سخنان امام حسین علیه السلام: دعوت برای تبلیغ ولایت

سخنان امام حسین علیه السلام: دعوت برای تبلیغ ولایت

۱۹ مهر ۱۳۹۴ 0

 

چون‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ عليه‌ السّلام‌ در سنه‌ 49 هجري‌ به‌ زهر معاويه‌ ملعون توسّط‌ جُعده‌، دختر أشعث‌ بن‌ قيس‌ كه‌ زوجه‌ آنحضرت‌ بود مسموم‌ شده‌ و به‌ شهادت‌ رسيدند، پيوسته‌ فتنه‌ و بلاء بالا مي‌رفت‌ و شدّت‌ امر بر شيعه‌ بيشتر مي‌شد؛ به‌ طوري‌ كه‌ در هيچ‌ نقطه‌ از اقطار اسلامي‌ يك‌ وليّ خدا نبود مگر آنكه‌ بر خون‌ خود ترسان‌ و هراسان‌ و آواره بود؛ و به‌ عكس‌ دشمنان‌ خدا ظاهر و بدون‌ پيرايه‌ و حجاب‌ علناً به‌ بدعت‌ و ضلالت‌ خود مباهات‌ مي‌كردند. يك‌ سال (یا دوسال) قبل‌ از آنكه‌ معاويه‌ بميرد، حضرت‌ حسين‌ بن‌ عليّ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌ عازم‌ حجّ بيت‌ الله‌ الحرام‌ شدند، و با آن حضرت‌ عبدالله‌ بن‌ جعفر و عبدالله‌ بن‌ عبّاس‌ همراه‌ بودند.
حسين‌ عليه‌ السّلام‌ تمام‌ بني‌‌هاشم‌ را از مردان‌ و زنان‌، و مَواليان‌ آنها را (غلامان‌ و پسرخواندگان‌ و هم‌ پيمانان‌ و غيرهم‌) و نيز از انصار، آن‌ افرادي‌ را كه‌ آن حضرت‌ مي‌شناخت‌، و همچنين‌ اهل‌ بيت‌ خود را جمع‌ كرد. و پس‌ از آن‌ رسولاني‌ را اعزام‌ كرد و به‌ آنها دستور داد كه‌: يك‌ نفر از اصحاب‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ را كه‌ معروف‌ به‌ زهد و صلاح‌ و عبادت‌ است‌ فرو مگذاريد، مگر آنكه‌ همه‌ آنها را نزد من‌ در سرزمين‌ مِنَي‌ گرد آوريد.
در سرزمين‌ مِنَي‌ در خيمه‌ بزرگ‌ و افراشته‌ آن حضرت‌، بيش‌ از هفتصد نفر مرد مجتمع‌ شدند كه‌ همه‌ از تابعين‌ بودند، و قريب‌ دويست‌ نفر از اصحاب‌ رسول‌ خدا صلّي‌الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ بودند.
امام حسين‌ عليه‌ السّلام‌ در اين‌ خطبه‌ از بازگو كردن‌ مطالبي‌ كه‌ خداوند در قرآن‌ مجيد درباره‌ آنان‌ فرموده‌ است‌ فروگذار نكرد، مگر آنكه‌ همه‌ را بيان‌ كرد و تفسير نمود. و از بيان‌ چيزي‌ كه‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ درباره‌ پدرش‌ و برادرش‌ و مادرش‌ و درباره‌ خودش‌ و اهل‌ بيتش‌ فرموده‌ بود فروگذار نكرد، مگر آنكه‌ آنها را روايت‌ نمود، و درباره‌ هر فقره‌ از فقراتي‌ كه‌ بيان‌ مي‌نمود، اصحاب‌ پيامبر مي‌گفتند: اللَهُمَّ نَعَم‌! بارپروردگارا! همينطور است‌ كه‌ حسين‌ مي‌گويد. ما اينها را از رسول‌ خدا شنيديم‌ و بر آنها حاضر و ناظر بوديم‌.
امام حسين‌ عليه‌ السّلام‌ در میان جمعیتِ حاضر ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«... فَإنَّ هَذَا الطَّاغِيَه قَدْ فَعَلَ بِنَا وَبِشِيعَتِنَا مَا قَدْرَأَيْتُمْ وَعَلِمْتُمْ وَشَهِدْتُمْ! فَإنِّي‌ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكُمْ عَنْ شَيْءٍ؛ فَإنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونِي‌، وَإنْ كَذَبْتُ فَكَذِّبُونِي‌!
وَ أَسْأَلُكُمْ بِحَقِّ اللَهِ عَلَيْكُمْ وَبِحَقِّ رَسُولِ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَقَرَابَتِي‌ مِنْ نَبِيِّكُمْ، لَمَّا سَيَّرْتُمْ مَقَامِي‌ هَذَا وَ وَصَفْتُمْ مَقَالَتِي‌، وَدَعَوْتُمْ أَجْمَعِينَ فِي‌ أَمْصَارِكُمْ مِنْ قَبَآئِلِكُمْ مَنْ آمَنْتُمْ مِنَ النَّاسِ وَ وَثِقْتُمْ بِهِ، فَادْعُوهُمْ إلَي‌ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ حَقِّنَا؛ فَإنِّي‌ أَتَخَوَّفُ أَنْ يَدْرُسَ هَذَا الامْرُ وَيَذْهَبَ الْحَقُّ وَيُغْلَبَ؛ وَاللَهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَـٰفِرُونَ.
... أُنْشِدُكُمُ اللَهَ! أَتَعْلَمُونَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي‌ طَالِبٍ كَانَ أَخَا رَسُولِ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ حِينَ آخَي‌ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَـَاخَي‌ بَيْنَهُ وَبَيْنَ نَفْسِهِ وَقَالَ: أَنْتَ أَخِي‌ وَأَنَا أَخُوكَ فِي‌ الدُّنْيَا وَالآخِرَه؟
قَالُوا: اللَهُمَّ نَعَمْ!
قَالَ: أُنْشِدُكُمُ اللَهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ نَصَبَهُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَي‌ لَهُ بِالْوِلَايَه، وَقَالَ: لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَآئِبَ؟!
قَالُوا: اللَهُمَّ نَعَمْ!
قَالَ: أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ قَالَ فِي‌ آخِرِ خُطْبَه خَطَبَهَا: إنِّي‌ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتَابَ اللَهِ وَأَهْلَ بَيْتِي‌، فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا؟!
قَالُوا: اللَهُمَّ نَعَمْ!
... ثُمَّ نَاشَدَهُمْ أَنَّهُمْ قَدْ سَمِعُوهُ يَقُولُ: مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي‌ وَيُبْغِضُ عَلِيًّا فَقَدْ كَذَبَ؛ لَيْسَ يُحِبُّنِي‌ وَيُبْغِضُ عَلِيًّا. فَقَالَ لَهُ قَآئِلٌ: يَا رَسُولَ اللَهِ! وَ كَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: لاِنَّهُ مِنِّي‌ وَأَنَا مِنْهُ؛ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي‌، وَمَنْ أَحَبَّنِي‌ فَقَدْ أَحَبَّ اللَهَ؛ وَمَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي‌، وَمَنْ أَبْغَضَنِي‌ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَهَ؟!
فَقَالُوا: اللَهُمَّ نَعَمْ! قَدْ سَمِعْنَا. وَتَفَرَّقُوا عَلَي‌ ذَلِكَ».
(1)

«... اين‌ مرد جبّار متكبّر متجاوز (معاویه) با ما و با شيعيان‌ ما، آن‌ گونه‌ رفتار كرد كه‌ شما همه‌ ديديد و دانستيد و شاهد بوديد! من‌ مي‌خواهم‌ از شما چيزي‌ بپرسم‌؛ اگر راست‌ گفتم‌ مرا تصديق‌ كنيد و اگر دروغ‌ گفتم‌ مرا تكذيب‌ نمائيد!
و از شما به‌ حقّي‌ كه‌ خدا بر شما دارد، و به‌ حقّي‌ كه‌ رسول‌ خدا بر شما دارد، و به‌ خويشاوندي‌ من‌ كه‌ با پيامبر شما دارم‌؛ از شما مي‌خواهم‌ كه‌ عين‌ اين‌ مجلس‌ و مقام‌ مرا در اينجا به‌ شهرهاي‌ خود ببريد و بازگو كنيد؛ به‌ قبائل‌ و عشائر خود؛ آنان‌ كه‌ مورد امانت‌ و وثوق‌ شما هستند و از اين‌ جهت‌ نگران‌ نيستيد، اين‌ سخنان‌ مرا براي‌ آنها توضيح‌ دهيد، و همه‌ شما آنها را دعوت‌ كنيد، و بدين‌ امر ولايت‌ فرا خوانيد، وآنها را به‌ آنچه‌ از حقّ ما مي‌دانيد بخوانيد و دعوت‌ كنيد؛ زيرا من‌ نگران‌ آن‌ هستم‌ كه‌ اين‌ امر، محو و نابود شود و حقّ از بين‌ برود و مغلوب‌ باطل‌ گردد. و خداوند تمام‌ كننده‌ نورش‌ مي‌باشد و اگر چه‌ كافرين‌ كراهت‌ داشته‌ باشند.
.... من‌ شما را به‌ خدا سوگند مي‌دهم‌:‌ آیا مي‌دانيد كه‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ عليه‌ السّلام‌ برادر رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ بود؟ در وقتي‌ كه‌ رسول‌ خدا بين‌ اصحاب‌ خود عقد اخوّت‌ برقرار كرد، او را برادر خود قرار داد و به‌ او گفت‌: تو برادر من‌ هستي‌، و من‌ برادر تو هستم‌ در دنيا و آخرت‌؟ گفتند: بار پروردگارا! آري‌!
من‌ با سوگند به‌ خدا از شما مي‌پرسم‌:‌ آیا مي‌دانيد كه‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ او (اميرالمؤمنين‌ عليّ بن‌ أبي‌ طالب‌ پدرم‌) را در روز غدير خُمّ نصب‌ نمود، و نداي‌ ولايت‌ او را در داد و گفت‌: واجب‌ است‌ كه‌ حضّار، اين‌ مطالب‌ را براي‌ غائبين‌ بازگو كنند؟ گفتند: بار پروردگارا! آري‌!
من‌ با سوگند به‌ خدا از شما مي‌پرسم‌:‌ آیا مي‌دانيد كه‌: رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ در آخرين‌ خطبه‌اي‌ كه‌ ايراد نمود گفت‌: من‌ دو چيز نفيس‌ و گران‌ قيمت‌ در ميان‌ شما گذاردم‌، يكي‌ كتاب‌ خدا و ديگري‌ اهل‌ بيت‌ من‌؛ به‌ آنها تمسّك‌ كنيد گمراه‌ نمي‌شويد؟! گفتند: بار پروردگارا! آري‌!
.... با سوگند به‌ خدا مي‌پرسم‌: آیا كسي‌ از رسول‌ خدا شنيده‌ است‌ كه‌ مي‌گفت‌: هر كس‌ بپندارد كه‌ مرا دوست‌ دارد و عليّ را مبغوض‌ دارد، دروغ‌ مي‌گويد؛ نمي‌تواند مرا دوست‌ داشته‌ باشد، و عليّ را مبغوض‌ دارد. و يك‌ نفر از حضّار به‌ رسول‌ خدا گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا: چگونه‌ چنین‌ است‌؟ رسول‌ خدا گفت‌: به‌ علّت‌ اينكه‌ عليّ از من‌ است‌ و من‌ از عليّ هستم‌. كسي‌ كه‌ عليّ را دوست‌ بدارد مرا دوست‌ داشته‌ است‌، و كسي‌ كه‌ مرا دوست‌ داشته‌ است‌ خدا را دوست‌ داشته‌ است‌. و كسي‌ كه‌ بغض‌ عليّ را داشته‌ باشد بغض‌ مرا داشته‌ است‌، و كسي‌ كه‌ بغض‌ مرا داشته‌ است‌ بغض‌ خدا را داشته‌ است‌؛ آیا کسی شنیده است؟
همه‌ گفتند: بار پروردگارا! آري‌ ما شنيديم‌.
و بر اساس‌ همين‌ پيمان‌ (پيماني‌ كه‌ حسين‌ از مردم‌ گرفت‌ كه‌ در شهرها و قبائل‌ خود اين‌ مطالب‌ را به‌ مردم‌ مورد وثوق‌ برسانند) مردم‌ متفرّق‌ شدند».
______________________
پی نوشت:

1. کتاب سُلیم بن قیس هلالی، ج2 ص789؛ بحار الانوار، مجلسی، ج33 ص182.

منبع: لمعات الحسین، علامه سيد محمد حسين حسينی طهرانی

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث