مجموعه داستانهای رضوی (2) (+پوستر)

مجموعه داستانهای رضوی (2) (+پوستر)

۰۱ مرداد ۱۳۹۷ 0 اهل بیت علیهم السلام

داستانهای رضوی

* غذاخوردن امام با خدمتگزاران خود*


احمدبن ابی نصر بزتطی درباره مهمان نوازی امام می گوید: امام رضا (ع) برای من مرکبی فرستادند و من بر آن سوار شدم و به خدمت ایشان رفتم و تا شب هنگام در خدمت امام بودم آنگاه که امام می خواستند برخیزند به من فرمودند:«نمی بینم که شب بتوانی راهی مدینه شوی گفت:آری فدایت شوم فرمودند:«پس امشب را نزد ما بمان و سپیده دمان برو. پس به خدمتکار خود فرمودند:«رختخواب مرا برای او بگستران و روانداز مرا بر رویش بکش و بالش مرا زیر سرش بگذار( قرب الاسناد، حمیری،ص378)




داستانهای رضوی

*آداب مهمان نوازی*


یکی از اهالی بلخ نقل می کند روزی در خراسان خدمت امام رضا (ع) شرفیاب بودم که غذا آوردند به دستور امام غلامان و خدمتگزاران در یک سفره جمع شدند و خود ان حضرت هم مشغول غذاخوردن با آنها شدند . عرض کردم آیا بهتر نیست دستور فرمایید برای اینها سفره های جداگانه ای بیندازیم تا خودشان با هم غذا بخورند؟ امام در جوابم فرمودند: «این حرف ها را رها کن! خدیا ما یکی مادر ما یکی و پدر ما یکی است پاداش هر فردی نسبت به اعمال اوست.» (کافی، شیخ کلینی، ج4، ص220)




داستانهای رضوی

شستن دست و ظاهر شدن طلا


یکی از اصحاب می گوید در حضور حضرت بودم که پول بسیاری برای ایشان آوردند ولی ایشان خوشحال نشدند با خودم گفتم چنین پولی برایش می آورند و او نمی پذیرد امام فرمودند: ای غلام آفتابه ولگن را بیاور سپس روی تخت نشسته ودستشان را گرفتند و به غلام فرمودند:آب بریز راوی می گوید:«از میان انگشتان امام طلا درطشت می ریخت سپس حضرت رو به آن فرد کردند و فرمودند:کسی که چنین است به پولی که تو برایش اورده ای اعتنایی ندارد (کافی چ 1 ص491)




داستانهای رضوی

امام رضا (علیه السلام) و مرد حمامی


از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت شده حضرت رضا (ع) در شهر نیشابور به گونه ای وارد حمام شدند که کسی از حاضران متوجه ایشان نداند یکی از کسانی که حاضر بود و ایشان را نمی شناخت از ان حضرت خواست تا بر تنش کیسه بکشد. حضرت درخواست او را پذیرفتند و مشغول شدند. برخی که امام را می شناختند آن مرد را آگاه کردند و او شروع به عذرخواهی کرد یا این حال امام به او آرامش دادند و به دلاکی او ادامه دادند (آل ابی طالب، ابن شهر آشوب ج2،ص471)




داستانهای رضوی

تقسیم محبت


برقی از پدرش معمر بن خلاد روایت کرده است که هنگام غذاخوردن حضرت رضا (ع) قدحی می اوردند و نزدیک سفره ایشان می گذاشتند حضرت از بهترین و لذیذترین غذاهایی که برایشان اورده بود مقداری بر می داشتند و در ان قدح می گذاشتند و می فرمودندآن را به مستمندان بدهند. سپس می فرمودند: خدای عزوعجل می دانست که همه افراد قادر به آزاد کردن بنده نیستند از این رو اطعام فقرا را راهی برای رسیدن انان به بهشت قرار داد






داستانهای رضوی

گفت و گوی امام با آهو


درباره امامت امام رضا (ع) صحبت می کردیم که امام وارد شدند وقتی امام خارج شدند من و دوستم دنبال ان حضرت رفتیم چون زیدی مذهب بودیم ایشان معتقد نبودیم در بیایان ناگهان یک دسته آهو رسیدند امام به یک بره آهو اشاره کردند. اهو پیش امد و در مقابل حضرت ایستاد امام دست بر سر ان آهو کشیدند اهو به اضطراب افتاد که برگردد. امام چیزی به آهو گفتند و ما نفهمیدیم چگونه آرام گرفت سپس به من گفتند آیا باز هم ایمان نمی اوری آنگاه به آهو فرمودند برو اشک از چشمهای آهو جاری شد و خود را به حضرت رضا کشید و رفت امام فرمودند: آهو گفت: وقتی مرا صدا زدید امیدوار شدم که می خواهید از گوشت من بخورید همین که دستور به بازگشت من دادید غمگین شدم که این افتخار نصیبم نشد(بحارالانوار،ج49،ص54)






منبع: مجموعه پوستری کرامت خورشید کاری از آستان قدس رضوی

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث