كننده بودند و نه از آنان كه فرزندانى مؤمن به دنيا مى آورند) پس، عذابى كه برايشان آماده كرده ام بزرگتر از كيفرى است كه تو برايشان مى خواهى؛ زيرا عذاب من براى بندگانم بر حسب جلال و كبرياى من است. پس، اى ابراهيم! مرا با بندگانم وا گذار؛ چرا كه من از تو، به آنان مهربانترم و مرا با بندگانم وا گذار؛ زيرا كه من جبّار و بردبار و دانا و حكيمم؛ با علم خود آنان را تدبير مى كنم و قضا و قدرم را در ميان آنها به اجرا در مى آورم.

امام على عليه السلام :

سُبحانَكَ ما أعظَمَ ما نَرى مِن خَلقِكَ ! و ما أصغَرَ كُلَّ عَظيمَةٍ في جَنبِ قُدرَتِكَ ! و ما أهوَلَ ما نَرى مِن مَلَكوتِكَ! و ما أحقَرَ ذلكَ فيما غابَ عنّا مِن سُلطانِك ! .
پاك و منزّهى تو! چه پُر شكوه است آنچه از آفرينش تو مى بينيم و چه خُرد است هر بزرگى در برابر قدرت تو! و چه هولناك است آنچه از ملكوت تو مى بينيم! و چه حقير است آن در برابر آنچه از قدرت و پادشاهى تو بر ما پوشيده است!

امام على عليه السلام :

الّذي ابتَدعَ الخَلقَ على غيرِ مِثالٍ امتَثلَهُ··· و أرانا مِن مَلَكوتِ قُدرَتِهِ، و عَجائبِ ما نَطقَت بهِ آثارُ حِكمَتِهِ ، و اعتِرافِ الحاجَةِ مِن الخَلقِ إلى أن يُقيمَها بمِساكِ قُوَّتِهِ، ما دَلَّنا باضطِرارِ قِيامِ الحُجَّةِ لَهُ على مَعرِفَتِهِ··· .
آن خدايى كه آفرينش را بدون نمونه بردارى از نمونه اى ، ابداع كرد··· و از ملكوت قدرت خويش و شگفتى هايى كه نشانه هاى حكمتش گوياى آنهاست و اعتراف آفريدگان به اينكه محتاج آنند كه خداوند با قدرتِ نگهدارنده خود بر پايشان دارد، به ما آن نشان داد كه لا جرم حجّت خداوندى را تمام مى كند و ما را به شناخت او رهنمون مى شود··· .

امام على عليه السلام :

هُو القادِرُ الّذي إذا ارتَمَتِ الأوهامُ لِتُدرِكَ مُنقَطَعَ قُدرَتِهِ ، و حاوَلَ الفِكرُ المُبَرَّأُ مِن خَطَراتِ الوَساوِسِ أن يَقعَ علَيهِ في عَميقاتِ غُيوبِ مَلَكوتِهِ ··· رَدَعَها و هِي تَجوبُ مَهاويَ سُدَفِ الغُيوبِ ··· .
او توانايى است كه اگر وَهْم ها تيرهاى خود را براى رسيدن به منتهاى قدرت او رها كنند و انديشه پيراسته از خطورات وسوسه ها بكوشد تا در ژرفاهاى پنهانى هاى ملكوتش به او دست يابد··· آن وهم ها و انديشه ها را كه درّه ها و پرتگاه هاى ظلمت بار غيب ها را طى مى كند، [نوميد و ناكام ] برمى گرداند···

امام على عليه السلام :

ثمّ خَلَقَ سبحانَهُ لإسكانِ سَماواتِهِ ، و عِمارَةِ الصَّفيحِ الأعلى من مَلَكوتِهِ ، خَلقا بَديعا مِن ملائكتِهِ ··· .
سپس خداوند براى مسكون نمودن آسمان هايش و آبادانى جهان برين ملكوتش، خلقى بديع، يعنى فرشتگانِ خويش را بيافريد··· .

امام على عليه السلام :

الحَمدُ للّه ِ الّذي انحَسَرَتِ الأوصافُ عن كُنهِ مَعرِفَتِهِ ، و رَدَعَت عَظَمَتُهُ العُقولَ ، فلَم تَجِدْ مَساغا إلى بُلوغِ غايَةِ مَلَكوتِهِ ! .
ستايش خدايى را كه وصف ها از رسيدن به كُنْه شناخت او درمانده اند و عظمت او خردها را پس زده است و از اين رو، براى رسيدن به غايت و كُنه ملكوت او راهى نيافتند!

امام زين العابدين عليه السلام ـ درباره آيه «ثُمَّ دَنا فتَدَلّى * فكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أو أدْنى» ـ فرمود :

ذاكَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، دَنا مِن حُجُبِ النُّورِ فرأى مَلَكوتَ السَّماواتِ ، ثُمّ تَدَلّى صلى الله عليه و آله فنَظَرَ مِن تَحتِهِ إلى مَلَكوتِ الأرضِ ، حتّى ظَنَّ أنّهُ في القُربِ مِن الأرضِ كَقابِ قَوسَينِ أو أدنى .
مقصود رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه به حجاب هاى نور نزديك شد و ملكوت آسمان ها را ديد. سپس بسيار نزديك شد و از زير پاى خود به ملكوت زمين نگريست تا حدّى كه گمان كرد با زمين به اندازه فاصله دو سر كمان يا كمتر فاصله دارد.

امام باقر عليه السلام ـ درباره آيه «وَ كذلك نُري إبراهيمَ مَلَكوتُ السمواتِ وَ الأرض···» ـ فرمود :

كُشِطَ لَهُ عَنِ الأرضِ حتّى رآها و مَن فيها ، و عَنِ السَّماءِ حتّى رآها و مَن فيها ، و المَلَكِ الّذي يَحمِلُها ، و العَرشِ و مَن علَيهِ ، و كذلكَ اُرِيَ صاحِبُكُم .
زمين براى او مكشوف شد، تا اينكه زمين و هر كه را در آن است ديد و آسمان برايش مكشوف شد تا اينكه آن را و هر كه در آن است و فرشته اى كه آسمان را حمل مى كند و عرش و هر كه را بر روى عرش است، مشاهده كرد. و اين چنين به يار شما (امام باقر) نيز نشان داده شده است.

امام باقر عليه السلام ـ درباره همين آيه ـ فرمود :

اُعطِيَ بَصَرُهُ مِن القُوَّةِ ما نَفَذَ السّماواتِ فرأى ما فيها ، و رأى العَرشَ و ما فَوقَهُ ، و رأى ما في الأرضِ و ما تَحتَها .
به چشم او چنان نيرويى داده شد كه در آسمان ها نفوذ كرد و آنچه را در آنهاست مشاهده كرد و عرش و آنچه را بالاى عرش است و زمين و آنچه را زير زمين است، ديد.

امام صادق عليه السلام ـ درباره همين آيه ـ فرمود :

كُشِطَ لَهُ عَنِ الأرضِ و مَن علَيها ، و عَنِ السَّماءِ و مَن فيها ، و المَلَكِ الّذي يَحمِلُها ، و العَرشِ و مَن علَيهِ ، و فُعِلَ ذلكَ برَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و أميرِ المؤمنينَ عليه السلام .
زمين و هر كه بر روى زمين است و آسمان و هر كه در آن است و فرشته اى كه آسمان را بر دوش مى كشد و عرش و هر كه را بر آن است، براى ابراهيم مكشوف كرد و براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام نيز چنين كرد.

امام صادق عليه السلام ـ درباره همين آيه ـ فرمود :

كُشِطَ لإبراهيمَ عليه السلام السَّماواتُ السَّبعُ حتّى نَظَرَ إلى ما فَوقَ العَرشِ ، و كُشِطَ لَهُ الأرضُ حتّى رأى ما في الهَواءِ، و فُعِلَ بمحمّدٍ صلى الله عليه و آله مِثلُ ذلكَ ، و إنّي لَأرى صاحِبَكُم و الأئمّةَ مِن بَعدِهِ قَد فُعِلَ بِهِم مِثلُ ذلكَ .
هفت آسمان براى ابراهيم عليه السلام مكشوف شد تا جايى كه آنچه را بالاى عرش است نگريست و زمين نيز برايش مكشوف شد تا جايى كه آنچه را در هواست مشاهده كرد. با محمّد صلى الله عليه و آله نيز چنين كارى صورت گرفت و مى بينم كه براى همراه شما (امام صادق عليه السلام ) و امامان بعد از او نيز چنين شده است.

تفسير العيّاشى ـ به نقل از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام درباره آيه «و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السماوات و الارض···» ـ : حضرت باقر عليه السلام فرمود :

كُشِطَ لَهُ عنِ السَّماواتِ حتّى نَظَرَ إلَى العَرشِ و ما علَيهِ . قالَ : و السَّماواتُ و الأرضُ و العَرشُ و الكُرسِيُّ ! فقالَ أبو عبدِ اللّه ِ عليه السلام : كُشِطَ لَهُ عنِ الأرضِ حتّى رآها ، و عنِ السَّماءِ و ما فيها ، و المَلَكِ الّذي يَحمِلُها ، و الكرسِيِّ و ما علَيهِ .
آسمان ها براى او (ابراهيم عليه السلام ) مكشوف شد تا جايى كه عرش و آنچه را بر آن است مشاهده كرد. زراره گفت : حتى آسمان ها و زمين و عرش و كرسى؟ حضرت صادق عليه السلام فرمود : زمين براى او مكشوف شد تا جايى كه آن را ديد و نيز آسمان و آنچه در آن است و فرشته اى كه آسمان را حمل مى كند و كرسى و آنچه بر آن است، بر وى مكشوف گرديد.

پرده هاى ملكوت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در شب معراج ـ فرمود :

فلَمّا نَزَلتُ و انتَهَيتُ إلى سَماءِ الدُّنيا نَظَرتُ أسفَلَ مِنّي ، فإذا أنا برَهَجٍ و دُخانٍ و أصواتٍ ، فقلتُ : ما هذا يا جِبريلُ ؟ قالَ : و هذهِ الشَّياطينُ يَحومونَ على أعيُنِ بَني آدمَ أن لا يَتَفكّروا في مَلَكوتِ السَّماواتِ و الأرضِ، و لَو لا ذلكَ لَرأتِ العَجائبَ .
چون به پايين آمدم و به آسمان دنيا رسيدم ، به پايين تر از خود نگريستم، ناگاه با ابر و غبار و دود و هياهويى مواجه شدم. گفتم : جبرئيل اين ها چيست؟ گفت : اين ها شيطان هايند كه بر فراز چشمان آدميان مى چرخند تا كه آنان در ملكوت آسمان ها و زمين نينديشند و اگر چنين نبود شگفتى ها مى ديدند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لولا أنَّ الشَّياطينَ يَحُومونَ على قُلوبِ بَني آدمَ لَنَظَروا إلى مَلَكوتِ السَّماءِ .
اگر نبود كه شيطان ها بر گرد دل هاى آدميان مى چرخند، هر آينه آنان ملكوت آسمان ها را مى ديدند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

طُوبى لِلمَساكينِ بالصَّبرِ ، و هُمُ الّذينَ يَرَونَ مَلَكوتَ السَّماواتِ و الأرضِ .
خوشا مستمندان شكيبا! آنهايند كه ملكوت آسمان ها و زمين را مى بينند.

میزان الحکمه، جلد یازدهم

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث