شرح دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان از جواد محدثی
۲۳ خرداد ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع
أَللّـهُمَّ قَوِّنى فيهِ عَلى اِقامَةِ أَمْرِكَ وَ أَذِقْـنى فـيهِ حَــلاوَةَ ذِكْـرِكَ
وَ أَوْزِعْنى فيهِ لاَِدآءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ وَاحْفَـظْنى فيهِ بِحِفْـظِكَ وَ سِتْرِكَ يـا أَبْصَـرَ النّـاظِـرينَ .
فرازهای این دعا عبارت است از:
اقامه امر خدا
«عبد» و «اطاعت»، قرين همند و بنده خدا بودن، گوش به فرمان بودن را مى طلبد.
فرمان خدا، اجرا مى خواهد و اجراى «فرمان»، «نيرو» لازم دارد. هم قوّت بدنى و هم قدرت فكرى و هم تصميم و اراده جدّى، تا سخن خدا در روى زمين حاكم شود و فرمان حق، برزمين نماند.
روزه گرفتن، خود يكى از اين فرمان هاست و خداوند فرمان داده كه «بنده»، براى «آزاد» شدن از بند عادت و روزمرّگى، برنامه خاصّى را در اين ماه خودسازى به اجرا درآورد.
روزه گرفتن، هم توانِ بدنى و استطاعت و بنيه لازم دارد، و هم قوّت اراده، و تصميمى استوار و محكم.
در حديث امام صادق عليه السلام است كه:
هرگز بدنى از آنچه كه نيّت بر آن استوار شده، ضعيف نمى شود: «لايَضْعُفُ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيهِ النِّيَّةُ».
و اگر روزه گرفتن در رمضان، آسان به نظر مى آيد و تحمّل تشنگى و گرسنگى بيش از مواقع ديگر ممكن است، يك مقدار هم به خاطر همين تصميم و اراده است.
خداوند قدرت و قوّتمان دهد تا به آنچه كه «امر» كرده، عمل كنيم و در راه «اقامه» آن، كوشا باشيم. آنچه مهمّ است، برپائى اوامر خداست.
امر خداوند به چيست؟ به نماز و روزه، به جهاد و حجّ، به امر به معروف و نهى از منكر، به ايثار و مواسات، به دشمن ستيزى و دوست نوازى، به قسط و عدل و برابرى در برابر قانون، به اجراى حدود الهى در جامعه و به جلوگيرى از فساد و فحشا و منكرات.
بايد اينها در جامعه اسلامى «پياده» و «اجرا» و «اقامه» شود و فرمان الهى در تمام زواياى زندگى، در تمام ادارات و وزارتخانه ها، نهادها و ارگانها، مؤسسه ها و شركت ها، خانه ها و مدارس، بازارها و بيمارستانها و دانشگاهها و... حاكم گردد. در اين صورت است كه امر خدا، اقامه گشته است و اين كار، نيرو و قدرت اجرايى فردى و حكومتى مى خواهد.
شيرينى ياد خدا
ياد خدا كردن، لذّت و حلاوتى دارد، امّا براى كسى كه به گنج «معرفت»، دست يافته باشد. «ذكر» بى معرفت، جز تكرار كلماتى بر زبان نيست و اگر كسى خدا را شناخت، به او عشق مى ورزد و دمادم از او ياد مى كند.
شناخت، محبت آور است، و محبت و عشق، عاشق و دوستدار را به نام و ياد محبوب، مأنوس و دلگرم مى كند. كسى را كه خدا بر دل او تجلّى كند و نور حق بر قلبش بتابد، به جهانى وسيع و نورانى چشم مى گشايد.
پرتو ياد خدا گر دهد آرايش دل
بگذرد عمر تو در سايه آسايش دل
ثروت و مال نبخشد به دل آرام و قرار
كه از آن زاد پريشانى و آلايش دل
هست تنها به خداوند قسم، ياد خداى
مايه رحمت و آرامش و آسايش دل[1]
و اين سخن قرآن است كه:
«ألا بِذِكرِاللّه ِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»،[2]
آرامش دلها در سايه ياد خداست.
مگرنه اينكه عاشق، از شنيدن نام معشوق، لذّت مى برد، مگرنه اينكه دوستدار، با ياد دوست، خوش است و در هر چيز، جمال رخ يار را مى بيند، و به هرجا كه مى نگرد... كوه و در و دشت، نشان از «او» مى بيند؟
طبيعى است كه بنده خالص خداوند هم، از ياد خدا و ذكر حق، لذّتى مى برد كه با لذّت هاى ديگر قابل مقايسه نيست.
خواجه عبداللّه انصارى گويد:
الهى... غمها، با ياد تو، سرور است
و شادى ها، بى ياد تو غرور است
نيز مى گويد:
مست توام، از جرعه و جام آزادم
مرغ توام، از دانه و دام آزادم
مقصود من از كعبه و بتخانه تويى
ورنه من از اين هر دو مقام آزادم
شكر نعمت
شكر، گام دوّمى است، كه قدم اوّل آن، شناخت نعمت است.
شكر، بر نعمت است و تا نعمت را نشناسى، شكر كردن از دل، بر زبان نخواهد آمد.
ما، غرق نعمتيم. نعمت سلامتى و عافيت، نعمت خرد و انديشه، نعمت ايمان و اسلام و محبت اهل بيت، نعمت آزادى از ستم و طواغيت و برخوردارى از فرهنگ شهادت طلبى، نعمت جمهورى اسلامى و استقلال،
نعمت رهبرى و ولايت فقيه،
و... هزاران نعمتِ آشكار و نهان.
به فرموده خدا: «اگر بخواهيد نعمتهاى خداوند را بشماريد، نخواهيد توانست»[3]
پس، شكر نعمتها هم آنگونه كه شايد و بايد، در توان و قدرت ما نيست. سعدى گفته است:
از دست و زبان كه برآيد
كز عهده شكرش به در آيد؟
ما، در نفس نفس مان، مديون خداييم و به قول سعدى، در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى واجب...
در گلستان خوانده ايد كه:
«هيچ وقت از درد و مصيبتى نناليده بودم، تا اينكه موقعى كفش نداشتم، پا برهنه بودم. زارى وشكوه كردم.
به مسجدى رفتم. ديدم كسى پاندارد.
گفتم: شكر، كه من اگر كفش ندارم، پا دارم...».
بايد توفيق شكرگزارى نعمت ها را هم از خدا بخواهيم، كه اگر قدرتى برشكر بيابيم، اين هم نعمتى است از خدا و بر همين هم شكرى ديگر لازم است.
بايد در اقرار و اعترافمان، زبان به ياد نعمتها بگشائيم: «شكر لفظى»، و در عمل، از نعمتهاى خدا، آنگونه كه خواسته اوست، استفاده كرده و هر نعمت را در جاى خودش مورد استفاده قرار دهيم: «شكر عملى»، و شكر عملى مهمتر از شكر لفظى است.
در پناه رعايتِ « اللّه »
در فراز پايانى دعاى امروز، از خدايى كه بصيرترين و بيناترين بينندگان است خواسته ايم كه با حفظ و پوشش خود، ما را نگهبان باشد و عيب ما را از پرده برون نيفكند.
«الـهى...
مكُش اين چراغ افروخته را،
و مران اين بنده آموخته را،
و مسوز اين دل سوخته را،
و مدر اين پرده دوخته را...».
[1] ـ محمد حسين بهجتى شفق.
[2] ـ رعد، آيه 28.
[3] ـ ابراهيم، آيه 34.
منبع : سيناي نياز ؛ جواد محدثي