سفارش از نظر احادیث

سفارش از نظر احادیث

۰۳ مرداد ۱۳۹۴ 0

سفارش هاى خداوند به موسى عليه السلام

امام على عليه السلام : خداوند تبارك و تعالى به موسى عليه السلام فرمود:
يا موسى ، اِحفَظْ وصِيَّتي لكَ بأربَعَةِ أشياءَ : أوَّلُهُنّ : ما دُمتَ لا تَرى ذُنوبَكَ تُغفَرُ فلا تَشتَغِلْ بِعُيوبِ غَيرِكَ ، و الثّانِيَةُ : ما دُمتَ لا تَرى كُنُوزي قد نَفِدَت فلا تَغتَمَّ بسَبَبِ رِزقِكَ ، و الثّالِثَةُ : ما دُمتَ لا تَرَى زَوالَ مُلكي فلا تَرْجُ أحَدا غَيري ، و الرّابِعَةُ : ما دُمتَ لا تَرَى الشَّيطانَ مَيِّتا فلا تأمَنْ مَكرَهُ
 اى موسى! سفارش من به تو درباره چهار چيز را به گوش گير: اوّل اينكه تا زمانى كه نمى دانى گناهانت آمرزيده شده است به عيب هاى ديگران مپرداز. دوم: تا زمانى كه نمى دانى گنجينه هاى من تمام شده است، غم روزيت را مخور. سوم: تا زمانى كه به سر آمدن مُلك و پادشاهى مرا نديدى به هيچ كس جز من اميد مبند و چهارم: تا زمانى كه شيطان را مُرده نديدى از مكر و فريب او آسوده خاطر مباش.
تحف العقول: 
 في مُناجاةِ اللّه عزّ و جلّ لِمُوسَى بْنِ عِمرانَ عليه السلام : يا مُوسى اجْعَلْ لِسانَكَ مِنْ وَراءِ قَلْبِكَ تَسْلَمْ، و أَكْثِرْ ذِكْرِي بِاللّيل وَ النَّهارِ تَغْنَمْ، و لا تَتَّبِع الخَطَايا فَتَنْدَم، فَإنّ الخَطَايا مَوْعِدُهَا النّارُ
خداوند متعال فرمود : اى موسى! زبانت را پشت دلت قرار ده تا سالم بمانى و شب و روز مرا فراوان ياد كن تا بهره ببرى و از خطاها و گناهان پيروى مكن كه پشيمان مى شوى؛ چرا كه وعده گاه گناهان دوزخ است .

سفارش هاى خداوند به عيسى عليه السلام

تحف العقول: در نجواهاى خداوند متعال با عيسى عليه السلام است كه: 
 يا عيسى ، اُوصِيكَ وَصِيَّةَ المُتَحَنِّنِ علَيكَ بِالرَّحمَةِ حتّى حَقَّت لَكَ مِنّي الوَلايَةُ بتَحَرِّيكَ مِنّي المَسَرَّةَ ، فبُورِكتَ كَبيرا و بُورِكتَ صَغيرا حيثُ ما كُنتَ ، أشهَدُ أنّكَ عَبدي مِن أمَتِي ، تَقَرّبْ إلَيَّ بِالنَّوافِلِ و تَوَكَّلْ علَيَّ أكفِكَ ، و لا تَوَلَّ غَيري فأخذُلَكَ ··· .
اى عيسى! چونان شخص دلسوز و مهربان، تو را به مهربانى سفارش مى كنم تا با طلب مسرّت و خشنودى من، سزاوار دوستى من شوى. تو در بزرگسالى و در خُردسالى ، هر جا بودى بركت داده شدى. گواهى مى دهم كه تو بنده من و زاده كنيز من هستى، با نافله ها به من نزديك شو و به من توكّل كن تا تو را كفايت كنم و غير مرا به ولايت و دوستى برمگزين كه تو را تنها گذارم··· .
 

سفارش هاى خضر به موسى عليهما السلام

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : برادرم موسى عليه السلام گفت: 
 يا رَبِّ ، أرِني الّذي كُنتَ أرَيتَني في السَّفينَةِ ، فأوحى اللّه ُ إلَيهِ : يا مُوسى ، إنّكَ سَتَراهُ ، فلَم يَلبَثْ إلاّ يَسيرا حتّى أتاهُ الخضرُ ، و هُو فَتىً طَيِّبُ الرِّيحِ و حَسَنُ الثِّيابِ ، فقالَ : السّلامُ علَيكَ و رَحمَةُ اللّه ِ يا موسَى بنَ عِمرانَ ! إنَّ ربَّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ و رَحمَةَ اللّه ِ . قالَ موسى : هُو السَّلامُ و مِنهُ السَّلامُ و إلَيهِ السَّلامُ ، و الحَمدُ للّه ِ رَبِّ العالَمينَ الّذي لا اُحصي نِعَمَهُ و لا أقدِرُ على أداءِ شُكرِهِ إلاّ بِمَعونَتِهِ . ثُمّ قالَ موسى : اُريدُ أن تُوصِيَني بوَصِيَّةٍ يَنفَعُني اللّه ُ بها بَعدُ قالَ الخضرُ : يا طالِبَ العِلمِ ، إنّ القائلَ أقَلُّ مَلالَةً مِن المُستَمِعِ فلا تُمِلَّ جُلَساءكَ إذا حَدَّثتَهُم ، و اعلَمْ أنّ قَلبَكَ وِعاءٌ فانظُرْ ما ذا تَحشو بهِ وِعاءكَ ، فاعزُبْ عَنِ الدُّنيا و انبِذْها وَراءكَ ؛ فإنّها لَيسَت لَكَ بِدارٍ ، و لا لَكَ فيها مَحَلُّ قَرارٍ ، و إنّها جُعِلَت بُلغَةً لِلعِبادِ لِيَتَزَوّدوا مِنها لِلمَعادِ و يا موسى ، وَطِّنْ نَفسَكَ علَى الصَّبرِ تَلقَ الحِلمَ ، و أشعِرْ قَلبَكَ التّقوى تَنَلِ العِلمَ ، وَ رُضْ نَفسَكَ علَى الصَّبرِ تَخلُص مِن الإثمِ يا موسى ، تَفَرَّغْ للعِلمِ إن كُنتَ تُريدُهُ ؛ فإنّ العِلمَ لِمَن تَفَرَّغَ ، و لا تَكُونَنَّ مِكثارا بِالنُّطقِ مِهذارا . ؛ فإنَّ كَثرَةَ النُّطقِ تَشينُ العُلَماءَ ، و تُبدي مَساوِيَ السُّخَفاءِ ، و لكنْ علَيكَ بالاقتِصادِ ؛ فإنَّ ذلكَ مِن التّوفيقِ و السَّدادِ ، و أعرِضْ عنِ الجُهّالِ و باطِلِهِم ، و احلُمْ عنِ السُّفَهاءِ ؛ فإنَّ ذلكَ فِعلُ الحُكَماءِ و زَينُ العُلَماءِ ، إذا شَتمَكَ الجاهِلُ فاسكُتْ عَنهُ حِلما و حَنانَةً و حَرِما . ، فإنّ ما بَقِيَ مِن جَهلِهِ علَيكَ و شَتمِهِ إيّاكَ أعظَمُ و أكبَرُ يا بنَ عِمرانَ ، و لا تَرى أنّكَ اُوتِيتَ مِن العِلمِ إلاّ قَليلاً ، فإنّ الاندِلاثَ و التَّعَسُّفَ مِن الاقتِحامِ و التَّكلُّفِ يا بنَ عِمرانَ ، لا تَفتَحَنَّ بابا لا تَدري ما غَلقُهُ ، و لا تُغلِقَنَّ بابا لا تَدري ما فَتحُهُ يا بنَ عِمرانَ ، مَن لا يَنتَهي مِن الدُّنيا نَهمَتُهُ . و لا يَنقَضي مِنها رَغبَتُهُ كَيفَ يَكونُ عابِدا ؟! و مَن يُحَقِّرْ حالَهُ و يَتَّهِمُ اللّه َ فيما قَضى كَيفَ يَكونُ زاهِدا ؟! هَل يَكُفُّ عَنِ الشَّهَواتِ مَن غَلَبَ علَيهِ هَواهُ ؟! أو يَنفَعُهُ طَلَبُ العِلمِ و الجَهلُ قَد حَواهُ ؟! لأنّ سَفرَهُ إلى آخِرَتِهِ و هُو مُقبِلٌ على دُنياهُو يا موسى ، تَعَلَّمْ ما تَعَلَّمتَهُ لِتَعمَلَ بهِ ، و لا تَتَعَلَّمْهُ لِتُحَدِّثَ بهِ ، فيَكونَ علَيكَ بُورُهُ و يَكونَ لِغَيرِكَ نُورُهُ و يا بنَ عِمرانَ ، اِجعَلِ الزُّهدَ و التَّقوى لِباسَكَ ، و العِلمَ و الذِّكرَ كَلامَكَ ، و أكثِرْ مِنَ الحَسَناتِ ، فإنّكَ مُصيبٌ السَّيّئاتِ ، و زَعزِعْ بِالخَوفِ قَلبَكَ ، فإنّ ذلكَ يُرضي ربَّكَ ، و اعمَلْ خَيرا ، فإنّكَ لا بُدَّ عامِلُ سَوءٍ، قَد وُعِظتَ إنْ حَفِظتَ . فتَوَلّى الخضرُ و بَقِيَ موسى حَزينا مَكروبا يَبكي .
پروردگارا! آن كسى را كه در كشتى به من نشان دادى،نشانم بده. خداوند به او وحى فرمود كه: اى موسى! بزودى او را خواهى ديد. ديرى نگذشت كه خضر به صورت جوانى خوشبو و خوش پوش نزد او آمد و گفت: سلام و رحمت خدا بر تو، اى موسى بن عمران! پروردگارت سلام و رحمت خدا را به تو مى رساند. موسى گفت: اوست سلام و از اوست سلام و به سوى اوست سلام و سپاس و ستايش خداوند پروردگار جهانيان راست كه نعمت هايش را نتوانم شمرد و از عهده شكر او برنيايم، مگر به كمك و يارى او. موسى سپس گفت: مى خواهم به من سفارشى كنى كه خداوند به واسطه آن مرا سود بخشد!خضر گفت: اى جوياى علم! گوينده از شنونده كمتر خسته مى شود. پس هر گاه با هم مجلسيان خود سخن مى گويى، آنان را خسته مگردان. و بدان كه دل تو يك ظرف است؛ پس بنگر كه ظرف خود را از چه پُر مى كنى. از دنيا روى گردان و آن را پشت سر خود بينداز؛ زيرا كه دنيا سراى تو نيست و در آنجا براى تو محلّ قرار و آسايشى وجود ندارد و دنيا وسيله گذرانى براى بندگان قرار داده شده است تا از آن براى بازگشتگاه خويش توشه برگيرند اى موسى! خودت را به شكيبايى وادار تا به بردبارى برسى و پرهيزگارى را با دلت آشنا ساز تا به دانش و معرفت دست يابى و نفْس خود را به صبر رياضت ده تا از گناه بِرَهى اى موسى! اگر خواهان علم و معرفت هستى خودت را وقف آن كن؛ زيرا علم و معرفت براى كسى است كه خود را وقف [آن ]كند! پُر گو و ياوه گو مباش؛ زيرا كه پرگويى باعث عيب و ننگ دانشمندان مى شود و بدى هاى نادانان را آشكار مى سازد، بلكه بر تو باد ميانه روى؛ زيرا كه آن، از توفيق و يارى [الهى ]است؛ از مردمان نادان و باطل گرا دورى كن و در برابر سبك سران بردبار باش؛ زيرا كه اين، كارِ خردمندان و زيور دانايان است.هرگاه نادان دشنامت داد، از روى بردبارى و دلسوزى و احترام (استوار انديشى)، در برابرش خاموش بمان؛ زيرا آنچه از رفتار جاهلانه او با تو و دشنام گويى اش به تو [براى او ]باقى مانده، بيشتر و بزرگتر است اى پسر عمران! جز اين مبين كه از دانش تنها اندكى به تو داده شده است؛ كه بى گدار به آب زدن و پا از گليم خود درازتر كردن، نتيجه بى باكى و تكلّف است اى پسر عمران! هرگز درى را كه نمى دانى چگونه بسته مى شود، باز مكن و هيچ گاه درى را كه نمى دانى چگونه باز مى شود، مبند اى پسر عمران! كسى كه از دنيا سير نمى شود و رغبت او به دنيا تمام نمى شود چگونه عابد باشد؟! و كسى كه به وضع خود راضى نيست و خدا را در قضا (قدرش) متّهم مى سازد،چگونه زاهد باشد؟! آيا كسى كه هوس بر او چيره است از خواهش ها باز مى ايستد؟!يا كسى كه نادانى او را در ميان گرفته است طلب دانش سودش مى بخشد؟! زيرا سفرش به سوى آخرت است و با اين حال به دنيا رو كرده است اى موسى! آنچه آموختى براى اين بياموز كه به كارش بندى و بدين قصد مياموزش تا براى ديگران بازگو كنى كه در اين صورت هلاكتش براى تو خواهد بود و روشنايى اش براى ديگرى اى پسر عمران! زهد و پرهيزگارى را جامه خويش گردان و دانش و ذكر را گفتارت ، كارهاى نيك بسيار كن؛ زيرا تو، مرتكب گناهان خواهى شد ، دلت را با ترس [از خدا ]بى قرار گردان؛ زيرا كه اين كار پروردگارت را خشنود مى سازد . و خوبى بكن؛ زيرا كه تو به ناچار كار بد مى كنى. اكنون تو موعظه شدى اگر به ياد بسپارى . پس خضر بازگشت و رفت و موسى غمگنانه و اندوهگين گريست.
خضر عليه السلام ـ آنگاه كه موسى عليه السلام به او گفت: مرا سفارشى كن ـ فرمود: 
 اِلزَمْ ما لا يَضُرُّكَ مَعهُ شيءٌ كما لا يَنفَعُكَ مِن غَيرِهِ شَيءٌ ، و إيّاكَ و اللَّجاجَةَ و المَشيَ إلى غَيرِ حاجَةٍ ، و الضِّحكَ في غَيرِ تَعَجُّبٍ . يا بنَ عِمرانَ ، لا تُعَيِّرَنَّ أحَدا بخَطيئَةٍ و ابكِ على خَطيئتِكَ .
به چيزى چنگ در زن كه با وجود آن، چيزى به تو زيان نزند و بى آن، هيچ چيز به تو سود نرساند. از خيره سرى، و رفتن در پى چيزى كه بدان نياز ندارى، و از خنده بى سبب دورى كن. اى پسر عمران! هيچ كس را به خاطر خطا سرزنش مكن و بر گناه خويش گريه كن .
خضر عليه السلام ـ در آخرين سفارش خود به موسى عليه السلام ـ فرمود : 
لا تُعَيِّرَنَّ أحَدا بذَنبٍ ، و إنَّ أحَبَّ الاُمُورِ إلَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ثَلاثَةٌ : القَصدُ في الجِدَةِ . ، و العَفوُ في المَقدِرَةِ ، و الرِّفقُ بعِبادِ اللّه ِ ، و ما رَفَقَ أحَدٌ بأحَدٍ في الدُّنيا إلاّ رَفَقَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ بهِ يَومَ القِيامَةِ ، و رأسُ الحِكمَةِ مَخافَةُ اللّه ِ تباركَ و تعالى .
زنهار، هيچ كس را به گناهى سرزنش مكن و [بدان كه ]محبوبترين چيزها نزد خداوند عزّ و جلّ سه كار است: ميانه روى به گاه رفاه و آسايش، گذشت در عين داشتن قدرت [بر انتقام] و مدارا با بندگان خدا. هيچ كس در دنيا با كسى مدارا نكرد، مگر اينكه خداوند عزّ و جلّ در روز قيامت با او مدارا كند. و ترس از خداى تبارك و تعالى رأس حكمت است.

سفارش هاى خداوند به محمّد صلى الله عليه و آله

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أوصاني ربِّي بتِسعٍ : أوصاني بالإخلاصِ في السِّرِّ و العَلانِيَةِ ، و العَدلِ في الرِّضا و الغَضَبِ ، و القَصدِ في الفَقرِ و الغِنى ، و أن أعفُوَ عمَّن ظَلَمَني ، و اُعطِيَ مَن حَرَمَني ، و أصِلَ مَن قَطَعَني ، و أن يَكونَ صَمتي فِكرا ، و مَنطِقي ذِكرا ، و نَظَري عِبَرا .
 پروردگارم مرا به نُه كار سفارش فرمود: مرا سفارش فرمود به اخلاص داشتن در نهان و آشكار و رعايت عدالت در خشنودى و خشم و ميانه روى در نادارى و دارايى و گذشت از كسى كه به من ستم كرده و عطا كردن به كسى كه از من دريغ داشته و پيوند با كسى كه از من بريده است و اينكه خاموشيم [توأم با]تفكّر و گفتارم ذكر [خدا] و نگاهم درس گرفتن باشد.
امام على عليه السلام : 
 إنّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله سألَ ربَّهُ لَيلَةَ المِعراجِ فقالَ : يا ربِّ ، أيُّ الأعمالِ أفضَلُ ؟ فقالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : لَيس شَيءٌ أفضَلَ عِندي مِنَ التَّوَكُّلِ علَيَّ ، و الرِّضى بما قَسَمتُ
پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج از پروردگارش پرسيد و عرض كرد: اى پروردگار من!كدام اعمال برتر است؟ خداوند عزّ و جلّ فرمود: هيچ چيز نزد من برتر از توكّل كردن بر من و خشنود بودن به آنچه قسمتش كرده ام، نيست.

سفارش هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ آنگاه كه ابو ايّوب خالد بن زيد به ايشان عرض كرد: مرا سفارشى كوتاه بفرماييد، تا بلكه آن را حفظ كنم ـ فرمود:
 
اُوصِيكَ بخَمسٍ : بِاليَأسِ عَمّا في أيدي النّاسِ فإنّهُ الغِنى ، و إيّاكَ و الطَّمَعَ فإنّهُ الفَقرُ الحاضِرُ ، و صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ ، و إيّاكَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ ، و أحِبَّ لأخيكَ ما تُحِبُّ لنَفسِكَ .
 تو را به پنج چيز سفارش مى كنم: چشم اميد بركندن از آنچه در دست مردم است؛ زيرا كه اين [عين] توانگرى است و پرهيز از طمع كه طمع، فقر حاضر است و نمازت را مانند كسى بخوان كه آخرين نماز زندگيش را مى خواند و از كارى كه موجب عذر خواهيت شود دورى كن و براى برادرت همان چيزى را دوست بدار كه براى خودت دوست دارى.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به مردى كه عرض كرد: 
علَيكَ بِاليَأسِ مِمّا في أيدي النّاسِ ، و إيّاكَ و الطَّمَعَ فإنّهُ الفَقرُ الحاضِرُ ، و صَلِّ صَلاتَكَ و أنتَ مُوَدِّعٌ ، و إيّاكَ و ما يُعتَذَرُ مِنهُ .
مرا سفارشى مختصر فرما ـ فرمود: از آنچه مردم دارند چشم بركن و از طمع بپرهيز كه آن فقر نقد است و نمازت را چنان بخوان كه گويى آخرين نماز عمر توست و از كارى كه باعث عذرخواهى تو شود دورى كن.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به مادر اَنس ـ فرمود:
اُهجُري المَعاصيَ فإنّها أفضَلُ الهِجرَةِ ، و حافِظي علَى الفَرائضِ فإنّها أفضَلُ الجِهادِ ، و أكثِري مِن ذِكرِ اللّه ِ ، فإنّكِ لا تَأتِينَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ بشيءٍ غَدا أحَبَّ إلَى اللّه ِ مِن كَثرَةِ ذِكرِهِ .
 از گناهان دورى كن كه اين برترين هجرت است و فرايض را پاس دار كه اين برترين جهاد است و ياد خدا بسيار كن؛ زيرا فرداى قيامت براى خدا چيزى نمى برى كه نزد خدا محبوبتر از بسيارى ياد او باشد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به مردى از اهل يمن ـ فرمود: 
 اُوصِيكَ أن لا تُشرِكَ باللّه ِ شَيئا و إن قُطِّعتَ أو حُرِّقتَ بِالنّارِ ، و لا تَعُقَّنَّ والِدَيكَ ، و إن أرادَكَ أن تَخرُجَ مِن دُنياكَ فاخرُجْ ، و لا تَسُبَّ النّاسَ ، و إذا لَقِيتَ أخاكَ فَالقَهُ بِبِشرٍ حَسَنٍ ، و صُبَّ لَهُ مِن فَضلِ دَلوِكَ .
به تو سفارش مى كنم كه چيزى را شريك خدا نگردانى اگر چه قطعه قطعه ، يا به آتش سوزانده شوى و پدر و مادرت را نافرمانى و با آنان بدرفتارى مكن و [حتى] اگر از تو خواست كه از دنيايت خارج شوى، بشو و مردم را دشنام مگو و هرگاه با برادرت رو به رو شدى با خوشرويى برخورد كن و از زيادى [آب ]دلو خود براى او بريز.
 
تحف العقول : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردى كه عرض كرد: مرا سفارشى فرما فرمود: 
 أوصِني ـ : اِحفَظْ لِسانَكَ . ثُمّ قالَ لَهُ : يا رسولَ اللّه ِ ، أوصِني ! قالَ صلى الله عليه و آله : اِحفَظْ لِسانَكَ . ثُمّ قالَ : يا رسولَ اللّه ِ، أوصِني ! فقالَ : وَيحَكَ وَ هَل يَكُبُّ النّاسَ على مَناخِرِهِم في النّارِ إلاّ حَصائدُ ألسِنَتِهِم ؟! .
زبانت را نگه دار. آن مرد دوباره عرض كرد: اى رسول خدا! مرا سفارشى فرما. حضرت فرمود: زبانت را نگه دار. بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! مرا سفارشى فرما. پيامبر فرمود: واى بر تو! مگر مردم را چيزى جز محصولات زبانشان در آتش سرنگون مى كند؟!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به سعيد بن يزيد ـ فرمود :
لسعيد بن يزيد ـ اُوصِيكَ أن تَستَحيِيَ مِن اللّه ِ تعالى كما تَستَحيِي مِن الرّجُلِ الصّالِحِ مِن قَومِكَ .
 به تو سفارش مى كنم كه از خداوند متعال شرم كنى،همچنان كه از مرد پاك و شايسته قوم خود شرم مى كنى.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به معاذ كه از آن حضرت تقاضاى سفارشى كرد ـ فرمود:
 اُعبُدِ اللّه َ كأنّكَ تَراهُ ، و اعدُدْ نَفسَكَ في المَوتى ، و اذكُرِ اللّه َ عِندَ كُلِّ حَجَرٍ و عِندَ كُلِّ شَجَرٍ ، و إذا عَمِلتَ سَيّئةً فاعمَلْ بجَنبِها حَسَنةً ؛ السِّرّ بِالسِّرِّ ، و العَلانِيَة بِالعَلانِيَةِ .
 خدا را چنان عبادت كن كه انگار او را مى بينى و خودت را از مردگان بشمار و نزد هر سنگ و درختى خدا را يادآور شو و هرگاه گناهى كردى، در كنار آن كار نيكى انجام ده؛ [نيكى ]پنهانى در برابر [گناه ]پنهانى و [نيكى] آشكار در قبال [گناه] آشكار.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به معاذ وقتى كه دست او را گرفت و اندكى رفت ـ فرمود: 
 يا مُعاذُ ، اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ، و صِدقِ الحَديثِ ، و وَفاءِ العَهدِ ، و أداءِ الأمانَةِ ، و تَركِ الخِيانَةِ ، و رَحمِ اليَتيمِ ، و حِفظِ الجِوارِ ، و كَظمِ الغَيظِ ، و لِينِ الكلامِ ، و بَذلِ السَّلامِ ، و لُزومِ الإمامِ .
اى معاذ! تو را سفارش مى كنم به پروا داشتن از خداوند و راستگويى و وفاى به عهد و پيمان و برگرداندن امانت [به صاحبش] و ترك خيانت و مهربانى به يتيم و رعايت حقّ همسايگى و فرو خوردن خشم و با نرمى و ملايمت سخن گفتن و سلام كردن و پيروى از امام.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ فرمود: 
يا عليُّ ، أنهاكَ عَن ثَلاثِ خِصالٍ عِظامٍ : الحَسَدِ و الحِرصِ و الكِذبِ .
اى على! تو را از سه خصلت نهى مى كنم: حسادت و حرص و دروغ.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارشى به على عليه السلام كه آغازش چنين است ـ فرمود :
 يا عليُّ ، ثَلاثٌ مَن لَقِيَ اللّه َ بهِنَّ فهُو مِن أفضَلِ النّاسِ··· .
 اى على! سه چيز است كه هر كس خدا را با آن سه ديدار كند، از برترين مردم است··· .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارشى به على عليه السلام كه آغازش چنين است ـ فرمود : 
 أيضا و أوَّلُها ـ يا عليُّ اُوصِيكَ بوَصيَّةٍ فاحفَظْها، فلا تَزالُ بِخَيرٍ ما حَفِظتَ وَصيَّتي ··· .
اى على! به تو سفارشى مى كنم، آن را به گوش گير؛ زيرا تا زمانى كه سفارش مرا به گوش گيرى در خير و خوبى خواهى بود··· .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ فرمود : 
 يا عليُّ ، إنّ مِنَ اليَقينِ أنْ لا تُرضيَ أحَدا بسَخَطِ اللّه ِ .
اى على! از نشانه هاى يقين اين است كه هيچ كس را با به خشم آوردن خدا خشنود نكنى··· .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام هنگامى كه وى را به يمن فرستاد ـ فرمود:
يا عليُّ ، اُوصِيكَ بِالدُّعاءِ فإنّهُ مَع الإجابَةِ .
 اى على! تو را سفارش مى كنم به دعا؛ زيرا كه دعا با اجابت همراه است.
 
 يپيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ فرمود: 
یا عليُّ ، إنّ لِلمُؤمنِ ثَلاثَ عَلاماتٍ : الصِّيامُ و الصَّلاةُ و الزَّكاةُ .
اى على! مؤمن سه نشانه دارد: [پايبندى به ]روزه و نماز و زكات.
 
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
 يا أبا ذرٍّ ، اُعبُدِ اللّه َ كأنَّكَ تَراهُ ، فإن كُنتَ لا تَراهُ فإنّهُ يَراكَ ، و اعلَمْ أنَّ أوَّلَ عِبادَةِ اللّه ِ المَعرِفَةُ بهِ ، فهُوَ الأوَّلُ قَبلَ كلِّ شيءٍ فلا شيءَ قَبلَهُ ، و الفَردُ فلا ثانِيَ لَهُ ، و الباقِي لا إلى غايَةٍ ، فاطِرُ السَّماواتِ و الأرضِ و ما فيهِما و ما بَينَهُما مِن شيءٍ و هُو اللّه ُ اللَّطيفُ الخَبيرُ و هُو على كلِّ شيءٍ قَديرٌ ، ثُمّ الإيمانُ بِي و الإقرارُ بأنَّ اللّه َ تعالى أرسَلَني إلى كافَّةِ النّاسِ بَشيرا و نَذيرا و داعِيا إلَى اللّه ِ بإذنِهِ ، و سِراجا مُنيرا ، ثُمّ حُبُّ أهلِ بَيتيَ الّذينَ أذهَبَ اللّه ُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طهَّرَهُم تَطهيرا.و اعلَمْ ـ يا أبا ذرٍّ ـ إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ أهلَ بَيتي في اُمَّتي كَسَفينَةِ نُوحٍ مَن رَكِبَها نَجا و مَن رَغِبَ عنها غَرِقَ ، و مِثَلَ بابِ حِطَّةٍ . في بَني إسرائيلَ؛ مَن دَخَلَها كانَ آمِنا .
اى ابوذر! خدا را چنان عبادت كن كه گويى او را مى بينى؛ زيرا اگر تو او را نمى بينى، قطعا او تو را مى بيند و بدان كه قدم اول عبادت خداوند، معرفت اوست. او اوّل و پيش از هر چيزى است، پس چيزى مقدّم بر او نيست. يكتا و يگانه است و دومى ندارد، باقى است بدون نهايت، آفريننده آسمان ها و زمين است و آنچه در آنها و آنچه در ميان آنهاست و اوست خداوند لطيف و آگاه و او بر هر چيزى تواناست. پس از اين [مرحله ]ايمان به من قرار دارد و اقرار به اينكه خداوند متعال مرا به سوى همه مردم فرستاده است تا به اذن او بشارت دهم و اعلام خطر كنم و به سوى خدا فرا خوانم و چراغى درخشان باشم. سپس، دوست داشتن اهل بيت من است؛ همانان كه خداوند، پليدى را از ايشان دور ساخته و كاملاً پاك و پاكيزه شان ساخته است. اى ابوذر! بدان كه خداوند عزّ و جلّ اهل بيت مرا در ميان امّتم چونان كشتى نوح قرار داده است كه هر كس بر آن نشست، رهايى يافت و هر كس از سوار شدن آن سر باز زد، غرق شد و [نيز ]مانند باب [حطّه ] . در ميان بنى اسرائيل كه هر كس وارد آن شد در امن و امان قرار گرفت.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
يا أبا ذرٍّ ، اِحفَظْ ما اُوصِيكَ بهِ تَكُن سَعيدا في الدُّنيا و الآخِرَةِ .
اى ابوذر! سفارش هايى كه به تو مى كنم به گوش گير تا در دنيا و آخرت سعادتمند باشى.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
 يا أبا ذرٍّ ، نِعمَتانِ مَغبونٌ فيهِما كَثيرٌ مِن النّاسِ : الصِّحَّةُ و الفَراغُ .
 اى ابوذر! دو نعمت است كه بسيارى از مردم در آنها مغبون مى شوند: تندرستى و فراغت.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
 يا أبا ذرٍّ ، اِغتَنِمْ خَمسا قَبلَ خَمسٍ : شَبابَكَ قَبلَ هَرَمِكَ ، و صِحَّتَكَ قَبلَ سَقَمِكَ ، و غِناكَ قَبلَ فَقرِكَ، و فَراغَكَ قَبلَ شُغلِكَ، و حَياتَكَ قَبلَ مَوتِكَ .
 اى ابوذر! پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: جوانيت را پيش از پيريت و تندرستيت را پيش از بيماريت و توانگريت را پيش از تهى دستيت و آسودگيت را پيش از گرفتاريت و زندگيت را پيش از مردنت.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
 يا أبا ذرٍّ ، إيّاكَ و التَّسويفَ بأمَلِكَ، فإنَّكَ بِيَومِكَ و لَستَ بما بَعدَهُ، فإن يَكُن غَدٌ لَكَ فكُن في الغَدِ كما كُنتَ في اليَومِ ، و إن لَم يَكُن غَدا لَم تَندَمْ على ما فَرَّطتَ في اليَومِ .
اى ابوذر! زنهار كه به سبب آرزويت كار امروز را به فردا فكنى؛ زيرا تو با امروز خود به سر مى برى نه با فردايت، اگر فردايى برايت بود در آن فردا نيز چنان باش كه در امروز بوده اى و اگر فردايى در كار نبود پشيمان نشوى كه در كار امروزت كوتاهى كرده اى.
 
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
يا أبا ذرٍّ ، كَم مِن مُستَقبِلٍ يَوما لا يَستَكمِلُهُ ، و مُنتَظِرٍ غَدا لا يَبلُغُهُ ! .
اى ابوذر! چه بسيار كسانى كه روزى را آغاز مى كنند و آن را به پايان نمى برند و منتظر فردايى هستند و به آن نمى رسند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
 يا أبا ذرٍّ ، لَو نَظَرتَ إلَى الأجَلِ و مَسيرِهِ لَأبغَضتَ الأملَ و غُرورَهُ .
اى ابوذر! اگر به اجل و حركت و مسير آن بنگرى، بى گمان آرزو و فريب آن را دشمن خواهى داشت.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
 يا أبا ذرٍّ ، كُن كأنّكَ في الدُّنيا غَريبٌ ، أو كعابِرِ سَبيلٍ، و عُدَّ نَفسَكَ مِن أصحابِ القُبورِ .
اى ابوذر! چنان باش كه گويى در دنيا غريبى، يا رهگذرى، و خود را از خفتگان در گورها به شمار آر.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
 يا أبا ذرٍّ ، إذا أصبَحتَ فلا تُحَدِّثْ نَفسَكَ بِالمَساءِ ، و إذا أمسَيتَ فلا تُحَدِّثْ نَفسَكَ بِالصَّباحِ ، و خُذ مِن صِحَّتِكَ قَبلَ سَقَمِكَ ، و مِن حَياتِكَ قَبلَ مَوتِكَ فإنَّكَ لا تَدري ما اسمُكَ غَدا .
اى ابوذر! چون صبح خود را آغاز كردى، به خويشتن وعده شب مده و هرگاه شبَت را آغازيدى، وعده صبح به خود مده و از دوران تندرستيت پيش از آنكه بيمار شوى بهره برگير و از زندگيت پيش از آنكه بميرى؛ زيرا كه تو نمى دانى فردا چه نامى خواهى داشت [مُرده يا زنده].
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 
 يا أبا ذرٍّ ، إيّاكَ أن تُدرِكَكَ الصَّرعَةُ عِندَ العَثرَةِ ، فلا تُقالَ العَثرَةُ و لا تُمَكَّنَ مِنَ الرَّجعَةِ ، و لا يَحمَدَكَ مَن خَلَّفتَ بما تَرَكتَ ، و لا يَعذُرَكَ مَن تَقدِمُ علَيهِ بما اشتَغَلتَ بهِ .
اى ابوذر! بپرهيز از آنكه هنگام لغزيدن به سر در آيى؛ زيرا كه لغزش بخشوده نمى شود و امكان بازگشت براى تو نيست و بازماندگان تو براى آنچه باقى گذاشته اى تو را نمى ستايند و كسى كه پيش او مى روى [خداوند ]به بهانه گرفتارى هايت تو را معذور نمى دارد.
امام على عليه السلام :
اللّه َ اللّه َ في جِيرانِكُم ؛ فإنّهُم وَصِيَّةُ نَبيِّكُم، ما زالَ يُوصِي بهِم حَتّى ظَنَنّا أنّهُ سيُوَرِّثُهُم . .
 از خدا بترسيد و حقوق همسايگانتان را رعايت كنيد؛ زيرا كه اين سفارش پيامبر شماست. آن حضرت درباره همسايگان پيوسته سفارش مى فرمود، تا جايى كه گمان كرديم بزودى همسايگان را ميراث بر يكديگر قرار خواهد داد.
 
امام صادق عليه السلام : 
 إنَّ رَجُلاً أتَى النَّبيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ لَهُ: يا رَسولَ اللّه ِ أوصِني، فَقال لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : فَهل أنتَ مُستَوصٍ إن أنا أوصَيتُكَ ؟ ـ حتّى قالَ لَهُ ذلكَ ثَلاثا ، و في كُلِّها يَقولُ لَهُ الرّجُلُ : نَعَم يا رسولَ اللّه ِ ـ فقالَ لَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : فإنّي اُوصِيكَ إذا أنتَ هَمَمتَ بأمرٍ فتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ ، فإن يَكُ رُشدا فأمضِهْ ، و إن يَكُ غَيّا فانْتَهِ عَنهُ .
مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! مرا سفارش فرما. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر تو را سفارش كنم آيا به گوش مى گيرى؟ حضرت سه بار اين جمله را به او فرمود و هر بار آن مرد عرض مى كرد: آرى اى رسول خدا. پس، رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: به تو سفارش مى كنم كه هرگاه خواستى كارى انجام دهى، به عاقبت آن بينديشى، اگر رستگارى بود آن را انجام بده و اگر گمراهى بود رهايش كن.
كنز العمّال ـ به نقل از ابوذر ـ :
 أوصاني خَليلي صلى الله عليه و آله أن أنظُرَ إلى مَن هُو أسفَلُ مِنِّي و لا أنظُرَ إلى مَن هُو فَوقي ، و أن اُحِبَّ المَساكِينَ و أن أدنُوَ مِنهم ، و أن أصِلَ رَحِمي و إن قَطَعُوني و جَفَوني ، و أن أقولَ الحَقَّ و إن كان مُرّا ، و أن لا أخافَ في اللّه ِ لَومَةَ لائمٍ ، و أن لا أسألَ أحَدا شيئا ، و أن أستَكثِرَ مِن لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّه ِ ، فإنّها مِن كَنزِ الجَنَّةِ .
 محبوبم (رسول خدا) صلى الله عليه و آله به من سفارش فرمود كه به پايين تر از خود بنگرم و به بالاتر از خويش منگرم و مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزديك شوم و صله ارحام به جاى آورم، هرچند آنان از من بِبُرند و به من بى مهرى ورزند (از من دورى كنند) و حق را بگويم گر چه تلخ باشد و در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسم و از هيچ كس چيزى نخواهم و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه را زياد بگويم؛ زيرا كه آن از گنج هاى بهشت است.
الخصال ـ به نقل از ابوذر ـ :
أوصاني رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بسَبعٍ : أوصاني أن أنظُرَ إلى مَن هو دُوني و لا أنظُرَ إلى مَن هو فَوقي ، و أوصاني بِحُبِّ المَساكينِ و الدُّنُوِّ مِنهُم ، و أوصاني أن أقولَ الحَقَّ و إن كانَ مُرّا ، و أوصاني أن أصِلَ رَحِمي و إن أدبَرَتْ ، و أوصاني أن لا أخافَ في اللّه ِ لومَةَ لائمٍ ، و أوصاني أنْ أستَكثِرَ مِن قَولِ : لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّه ِ (العليِّ العظيمِ) ؛ فإنّها مِن كُنوزِ الجَنَّةِ .
 رسول خدا صلى الله عليه و آله هفت سفارش به من فرمود: مرا سفارش كرد كه به پايين تر از خودم بنگرم و به كسى كه بالاتر از من است ننگرم، مرا به دوست داشتن مستمندان و نزديك شدن به آنان سفارش فرمود، مرا سفارش فرمود كه حقيقت را بگويم، اگر چه تلخ باشد،مرا سفارش فرمود كه با خويشاوندانم پيوند برقرار كنم هرچند آنان پشت كنند،سفارشم فرمود كه در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسم، مرا سفارش فرمود كه ذكر لا حول و لا قوّة الاّ باللّه [العلىّ العظيم] را زياد بگويم؛ زيرا كه آن از گنجهاى بهشت است.
مكارم الأخلاق ـ به نقل از ابوذر ـ : 
دَخَلتُ ذاتَ يَومٍ في صَدرِ نَهارِهِ على رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله في مَسجِدهِ ··· فقُلتُ : يا رسولَ اللّه ِ ـ بأبي أنتَ و اُمّي ـ أوصِني بِوَصِيَّةٍ يَنفَعُني اللّه ُ بها ، فقالَ : نَعَم و أكْرِمْ بِكَ يا أبا ذرٍّ ، إنّكَ مِنّا أهلَ البَيتِ ، و إنّي مُوصيكَ بوَصيَّةٍ فاحفَظْها فإنّها جامِعَةٌ لِطُرُقِ الخَيرِ و سُبُلِهِ ، فإنّكَ إن حَفِظتَها كانَ لكَ بها كِفلانِ··· .
روزى اول روز در مسجد خدمت رسول اللّه صلى الله عليه و آله رسيدم و گفتم: يا رسول اللّه ! پدر و مادرم به فداى شما مرا سفارشى كنيد كه خداوند بدان مرا نفع برساند . حضرت فرمود : باشد، با كمال ميل اى ابوذر، تو از ما خاندان هستى. من تو را سفارش مى كنم، پس تو نيز آن را به گوش گير؛ زيرا كه همه راه هاى خير و خوبى را در بردارد، اگر آن را به گوش گيرى به سبب آن دو بهره مى برى.
الدعوات ـ به نقل از اسود بن اصرم ـ :
 قلتُ : يا رسولَ اللّه ِ أوصِني ، فقالَ : أ تَملِكُ يَدَكَ ؟ [قال : ]قلتُ : نَعَم ، قالَ : فتَملِكُ لِسانَكَ ؟ قلتُ : نَعَم، قالَ صلى الله عليه و آله : فلا تَبسُطْ يَدَكَ إلاّ إلى خَيرٍ ، و لا تَقُلْ بلِسانِكَ إلاّ مَعروفا .
 به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عرض كردم : مرا سفارش نما، حضرت فرمود : آيا اختيار دست خود را دارى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: آيا اختيار زبانت را هم دارى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: پس، دست خود را جز به كار خير مگشاى و با زبانت جز خير مگوى.
كنز العمّال ـ به نقل از ضرغامة بن عليبة بن حرمله ـ :
حدَّثَني أبي عن أبيهِ قالَ : أتَيتُ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله في رَكبٍ من الحَيِّ ··· فلَمّا أرَدتُ الرُّجوعَ قلتُ : أوصِني يا رسولَ اللّه ِ ! قالَ : اِتَّقِ اللّه َ ، و إذا كُنتَ في مَجلِسٍ فَقُمتَ عَنهُ فسَمِعتَهُم يَقولونَ ما يُعجِبُكَ فأْتِهِ ، و إذا سَمِعتَهُم يَقولونَ ما تَكرَهُ فلا تَأْتِهِ .
 پدرم از پدرش نقل كرد كه: همراه كاروانى از طايفه [خود ]خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدم و چون خواستم برگردم عرض كردم: اى رسول خدا! به من سفارشى بفرماييد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از خدا بترس و هرگاه در جمعى نشسته بودى و از آن جا برخاستى و شنيدى كه سخنان خوشايندى مى گويند، دوباره به آن مجلس بيا و اگر شنيدى كه سخنان ناخوشايند مى گويند، ديگر به آنجا قدم مگذار.
الترغيب و الترهيب ـ به نقل از معاذ ـ : 
 يا رسولَ اللّه أوصني، قال : اُعبُدِ اللّه َ كأنّكَ تَراهُ ، و اعدُدْ نَفسَكَ في المَوتى ، و إن شِئتَ أنبأتُكَ بما هُو أملَكُ بِكَ مِن هذا كُلِّهِ ! ـ قالَ: هذا، و أشارَ بيَدِهِ إلى لِسانِهِ ـ .
به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عرض كردم : مرا سفارش و نصيحت كنيد . حضرت فرمود : خدا را چنان عبادت كن كه گويى او را مى بينى و خودت را از زمره مردگان بشمار و اگر خواهى تو را از چيزى آگاه كنم كه از همه اينها بيشتر تو را نگه مى دارد. حضرت با دستش به زبان خود اشاره كرد و فرمود: اين.
بحار الأنوار:
 روي أنّ رجلاً استوصى رسول اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فقال: لا تَغضَبْ قَطُّ ، فإنّ فيهِ مُنازَعَةَ ربِّكَ ، فقالَ : زِدْني ، قالَ : إيّاكَ و ما يُعتَذَرُ مِنهُ فإنَّ فيهِ الشِّركَ الخَفيَّ ، فقالَ : زِدْني ، فقالَ : صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ فإنّ فيها الوُصلَةَ و القُربى ، فقالَ : زِدْني ، فقالَ عليه السلام : اِستَحيِ مِن اللّه ِ استِحياءكَ مِن صالِحي جِيرانِكَ فإنّ فيها زِيادَةَ اليَقينِ ، و قد أجمَعَ اللّه ُ تعالى ما يَتَواصى بهِ المُتَواصُونَ مِن الأوَّلِينَ و الآخِرينَ في خَصلَةٍ واحِدَةٍ و هي التَّقوى ، قالَ اللّه ُ جلَّ و عَزَّ : «و لَقَدْ وَصَّيْنا الّذِينَ اُوتُوا الكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ و إيّاكُمْ أنِ اتَّقُوا اللّه َ» . و فيهِ جِماعُ كلِّ عِبادَةٍ صالِحَةٍ ، وَصَلَ مَن وَصَلَ إلَى الدَّرَجاتِ العُلى و الرُّتبَةِ القُصوى ، و بهِ عاشَ مَن عاشَ مَع اللّه ِ بِالحَياةِ الطَّيّبَةِ و الاُنسِ الدائمِ ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «إنَّ المُتَّقينَ في جَنّاتٍ و نَهَرٍ * في مَقْعَدٍ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» . .
 مردى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سفارشى خواست حضرت فرمود : هرگز خشم مگير؛ زيرا كه در خشم كشمكش با پروردگارت نهفته است. عرض كرد: سفارشى ديگر فرماييد. فرمود: هرگز كارى كه از آن عذر بخواهى، مكن؛ زيرا كه در آن شركِ ناپيداست. عرض كرد: باز هم بفرماييد. فرمود: نمازت را مانند كسى بخوان كه گويى آخرين نماز عمرش را مى خواند؛ زيرا در اين نوع نماز خواندن پيوند و نزديكى [به خدا]است. عرض كرد: باز هم بفرماييد. فرمود: از خداوند چنان حيا كن كه از همسايگان صالح خود حيا مى كنى؛ زيرا كه در اين امر زيادت يقين است و خداوند متعال آنچه را اوّلين و آخرينِ سفارش كنندگان بدان سفارش مى كنند در يك خصلت جمع كرده و آن تقواست.خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: «و هر آينه كسانى را كه پيش از شما كتاب [آسمانى ]داده شده اند و شما را، سفارش كرديم كه از خدا بترسيد». تقوا مجمع هر عبادت شايسته اى است و هر كه به درجات بالا و مرتبه بلند رسيد به واسطه تقوا رسيد و هر كه با زندگى پاك و پاكيزه و انس هميشگى با خدا زيست به وسيله تقوا زيست. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «همانا تقوا پيشگان در ميان باغ ها و نهرها، در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند».
مكارم الأخلاق ـ به نقل از ابو سعيد ـ : 
 جاءَ رَجُلٌ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ ، أوصِني ! قالَ : علَيكَ بتَقوَى اللّه ِ ؛ فإنَّها جِماعُ كلِّ خَيرٍ ، و علَيكَ بِالجِهادِ في سبيلِ اللّه ِ ؛ فإنّها رَهبانِيَّةُ المُسلِمينَ ، و علَيكَ بذِكرِ اللّه ِ و تِلاوَتِ كِتابِهِ ؛ فإنَّهُ نُورٌ لَكَ في الأرضِ و ذِكرٌ لَكَ في السَّماءِ ، و اخزُنْ لِسانَكَ إلاّ مِن خَيرٍ ؛ فإنَّكَ بذلكَ تَغلِبُ الشَّيطانَ .
مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد : اى رسول خدا ! مرا سفارش فرما . حضرت فرمود: بر تو باد تقوا داشتن از خدا؛ زيرا كه آن در بردارنده همه خوبى هاست، و بر تو باد جهاد در راه خدا؛ زيرا كه آن رهبانيّت مسلمانان است، و بر تو باد ياد خدا و تلاوت كتاب او؛ زيرا كه اين كار براى تو در زمين نور است و در آسمان نام، و زبانت را جز از خير و خوبى نگه دار؛ زيرا كه با اين كار بر شيطان چيره مى آيى.

سفارش هاى امام على عليه السلام

الف ـ سفارش هاى آن حضرت به فرزند بزرگوارش حسن عليه السلام

امام على عليه السلام : 

 اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ـ أي بُنَيَّ ـ و لُزُومِ أمرِهِ ، و عِمارَةِ قَلبِكَ بذِكرِهِ ، و الاعتِصامِ بحَبلِهِ ، و أيُّ سَبَبٍ أوثَقُ مِن سَبَبٍ بَينَكَ و بَينَ اللّه ِ إن أنتَ أخَذتَ بهِ ؟!أحْيِ قَلبَكَ بِالمَوعِظَةِ ، و أمِتْهُ بِالزَّهادَةِ ، و قَوِّهِ بِاليَقينِ ، و نَوِّرْهُ بِالحِكمَةِ ، و ذَلِّلْهُ بذِكرِ المَوتِ ، و قَرِّرْهُ بِالفَناءِ ، و بَصِّرْهُ فَجائعَ الدُّنيا···و اعلَمْ يا بُنَيَّ أنّ أحَبَّ ما أنتَ آخِذٌ بهِ إلَيَّ مِن وَصِيَّتي تَقوَى اللّه ِ و الاقتِصارُ على ما فَرَضَهُ اللّه ُ علَيكَ ، و الأخذُ بما مَضى علَيهِ الأوَّلونَ مِن آبائكَ ، و الصّالِحونَ مِن أهلِ بَيتِكَ .
اى فرزندم! تو را سفارش مى كنم به پرواى از خدا و پيروى از فرمان او و آباد كردن دلت با ياد او و چنگ زدن به ريسمان او، و كدام رشته محكمتر از رشته اى است كه ميان تو و او باشد اگر بدان چنگ زنى؟دلت را با اندرز زنده بدار و با بى رغبتى به دنيا بميرانش و به وسيله يقين نيرويش بخش و با حكمت روشنش گردان و با ياد مرگ زبونش ساز و به فنا و نيستى معترفش گردان و به رنج ها و گرفتارى هاى دنيا بينايش كنفرزندم! بدان كه بهترين سفارشى كه از من به كار بندى، تقوا داشتن از خداست و بسنده كردن به آنچه خداوند بر تو واجب گردانيده و به كار بستن آنچه نياكان تو و نيكان خاندانت بر آن بوده اند.

ب ـ سفارشهاى آن حضرت به فرزند بزرگوارش حسين عليه السلام

امام على عليه السلام :
يا بُنَيَّ اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ في الغِنى و الفَقرِ ، و كَلِمَةِ الحَقِّ في الرِّضى و الغَضَبِ ، و القَصدِ في الغِنى و الفَقرِ ، و بِالعَدلِ علَى الصَّديقِ و العَدُوِّ ، و بِالعَمَلِ في النَّشاطِ و الكَسَلِ ، و الرِّضى عَنِ اللّه ِ في الشِّدَّةِ و الرَّخاءِ .
 فرزندم! تو را سفارش مى كنم به تقوا داشتن از خدا در دارايى و نادارى و حق گويى در خشنودى و خشم و ميانه روى در توانگرى و تهيدستى و دادگرى با دوست و دشمن و كار و عمل در سرزندگى و بى حوصلگى و خشنودى از خدا در سختى و آسايش.

ج ـ سفارشهاى آن حضرت به حسن و حسين عليهما السلام

امام على عليه السلام :
 اُوصِيكُما بتَقوَى اللّه ِ ، و ألاّ تَبغِيا الدُّنيا و إن بَغَتكُما ، و لا تَأسَفا على شَيءٍ مِنها زُوِيَ عَنكُما ، و قُولا بِالحَقِّ ، و اعمَلا للأجْرِ (لِلآخِرَةِ) ، و كُونا لِلظّالِمِ خَصما و لِلمَظلومِ عَونا اُوصِيكُما ، و جَميعَ وُلْدي و أهلي ، و مَن بَلَغَهُ كِتابي ، بتَقوَى اللّه ِ و نَظمِ أمرِكُم .
  شمادو تن را به تقواى خدا سفارش مى كنم و اينكه در پى دنيا نباشيد، گر چه دنيا در پى شما باشد و براى چيزى از دنيا كه از شما گرفته شود افسوس مخوريد و همواره حقيقت را بگوييد و براى پاداش (براى آخرت) كار كنيد و دشمن ستم پيشه باشيد و يار ستمديده شما دو تن و همه فرزندانم و خانواده ام و هر كس را كه اين نامه من به او رسد، به پروا دارى از خدا و داشتن نظم و انضباط در كارهايتان سفارش مى كنم.

د ـ سفارشهاى آن حضرت به مسلمانان

امام على عليه السلام :
اُوصِيكُم بذِكرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عَنهُ ، و كَيفَ غَفلَتُكُم عَمّا لَيسَ يُغفِلُكُم ؟ ! .
 شما را به ياد مرگ بودن و كمتر غافل شدن از آن سفارش مى كنم . چگونه از چيزى غفلت مى كنيد كه از شما غافل نيست؟
امام على عليه السلام :
اُوصِيكُم بِالرَّفضِ لهذهِ الدُّنيا التّارِكَةِ لَكُم و إن لَم تُحِبُّوا تَركَها .
 شما را به رها كردن اين دنيا سفارش مى كنم؛ دنيايى كه شما را رها مى كند، هرچند رها كردنش را دوست نداشته باشيد.
امام على عليه السلام ـ هرگاه در جنگ حاضر مى شد به مسلمانان سفارش هايى مى كرد، از جمله ـ مى فرمود: 
 تَعاهَدُوا الصَّلاةَ ، و حافِظوا علَيها ، و استَكثِروا مِنها .
نماز را پاس داريد و بر آن مواظبت كنيد و بسيار نماز بگزاريد.
امام على عليه السلام ـ به مردى كه از آن حضرت تقاضاى نصيحتى كرد ـ فرمود: 
 لا تُحَدِّثْ نَفسَكَ بفَقرٍ ، و لا بِطُولِ عُمرٍ .
نه فقر را به خودت تلقين كن و نه عمر دراز را.
امام على عليه السلام ـ به مردى كه از ايشان اندرزى طلبيد ـ فرمود: 
 اُوصِيكَ أن لا يَكونَنَّ لِعَمَلِ الخَيرِ عِندَكَ غايَةٌ في الكَثرَةِ ، و لا لِعَمَلِ الإثمِ عِندَكَ غايَةٌ في القِلَّةِ .
به تو سفارش مى كنم كه هرگز براى كار خوب حدّ اكثرى قائل مشوى و براى كار گناه حدّ اقلّى در نظر نگيرى.
امام على عليه السلام ـ به يكى از ياران خود ـ نوشت : 
اُوصِيكَ و نَفسي بتَقوى مَن لا تَحِلُّ مَعصِيَتُهُ ، و لا يُرجى غَيرُهُ ، و لا الغِنى إلاّ بهِ .
تو را و خودم را به تقوا از آن كسى سفارش مى كنم كه نافرمانى او روا نيست و اميدى جز او نباشد و بى نيازى اى جز به وسيله او نشايد.

ه-سفارش هاى آن حضرت به هنگام وفات

امام على عليه السلام :
 وَصِيَّتي لَكُم : أن لا تُشرِكوا باللّه ِ شَيئا ، و محمّدٌ صلى الله عليه و آله فلا تُضَيِّعوا سُنَّتَهُ ، أقِيموا هذَينِ العَمودَينِ ، و أوقِدوا هذَينِ المِصباحَينِ ، و خَلاكُم ذَمٌّ ! .
 سفارش من به شما اين است كه چيزى را شريك خداوند نسازيد و سنّت محمّد صلى الله عليه و آله را تباه نگردانيد. اين دو ستون را برپا داريد و اين دو چراغ را برافروزيد، ديگر نكوهشى متوجّه شما نخواهد شد!
امام على عليه السلام :
اُوصِيكَ يا بُنَيَّ بِالصَّلاةِ عِندَ وَقتِها ، و الزَّكاةِ في أهلِها عِندَ مَحَلِّها ، و الصَّمتِ عِندَ الشُّبهَةِ ، و أنهاكَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالقَولِ و الفِعلِ ، و الْزَمِ الصَّمتَ تَسلَمْ .
 فرزندم! به تو سفارش مى كنم كه نماز را در وقتش بخوانى، و زكات را به موقع به اهلش برسانى، و هنگام شبهه خاموش مانى، و تو را از شتابزدگى در گفتار و كردار باز مى دارم، و خاموشى گزين تا به سلامت مانى.
امام على عليه السلام : 
اُوصِي المُؤمِنينَ بشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، و أنّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ···ثُمّ إنّي اُوصِيكَ يا حسَنُ و جَميعَ وُلْدي و أهلِ بَيتي و مَن بَلَغَهُ كِتابي مِن المُؤمِنينَ بِتَقوَى اللّه ِ ربِّكُم و لا تَموتُنَّ إلاّ و أنتُم مُسلِمونَ ، و اعتَصِموا بحَبلِ اللّه ِ جَميعا و لا تَفَرَّقوا ؛ فإنّي سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ : «صَلاحُ ذاتِ البَينِ أفضَلُ مِن عامَّةِ الصَّلاةِ و الصَّومِ ، و إنّ المُبِيرَةَ ـ و هِيَ الحالِقَةُ لِلدِّينِ ـ فَسادُ ذاتِ البَينِ» و لا قُوّةَ إلاّ باللّه ِ .
مؤمنان را به گواهى دادن به اينكه هيچ خدايى جز خداوند يگانه بى شريك نيست و محمّد بنده و فرستاده اوست، سفارش مى كنم···و سپس، اى حسن! تو و همه فرزندانم و خاندانم و همه مؤمنانى را كه اين نامه من به آنها مى رسد، سفارش مى كنم به اينكه از پروردگارتان، خدا، پروا كنيد و جز در حال مسلمانى نميريد و همگى به ريسمان خداوند چنگ زنيد و پراكنده نشويد؛ زيرا من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد: «با يكديگر در صلح و آشتى به سر بردن، برتر از همه نماز و روزه هاست و عامل هلاكت و براندازى دين همانا اختلاف و دشمنى با يكديگر است» و لا قوّة الاّ باللّه .
امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن عليه السلام ـ فرمود: 
 اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ، و إقامِ الصَّلاةِ ··· و اُوصِيكَ بمَغفِرَةِ الذَّنبِ ، و كَظمِ الغَيظِ ، و صِلَةِ الرَّحِمِ ، و الحِلمِ عِندَ الجاهِلِ ، و التَّفَقُّهِ في الدِّينِ ، و التَّثَبُّتِ في الأمرِ ، و التّعهُّدِ لِلقُرآنِ ، و حُسنِ الجِوارِ ، و الأمرِ بِالمَعروفِ ، و النَّهيِ عَنِ المُنكَرِ ، و اجتِنابِ الفَواحِشِ كُلِّها في كُلِّ ما عُصِيَ اللّه ُ فيهِ 
تو را سفارش مى كنم به تقواى الهى و برپا داشتن نماز··· تو را سفارش مى كنم به گذشت از گناه و خطا[ى مردم ]و فرو خوردن خشم و صله رحم و بردبارى در برابر نادان و آگاه شدن در دين و درنگ و تأمل در كارها و ياد كرد و مواظبت بر قرآن و حُسن همسايگى و امر به معروف و نهى از منكر و دورى كردن از همه زشتى ها در هر كارى كه نافرمانى خدا باشد.

سفارش هاى امام زين العابدين عليه السلام

امام زين العابدين عليه السلام ـ در هنگام رحلتش و آن گاه كه فرزندش باقر عليه السلام را در آغوش كشيد ـ فرمود:
يا بُنَيَّ اُوصِيكَ بما أوصاني بهِ أبي عليه السلام حِينَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ ، و بِما ذَكرَ أنّ أباهُ أوصاهُ بهِ ، قالَ : يا بُنَيَّ ، إيّاكَ و ظُلمَ مَن لا يَجِدُ علَيكَ ناصِرا إلاّ اللّه َ .
 فرزندم! تو را به همان چيزى سفارش مى كنم كه پدرم هنگام وفاتش به من سفارش كرد و فرمود كه پدرش نيز او را به آن سفارش كرده است. فرمود : اى فرزندم! بپرهيز از ستم كردن بر كسى كه در برابر تو ياورى جز خداوند نمى يابد.
امام زين العابدين عليه السلام :
 خَفِ اللّه َ تعالى لِقُدرَتِهِ علَيكَ ، و استَحيِ مِنهُ لِقُربِهِ مِنكَ لا تُعادِيَنَّ أحَدا و إن ظَنَنتَ أنّهُ لا يَضُرُّكَ ، و لا تَزهَدَنَّ في صَداقَةِ أحَدٍ و إن ظَنَنتَ أنّهُ لا يَنفَعُكَ ؛ فإنّكَ لا تَدري مَتى تَرجو صَديقَكَ ، و لا تَدري مَتى تَخافُ عَدُوَّكَ ، و لا يَعتَذِرْ إلَيكَ أحَدٌ إلاّ قَبِلتَ عُذرَهُ . و إن عَلِمتَ أنّهُ كاذِبٌ ، وَ لْيَقِلَّ عَيبُ النّاسِ على لِسانِكَ .
 به سبب قدرتى كه خدا بر تو دارد از او بترس و به دليل نزديكيش به تو از او شرم كن هرگز با كسى دشمنى مكن، هرچند گمان برى كه به تو زيانى نمى زند و به دوستى هيچ كس بى رغبتى نشان مده ، هرچند خيال كنى كه به حال تو سودمند نيست؛ زيرا تو نمى دانى كه چه وقت به دوستت اميدوار (محتاج) مى شوى و نمى دانى كى از دشمنت بيمناك مى شوى. هر كس از تو پوزش خواست عذر او را بپذير، هر چند بدانى كه دروغ مى گويد. و بايد عيب مردم بر زبان تو كمتر رانده شود .

سفارش هاى امام باقر عليه السلام

امام باقر عليه السلام ـ به جابر بن يزيد جعفى . ـ فرمود:
 اُوصِيكَ بخَمسٍ : إن ظُلِمتَ فلا تَظلِمْ ، و إن خانُوكَ فلا تَخُنْ ، و إن كُذِّبتَ فلا تَغضَبْ ، و إن مُدِحتَ فلا تَفرَحْ ، و إن ذُمِمتَ فلا تَجزَعْ ، و فَكِّرْ فيما قيلَ فيكَ ، فإن عَرَفتَ مِن نَفسِكَ ما قيلَ فيكَ فسُقوطُكَ مِن عَينِ اللّه ِ جلَّ و عَزَّ عِندَ غَضَبِكَ مِن الحَقِّ أعظَمُ علَيكَ مُصيبَةً مِمّا خِفتَ مِن سُقوطِكَ مِن أعيُنِ النّاسِ ، و إن كُنتَ على خِلافِ ما قِيلَ فِيكَ فثَوابٌ اكتَسَبتَهُ مِن غَيرِ أنْ يَتعَبَ بَدَنُكَ و اعلَمْ بأنّكَ لا تَكونُ لَنا وَليّا حتّى لَوِ اجتَمعَ علَيكَ أهلُ مِصرِكَ و قالوا : إنّكَ رجُلُ سَوءٍ لَم يَحزُنْكَ ذلكَ ، و لو قالوا : إنّكَ رجُلٌ صالِحٌ لَم يَسُرَّكَ ذلكَ ، و لكنِ اعرِضْ نَفسَكَ على كِتابِ اللّه ِ ؛ فإن كُنتَ سالِكا سَبيلَهُ ، زاهِدا في تَزهيدِهِ ، راغِبا في تَرغيبِهِ ، خائفا مِن تَخويفِهِ ، فاثبُتْ و أبشِرْ ؛ فإنّهُ لا يَضُرُّكَ ما قِيلَ فِيكَ ، و إن كُنتَ مُبائنا لِلقُرآنِ فماذا الّذي يَغُرُّكَ مِن نَفسِكَ ؟! إنّ المُؤمنَ مَعنِيٌّ بمُجاهَدَةِ نَفسِهِ ليَغلِبَها على هَواها ، فمَرّةً يُقيمُ أوَدَها . و يُخالِفُ هَواها في مَحَبَّةِ اللّه ِ ، و مَرّةً تَصرَعُهُ نَفسُهُ فَيَتَّبِعُ هَواها فيَنعَشُهُ اللّه ُ فيَنتَعِشُ . ، و يُقيلُ اللّه ُ عَثرَتَهُ فيَتَذَكَّرُ ، و يَفزَعُ إلَى التَّوبَةِ و المَخافَةِ فيَزدادُ بَصيرَةً و مَعرِفَةً لِما زِيدَ فيهِ مِن الخَوفِ ، و ذلكَ بأنّ اللّه َ يَقولُ : «إنّ الّذِينَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُمْ طائفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فإذا هُمْ مُبْصِرونَ» (اعراف،200). يا جابِرُ ، استَكثِرْ لنَفسِكَ مِن اللّه ِ قَليلَ الرِّزقِ تَخَلُّصا إلَى الشُّكرِ ، و استَقلِلْ مِن نَفسِكَ كَثيرَ الطّاعَةِ للّه ِ إزراءً علَى النَّفسِ . و تَعَرُّضا للعَفوِ ، و ادفَعْ عَن نَفسِكَ حاضِرَ الشَّرِّ بحاضِرِ العِلمِ ، و استَعمِلْ حاضِرَ العِلمِ بخالِصِ العَمَلِ ، و تَحَرَّزْ في خالِصِ العَمَلِ مِن عَظيمِ الغَفلَةِ بِشِدَّةِ التَّيقُّظِ ، و استَجلِبْ شِدَّةِ التَّيقُّظِ بصِدقِ الخَوفِ ، و احذَرْ خَفِيَّ التَّزَيُّنِ . بحاضِرِ الحَياةِ ، و تَوَقَّ مُجازَفَةَ . الهَوى بدَلالَةِ العَقلِ ، و قِفْ عِندَ غَلَبَةِ الهَوى باستِرشادِ العِلمِ ، و استَبقِ خالِصَ الأعمالِ لِيَومِ الجَزاءِ .
 تو را به پنج چيز سفارش مى كنم: اگر به تو ستم كردند تو ستم مكن، اگر به تو خيانت كردند تو خيانت مكن، اگر تو را تكذيب كردند عصبانى نشو، اگر ستايشت كردند شاد مشو و اگر نكوهشت كردند دلگير مشو، بلكه به آنچه درباره تو گفته شد بينديش، اگر ديدى آنچه درباره تو گفته شده در تو هست،بدان كه افتادن تو از چشم خداوند عزّ و جلّ بر اثر خشمگين شدنت از حقيقت، مصيبتش براى تو بزرگتر از مصيبتى است كه مى ترسى از چشم مردم بيفتى. اما اگر خلاف آن چيزى باشى كه درباره ات گفته شده، اين خود ثوابى است كه، بدون به رنج و زحمت افكندن جسم خود، به دست آورده اى و بدان كه تو دوست ما نخواهى بود، مگر آنگاه كه اگر همه همشهريانت بر ضدّ تو همصدا شوند و بگويند: تو مرد بدى هستى، مايه اندوه تو نشود و اگر همه گويند: تو مرد خوبى هستى، اين سخن تو را شاد نسازد. بلكه خودت را با آنچه در كتاب خداست بسنج، اگر ديدى پوينده راه آن هستى، از آنچه پرهيز داده است مى پرهيزى، به آنچه ترغيب كرده است راغبى و از آنچه ترسانده است مى ترسى، پس استوار و شاد باش؛ زيرا آنچه درباره تو گفته شده است، به تو زيانى نمى رساند. اما اگر ديدى از قرآن جدايى، ديگر چرا بايد خودت را بفريبى؟! به راستى كه مؤمن همواره در كار مبارزه با نفْس خويش است، تا بر هوا و هوس آن چيره آيد؛ يك بار او نفْسِ خود را از كجى و انحراف به راستى مى آورد و به خاطر محبّت به خدا، با هواى نفْس مخالفت مى ورزد و يك بار هم نفْسش او را بر زمين مى افكند و در نتيجه، پيرو هوس آن مى گردد. اما خداوند دستش را مى گيرد و بلند مى شود و خداوند لغزش او را مى بخشد و مؤمن به خود مى آيد و به توبه و ترس از خدا پناه مى برد و بر اثر افزايش ترسش [از خدا] بر بينش و معرفت او افزوده گردد. دليلش هم اين است كه خداوند مى فرمايد: «در حقيقت، كسانى كه تقوا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، [خدا را ]به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند»اى جابر! همان روزىِ اندك خدا را براى خود بسيار شمار، تا از عهده شكرش به درآيى و طاعت بسيار خود از خدا را كم بشمار تا از اين راه بر نفْس خرده گيرى (آن را زبون سازى) و خود را در معرض عفو و گذشت [خداوند] قرار دهى. شرّ موجود را به وسيله دانش و معرفت موجود، از خودت دور گردان و دانش موجود را به وسيله عمل خالص، به كار بند و در عمل خالصى كه انجام مى دهى خودت را با بيدارى و هوشيارى تمام، از غفلت بزرگ نگه دار و بيدارى كامل را با ترس صادقانه [از خدا ]به دست آر و از خود آرايى هاى (آلودگى هاى) نهانى به اين زندگى [دنيا ]حذر كن و با راهنمايى خرد، خودت را از خطر هوس نگه دار و هنگام غالب آمدن هوس، با ارشاد خواهى از دانش ، درنگ كن و اعمال خالص را براى روز پاداش نگه دار.
مستطرفات السرائر ـ به نقل از حمران بن اعين ـ : 
 دخلتُ على أبي جعفر عليه السلام فقُلتُ : أوصِني . فقالَ : اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ، و إيّاكَ و المِزاحَ فإنّهُ يُذهِبُ هَيبَةَ الرّجُلِ و ماءَ وَجهِهِ، و علَيكَ بِالدُّعاءِ لإخوانِكَ بظَهرِ الغَيبِ فإنّهُ يَهيلُ الرِّزقَ ـ يَقولُها ثَلاثا ـ .
خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم و از آن حضرت اندرزى خواستم حضرت فرمود : تو را به تقواى خدا سفارش مى كنم و [نيز] از شوخى بپرهيز؛ زيرا شوخى هيبت مرد و آبروى او را مى برد و [نيز]در غياب برادرانت براى آنان دعا كن ؛ زيرا كه اين كار روزى را سرازير مى كند. حضرت اين جمله را سه بار فرمود .

سفارش هاى امام صادق عليه السلام

امام صادق عليه السلام ـ به مردى كه تقاضاى سفارش كرد ـ فرمود:
 اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ، و الوَرَعِ و الاجتِهادِ ، و اعلَمْ أنّهُ لا يَنفَعُ اجتِهادٌ لا وَرَعَ فيهِ
 تو را به تقواى الهى و پارسايى و سخت كوشى [در عبادت ]سفارش مى كنم و بدان كه سخت كوشى در عبادت اگر با پارسايى همراه نباشد، سود نمى بخشد.
امام صادق عليه السلام :
أفضَلُ الوَصايا و ألزَمُها أن لا تَنسى ربَّكَ و أن تَذكُرَهُ دائما، و لا تَعصِيَهُ، و تَعبُدَهُ قاعِدا و قائما
 برترين و لازمترين سفارش ها اين است كه پروردگارت را فراموش نكنى و همواره به يادش باشى و نا فرمانيش ننمايى و نشسته و ايستاده [و در هر حال] او را بپرستى .
كشف الغمّة : امام صادق عليه السلام به فرزند خود حضرت كاظم عليه السلام ـ فرمود : 
 يا بُنَيَّ ، اقبَلْ وَصِيَّتي و احفَظْ مَقالَتي ؛ فإنّكَ إن حَفِظتَها تَعِشْ سَعيدا و تَمُتْ حَميدا . يا بُنَيَّ ، مَن قَنَعَ بِما قُسِمَ لَهُ استَغنى ، و مَن مَدَّ عَينَيهِ إلى ما في يَدِ غَيرِهِ ماتَ فَقيرا ، و مَن لَم يَرْضَ بِما قَسَمَ اللّه ُ لَهُ اتَّهَمَ اللّه َ في قَضائهِ ، و مَنِ اسْتَصغَرَ زَلَّةَ غَيرِهِ استَعظَمَ زَلَّةَ نَفسِهِ ، و مَنِ استَصغَرَ زَلَّةَ نَفسِهِ استَعظَمَ زَلَّةَ غَيرِهِ يا بُنَيَّ ، مَن كَشَفَ عن حِجابِ غَيرِهِ تَكَشَّفَت عَوراتُ بَيتِهِ ، و مَن سَلَّ سَيفَ البَغيِ قُتِلَ بهِ ، و مَنِ احتَفَرَ لأخيهِ بِئرا سَقَطَ فيها ، و مَن داخَلَ السُّفَهاءَ حُقِّرَ ، و مَن خالَطَ العُلَماءَ وُقِّرَ ، و مَن دَخلَ مَداخِلَ السَّوءِ اتُّهِمَ يا بُنَيّ ، إيّاكَ أن تَزري بِالرِّجالِ فيُزرى بِكَ ، و إيّاكَ و الدُّخولَ فيما لا يَعنيكَ فتَزِلَّ (فَتُذَلَّ) يا بُنَيَّ ، قُلِ الحَقَّ لَكَ و علَيكَ تُستَشارُ مِن بَينِ أقرانِكَ يا بُنَيَّ ، كُنْ لِكِتابِ اللّه ِ تالِيا ، و للإسلامِ فاشِيا ، و بِالمَعروفِ آمِرا ، و عَنِ المُنكَرِ ناهِيا ، و لِمَن قَطَعَكَ واصِلاً ، و لِمَن سَكتَ عَنكَ مُبتَدِئا ، و لِمَن سَألَكَ مُعطِيا ، و إيّاكَ و النَّميمَةَ فإنّها تَزرَعُ الشّحناءَ في قُلوبِ الرِّجالِ ، و إيّاكَ و التَّعَرُّضَ لِعُيوبِ النّاسِ ، فمَنزِلَةُ المُتَعَرِّضِ لِعُيوبِ النّاسِ كمَنزِلَةِ الهَدَفِ يا بُنَيَّ ، إذا طَلَبتَ الجُودَ فعلَيكَ بمَعادِنِهِ ، فإنّ لِلجُودِ مَعادِنَ، و لِلمَعادِنِ اُصولاً، و لِلاُصولِ فُروعا، و للفُروعِ ثَمَرا ، و لا يَطيبُ ثَمَرٌ إلاّ بفَرعٍ ، و لا فَرعٌ إلاّ بأصلٍ ، و لا أصلٌ ثابتٌ إلاّ بمَعدِنٍ طَيِّبٍ يا بُنَيَّ ، إذا زُرتَ فَزُرِ الأخيارَ ، و لا تَزُرِ الفُجّارَ؛ فإنّهُم صَخرَةٌ لا يَتَفجَّرُ ماؤها ، و شَجَرَةٌ لا يَخضَرُّ وَرَقُها ، و أرضٌ لا تَظهَرُ عُشبُها . قالَ عليُّ بنُ موسى عليه السلام : فما تَرَكَ أبي هذهِ الوَصِيَّةَ إلى أن تُوفِّيَ
فرزندم! سفارش مرا بپذير و سخنم را به گوش گير؛ زيرا كه اگر آن را به گوش گيرى خوشبخت مى زيى و خوش نام و نيك فرجام مى ميرى. فرزندم! هر كه به آنچه خداوند قسمت او كرده است خرسند باشد، بى نياز گردد و هر كه به آنچه در دست ديگرى است چشم داشته باشد، نيازمند بميرد و هر كه به آنچه خداوند قسمتش كرده است راضى نباشد، خداوند را در قضاى او متّهم كرده باشد و هركه لغزش ديگرى را كوچك بيند، لغزش خويش را بزرگ بيند و هر كه لغزش خود را كوچك شمارد، لغزش ديگرى را بزرگ بشمارد فرزندم! هر كه پرده ديگرى را كنار زند، زشتى هاى خانه خودش آشكار شود و هر كه شمشيرِ ستم بركشد، خود به آن شمشير كشته شود و هر كه براى برادرش چاهى كند، خود در آن چاه افتد و هر كه با نابخردان بنشيند، كوچك شود و هر كه با دانايان آميزش كند،احترام يابد و هر كه به جاهاى بد نام آمد و شد كند، متّهم گرددفرزندم! از تحقير كردن مردم (بزرگان) بپرهيز كه تحقير مى شوى و به كارهاى بيهوده و نا مربوط مپرداز كه مى لغزى (خوار مى شوى)فرزندم! حقيقت را، به سود و زيان خود، بگو تا از ميان همتايانت با تو مشورت شود فرزندم! پيرو (تلاوت كننده) كتاب خدا باش و مبلّغ اسلام و امر كننده به معروف و نهى كننده از منكر و پيوند زننده با كسى كه از تو بريده است و آغازگرِ آشتى با كسى كه از تو قهر كرده است و عطا كننده به كسى كه از تو چيزى مى خواهد. از سخن چينى بپرهيز كه آن تخم كينه را در دل هاى مردان مى افشاند و از پرداختن به عيوب مردم دورى كن؛ زيرا كسى كه به عيب هاى مردم مى پردازد، به منزله هدف است فرزندم! هرگاه جوياى بخشش شدى به معادن آن مراجعه كن؛ زيرا كه جود و بخشش را معدن هاست و معدن ها را ريشه هاست و ريشه ها را شاخه هاست و شاخه ها را ميوه باشد و هيچ ميوه اى نرسد، مگر با شاخه و هيچ شاخه اى نباشد، مگر با ريشه و هيچ ريشه استوارى نباشد، مگر با معدنى پاك و پاكيزه فرزندم! هرگاه ديدار مى كنى، با نيكان ديدار كن و به ديدن بدكاران مرو؛ زيرا اينان تخته سنگى هستند كه چشمه اى از آن نمى جوشد و درختى هستند كه برگ هايش سبز نمى شود و زمينى هستند كه گياهش نمى رويد. على بن موسى [الرضا] عليه السلام فرمود: پدرم تا زنده بود اين سفارش را فرو نگذاشت.
امام صادق عليه السلام ـ در نامه اى به اصحاب خود كه به آنان دستور داد آن را همواره بخوانند و در آن دقّت كنند و مضامينش را به كار بندند و آنان نيز نامه را در بعد از نماز آن را مطالعه مى كردند ـ نوشت : 
بسمِ اللّه ِ الرّحمنِ الرّحيمِ ، أمّا بَعدُ فاسألوا ربَّكُمُ العافِيَةَ ، و علَيكُم بِالدَّعَةِ و الوَقارِ و السَّكِينَةِ ، و علَيكُم بِالحَياءِ و التَّنَزُّهِ عمّا تَنَزَّهَ عنهُ الصّالِحونَ قَبلَكُم ، و علَيكُم بمُجامَلَةِ أهلِ الباطِلِ ، تَحَمَّلوا الضَّيمَ مِنهُم ، و إيّاكُم و مُماظَّتَهُم ، دِينوا فيما بَينَكُم و بَينَهُم ـ إذا أنتُم جالَستُموهُم و خالَطتُموهُم و نازَعتُموهُم الكلامَ ، فإنّهُ لا بُدَّ لَكُم مِن مُجالَسَتِهِم و مُخالَطَتِهِم و مُنازَعَتِهِمُ الكلامَ ـ بِالتَّقيَّةِ الّتي أمَرَكُمُ اللّه أن تأخُذوا بِها فيما بَينَكُم و بَينَهُم ، فإذا ابتُلِيتُم بذلكَ مِنهُم فإنَّهُم سَيُؤذُونَكُم و تَعرِفونَ في وجوهِهِمُ المُنكَرَ ، و لَو لا أنَّ اللّه َ تعالى يَدفَعُهُم عَنكُم لَسَطَوا بِكُم ، و ما في صُدُورِهِم مِن العَداوَةِ و البَغضاءِ أكثَرُ مِمّا يُبدُونَ لَكُم . مَجالِسُكُم و مَجالِسُهُم واحِدَةٌ ، و أرواحُكُم و أرواحُهُم مُختَلِفَةٌ لا تَأتَلِفُ ، لا تُحِبُّونَهُم أبَدا و لا يُحِبُّونَكُم ، غَيرَ أنّ اللّه َ تعالى أكرَمَكُم بِالحَقِّ و بَصَّرَكُموهُ و لَم يَجعَلْهُم مِن أهلِهِ فتُجامِلونَهُم و تَصبِرونَ علَيهِم و لا مُجامَلَةَ لَهُم و لا صَبرَ لَهُم على شيءٍ ، و حِيَلُهُم وَسواسُ بَعضِهِم إلى بَعضٍ ؛ فإنَّ أعداءَ اللّه ِ إنِ استَطاعُوا صَدُّوكُم عَنِ الحَقِّ ، فيَعصِمُكُم اللّه ُ مِن ذلكَ···
ـ به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، از پروردگارتان عافيت و سلامت بطلبيد و سنگين و با وقار و آرام و با شرم و حيا باشيد و از آنچه خوبان پيش از شما دورى مى كردند، دورى كنيد و با اهل باطل خوشرفتار باشيد و ستم آنان را تحمّل كنيد و از كشمكش زياد با ايشان بپرهيزيد و از آنجا كه از همنشينى و معاشرت و بحث و منازعه با آنان چاره اى نداريد، پس هرگاه با ايشان همنشينى و آميزش كرديد و ميانتان بحث و ستيز درگرفت، تقيّه را ، كه خداوند شما را به رعايت آن فرمان داده است، مراعات كنيد؛ زيرا اگر به[شرّ] آنان گرفتار شويد، شما را آزار خواهند داد و بدخواهى و كينه توزى را در چهره آنان خواهيد ديد و اگر نه اين بود كه خداوند شرّ آنها را از شما دور مى كند، بى گمان بر شما سخت يورش مى آوردند. دشمنى و كينه اى كه از شما در سينه هايشان دارند بيش از آن مقدارى است كه نشان مى دهند. محيط زندگى شما و آنها يكى است، اما جان هاى شما و آنان گونه گون است و با هم انس و الفت نمى گيرند، شما هرگز دوستدار آنان نخواهيد شد و آنان نيز هرگز شما را دوست نخواهند داشت، جز اينكه خداوند متعال شما را با [پذيرش دين ]حق گرامى داشته و بدان بينايتان كرده است، ليكن آنان را از اهل حق قرار نداده است. به همين دليل است كه شما با ايشان خوشرفتارى مى كنيد و در برابر آنان صبوريد، اما آنان از خوشرفتارى [با شما ]به دورند و در برابر هيچ چيز صبر و تحمّل ندارند،بلكه نقشه ها و حيله گرى هاى خود را به يكديگر القا مى كنند ؛ زيرا كه دشمنان خدا،چنانچه بتوانند، شما را از حقّ و حقيقت باز مى دارند. پس خداوند شما را از اين نقشه ها و گزندها حفظ مى كند··· .
امام صادق عليه السلام :
 اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ؛ فإنَّ اللّه َ قد ضَمِنَ لمَنِ اتَّقاهُ أن يُحَوِّلَهُ عمّا يَكرَهُ إلى ما يُحِبُّ ، و يَرزُقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ
 تو را به تقواى خدا سفارش مى كنم؛ زيرا خداوند ضمانت كرده است كه هر كس از او پروا كند، وى را از وضعى كه خوش ندارد به وضعى كه خوش دارد درآورد و از جايى كه گمان نمى برد روزيش دهد.
الأمالى للطوسى ـ به نقل از يحيى بن علاء و اسحاق بن عمّار ـ : 
عن يَحيى بنِ العَلاءِ و إسحاق بن عمّارٍ عَن الإمامِ الصّادقِ عليه السلام : ما وَدَّعَنا قَطُّ إلاّ أوصانا بخَصلَتَينِ : علَيكُم بصِدقِ الحَديثِ و أداءِ الأمانَةِ إلَى البَرِّ و الفاجِرِ ؛ فإنّهُما مِفتاحُ الرِّزقِ
حضرت صادق عليه السلام هيچ گاه با ما خداحافظى نمى كرد مگر اينكه به دو كار سفارشمان مى فرمود: بر شما باد راستگويى و بازگرداندن امانت به نكو كار و تبهكار؛ زيرا كه اين دو خصلت كليد روزى هستند.
تحف العقول ـ به نقل از سفيان ثورى ـ : 
دَخَلتُ علَى الصّادق عليه السلام فقُلتُ لَهُ : أوصِني بوَصيَّةٍ أحفَظُها مِن بَعدِكَ ، قالَ عليه السلام : و تَحفَظُ يا سُفيانُ ؟ قلتُ : أجَلْ يا بنَ بِنتِ رسولِ اللّه ِ . قالَ عليه السلام : يا سُفيانُ، لا مُرُوّةَ لِكَذوبٍ ، و لا راحَةَ لِحَسودٍ ، و لا إخاءَ لِمُلوكٍ ، و لا خُلَّةَ لِمُختالٍ ، و لا سُؤدَدَ لِسَيِّئِ الخُلقِ ثُمّ أمسَكَ عليه السلام فقُلتُ : يا بنَ بِنتِ رسولِ اللّه ِ ، زِدْني ! فقالَ عليه السلام : يا سُفيانُ ، ثِقْ بِاللّه ِ تَكُن عارِفا ، و ارْضَ بِما قَسَمَهُ لَكَ تَكُن غَنِيّا ، صاحِبْ بمِثلِ ما يُصاحِبونَكَ بهِ تَزدَدْ إيمانا ، و لا تُصاحِبِ الفاجِرَ فيُعَلِّمَكَ مِن فُجورِهِ ، و شاوِرْ في أمرِكَ الّذينَ يَخشَونَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ ثُمّ أمسَكَ عليه السلام فقُلتُ : يا بنَ بِنتِ رسولِ اللّه ِ ، زِدْني ! فقالَ عليه السلام : يا سُفيانُ ، من أرادَ عِزّا بِلا سُلطانٍ و كَثرَةً بِلا إخوانٍ و هَيبَةً بِلا مالٍ فلْيَنتَقِلْ مِن ذُلِّ مَعاصي اللّه ِ إلى عِزِّ طاعَتِهِ ثُمّ أمسَكَ عليه السلام فقُلتُ : يا بنَ بِنتِ رسولِ اللّه ِ ، زِدْني ! فقالَ عليه السلام : يا سُفيانُ ، أدَّبَني أبي عليه السلام بثَلاثٍ و نَهاني عَن ثَلاثٍ : فأمّا اللَّواتي أدَّبَني بهِنَّ فإنّهُ قالَ لي : يا بُنَيَّ ، مَن يَصحَبْ صاحِبَ السَّوءِ لا يَسلَمْ ، و مَن لا يُقَيِّدْ ألفاظَهُ يَندَمْ ، و مَن يَدخُلْ مَداخِلَ السَّوءِ يُتَّهَمْ . قلتُ : يا بنَ بِنتِ رسولِ اللّه ِ ، فما الثّلاثُ اللَّواتي نَهاكَ عَنهُنَّ ؟ قالَ عليه السلام : نَهاني أن اُصاحِبَ حاسِدَ نِعمَةٍ ، و شامِتا بمُصيبَةٍ ، أو حامِلَ نَميمَةٍ
خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيدم و عرض كردم: به من سفارشى (پندى) فرماييد تا بعد از شما آن را به كار بندم. حضرت فرمود: به گوش مى گيرى، اى سفيان! عرض كردم: آرى، اى پسر دخت رسول خدا. فرمود: اى سفيان! دروغگو را مردانگى نيست و حسود را آسايش و شاهان را برادرى و مغرور و متكبر را دوستى و بد اخلاق را سرورى حضرت عليه السلام سپس دم فرو بست. من گفتم: اى پسر دخت رسول خدا! بيشتر بفرما . حضرت فرمود: اى سفيان! به خدا اعتماد كن، تا عارف باشى و به آنچه قسمت تو كرده است خرسند باش، تا توانگر باشى؛ چنان رفاقت كن كه با تو رفاقت مى كنند، تا بر ايمانت بيفزايى و با بدكار همنشينى مكن، كه تو را بدكارى آموزد و در كارهايت با كسانى مشورت كن كه از خداوند عزّ و جلّ مى ترسند سپس دوباره دم فرو بست. گفتم: اى پسر دخت رسول خدا! بيشتر بفرما. فرمود: اى سفيان! هر كه عزّت خواهد بى آنكه پادشاهى داشته باشد و قدرت خواهد بى آنكه برادرانى (دوستانى) داشته باشد و هيبت و شكوه خواهد بى آنكه مال و ثروت داشته باشد، بايد از خوارى معاصى خداوند به عزّت طاعت او درآيد باز دم بر بست. عرض كردم: اى پسر دخت رسول خدا! باز هم بفرما. فرمود: اى سفيان! پدرم سه نكته ادب به من آموخت و از سه چيز مرا نهى فرمود . امّا آن سه نكته ادب كه به من آموخت اين بود كه به من فرمود: فرزندم! هر كه با يار بد نشيند، به سلامت نماند و هر كه گفتارش را در بند نكشد، پشيمان گردد و هر كه به جاهاى بد نام آمد و شد كند، مورد بدگمانى و اتهام قرار گيرد. عرض كردم: اى پسر دخت رسول خدا! آن سه چيز كه تو را از آنها نهى كرد چيست؟ فرمود: مرا از همنشينى با كسى كه بر نعمت [ديگران] حسادت مى ورزد و از گرفتارى و مصيبت [ديگران ]شاد مى شود و يا كسى كه سخن چين است نهى فرمود.
تحف العقول: امام صادق عليه السلام به مفضّل فرمود :
 اُوصِيكَ بسِتِّ خِصالٍ تُبلِّغُهُنَّ شِيعَتي . [قالَ المفضَّلُ : ]قلتُ : و ما هُنَّ يا سَيّدي ؟ قالَ عليه السلام : أداءُ الأمانَةِ إلى مَنِ ائتَمنَكَ ، و أنْ تَرضى لأخِيكَ ما تَرضى لنفسِكَ ، و اعلَمْ أنّ للاُمورِ أواخرَ فاحذَرِ العَواقِبَ ، و أنّ للاُمورِ بَغَتاتٍ فكُن على حَذَرٍ ، و إيّاكَ و مُرتَقى جَبَلٍ سَهلٍ إذا كانَ المُنحَدَرُ وَعْرا ، و لا تَعِدَنَّ أخاكَ وَعْدا لَيسَ في يَدِكَ وَفاؤهُ
 شش سفارش به تو مى كنم كه آنها را به شيعيانم برسانى. عرض كرد: آن سفارش ها چيست، سرورم؟ فرمود: برگرداندن امانت به كسى كه به تو امانت سپرده است، و اينكه براى برادرت همان پسندى كه براى خود مى پسندى، و بدان كه هر كارى را پايانى است، پس از فرجام كارها برحذر باش و هر كارى ممكن است ناگهانى پيش آيد پس، همواره به هوش باش، و از بالا رفتن بر كوهى كه صعود به آن آسان و پايين آمدن از آن دشوار است، بپرهيز، و هرگز به برادرت و عده اى نده كه وفاى به آن در اختيار تو نيست .

سفارش هاى امام كاظم عليه السلام

الكافى ـ به نقل از على بن سويد ـ : از امام كاظم عليه السلام سفارش خواستم، فرمود : 
 
 أوصِني، فقالَ : آمُرُكَ بتَقوَى اللّه ِ ، ثُمّ سَكَتَ . فشَكَوتُ إلَيهِ قِلَّةَ ذاتِ يَدي ، و قُلتُ : و اللّه ِ ، لَقَد عَرَيتُ حتّى بَلغَ مِن عُريَتي أنّ أبا فُلانٍ نَزَعَ ثَوبَينِ كانا علَيهِ و كَسانِيهِما ! فقالَ : صُمْ و تَصَدَّقْ ! قلتُ : أتَصَدَّقُ مِمّا وَصَلَني بهِ إخواني و إن كانَ قَليلاً ؟ قالَ : تَصَدَّقْ بما رَزَقَكَ اللّه ُ و لَو آثَرتَ على نَفسِكَ .
تو را به تقواى خدا سفارش مى كنم. سپس سكوت كرد. من از تنگ دستيم به آن حضرت شكوِه كردم و گفتم: به خدا قسم لباس بر تن نداشتم به طورى كه فلانى دو جامه اى را كه بر تن خود داشت درآورد و به من پوشاند! حضرت فرمود: روزه بگير و صدقه بده! عرض كردم: از همان اندك كمكى كه برادرانم به من مى كنند صدقه بدهم؟ فرمود: آنچه را كه خداوند به تو روزى كرده است صدقه بده، هر چند خودت بدان محتاج باشى.

سفارش هاى امام جواد عليه السلام

تحف العقول : 
 قالَ لَهُ رجُلٌ أوصِني ، قالَ عليه السلام : و تَقبَلُ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : تَوسَّدِ الصَّبرَ ، و اعتَنِقِ الفَقرَ ، و ارفُضِ الشَّهَواتِ ، و خالِفِ الهَوى ، و اعلَمْ أنّكَ لَن تَخلُوَ مِن عَينِ اللّه ِ ، فانظُرْ كَيفَ تَكونُ .
مردى به امام جواد عليه السلام عرض كرد: مرا سفارش فرما. حضرت فرمود: مى پذيرى؟ عرض كرد: آرى. فرمود: شكيبايى را بالش خود ساز و فقر را در آغوش گير و شهوت ها را به دور انداز و با هوس بستيز و بدان كه تو از چشم خدا پنهان نيستى. پس، بنگر كه چگونه اى.
ابو جعفر عليه السلام ـ در نامه اى به سعد الخير ـ نوشت : 
بسمِ اللّه ِ الرّحمنِ الرّحيمِ ، أمّا بَعدُ ، فإنّي اُوصِيكَ بِتَقوَى اللّه ِ ؛ فإنَّ فيها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ و الغَنيمَةَ في المُنقَلَبِ . إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ يَقِي بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ . ، و يُجَلّي بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ و جَهلَهُ ، و بِالتَّقوى نَجا نُوحٌ و مَن مَعهُ في السَّفينَةِ و صالِحٌ و مَن مَعهُ مِن الصّاعِقَةِ ، و بِالتَّقوى فازَ الصّابِرونَ و نَجَت تِلكَ العُصَبُ . مِن المَهالِكِ. و لَهُم إخوانٌ على تِلكَ الطّريقَةِ يَلتَمِسون تِلكَ الفَضيلَةَ ، نَبَذوا طُغيانَهُم مِن الإيرادِ بِالشَّهَواتِ لِما بَلَغَهُم في الكِتابِ مِن المَثُلاتِ ، حَمِدوا رَبَّهُم على ما رَزَقَهُم و هُو أهلُ الحَمدِ ، و ذَمُّوا أنفُسَهُم على ما فَرَّطوا و هُم أهلُ الذَّمِّ ، و عَلِموا أنّ اللّه َ تباركَ و تعالى الحَليمُ العَليمُ ، إنّما غَضَبُهُ على مَن لَم يَقبَلْ مِنهُ رِضاهُ ، و إنّما يَمنَعُ مَن لَم يَقبَلْ مِنهُ عَطاهُ ، و إنّما يُضِلُّ مَن لَم يَقبَلْ مِنهُ هُداهُ ثُمّ أمكَنَ أهلَ السَّيّئاتِ مِنَ التَّوبَةِ بِتَبديلِ الحَسَناتِ ، دَعا عِبادَهُ في الكِتابِ إلى ذلكَ بصَوتٍ رَفيعٍ لَم يَنقَطِعْ و لَم يَمنَعْ دُعاءَ عِبادِهِ ، فلَعَنَ اللّه ُ الّذينَ يَكتُمونَ ما أنزَلَ اللّه ُ و كَتَبَ على نَفسِهِ الرَّحمَةَ فسَبَقَت قَبلَ الغَضَبِ فتَمَّتْ صِدقا و عَدلاً ، فلَيس يَبتَدئُ العِبادَ بِالغَضَبِ قَبلَ أن يُغضِبوهُ ؛ و ذلكَ مِن عِلمِ اليَقينِ و عِلمِ التَّقوى . و كُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللّه ُ عَنهُم عِلمَ الكِتابِ حِينَ نَبَذُوهُ و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حِينَ تَوَلَّوهُ ، و كانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتابَ أن أقامُوا حُروفَهُ و حَرَّفوا حُدودَهُ فهُم يَروونَهُ و لا يَرعَونَهُ ، و الجُهّالُ يُعجِبُهُم حِفظُهُم لِلرِّوايَةِ و العُلَماءُ يَحزُنُهُم تَركُهُم للرِّعايَةِ . و كانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتابَ أن وَلَّوهُ الّذينَ لا يَعلَمونَ . ، فأورَدُوهُمُ الهَوى و أصدَرُوهُم إلَى الرَّدى و غَيَّروا عُرَى الدِّينِ ، ثُمَّ وَرَّثوهُ في السَّفَهِ و الصِّبا . ، فالاُمَّةُ يَصدُرونَ عَن أمرِ النّاسِ بَعدَ أمرِ اللّه ِ تباركَ و تعالى و علَيهِ يَرِدونَ ، فبِئسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً وَلايَةُ النّاسِ بَعدَ وَلايَةِ اللّه ِ . ، و ثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّه ِ ، و رضا النّاسِ بَعدَ رِضا اللّه ِ ، فأصبَحَتِ الاُمّةُ كذلكَ و فيهِمُ المُجتَهِدونَ في العِبادَةِ على تِلكَ الضّلالَةِ ، مُعجَبونَ مَفتونونَ ، فعِبادَتُهُم فِتنَةٌ لَهُم و لِمَنِ اقتَدى بهِم و قَد كانَ في الرُّسلِ ذِكْرى للعابِدينَ ؛ إنّ نَبيّا مِن الأنبياءِ كانَ يَستَكمِلُ الطّاعَةَ . ، ثُمّ يَعصي اللّه َ تباركَ و تعالى في البابِ الواحِدِ فخَرَجَ بهِ مِن الجَنَّةِ . و يُنبَذُ بهِ في بَطنِ الحُوتِ ، ثُمّ لا يُنجيهِ إلاّ الاعتِرافُ و التَّوبَةُ . فاعرِفْ أشباهَ الأحبارِ و الرُّهبانِ الّذينَ سارُوا بكِتمانِ الكِتابِ و تَحريفِهِ فما رَبِحَت تِجارَتُهُم و ما كانُوا مُهتَدينَ ، ثُمّ اعرِفْ أشباهَهُم مِن هذهِ الاُمَّةِ الّذينَ أقامُوا حُروفَ الكِتابِ و حَرَّفوا حُدودَهُ . فهُم مَعَ السّادَةِ و الكَبَرَةِ . ، فإذا تَفَرَّقَت قادَةُ الأهواءِ كانُوا مَعَ أكثَرِهِم دُنيا و ذلكَ مَبلَغُهُم مِن العِلمِ . لا يَزالونَ كذلكَ في طَبَعٍ و طَمَعٍ ، لا يَزالُ يُسمَعُ صَوتُ إبليسَ علَى ألسِنَتِهِم بِباطِلٍ كَثيرٍ ، يَصبِرُ مِنهُم العُلَماءُ علَى الأذى و التَّعنيفِ ، و يَعِيبونَ علَى العُلَماءِ بِالتَّكليفِ . و العُلَماءُ في أنفُسِهِم خانَةٌ إن كَتَموا النَّصيحَةَ ، إن رَأوا تائها ضالاًّ لا يَهدونَهُ أو مَيِّتا لا يُحيُونَهُ ، فبِئسَ ما يَصنَعونَ ! لأنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى أخَذَ علَيهِمُ المِيثاقَ في الكِتابِ أن يَأمُروا بِالمَعروفِ و بما اُمِروا بهِ ، و أن يَنهَوا عَمّا نُهُوا عَنهُ ، و أن يَتَعاوَنوا علَى البِرِّ و التَّقوى و لا يَتَعاوَنوا علَى الإثمِ و العُدوانِ ، فالعُلَماءُ مِن الجُهّالِ في جَهدٍ و جِهادٍ ؛ إن وَعَظَت قالوا : طَغَت ، و إنْ عَلِموا الحَقَّ . الّذي تَرَكوا قالوا : خالَفَت ، و إنِ اعْتَزَلوهُم قالوا : فارَقَت ، و إن قالوا : هاتُوا بُرهانَكُم على ما تُحَدِّثونَ قالوا : نافَقَت ، و إن أطاعُوهُم قالوا : عَصَيتِ . اللّه َ عَزَّ و جلَّ ! فهَلَكَ جُهّالٌ فيما لا يَعلَمونَ ، اُمِّيُّونَ فيما يَتلُونَ ، يُصَدِّقونَ بِالكِتابِ عِندَ التَّعريفِ . و يُكَذِّبونَ بهِ عِندَ التَّحريفِ ، فلا يُنكَرونَ . اُولئكَ أشباهُ الأحبارِ و الرُّهبانِ : قادَةٌ في الهَوى ، سادَةٌ في الرَّدى و آخَرُونَ مِنهُم جُلوسٌ بَينَ الضَّلالَةِ و الهُدى ، لا يَعرِفونَ إحدى الطّائفَتَينِ مِن الاُخرى ، يَقولونَ ما كانَ النّاسُ يَعرِفونَ هذا و لا يَدرُونَ ! ما هُو ، و صَدَقوا ! تَرَكَهُم رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله علَى البَيضاءِ . لَيلُها مِن نَهارِها، لَم يُظهِرْ فيهِم بِدعَةً و لَم يُبَدِّلْ فيهِم سُنَّةً ، لا خِلافَ عِندَهُم و لا اختِلافَ ، فلَمّا غَشِيَ النّاسَ ظُلمَةُ خَطاياهُم صارُوا إمامَينِ : داعٍ إلَى اللّه ِ تباركَ و تعالى و داعٍ إلَى النّارِ ، فعِندَ ذلكَ نَطقَ الشَّيطانُ فعَلا صَوتُهُ على لِسانِ أوليائهِ ، و كَثُرَ خَيلُهُ و رَجِلُهُ . ، و شارَكَ في المالِ و الوَلَدِ مَن أشرَكَهُ فعَمِلَ بِالبِدعَةِ و تَركَ الكِتابَ و السُّنَّةَ ، و نَطقَ أولياءُ اللّه ِ بِالحُجَّةِ و أخَذوا بِالكِتابِ و الحِكمَةِ ، فتَفَرَّقَ مِن ذلكَ اليَومِ أهلُ الحَقِّ و أهلُ الباطِلِ ، و تَخاذَلَ . و تَهادَنَ أهلُ الهُدى ، و تَعاوَنَ أهلُ الضَّلالَةِ؛ حَتّى كانَتِ الجَماعَةُ مَع فُلانٍ و أشباهِهِ ، فاعرِفْ هذا الصِّنفَ و صِنفٌ آخَرُ فأبصِرْهُم رَأيَ العَينِ نُجَباءَ . و الزَمْهُم حتّى تَرِدَ أهلَكَ ؛ فإنَّ الخاسِرينَ الّذينَ خَسِروا أنفُسَهُم و أهلِيهِم يَومَ القِيامَةِ ، ألا ذلكَ هُو الخُسرانُ المُبينُ«قالَ الشيخُ الكُلينيُّ قدس سره: إلى هاهُنا روايةُ الحسينِ ، و في روايةِ محمّدِ بن يحيى زِيادَةُ» :لَهُم عِلمٌ بِالطَّريقِ ، فإن كانَ دُونَهُم بَلاءٌ فلا تَنظُرْ إلَيهِم ، فإن كانَ دُونَهُم . عَسفٌ مِن أهلِ العَسفِ و خَسفٌ . ، و دُونَهُم بَلايا تَنقَضي ، ثُمَّ تَصيرُ إلى رَخاءٍ . ثُمّ اعلَمْ أنّ إخوانَ الثِّقَةِ ذَخائرُ بَعضُهُم لبَعضٍ ، و لَو لا أن تَذهَبَ بِكَ الظُّنونُ عَنّي . لَجَلَّيتُ لَكَ عَن أشياءَ مِن الحَقِّ غَطَّيتُها ، و لَنَشَرتُ لَكَ أشياءَ مِن الحَقِّ كَتَمتُها و لكنِّي أتَّقيكَ و أستَبقيكَ ، و لَيس الحَليمُ الّذي لا يَتَّقي أحَدا في مَكانِ التَّقوى ، و الحِلمُ لِباسُ العالِمِ فلا تَعرَيَنَّ مِنهُ ، و السَّلامُ .
به نام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد، تو را به تقواى خدا سفارش مى كنم؛ زيرا كه تقوا [آدمى را] از نابودى به سلامت مى دارد و در بازگشتگاه (آخرت) سود مى بخشد. خداوند عزّ و جلّ به وسيله تقوا آدمى را از چيزهايى كه از دسترس عقل او به دور است نگه مى دارد و با تقوا كورى و نادانى او را بر طرف مى سازد. به بركت تقوا بود كه نوح و كسانى كه با او در كشتى بودند نجات يافتند و نيز صالح و كسانى كه با او بودند از صاعقه رستند و به واسطه تقوا بود كه صابران پيروز شدند و آن گروه از مهلكه ها نجات يافتند و اينان را برادرانى است پوينده همان راه و روش و جوياى همان فضيلت و منش . اينان با شنيدن كيفرها و مجازات هايى كه بر سر گذشتگان آمده و در كتاب خدا بازگو شده است، طغيانشان را كه همانا وارد شدن در شهوت ها بود ، به دور افكندند. پروردگارشان را بر آنچه روزيشان كرده است حمد و سپاس گفتند كه اوست شايسته حمد. و خويشتن را به سبب كوتاهى هايشان نكوهش كردند كه خود سزاوار نكوهشند و دانستند كه خداوند تبارك و تعالى بردبار و داناست، و در حقيقت خشم او بر كسى است كه در صدد جلب خشنودى او نباشد و تنها از كسى دريغ مى كند كه عطاى او را نپذيرد و فقط كسى را بيراه مى گذارد كه هدايت او را نخواسته باشدآنگاه خداوند به گنهكاران فرصت توبه داد تا بدى هاى خود را به خوبى تبديل كنند. در قرآن با صدايى بلند و پيوسته، بندگانش را به توبه فرا خواند و جلو دعاى بندگانش را نگرفت. پس خدا لعنت كند كسانى را كه آنچه را خداوند نازل فرموده كتمان مى كنند

سفارش هاى امام عسكرى عليه السلام

امام عسكرى عليه السلام ـ به شيعيان خود ـ فرمود : 

 اُوصِيكُم بتَقوى اللّه ِ ، و الوَرَعِ في دِينِكُم ، و الاجتِهادِ للّه ِ ، و صِدقِ الحَديثِ ، و أداءِ الأمانَةِ إلى مَنِ ائتَمَنَكُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ ، و طُولِ السُّجودِ ، و حُسنِ الجِوارِ ، فبِهذا جاءَ محمّدٌ صلى الله عليه و آله ، صَلُّوا في عَشائرِهِم و اشهَدوا جَنائزَهُم ، و عُودُوا مَرضاهُم ، و أدُّوا حُقوقَهُم ؛ فإنَّ الرّجُلَ مِنكُم إذا وَرِعَ في دِينِهِ، و صَدَقَ في حَديثِهِ ، و أدَّى الأمانَةَ ، و حَسَّنَ خُلقَهُ مَع النّاسِ ، قيلَ : هذا شِيعيٌّ ، فيَسُرُّني ذلكَ . اتَّقُوا اللّه َ و كُونوا زَينا و لا تَكُونوا شَينا ، جُرُّوا إلَينا كُلَّ مَوَدَّةٍ ، و ادفَعوا عَنّا كُلَّ قَبيحٍ ؛ فإنّهُ ما قِيلَ فِينا مِن حَسَنٍ فنَحنُ أهلُهُ ، و ما قِيلَ فِينا مِن سُوءٍ فما نَحنُ كذلكَ . لَنا حَقٌ في كِتابِ اللّه ِ ، و قَرابَةٌ مِن رسولِ اللّه ِ ، و تَطهيرٌ مِن اللّه ِ لا يَدَّعِيهِ أحَدٌ غَيرُنا إلاّ كَذّابٌ . أكثِروا ذِكرَ اللّه و ذِكرَ المَوتِ و تِلاوَتَ القرآنِ و الصَّلاةَ علَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ؛ فإنّ الصَّلاةَ على رسولِ اللّه ِ عَشرُ حَسَناتٍ . اِحفَظوا ما وَصَّيتُكُم بهِ ، و أستَودِعُكُمُ اللّه َ ، و أقرأُ علَيكُمُ السّلامَ .
شما را سفارش مى كنم به تقواى خدا و پارسايى در دينتان و سعى و كوشش براى خدا و راستگويى و بازگرداندن امانت به هر كه به شما امانتى سپرده است ، و طول دادن سجده و خوش همسايگى؛ زيرا كه محمّد صلى الله عليه و آله براى اينها آمده است. در جمع آنان (اهل سنّت) نماز بخوانيد و در تشييع جنازه هايشان حاضر شويد و از بيمارانشان عيادت كنيد و حقوقشان را ادا كنيد؛ زيرا هر يك از شما وقتى در دين خود پارسا باشد و راست گويد و امانتدار باشد و اخلاقش را با مردم خوب كند، گفته خواهد شد: اين شيعه است و اين مرا خوشحال مى كند. از خدا بترسيد و مايه آراستگى و آبرومندى [ما ]باشيد، نه باعث عيب و ننگ. دوستى ها را به سوى ما جلب كنيد و هر گونه زشتى را از ما دور سازيد؛ زيرا هر خوبى اى كه درباره ما گفته شود، ما اهل آن هستيم و هر عيب و بدى اى درباره ما گفته شود، ما چنان نيستيم. براى ما در كتاب خدا حقّى است و با رسول خدا خويشى و قرابتى و خداوند ما را پاك شمرده است و هر كس جز ما چنين ادعايى كند دروغگوست. خدا را بسيار ياد كنيد و هميشه به ياد مرگ باشيد و قرآن زياد بخوانيد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله فراوان صلوات فرستيد؛ زيرا صلوات فرستادن بر رسول خدا ده حسنه دارد؛ آنچه را به شما سفارش كردم به گوش گيريد. شما را به خدا مى سپارم و بر شما درود مى فرستم.او رحمت و مهر را بر خويشتن لازم ساخت و از اين رو رحمت او بر خشمش پيشى گرفت و به راستى و عدالت، سرانجام گرفت. بنا بر اين، تا بندگان او را به خشم نياورند او بى مقدّمه بر بندگان خشم نمى گيرد و اين [بينش ]برخاسته از علم ناشى از يقين و دانش حاصل از تقواست. خداوند علم و معرفت به كتاب [آسمانى ]را زمانى از هر امّتى گرفت كه آنان خود آن را به دور افكندند و زمانى دشمنشان را بر آنان فرمانروا كرد كه آنان خود تن به فرمانروايى او دادند. از نمونه هاى دور افكندن كتابشان اين بود كه حروف و كلمات آن را رعايت كردند، اما حدود و احكامش را تحريف كردند. از اين رو تنها به نقل و روايت آن مى پردازند و از فهم و عمل به آن به دورند و البته نادانان از اينكه روايت را حفظ دارند خوشحالند، اما دانايان از اينكه به مفاهيم آن عمل نمى كنند اندوهناكند. يكى ديگر از نمونه هاى دور افكندن كتابشان اين بود كه متولّيان آن را كسانى قرار دادند كه [از آن هيچ ]نمى دانند. از اين رو، اين متولّيان آنان را به آبشخور هوس درآوردند و به سوى نابودى و هلاكتشان كشاندند و دستگيره هاى دين را تغيير دادند و آنگاه آن (دين) را براى مشتى سفيه و كودك به ميراث نهادند و اينك امّت به جاى گرفتن دستورهاى خود از خداوند تبارك و تعالى، دستورهايشان را از مردم مى گيرند و چه جايگزينى بدى كرده اند ستمگران كه ولايت و دوستى مردم را به جاى ولايت و دوستى خداوند گزيده اند و پاداش مردم را به جاى پاداش خداوند و رضايت مردم را به جاى رضايت خدا. امّت به چنين وضعى افتاده و عبادت پيشگان آنان نيز در همين گمراهى به سر مى برند و مغرور و فريفته شده اند. عبادتشان مايه فتنه و گمراهى ايشان و پيروانشان گشته است، در حالى كه در فرستادگان [الهى] پند و عبرتى براى عبادت پيشگان مى باشد. پيامبرى از پيامبران در طاعت و فرمانبرى [از خداوند] به كمال مى رسيد . اما خداوند تبارك و تعالى را در يك مورد نافرمانى مى كرد و به سبب همان يك نافرمانى از بهشت [دنيا ] . بيرون مى رود و در شكم ماهى افكنده مى شود و جز اعتراف به خطا و روى كردن به توبه چيزى نجاتش نمى دهد. پس، احبار و رهبان نماها را بشناس؛ همانان كه [حقايق ]كتاب [آسمانى خود] را كتمان كردند و دست به تحريف آن زدند، اما اين سوداگرى آنان سودى به بار نياورد و مردمانى رهيافته نبودند. امثال اينان را در ميان اين امّت نيز بشناس؛ همانان كه حروف و كلمات كتاب خدا را چسبيدند و حدود (مفاهيم و احكام) آن را باژگونه كردند . ؛ زيرا كه اينان همدست سران و سردمدارانند . و آنگاه كه پيشوايان هوا و هوس پراكنده شوند [و هر يك براى خود دم از استقلال زند ]آنان به طرف كسى روند كه از دنياى بيشترى برخوردار است . و اين منتهاى دانش ايشان مى باشد. بر دل هاى اينان مهر خورده و طمع بر آن چيره گشته است، همواره از زبان هايشان صداى ابليس به گوش مى رسد و به باطل فراوان سخن مى گويند، علما[ى راستين] بر آزار رسانى ها و درشتى هاى ايشان شكيبايى مى ورزند و از اينكه علما آنان را به تكليف (در نظر گرفتن حق) دعوت مى كنند، بر ايشان خرده مى گيرند، در حالى كه علما[ى راستين] اگر ارشاد و نصيحت نكنند، اگر سرگشته گمراهى را ببينند و هدايتش نكنند يا مرده اى را ببينند و حياتش نبخشند خيانت كارند و چه بد مى كنند [اگر چنين كنند]؛ زيرا خداوند تبارك و تعالى در قرآن از آنان پيمان گرفته است كه به نيكى ها و آنچه بدان فرمان داده شده اند، فرمان دهند و از آنچه از آن نهى شده اند نهى كنند و در راه طاعت و پرهيزگارى يكديگر را يارى رسانند و در طريق گناه و تجاوز به هم كمك نرسانند. اين است كه علما از دست مردمان نادان در رنج و مشقّتند. اگر موعظه كنند، نادانان گويند: ياغى شده اند و اگر حق و حقيقت را تعليم دهند، گويند: راه مخالفت در پيش گرفته اند و اگر از آنان دورى كنند، گويند: [از جماعت مسلمانان] جدا شده اند و اگر بگويند: براى گفته هاى خود دليل بياوريد،گويند: منافق شده اند؛ و اگر از آنها پيروى كنند، گويند: از خداوند عزّ و جلّ نافرمانى مى كنند. پس جاهلانى در آنچه نمى دانند و بى سوادانى نسبت به آنچه [از كتاب خدا ]مى خوانند، به هلاكت افتادند . الفاظ و ظاهر قرآن را به گاه شناساندن تصديق كنند، امّا با تحريفِ مفاهيم آن، [در واقع] آن را تكذيب مى كنند و كسى به آنان اعتراض نمى كند. اينان احبار و رهبان نماهايند، پيشرو هوسند و سردمدار هلاكت. گروه ديگرى هم هستند كه ميان گمراهى و هدايت نشسته و سرگردانند، اين دو طايفه (احبار و رهبان نماها و علماى راستين) را از هم تشخيص نمى دهند. مى گويند كه مردم [در روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله ]با چنين وضعى (اختلاف ميان امّت) مواجه نبودند و آن را نمى شناختند.راست هم مى گويند [زيرا ]زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آنان را ترك كرد [و به جوار حق پيوست ]آيينى روشن و آشكار برايشان باقى گذاشت كه روز و شب آن (ظاهر و باطن يا حق و باطل آن) مشخص بود. نه بدعتى در ميانشان نمودار شد و نه سنّتى [از سنّت هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ] در بين آنان دستخوش تغيير و تبديل شد و نه ناسازگارى و اختلافى در بين آنها به چشم مى خورْد. اما آنگاه كه تاريكىِ خطاهاى امّت، آنان را فرو پوشاند،به دو دسته با دو پيشوا تقسيم شدند، پيشوايى كه به [راه ]خداوند متعال فرا مى خواند و پيشوايى كه به سوى آتش دعوت مى كرد. در اين جا بود كه شيطان زبان گشود و صداى خود را از زبان دوستان و پيروانش بلند كرد و سپاه سواره و پياده او زياد شد و شريك اموال و فرزندان كسانى شد كه او را شريك خود كردند. پس، بدعت ها به كار بسته و كتاب و سنّت رها شد. اما اوليا و دوستان خدا زبان به حجّت آورى گشودند و به كتاب [خدا ]و حكمت و خرد چنگ زدند. از آن روز پيروان حق و پيروان باطل از هم جدا شدند و اهل هدايت يكديگر را تنها گذاشتند و به كمك هم نشتافتند، ولى اهل گمراهى و ضلالت تعاون و همكارى كردند، تا آنكه جماعتْ طرفِ فلان و امثال او را گرفت. پس اين دسته [از گمراهان] را بشناس. دسته ديگر را هم كه همان جماعت نجيب و شريف هستند با ديده بصيرت بشناس و پيرو آنان باش و از ايشان جدا مشو تا به اهل خود [در آخرت يعنى انبيا و ائمّه و مؤمنان ]بپيوندى؛ زيرا كه در حقيقت بازندگان كسانى هستند كه خود و اهل خود را در روز قيامت درباختند و به راستى كه اين همان باخت آشكار است .اين دسته (اهل حقّ) راه را مى شناسند. پس اگر آنان را در رنج و گرفتارى ديدى به آن نگاه مكن [و اين مقهوريّت و مظلوميّت ايشان را دليل بر ناحق بودن آنها مگير]؛ زيرا گر چه ممكن است گرفتار ستم و بى حرمتى ستمگران باشند و در انواع بلا و گرفتارى به سر برند، امّا [دير يا زود ]همه اينها تمام مى شود و به آسايش و خوشى تبديل مى گردد. و بدان كه برادران مورد اعتماد، ذخيره اى براى يكديگرند. اگر بيم آن نبود كه دستخوش گمان ها[ى باطل و نادرست ]نسبت به من شوى و تو را از كف بدهم، هر آينه حقايقى را برايت آشكار مى كردم كه پوشيده مى دارم و معارفى را به تو نشان مى دادم كه كتمانشان مى كنم. اما من درباره تو بيم دارم (تقيّه مى كنم) و خواهان حفظ تو هستم و بردبار و دورانديش نيست كسى كه در جاى تقيّه از كسى تقيّه نكند و بردبارى و دورانديشى جامه دانشمند است. پس هرگز از آن برهنه مشو. و السلام.
میزان الحکمه،جلد سزدهم.

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث