شعر درعزای امام حسن (علیه السلام)
۱۷ آذر ۱۳۹۳ 0اى دل خون شده! ايّام عزاى حسنست
كز ثرى تا به ثريّا، همه بيتُ الحزنست
پيرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك
كز غمش چاك، مَلك را به فلك پيرهنست
قسمت آل عبا، اى فلك از گردش تو
گوييا درد و غم و رنج و بلا و محنست
بشكنى گوهر دندان نبى گاه به سنگ
گاه بر بازوى حيدر ز جفايت رسنست
گه بوَد خنجر خونخوار تو، بر حلق حسين
گه ز تو، سوده الماس به كام حسنست
خاطرم از الم اين يك، دارُ الالمست
سينه ام از حَزَن آن يك، بيتُ الحزَنست
یكى از زهر جگرخايش، صد پاره جگر!
يكى از خنجر خونخوارش صد چاك، تنست
عرش، از بوىِ يكى پر بوَد از نافه چين
خاك، از خونِ يكى پر ز عقيق يمنست
هر كه گويد چو (طرب) مرثيه آل عبا
به يقين جنّت فردوس، مر او را وطن است
شاعر: (ميرزا ابو القاسم محمّد نصير اصفهانى (طرب))
منبع: گنجينه نور-مدائح و مراثى خمسه طيبه ،ص:646