حدود از نظر احادیث

حدود از نظر احادیث

۰۷ مرداد ۱۳۹۴ 0

هر چيزى حدّ و مرزى دارد

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ما مِن شَيءٍ يُقَرّبُكُم مِن الجَنّةِ و يُباعِدُكـُم مِن النّارِ إلاّ و قَـد نَهَيْتُكُم عَنـهُ و أمَرْتُكُم بـهِ .
هيچ چيز نيست كه شما را به بهشت نزديك گرداند و از آتش دور كند، مگر اين كه من درباره آن امر و نهى كرده ام .

امام باقر عليه السلام :

إنّ اللّه َ تباركَ و تعالى ··· جَعلَ لكُلِّ شيءٍ حَدّا ، و جَعلَ علَيهِ دَليلاً يَدُلُّ علَيهِ ، و جَعلَ على مَن تَعدّى ذلك الحَدَّ حَدّا .
خداوند تبارك و تعالى ··· براى هر چيزى حدّ و مرزى قرار داده و براى نشان دادن آن مرز ، نشانه اى گذاشته است و براى كسى كه از آن مرز فراتر رود، حدّ [مجازات] معيّن كرده است.
 

 المحاسن ـ به نقل از ابو لبيد بحرانى از امام باقر عليه السلام ـ :

أنَّهُ أتاهُ رجُلٌ بمَكّةَ فقالَ لَهُ : يا محمّدَ بنَ عليٍّ ، أنتَ الّذي تَزعُمُ أنَّهُ لَيس شَيءٌ إلاّ و لَهُ حَدٌّ ؟ فقالَ أبو جعفرٍ عليه السلام : نَعَم ، أنا أقولُ : إنَّهُ لَيس شَيءٌ مِمّا خَلقَ اللّه ُ صَغيرا و كَبيرا إلاّ و قَد جَعلَ اللّه ُ لَه حَدّا ، إذا جُوِّزَ بهِ ذلكَ الحَدُّ فقد تُعُدِّيَ حَدُّ اللّه ِ فيهِ .قالَ : فما حَدُّ مائدَتِكَ هذهِ ؟ قالَ : تَذْكُرُ اسمَ اللّه ِ حينَ تُوضَعُ ، و تَحْمَدُ اللّه َ حينَ تُرْفَعُ ، و تَقُمُّ ما تَحْتَها . قالَ : فما حَدُّ كُوزِكَ هذا ؟ قالَ : لا تَشْرَبُ مِن مَوضِعِ اُذُنِهِ ، و لا مِن مَوضِعِ كَسْرِهِ .
 مردى در مكه خدمت امام باقر عليه السلام رسيد و عرض كرد : اى محمّد بن على ! شما مى گويى هيچ چيز نيست مگر آن كه حدّى دارد ؟ امام باقر عليه السلام فرمود : آرى، من مى گويم : هرچه خدا آفريده است، از كوچك و بزرگ ، برايش حدّى قرار داده است، كه اگر از آن حدّ تجاوز شود از حدّى و مرزى كه خدا برايش نهاده تجاوز شده است.
عرض كرد : مثلاً حدّ همين سفره شما چيست؟ فرمود: حدّش اين است كه وقتى آن را مى گسترانى، نام خدا را برى و چون آن را جمع مى كنى، خدا را سپاس گويى و زيرش را بروبى. عرض كرد: حدّ اين ابريق شما چيست؟ فرمود: حدّش اين است كه از گوشه آن و يا از جاى شكستگى اش آب نخورى.

امام صادق عليه السلام :

ما مِن شيءٍ إلاّ و لَه حَدٌّ كحدُودِ داري هذهِ ، فما كانَ في الطّريقِ فهُو مِن الطّريقِ ، و ما كانَ في الدّارِ فهُو مِن الدّارِ .
هيچ چيزى نيست مگر آن كه همانند اين خانه من حدّ و مرزى دارد؛ هرچه در كوچه است، جزو كوچه و هر چه داخل خانه است متعلّق به خانه مى باشد.

امام صادق عليه السلام :

ما خَلقَ اللّه ُ حَلالاً و لا حَراما إلاّ و لَهُ حَدٌّ كحُدودِ داري هذهِ ، ··· حتّى أرْشُ الخَدْشِ فما سِواهُ ، و الجَلْدَةُ و نِصْفُ الجَلْدَةِ .
خداوند هيچ حلال و حرامى را نيافريده است، مگر آن كه مثل همين خانه من حدّ و مرزى دارد ··· حتّى ديه خراشيدن و جز آن و يك تازيانه و نصف تازيانه.
امام صادق عليه السلام :
كانَ عليٌّ عليه السلام يُعَلِّمُ الخَيرَ ، الحَلالَ و الحَرامَ ، و يُعلِّمُ القُرآنَ ، و لكلِّ شيءٍ مِنهما حَدٌّ .
على عليه السلام خير مى آموخت، حلال و حرام را و قرآن را آموزش مى داد هر يك از اين دو (حلال و حرام) حدّ و مرزى دارد.

دور كردن حدود و مجازاتها

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ادْرَؤوا الحُدودَ عنِ المسلِمينَ ما اسْتَطَعْتُم ، فإنْ وَجَدتُم للمسلِمِ مَخْرَجا فَخَلّوا سبيلَهُ ؛ فإنَّ الإمامَ لَأنْ يُخْطِئَ في العَفوِ خَيرٌ مِن أنْ يُخْطئَ في العُقوبَةِ .

تا جايى كه مى توانيد حدود و مجازاتها را از مسلمانان دور كنيد. اگر براى مسلمان [گناهكار] محمل و مفرّى يافتيد او را آزاد كنيد ؛ زيرا اگر امام در بخشودن خطا كند بهتر است كه در كيفر دادن گرفتار خطا شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ادْفَعوا الحُدودَ عَن عِبادِ اللّه ِ ما وَجَدْتُم لَهُ مَدْفَعا .

تا زمانى كه مى توانيد گريزگاهى پيدا كنيد ، از جارى ساختن حدود بر بندگان خدا خوددارى ورزيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ادْرَؤوا الحُدودَ بالشُّبُهاتِ 

كيفرها را با شبهات دور كنيد .

جارى كردن حدود

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إقامَةُ حَدٍّ مِن حُدودِ اللّه ِ خَيرٌ مِن مَطَرِ أربَعينَ لَيلةً في بِلادِ اللّه ِ .
جارى كردن يك حدّ از حدود الهى، بهتر است از چهل شب بارش باران در سرزمينهاى خدا .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
حَدٌّ يُقامُ في الأرضِ أزْكى مِن عِبادَةِ سِتّينَ سَنةً .
بر پا شدن يك حدّ [الهى ]در روى زمين، پاكيزه تر از عبادت شصت سال است .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أقِيلوا الكِرامَ عَثَراتِهِم ، إلاّ في حَدٍّ من حُدودِ اللّه ِ .
از لغزشهاى كريمان در گذريد، مگر آن جا كه پاى حدّى از حدود خدا در ميان باشد .
امام على عليه السلام :
لَو حَفِظْتُم حُدودَ اللّه ِ سبحانَهُ لَعجَّلَ لَكُم مِن فَضْلِهِ المَوعُودَ .
اگر حدود خداوند سبحان را پاس داريد، فضل و بركت خود را كه وعده داده شده است، سريعا به شما ارزانى مى دارد.
امام على عليه السلام :
فَرضَ اللّه ُ ··· إقامَةَ الحُدودِ إعْظاما للمَحارِمِ .
خداوند اجراى حدود را براى اهميّت دادن به حرامها واجب فرمود.
 امام على عليه السلام :
إنْ كُنتُم لا مَحالَةَ مُتَسابِقينَ فتَسابَقوا إلى إقامَةِ حُدودِ اللّه ِ، و الأمْرِ بالمَعْروفِ .
حال كه ناچاريد از يكديگر پيشى گيريد ، پس در راه بر پاداشتن حدود خداوند و امر به معروف از هم سبقت گيريد.
امام صادق عليه السلام ـ در توضيح آيه «در دين خدا شما را نسبت به آن دو (مرد و زن زناكار) رأفت و دلسوزى نگيرد» ـ فرمود :
 إقامَةُ الحُدودِ .
 يعنى، در جارى كردن حدود.
امام صادق عليه السلام ـ در سفارشهاى خود به كسى ـ فرمود : 
علَيكَ بإقامَةِ الحُدودِ على القَريبِ و البَعيدِ ، و الحُكْمِ بكِتابِ اللّه ِ في الرِّضاءِ و السُّخْطِ ، و القَسْمِ بالعَدلِ بينَ الأحْمَرِ و الأسْوَدِ .
بر تو باد اجراى حدود بر خويش و بيگانه، و داورى بر اساس كتاب خدا در حال خشنودى و خشم ؛ و تقسيم عادلانه [بيت المال] ميان سفيد و سياه .

اجرا نكردن حدود

المقنع:
أتي رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله برجُلٍ كبيرِ البَطْنِ عَليلٍ قد زَنى ، فأتى رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فيِه مِائةُ شِمْراخٍ فضَرَبَهُ ضَربَةً واحِدَةً ، فكانَ الحَدَّ ، و كَرِهَ أنْ يُبْطِلَ حَدّا مِن حُدودِ اللّه ِ 
مرد شكم گنده بيمارى را كه زنا كرده بود، نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند . رسول خدا صلى الله عليه و آله يك چوب خوشه خرما كه صد سر شاخه داشت آورد و به عنوان حدّ، يك ضربه بر او نواخت ؛ زيرا خوش نداشت كه حدّى از حدود خدا را تعطيل كند.
امام على عليه السلام :
لا يَسْعَدُ أحدٌ إلاّ بإقامَةِ حُدودِ اللّه ِ، و لا يَشْقى أحَدٌ إلاّ بإضاعَتِها
هيچ كس خوشبخت نشود مگر با اقامه حدود خداوند، و هيچ كس به بدبختى نيفتد مگر به سبب فرو گذاشتن آن حدود .
امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ فرمود : 
 إنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله اُتيَ بامْرأةٍ لَها شَرَفٌ في قَومِها قَد سَرَقَتْ ، فأمَرَ بقَطْعِها ، فاجْتَمعَ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ناسٌ مِن قُرَيشٍ و قالوا : يا رسولَ اللّه ِ، تُقْطَعُ امْرأةٌ شَريفةٌ مثلُ فُلانَةَ في خَطَرٍ يَسيرٍ ؟!قالَ : نَعَم ، إنّما هَلكَ مَن كانَ قَبْلَكُم بمِثْلِ هذا ، كانوا يُقيمونَ الحُدودَ على ضُعَفائهِم و يَتْرُكونَ أقْوِياءهُم و أشْرافَهُم فهَلَكوا .
زنى را كه در ميان قوم و قبيله خود شرافت و حرمتى داشت به جرم دزدى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان داد دست او را قطع كنند . عده اى از قريش نزد پيامبر آمدند و عرض كردند : اى پيامبر خدا! دست زن شريفى مثل او را به خاطر خطاى كوچكى قطع مى كنى؟!فرمود : آرى ، پيشينيان شما به سبب چنين كارى به نابودى افتادند . آنها حدود (كيفرها) را درباره ضعيفانشان اعمال مى كردند و با قدرتمندان و اشراف خود، كارى نداشتند ؛ از اين رو هلاك گشتند .
كنز العمّال :
كانَتِ امْرَأةٌ مَخْزومِيَّةٌ تَستَعيرُ المَتاعَ و تَجْحَدُهُ ، فأمرَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله بقَطْعِ يَدِها ، فأتى أهلُها اُسامةَ فكَلّموهُ ، فكَلّمَ اُسامةُ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله فيها ، فقالَ : يا اُسامةُ ، لا أراكَ تَكَلَّمُ في حَدٍّ مِن حُدودِ اللّه ِ ! ثُمَّ قامَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله خَطيبا فقالَ : إنّما هَلكَ الّذين مِمَّن كانَ قَبلَكُم أنَّهُ إذا سَرَقَ فِيهمُ الشَّريفُ تَرَكوهُ ، و إذا سَرَقَ فيهِمُ الضَّعيفُ قَطَعوهُ . و الّذي نَفْسي بِيَدِهِ لَو كانتْ فاطمةَ بنتَ محمّدٍ لَقَطعتُ يَدَها ، فَقَطعَ يدَ المَخْزومِيَّةِ .
زنى از بنى مخزوم، كالا به عاريه مى گرفت و سپس حاشا مى كرد [كه كالايى گرفته است] . پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد دست او را قطع كنند . خانواده آن زن، نزد اسامه رفتند و از او خواستند نزد پيامبر صلى الله عليه و آله وساطت كند . اسامه نيز درباره آن زن با پيامبر صلى الله عليه و آله صحبت كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : اى اسامه ! نبينم درباره [جارى نشدن ]حدّى از حدود خدا صحبت كنى! پيامبر صلى الله عليه و آله ، سپس به ايراد خطبه پرداخت و فرمود : پيشينيان شما از آن رو هلاك شدند، كه اگر در ميان آنها اشراف زاده اى دزدى مى كرد، كارى به او نداشتند و اگر ضعيف و بيچاره اى دست به سرقت مى زد، دستش را مى بريدند. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر فاطمه دختر محمّد هم اين كار را مى كرد، دستش را قطع مى كردم . آن گاه دست آن زن مخزومى را قطع كرد .

شفاعت و وساطت كردن در حدود روا نيست

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به اسامه ـ فرمود : 
يا اُسامةُ ، لا تَشْفَعْ في حَدٍّ .
اى اسامه! در كار حدّ وساطت مكن .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أيُّما رجُلٍ حالَتْ شَفاعَتُهُ دُونَ حَدٍّ مِن حُدودِ اللّه ِ ، لَم يَزَلْ في سَخَطِ اللّه ِ حتّى يَنْزِعَ .
هر كس با وساطت خود مانع جارى شدن حدّى از حدود الهى شود پيوسته در خشم الهى به سر برد تا آن كه وساطتش را پس بگيرد .
امام على عليه السلام :
 لا بَأسَ بالشَّفاعَةِ في الحُدودِ إذا كانتْ مِن حُقوقِ النّاسِ يَسألونَ فيها قبلَ أنْ يَرْفَعوها ، و إذا رُفِعَ الخَبَرُ إلى الإمامِ فلا شَفاعَةَ لَهُ .
شفاعت كردن [به ضمانت مالى و بخشش و··· ]در حدودى كه از حقوق مردم است اشكالى ندارد، به شرط آن كه به امام ارجاع نداده باشند، اما بعد از آن كه حدّ، به امام ارجاع داده شد، هيچ شفاعتى پذيرفته نيست .
دعائم الإسلام:
عن عَليٍّ عليه السلام أنَّهُ أخَذَ رجُلاً مِن بَني أسَدٍ في حَدٍّ وجَبَ علَيهِ لِيُقيمَهُ علَيهِ ، فذَهبَ بنو أسَدٍ إلى الحسينِ ابنِ عليٍّ عليهما السلام ييَسْتَشفِعونَ بِه ، فأبى علَيهِم، فانْطَلقوا إلى عَليٍّ عليه السلام فسَألوهُ فقالَ :لا تَسألوني شَيئا أمْلِكُهُ إلاّ أعْطَيتُكُموهُ .فخَرجوا مَسْرورينَ، فَمرّوا بالحسينِ عليه السلام فأخْبَروهُ بما قالَ، فقالَ : إنْ كانَ لَكُم بصاحِبِكُم حاجَةٌ فانْصَرِفوا فلَعلَّ أمْرَهُ قَد قُضِيَ ، فانْصَرفوا إلَيهِ فوَجَدوهُ [ صلواتُ اللّه ِ علَيهِ ]قَد أقامَ علَيهِ الحَدَّ ، قالوا : أ لَمْ تَعِدْنا يا أميرَ المؤمنينَ ؟! قالَ : لقَد وَعَدتُكُم بما أمْلِكُه، و هذا شَيءٌ للّه ِ لستُ أمْلِكُهُ
نقل شده است كه امير المؤمنين عليه السلام مردى از بنى اسد را به منظور جارى كردن حدّى بر او بازداشت كرد . بنى اسد نزد حسين بن على عليه السلام رفتند و از او خواهش كردند پادرميانى كند، آن حضرت نپذيرفت . پس ، نزد امير المؤمنين رفتند و از ايشان خواهش كردند حدّ را جارى نكند . حضرت فرمود : هر چه از من بخواهيد كه مال من باشد، البته به شما خواهم داد. بنى اسد با خوشحالى از نزد امير المؤمنين رفتند و به حسين عليه السلام برخوردند و سخن امير المؤمنين عليه السلام را براى آن حضرت بازگو كردند . حسين عليه السلام فرمود : اگر با رفيق خود كارى داريد، برگرديد شايد كارش تمام شده باشد. آنان برگشتند و ديدند امير المؤمنين عليه السلام حدّ را جارى كرده است. گفتند: اى امير المؤمنين! مگر به ما قول ندادى ؟ حضرت فرمود : من به شما قول دادم كه آنچه مال من باشد به شما بدهم و اين حدّ، از آن خداست و من مالك و اختياردار آن نيستم .
امام صادق عليه السلام از پدرش از پدرانش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرد كه آن حضرت از شفاعت كردن در حدود نهى نمود، آنگاه امام عليه السلام فرمود:
مَن شَفَعَ في حَدٍّ مِن حُدودِ اللّه ِ لِيُبْطِلَهُ و سَعى في إبْطالِ حُدودهِ عَذّبَهُ اللّه ُ تَعالى يَومَ القِيامَةِ .
هر كس براى اجرا نشدن حدى از حدود الهى پادرميانى كند و در راه از كار انداختن حدود او بكوشد، خداوند متعال در روز قيامت عذابش كند .

در حدّ، كفالت (ضمانت تن) پذيرفته نمى شود

امام على عليه السلام :
لا كَفالَةَ في حَدٍّ مِن الحُدودِ .
در هيچ حدّى از حدود، كفالت وجود ندارد .
 
امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: 
لا كَفالَةَ في حَدٍّ .
در هيچ حدّى، كفالت پذيرفته نمى شود .
وسائل الشيعة :
قضى أميرُ المؤمنينَ عليه السلام أنَّهُ لا كَفالَةَ في حَدٍّ .
امير المؤمنين عليه السلام چنين قضاوت فرمود كه در حدّ، كفالت پذيرفته نمى شود .

در حدّ جاى سوگند نيست

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا شَفاعَةَ و لا كفالَةَ و لا يَمينَ في حَدٍّ .
در حدّ، نه وساطت پذيرفته است، نه كفالت و نه سوگند .
امام على عليه السلام :
لا يُسْتَحْلَفُ صاحِبُ الحَدِّ .
كسى كه حدّ به او متوجه شده است، سوگند داده نمى شود.
امام صادق عليه السلام :
أتى رجُلٌ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام برجُلِ ، فقالَ : هذا قد قَذَفني ، و لَم تَكُن لَه بَيّنَةٌ ، فقالَ : يا أميرَ المؤمنينَ ، اسْتَحْلِفْهُ ، فقالَ : لا يَمينَ في حَدٍّ ، و لا قِصاصَ في عَظْمٍ .
مردى، كسى را نزد امير المؤمنين عليه السلام آورد و عرض كرد : اين مرد به من تهمت زده است . و چون براى ادعاى خود دليلى نداشت از امير المؤمنين خواست او را سوگند دهد. حضرت فرمود : حدّ با سوگند اثبات نمى شود، همان گونه كه شكستن استخوان قصاص نمى شود [بلكه ديه پرداخت مى شود].

نهى از تأخير در اجراى حدود

امام على عليه السلام :
مَن وجَبَ عَلَيه الحدُّ اُقيمَ ، لَيس في الحُدودِ نَظِرةٌ 
هرگاه حدّ بر كسى ثابت شد، اجرا مى شود؛ در اجراى حدود تأخير روا نيست .
امام باقر عليه السلام :
في ثلاثةٍ شَهِدوا على رجُلٍ بالزِّنى، فقالَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام : أينَ الرّابِعُ ؟ فقالوا : الآنَ يَجيءُ ، فقالَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام : حُدُّوهُم ، فليسَ في الحُدودِ نَظِرَةُ ساعَةٍ .
سه نفر شهادت دادند كه مردى زنا كرده است . امير المؤمنين عليه السلام فرمود : نفر چهارم كجاست ؟ گفتند : الان مى آيد . امير المؤمنين عليه السلام فرمود : اين سه نفر را حدّ [قذف] بزنيد ؛ زيرا در حدود حتى يك لحظه مهلت روا نيست.

نهى از تجاوز كردن از حدود

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنَّ اللّه َ تعالى حَدَّ لَكُم حُدودا فلا تَعْتَدُوها .
خداوند براى شما حدودى معيّن كرده است ، از آنها تجاوز نكنيد .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
 ربِّ رَحمَةً لعِبادِكَ ، فيقالُ لَهُ : أنتَ أرحَمُ بهِم مِنّي؟! فيُؤمَرُ بهِ إلى النّارِ ، و يُؤتى بمَن زادَ سَوطا فيقولُ : ليَنْتَهوا عَن مَعاصيكَ ! فيُؤمَرُ بهِ إلى النّارِ .
[در روز قيامت] حاكمى را كه يك تازيانه از حدّ كاسته است مى آورند . او مى گويد : پروردگارا ! از روى دلسوزى به بندگانت اين كار را كردم . خداوند به او مى فرمايد : آيا تو به آنان از من دلسوزترى؟ ! آن گاه دستور داده مى شود او را در آتش افكنند . سپس كسى را كه يك تازيانه بيشتر زده است مى آورند . او نيز مى گويد : براى آن تازيانه اى بيشتر زدم تا از گناهانت باز ايستند! پس فرمان مى رسد كه او را نيز در آتش افكنند.
 امام باقر عليه السلام ـ درباره آيه «اينها حدود خداست ، از آنها تجاوز نكنيد و هر كس از حدود خدا فراتر رود، پس همانند ستمگران» ـ فرمود : 
 إنَّ اللّه َ غَضِبَ على الزّاني فجَعلَ لَهُ جَلْـدَ مِائـةٍ ، فمَن غَضِـبَ علَيهِ فـزادَ فأنـا إلى اللّه ِ مِنهُ بَريءٌ .
خداوند بر زناكار خشم آورده و صد تازيانه براى او قرار داده است . پس هر كس از روى خشم بيش از اين بزند من نزد خداوند از او بيزارى مى جويم .
امام باقر عليه السلام :
إنّ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام أمرَ قَنْبرا أنْ يَضرِبَ رجُلاً حَدّا ، فغَلُظَ قَنبرٌ فَزادَهُ ثلاثةَ أسْواطِ ، فأقادَهُ عليٌّ عليه السلام مِن قَنبرٍ ثلاثةَ أسْواطٍ 
امير المؤمنين عليه السلام به قنبر دستور داد مردى را حدّ بزند . قنبر از روى عصبانيت سه تازيانه بيشتر زد. على عليه السلام قنبر را با سه تازيانه قصاص كرد .
كنز العمّال ـ به نقل از عبد اللّه بن معقل ـ :
إنّ عليّا ضَربَ رجُلاً فزادَهُ الجَلاّدُ سَوطَينِ ، فأقادَهُ عَنهُ عليٌّ .
 على عليه السلام دستور داد مردى را تازيانه بزنند ، ولى جلاّد دو تازيانه بيشتر زد ، و على عليه السلام او را با دو تازيانه قصاص كرد .

نقش جارى كردن حدود در پاك كردن گناه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن أذْنَبَ ذَنبا فاُقيمَ علَيهِ حَدُّ ذلكَ الذَّنبِ فهُو كَفّارَتُهُ .
هر كه گناهى كند و حدّ آن گناه بر او جارى شود، همان كفارّه اوست.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا يَمُرُّ السَّيفُ بذَنبٍ إلاّ مَحاهُ 
شمشير، بر هيچ جرم و گناهى نگذرد مگر اين كه آن را پاك كند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الرَّجْمُ كَفّارَةُ ما صَنَعْتَ .
سنگسار شدن، كفّاره گناهى است كه تو كرده اى.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن أذنَبَ ذَنبا في الدُّنيا فعُوقِبَ بهِ ، فاللّه ُ أعْدَلُ أنْ يُثنّي عُقوبَتَهُ على عَبدِهِ .
هر كه در دنيا گناهى مرتكب شود و به سبب آن مجازات گردد، خداوند دادگرتر از آن است كه بنده خود را دوباره [در آخرت] كيفر دهد.
امام على عليه السلام :
ما عاقَبَ اللّه ُ عَبدا مؤمنا في هذه الدُّنيا إلاّ كانَ أجْوَدَ و أمْجَدَ مِن أنْ يَعودَ في عِقابِهِ يَومَ القِيامَةِ .
هرگاه خداوند بنده مؤمنى را در اين دنيا كيفر دهد بخشنده تر و بزرگوارتر از آن است كه روز قيامت نيز او را دوباره كيفر دهد .

نهى از اهانت كردن به شخص حدّ خورده

كنز العمّال :
أمرَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله برَجْمِ رجُلٍ ، فقالوا : إنَّهُ الخَبيثُ، قالَ : لا تَقولوا : الخَبيثُ ، فو اللّه ِ لَهُو أطْيَبُ عِندَ اللّه ِ مِن رِيحِ المِسْكِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دستور داد مردى را سنگسار كردند، [پس از اجراى حدّ ]مردم گفتند : او آدم پليدى است . پيامبر فرمود : نگوييد پليد است ؛ زيرا به خدا سوگند كه او [اينك] نزد خداوند، از رايحه مشك، خوش بوتر است.
تنبيه الخواطر :
لمّا رَجمَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله الرّجُلَ في الزِّنا قالَ رجُلٌ لصاحِبهِ : هذا قَعَصَ كَما يَقْعصُ الكَلبُ ، فمَرَّ النّبيُّ صلى الله عليه و آله بجِيفَةٍ فقالَ : انْهَشا مِنها ، قالا: يا رسولَ اللّه ِ صلّى اللّه ُ عليكَ نَنْهَشُ جِيفَةً؟! قالَ : ما أصَبْتُما مِن أخيكُما أنْتَنُ مِن هذهِ .
رسول خدا صلى الله عليه و آله مرد زناكارى را سنگسار كرد . مردى به رفيق خود گفت : او مثل سگ كشته شد. پيامبر با آن دو بر لاشه مردارى گذشتند ، به آنان فرمود: با دندان خود تكّه اى از اين لاشه را بركنيد . عرض كردند : اى رسول خدا! درود خدا بر تو ، مردارى را گاز بگيريم؟! فرمود : آنچه از برادرتان برگرفتيد گنديده تر از اين لاشه است .
صحيح مسلم ـ به نقل از عمران بن حصين ـ :
إنّ امْرأةً مِن جُهَيْنَةَ أتَتْ نبيَّ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و حُبْلى مِن الزِّنا ، فقالتْ : يا نَبيَّ اللّه ِ ، أصَبْتُ حَدّا فأقِمْهُ علَيَّ ! فدَعا نَبيُّ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فقالَ : أحسِنْ إلَيها ، فإذا وَضَعتْ فأتِني بها ، ففَعلَ ، فأمَرَ بها نَبيُّ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فشُكّتْ علَيها ثِيابُها ، ثُمَّ أمَرَ بها فرُجِمَتْ ، ثُمَّ صلّى علَيها .فقالَ لَه عُمرُ : تُصَلّي علَيها يا نَبيَّ اللّه ِ و قد زَنَتْ ؟!فقالَ : لَقد تَابَتْ تَوبَةً لو قُسِمَتْ بينَ سَبعينَ مِن أهلِ المَدينَةِ لَوَسِعَتْهُم ، و هَل وَجَدْتَ تَوبَةً أفْضَلَ مِن أنْ جادَتْ بنَفْسِها للّه ِ تعالى ؟!
 زنى كه از زنا آبستن شده بود خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد : يا رسول اللّه ! من سزاوار حدّ شده ام، آن را بر من جارى كن. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سرپرست آن زن را احضار كرد و فرمود : با او مدارا كن تا وضع حمل كند آن گاه نزد من بياورش . آن مرد چنين كرد. پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دستور داد جامه آن زن را رويش كشيدند و او را پوشاندند. سپس فرمود سنگسارش كردند و آن گاه بر وى نماز خواند . عمر عرض كرد : يا رسول اللّه ! بر اين زن زناكار نماز مى خوانى؟! پيامبر فرمود : هر آينه او چنان توبه اى كرد كه اگر توبه اش ميان هفتاد نفر از مردم مدينه تقسيم شود همه را در برگيرد . آيا توبه اى برتر از اين ديده اى كه به خاطر خداوند متعال خودش را فدا كرد ؟!
كنز العمّال ـ به نقل از عبد الرحمن بن ابو ليلى ـ :
إنّ عليّا أقامَ على رجُلٍ حَدّا فجَعلَ النّاسُ يَسُبّونَهُ و يَلْعَنونَهُ ، فقالَ عليٌّ : أمّا عَن ذَنبِهِ هذا فلا يُسْألُ .
 على عليه السلام بر مردى حدّ جارى كرد. مردم شروع به سبّ و لعن او كردند. على عليه السلام فرمود: او از اين گناه خود ديگر بازخواست نخواهد شد .

با اعتراف به گناه، امام مى تواند مجرم را ببخشد

عوالى اللآلى:
إنّ عليّا عليه السلام اُتيَ بسارِقٍ فأقَرَّ بسَرِقَتِهِ ، فقالَ له عليٌّ عليه السلام : تَحْفَظُ شَيئا مِن القُرآنِ؟ قالَ: نَعَم، سُورَةَ البَقَرةِ ، فقالَ عليٌّ عليه السلام : وَهَبْتُ يَدكَ لسُورَةِ البَقَرةِ.فقالَ لَهُ الأشْعَثُ : أ تُعَطِّلُ حَدّا مِن حُدودِ اللّه ِ ؟! فقالَ : و ما يُدْريِكَ ؟! إذا قامَتِ البَيِّنَةُ فليسَ للإمامِ أنْ يَعْفوَ ، و إذا أقَرَّ الرّجُلُ بسَرِقَتِهِ على نَفْسِهِ فذلكَ إلى الإمامِ إنْ شاءَ عَفا، و إنْ شاءَ عاقَبَ
دزدى را نزد على عليه السلام آوردند و او به سرقت خود اعتراف كرد . على عليه السلام به او فرمود: آيا از قرآن چيزى حفظ دارى ؟ عرض كرد : آرى ، سوره بقره را . حضرت فرمود : دستت را به سوره بقره بخشيدم . اشعث به امام گفت : حدّى از حدود خدا را تعطيل مى كنى ؟! حضرت فرمود : تو چه مى دانى ؟! اگر بيّنه اقامه شود، امام، حقّ عفوِ مجرم را ندارد. اما اگر مردى به دزدى خود اعتراف كند، اختيار با امام است كه او را ببخشد يا كيفر دهد.

مهدور الدّم

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
 مَن شَهَرَ سَيْفَهُ فدَمُهُ هَدْرٌ .
هر كس [ عليه ديگران ]شمشير كِشد، مهدور الدّم است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ
أيُّها النّاسُ ، إنّه لا نَبيَّ بَعدي ، و لا سُنّةَ بعدَ سُنّتي ، فمَنِ ادّعى ذلكَ فدَعْواهُ و بِدْعَتُهُ في النّارِ ، و مَنِ ادّعى ذلكَ فاقْتُلوهُ .
 به مسلمانانى كه گِردش را گرفته بودند ـ فرمود : اى مردم ! پس از من ديگر پيامبرى نخواهد آمد و بعد از سنّت من نيز سنّتى وجود نخواهد داشت. پس، هر كس چنين ادعايى كند، ادعا و بدعت او هر دو در دوزخند، و هر كس ادعاى پيامبرى كرد، بكشيدش .
صحيح مسلم ـ به نقل از عمرو:
سَمِعتُ جابرا يَقولُ : قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن لِكَعْبِ بنِ الأشْرَفِ؟ فإنَّهُ قد آذى اللّه َ و رسولَهُ ؟ فقالَ محمّدُ بن مَسلمةَ : يا رسولَ اللّه ِ ، أ تُحِبُّ أنْ أقتُلَهُ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : ائْذَنْ لي فَلأقُلْ ، قالَ : قُلْ . فأتاهُ فقالَ لَهُ ، و ذَكَر ما بَيْنَهُما ، و قالَ : إنَّ هذا الرّجُلَ قَد أرادَ صَدَقةً و قد عَنّانا ، فلَمّا سَمِعَهُ قالَ : و أيضا و اللّه ! لَتَمَلُّنَّهُ ···و واعَدَهُ أنْ يأتِيَهُ بالحارِثِ و أبي عَبسِ بنِ جبرٍ و عبّادِ بن بِشرٍ ، قالَ : فجاؤوا ، فدَعَوهُ لَيلاً فنَزَلَ إلَيهِم ··· قالَ محمّدٌ : إنّي إذا جاءَ فسَوفَ أمُدُّ يَدي إلى رأسِهِ ، فإذا اسْتَمْكَنْتُ مِنهُ فدونَكُم .قالَ : فلَمّا نَزلَ ، نَزلَ و هُو مُتَوشِّحٌ ، فقالوا : نَجِدُ مِنكَ رِيحَ الطِّيبِ ! قالَ : نَعَم ، تَحْتي فُلانَةُ ، هِي أعَطرُ نِساءِ العَربِ . قالَ : فتَأذَنُ لي أنْ أشُمَّ مِنهُ ؟ قالَ : نَعَم ، فشُمَّ ، فَتناوَلَ فَشَمَّ ، ثُمَّ قالَ: أتَأذَنُ لي أنْ أعُودَ ؟ قالَ : فاسْتَمْكَنَ مِن رأسِهِ ، ثُمَّ قالَ : دونَكُم ، قالَ: فقَتَلوهُ .
از جابر شنيدم كه مى گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : چه كسى كار كعب بن اشرف را مى سازد؟ زيرا كه او خدا و پيامبرش را آزرده است. محمّد بن مسلمه گفت : اى پيامبر خدا ! مى خواهى او را بكشم؟ فرمود : آرى . عرض كرد : اجازه فرما چيزهايى را [كه لازم است] بگويم . فرمود : بگو . پس محمّد بن مسلمه نزد كعب رفت و با او سخنانى گفت و از گذشته خود با وى سخن گفت و اظهار داشت : اين مرد (پيامبر صلى الله عليه و آله ) خواسته خوبى كند اما ما را به رنج و زحمت انداخته است . وقتى كعب سخنان محمّد بن مسلمه را شنيد گفت : به خدا قسم كه تو نيز از او (پيامبر) دلگيرى ··· محمّد بن مسلمه با كعب وعده گذاشت كه با حارث و ابى عبس بن جبر و عبّاد بن بشر نزد وى بيايند . آنها نزد كعب آمدند و شب او را دعوت كردند و كعب نزد آنان رفت ···محمّد به آن سه نفر گفت : وقتى آمد، من دستم را به طرف سر او دراز مى كنم ، وقتى سرش را محكم گرفتم شما حمله كنيد .كعب حمايلْ بسته، نزد آنان آمد. آنها گفتند : بوى عطر از تو به مشاممان مى رسد! كعب گفت : آرى ، فلانى را به همسرى دارم كه معطرترين زن عرب است . محمّد گفت: اجازه مى دهى از اين عطر ببويم.كعب گفت: بله،بو كن، محمّد بدن او را بو كرد. سپس گفت: اجازه مى دهى باز هم ببويم؟ در اين هنگام محمّد، سر كعب را گرفت و گفت: حمله كنيد . و او را كشتند.
رجال الكشّى :
إنّ أبا الحسنِ العسكريَّ عليه السلام أمرَ بقَتْلِ فارِسِ بنِ حاتِم القَزوينيِّ ، و ضَمِنَ لِمَن قَتَلَهُ الجَنّةَ ، فقَتلَهُ جُنَيدٌ . و كانَ فارسٌ فَتّانا يَفْتِنُ النّاسَ و يَدعو إلى البِدْعَةِ ، فخَرجَ مِن أبي الحَسنِ عليه السلام : هذا فارِسٌ لَعَنهُ اللّه ُ يَعمَلُ مِن قِبَلي فَتّانا داعِيا إلى البِدْعَةِ ، و دَمُهُ هَدْرٌ لكَلِّ مَن قَتلَهُ ، فَمَن هذا الّذي يُريحُني مِنهُ و يَقْتُلُهُ و أنا ضامِنٌ لَهُ على اللّه ِ الجَنّةَ ؟
امام هادى عليه السلام دستور قتل فارس بن حاتم قزوينى را صادر فرمود و براى كشنده او بهشت را ضمانت كرد . جنيد او را به قتل رساند .فارس، شيطان صفتى بود كه مردم را به گمراهى مى كشاند و به كارهاى بدعت آميز فرا مى خواند . پس ، از امام هادى عليه السلام دستور آمد : اين فارسِ ملعون، مردم را به نام من، گمراه مى كند و به بدعت فرا مى خواند. خونش براى هر كه او را بكشد مباح است. كيست كه او را بكشد و مرا از شرّش آسوده گرداند، تا در عوض، من نزد خداوند برايش بهشت را ضمانت كنم؟

حدّ خورده، بار سوم، كشته مى شود

امام كاظم عليه السلام :
أصْحابُ الكَبائرِ كلِّها إذا اُقيمَ علَيهِمُ الحَدُّ مَرّتَينِ قُتِلوا في الثّالِثَةِ .
كسانى كه به سبب ارتكاب گناهى كبيره دو بار حدّ بخورند، بار سوّم كشته مى شوند.
امام رضا عليه السلام :
عِلّةُ القَتْلِ في إقامةِ الحَدِّ في الثّالثةِ : لاسْتِخْفافِهِما و قِلَّةِ مُبالاتِهِما بِالضَّربِ حتّى كأنـَّهُما مُطْلَقٌ لَهُما الشَّيْءُ ، و عِلَّةٌ اُخْرى أنَّ المُسْتَخِفَّ باللّه ِ و بالحَدِّ كافِرٌ ، فوَجَبَ علَيهِ القَتلُ لدُخولِهِ في الكُفرِ .
علت آن كه در بار سوم، حدّ قتل جارى مى شود اين است كه تازيانه خوردن را به چيزى نمى گيرند و به آن اهميتى نمى دهند چندان كه گويى آزادند و سرخود . علت ديگرش اين است كه كسى كه خدا و حدّ را سبك بشمارد كافر است و به سبب كافر شدن مستوجب قتل مى باشد .

جارى كردن حدّ در سرزمين دشمن

امام على عليه السلام :
لا اُقيمُ على أحَدٍ حَدّا بأرضِ العَدُوِّ حتّى يَخرُجَ مِنها ، لِئلاّ تَلْحَقَهُ الحَميَّةُ فيَلْحَقَ بالعَدُوِّ .
در سرزمين دشمن بر هيچ كس حدّى جارى نمى كنم تا زمانى كه از آن جا خارج شود ؛ زيرا ممكن است غيرتى شود و به دشمن بپيوندد .

تعزير

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا ضَرْبَ فَوقَ عَشرِ ضَرباتٍ إلاّ في حَدٍّ مِن حُدودِ اللّه ِ .
[براى تعزير] بيشتر از ده ضربه نبايد زد، مگر آن جا كه پاى حدّى از حدود خدا در ميان باشد .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا تَضْرِبَنّ أدَبا فَوقَ ثلاثٍ ، فإنَّكَ إنْ فَعَلتَ فهُو قِصاصٌ يَومَ القِيامَةِ .
براى گوشمالى دادن بيشتر از سه ضربه نبايد بزنى و اگر بيشتر بزنى، در روز قيامت قصاص خواهى شد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا يَحِلُّ لأحَدٍ يُؤمِنُ باللّه ِ و اليَومِ الآخِرِ يَزيدُ على عَشرَةِ أسْواطٍ إلاّ في حَدٍّ .
بر هيچ كس كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد روا نباشد كه بيش از ده تازيانه بزند، مگر آن كه پاى حدّى در ميان باشد .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا يَحِلُّ لِوالٍ يُؤمِنُ باللّه ِ و اليَومِ الآخِرِ أنْ يَجْلِدَ أكْثَرَ مِن عَشرَةِ أسْواطٍ إلاّ في حَدٍّ .
بر هيچ حاكمى كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد روا نيست كه بيش از ده تازيانه بزند، مگر آن جا كه حدّ باشد .
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه اندازه تعزير چقدر است ؟ ـ فرمود :
 بِضْعَةَ عَشرَ سَوْطا ما بينَ العَشرَةِ إلى العِشْرينَ .
 بين ده تا بيست تازيانه .
علل الشرائع ـ به نقل از حماد بن عثمان ـ :
قلت للإمامِ الصّادقِ عليه السلام: التَّعْزيرُ؟ فقالَ : دُونَ الحَدِّ ، قالَ : قلتُ : دُونَ ثَمانينَ ؟ قالَ : فقالَ: لا ، و لكنَّهُ دُونَ الأربَعينَ ، فإنَّها حَدُّ المَملوكِ ، قالَ : قلتُ : و كَم ذاكَ ؟ قالَ : قَدْرُ ما يَراهُ الوالي مِن ذَنبِ الرّجُلِ و قُوَّةِ بَدَنِهِ 
 به امام صادق عليه السلام عرض كردم تعزير چيست؟ فرمود: كم تر از حدّ است . عرض كردم : كمتر از هشتاد تازيانه ؟ فرمود : نه ، بلكه كمتر از چهل تازيانه كه حدِّ بَرْده مى باشد . عرض كردم : چقدر است ؟ فرمود : بسته به نظر حاكم دارد كه ببيند جرم فرد و توان بدنى او چه اندازه است .
میزان الحکمه،جلد دوم.
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث