شرح دعای عهد (قسمت اول)
۱۰ خرداد ۱۳۹۴ 0«دعای عهد»، در زمره ادعیه منقول از حضرت صادق علیه السلام است که به حراست از آن و ذکر مدامش در عصر غیبت تاکید بسیار شده است.
از این پس، شرح «دعای عهد» تالیف، عالم جلیل، میرزا محمد بن حسن بن ملاعلی هرندی را که به سال 1287 ه . ق به پایان رسیده و توسط برادر محترم جناب آقای «حسین درگاهی » تصحیح شده تقدیم می داریم.
این اثر را برادر محترم آقای مختارپور، مدیر محترم انتشارات «اهل قلم » در اختیار نشریه موعود گذاردند که بدینوسیله ضمن تشکر از خداوند بزرگ موفقیت و سلامتی ایشان را خواستاریم.
بسم الله الرحم الرحیم الحمدلله رب العالمین. والصلوة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین المعصومین. و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الیوم الی یوم الدین.
اما بعد:
این شرح دعاء عهدنامه حضرت صاحب العصر والزمان و خلیفة الرحمن و قاطع البرهان و اامام الانس والجان حضرت حجة الله علی الخلائق اجمعین و بقیة الله فی الارضین امام العصر و صاحب الامر (عج) است که این حقیر بی بضاعت محمد ذراع (3) ، حسب المقدور، بدون رجوع به کتب لغت و اخبار، به فارسی، به طریق اختصار، نوشتم که شاید اهل اعتبار از ابرار و اخیار، بعد از اطلاع به آن، حقیر را به دعا یا استغفاری، یاد نمایند; و بدانند که این حقیر در چه مقام از مقامات معرفت امام زمان (عج) می باشم.
پس می گوییم و - بالله توفیق - که مرحوم مجلسی - طاب الله ثراه - در «زادالمعاد» می فرماید: و به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که: هر که چهل صباح این عهد را بخواند، از یاوران قائم ما باشد. و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد، و حق تعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند; و آن عهد این است:
اللهم رب النورالعظیم؛ خداوندا! ای پروردگار نور بزرگ!
مراد از «نور بزرگ »; یا نور حضرت خاتم الاانبیاء، محمد بن عبدالله (ص) است; زیرا که بزرگتر از آن حضرت در جمیع خلایق اولین و آخرین نیست. (4) یاءء مراد; نور عرش است، زیرا که در عالم اجسام و اجرام علوی و سفلی بزرگتر از آن نیست. (5) یا مراد مطلق نور عظیم خداوند است در عالم باطن از هر چه باشد، و از هر که باشد. (6)
لکن انسب به این دعا; تفسیر آن است به نور حضرت امام زمان (عج) که در این اعصار غیبت، احاطه به جمیع انوار ماسوی الله، از عالم ایجاد دارد. زیرا که آن حضرت در این زمان واسطه فیما بین خدا و جمیع خلق است. و جمیع فیوض، از نور اصل وجود گرفته تا هرچه متفرع بر آن شود، به توسط آن حضرت به جمیع خلق می رسد. (7) پس در عالم ایجاد، در این ازمنه، بزرگتر از آن حضرت نیست. و خداوند را که در ابتداء این دعا، به پروردگار بودن، برای این نور می خوانند، یحتمل به جهت اشاره به آن است که امر آن بزرگوار به دست تو است، که می توانی عهد ما و بیعت ما و صلوات ما را به او برسانی. و چون ما را آرزوی خدمت اوست، می تواند که ظهور موفورالسرور او را برای ما نزدیک فرمایی. یا با وجود غیبت او ما را از فیوض او محروم نداری. و هر روز و هر شب بلکه هر ساعت و دقیقه افاضات بی نهایه او را درباره علوم دینیه و غیرها به ما برسانی.
و رب; اگرچه از ماده تربیت نیست زیرا که آن مضاعف و این ناقص است، ولکن «رب » را به معنی تربیت کننده هم معنی کرده اند. و بنابراین چون تربیت از ماده «ربوة »، است و آن به معنی نمو و علو است، لهذا مراد به تربیت «نور عظیم »، البته زیادتی روشنی او و علو او است یوما فیوما، که ناشی می شود از زیادتی فیوض و علوم خداوندی. چنانکه در اخبار وارد شده که خداوند در هر شب جمعه و روز جمعه علوم ائمه دین را زیاد می فرماید، به حدی که حد و حصر ندارد و انتهایی در آن متصور نیست. (8) یا آنکه مراد به تربیت آن، شهرت دادن آن و ظاهر ساختن کمال آن است برای خلق، در هر وقت، زیاده بر سابق آن.
و علی ای حال، شبهه ای نیست که خداوند از راه رحمت و لطف و عنایات خاصه بی حد و انتها، در هر وقت و هر ساعت و دقیقه، و هر آن و لمحه، باید در هر باب، فیوض خود را از امام زمان باز ندارد. (9) زیرا که امام مستعد فیوضات بی نهایه او است. (10) و مراتب آن را نهایتی نیست. چنانکه واضح است.
پس معنی ربوبیت او و تربیت او «نور عظیم » را، همین خواهد بود. زیرا که سوای این را، حاصلی و ثمره ای نخواهد بود. و این عام است جمیع وجوه را; از ظاهر و باطن، و علانیه و سر، و فی نفسه و بالنسبه به مردم، و غیر این ها از سایر وجوه و اعتبارات لاتعد و لاتحصی.
و از این جهت است که ثمره این دعا عاید به خود شخص هم می شود. زیرا که او هم تابع امام و مستفیض از فیوض بلانهایه او هست. لکن به شرطی که توجه و اقبال داشته باشد. والا قابل نخواهد بود و به هر قدر که ناقابل باشد از فیوض الهی و فیوض امام محروم خواهد ماند. چنانکه بدیهی است. و چون نور خداوند را لامحاله محل و مظهری است و آن محل و مظهر، اقرب امکنه است نسبت به آن، و سابقا اشاره شد که یکی از معانی «نور عظیم » نور عرش است که عظیم است و بعد از آن، اعظم از کرسی چیزی نیست، لهذا بعد از فقره مذکوره می گویی:
پی نوشت ها:
1. باع: اندازه از سر انگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ وقتی که دستها را افقی به طرفین بلندکند.
2.فتور:سستی، کندی.
3. ذراع: دست انسان از آرنج تا سرانگشتان، ساعد.
4. حاج شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ذیل ماده «نور» صفحه 615، و بحارالانوار جلد23 صفحه 306، روایت 3، به نقل از «التوحید» و «معانی الاخبار»، تفسیر آیه نور: قلت: مقل نوره قال لی: محمد (ص)، قلت: کمشکاة قال: صدر محمد ( (ص) ، قلت: فیها مصباح قال: فیه نورالعلم، یعنی النبوة.
5 . سفینة البحار، ج 2/174- 175، ذیل عرش، بحارالانوار 58/28، ح 37 به نقل از احتجاج طبرسی، و نیز صفحه 33 روایت 53 به نقل از تفسیر العسکری (ع) روایات در موضوع عظمت عرش و فضل آن بر کرسی، فراوان است.
6. بحارالانوار23/306 ح 2: عن الفضیل بن یسار قال: قلت لابی عبدالله الصادق (ع): الله نورالسموات والارض؟ قال: کذالک الله عز و جل.
7. بحارالانوار 24/51 ح 2 و3، به نقل از تفسیر قمی: «نحن والله نعمة الله التی انعم بها علی عباده و بنا فاز من فاز.» و همین مضمون از امیرالمؤمنین (ع) در بحارالانوار 24/55 ح 18 به نقل از تفسیر عیاشی روایت شده است.
همچنین در ذیل آیه 20 سوره لقمان «نعمت باطنی » به امام غایب (ع) تفسیر شده است. ر. ک: بحارالانوار 24/54، ح 17.
8 . ر. ک، بحارالانوار ج 26، باب 3. و به عنوان نمونه روایت 7 در صفحه 89 در همان باب به نقل از بصائرالدرجات به قرار زیر است:
عن ابی عبدالله (ع) قال: ان لنا فی کل لیلة جمعة و فدة الی ربنا: فلا ننزل الا بعلم مستطرف.
9.- همان/ 1، روایت 15:
عن ابی بصیر، قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: انا لنزاد فی اللیل والنهار. و لو لم نزد لنفد ما عندنا.
10. مستعد فیوضات بودن موجب نمی شود که خداوند مجبور به افاضه فیض شود. و خداوند سبحان در همه حال مختار است.
منبع: مجله: موعودخرداد و تیرماه 1376، شماره3، نقل از سایت حوزه