وَ قَالَ (علیه السلام): حَسَدُ الصَّدِيقِ، مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ.
سُقمُ الْمَوَدَّة: ضعف دوستى، سستى صداقت.
و فرمود (ع): رشك بردن دوست، نشان خلل در دوستى اوست.
و آن حضرت فرمود: حسادت با رفيق از بيمارى دوستى است.
حسادت آفت دوستى (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
[و فرمود:] رشك بردن دوست از خالص نبودن دوستى اوست.
امام عليه السّلام (در باره رشك بردن) فرموده است:رشك بردن دوست از بيمارى دوستى است (از جهت آنست كه در دوستى راست نيست، زيرا دوست حقيقى كسى است كه بخواهد براى دوستش آنچه براى خود مى خواهد و اين صفت با رشك بردن منافات دارد).
امام(عليه السلام) فرمود: حسادت (به دوست) دليل بيمارى دوستى است.
دوستى ناسالم!امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه يكى از نشانه هاى ضعف دوستى و صداقت را بيان كرده مى فرمايد: «حسادت (به دوست) دليل بيمارى دوستى است»; (حَسَدُ الصَّدِيقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ).«سقم» (به ضم و فتح سين) به معناى بيمارى است. روشن است دوستى وقتى سالم و خالى از غل و غش است که انسان آنچه را براى خود مى خواهد براى دوستش نیز بخواهد و آنچه را براى خویش ناخوش دارد براى دوستش نیز ناخوش دارد و در بعضى از روایات آمده که حد اقل مودت و دوستى همین است.(1) با این حال چگونه ممکن است دوستى با حسد جمع شود.حسد به معناى انتظار زوال نعمت از دیگرى است و تفاوت آن با رقابت و تنافس این است که حسود، خواهان زوال نعمت از دیگرى است; ولى در رقابت، تنافس و غبطه، شخص سعى مى کند خود را به پاى دیگرى برساند بى آنکه بخواهد چیزى از او کاسته شود.دوست واقعى کسى است که خواهان پیشرفت و ترقى دوست خود باشد، هرچند تلاش کند خودش نیز به پیشرفت و ترقى برسد، بنابراین آن کس که چنین نیست دوست واقعى نیست و یا به بیان امام(علیه السلام) دوستى او گرفتار بیمارى است.درباره اهمیت دوستى در روایات اسلامى و همچنین شرایط دوست خوب و نیز وظائف دوست در برابر دوست مطالب زیادى وارد شده است.امام حسن مجتبى در وصیتى که به «جناده» (ابن ابى سفیان) در لحظات آخر عمر خویش فرمود چنین مى گوید: «فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ، وَإِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَإِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَکَ، وَإِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ، وَإِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ، وَإِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْل مَدَّهَا، وَإِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَإِنْ رَأَى مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا، وَإِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاکَ، وَإِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَکَ، وَإِنْ نَزَلَتْ إِحْدَى الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَاءَک; با کسى دوستى کن که دوستى با او زینت تو باشد و هنگامى که به او خدمت مى کنى تو را محفوظ دارد و هرگاه که از او کمکى بخواهى یارى ات کند، اگر سخنى بگویى (از روى اعتمادى که به تو دارد) گفتار تو را تصدیق کند و اگر در جایى (به حق) حمله کنى تو را تقویت نماید و اگر دست خود را براى حاجتى به سوى او دراز کنى او دستش را به سوى تو دراز کند و هرگاه نقطه ضعفى از تو ظاهر شود آن را بپوشاند و اگر کار نیکى از تو ببیند آن را بشمارد (و آشکار سازد) و اگر چیزى از او بخواهى به تو بدهد حتى اگر سکوت کنى (ولى نیازمند باشى) بدون مقدمه کمک کند و اگر مشکلى براى او پیش آید تو را ناراحت سازد»(2). (3)*****پی نوشت:(1). کافى، ج 2، ص 169، ح 2.(2). بحارالانوار، ج 44، ص 138، ح 6.(3). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه را زمخشرى در ربیع الابرار و آمدى در غررالحکم آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 174). این کلام شریف در منابع دیگرى از اهل سنت از على(علیه السلام) با مختصر تفاوت یا اضافاتى نقل شده از جمله حلوانى (متوفاى قرن پنجم) در نزهة الناظر (ص 110) و زرندى حنفى (متوفاى 750) در نظم درر السمطین (ص 160) آورده اند و تفاوت متن روایت نشان مى دهد آن را از منبع دیگرى جز نهج البلاغه اخذ کرده اند.
امام (ع) فرمود: «حَسَدُ الصَّدِيقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ»:دوستى خالص مستلزم آن است كه انسان آنچه براى خود مى خواهد، براى دوستش بخواهد و آنچه براى خود نمى پسندد براى دوستش نپسندد. امّا حسد با اين حالت منافات دارد، چون لازمه حسد، آن است كه خير و نيكى از محسود زوال پذيرد، پس دوستى حاسد در اين صورت ناقص و ناسالم است، و مقصود از «سقم» نيز همين است.
السابعة بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(207) و قال عليه السّلام: حسد الصّديق من سقم المودّة. (79172- 79165)
المعنى:الصّديق السّليم من يرى نفع الصّديق نفعه، و ضرّه ضرّه، و نعمته نعمته، و على هذا المنوال، و هو الّذى قال عليّ عليه السّلام لابنه الحسن: يا بنىّ ابذل نفسك و مالك
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 289
لصديقك، فاذا كان الصديق بتلك المنزلة من صديقه فلا معنى لأن يحسده، لأنّ الحسد تمنّى زوال نعمة المحسود، فاذا ظهر الحسد ممّن يدّعى الصداقة و الودّ يدلّ على خلل في صداقته و مودّته، و كذب في دعواه.الترجمة:فرمود: حسد بردن بر دوست، از نادرستى در مهر اوست.حسد بر دوست گر گرديد پيدا شود بيمارى مهرش هويدا
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص20
حسد الصديق من سقم المودة. «رشك بردن دوست از سستى و بيمارى دوستى است.»
يعنى هرگاه دوست تو بر نعمتى كه به او ارزانى مى دارى رشك برد، دوستى او نسبت به تو، دوستى درستى نيست كه دوست واقعى كسى است كه همچون نفس تو باشد و آدمى به نفس خويش رشك نمى برد.
به حكيمى گفته شد: دوست چيست؟ گفت: انسانى كه او توست و در عين حال او غير توست. و از ادعيه حكيمان يكى اين است كه خدايا بديهاى اشخاص مورد اعتماد را از من كفايت كن و مرا از مكر ورزيدن دوستان نگه دار.
شاعرى گفته است: «از دشمن خويش يك بيم داشته باش و از دوست خود هزار بيم، چه بسا كه دوست دگرگون شود و به زيان رساندن آشناتر باشد.»