شرح دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان از جواد محدثی
۲۴ خرداد ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع
أَللّـهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فـيهِ الاِْحْسـانَ وَ كَرِّهْ اِلَىَّ فيهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ
وَ حَرِّمْ عَلَىَّ فيهِ السَّخَطَ وَ النّيرانَ بِعَـوْنِكَ يا غِـياثَ الْمُسْتَغيـثينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
عشق به «احسان» و نفرت از «عصيان»
نيكى و بدى، هر دو از انسان سر مى زند و «احسان» و «عصيان» كار انسانهاى نيك و بد است.
پرداختن به احسان و اجتناب از عصيان، وقتى ارزش دارد كه به صورت يك ملكه و خصلت ذاتى و سجيّه اخلاقى درآيد، نه مقطعى و نه لحظه اى. و اين در صورتى است كه ريشه در قلب انسان داشته باشد.
عشق به نيكى و نفرت از زشتى و گناه، در دل انسان باشد. بايد انگيزه ها درونى و قلبى شود. احسان، بايد «محبوب» انسان شود و فسق و عصيان، «منفور».
علاقه و عشق به چيزى، انسان را نستوه مى كند. اگر نيكى، محبوب ما شود، ديگر نيازى به تحريك و انگيزش خارجى نيست، احتياجى به ايجاد انگيزه نيست. خود آن حبّ و علاقه، ما را به طرف احسان مى كشد. طورى كه اگر نيكى نكنيم، ناراحتيم. عشق به يك عمل نمى گذارد انسان از آن خسته شود. مهمّ آن است كه به اين «مرحله» برسيم. در اين صورت، سرزدن «حسنات» از ما، مؤنه و زحمتى ندارد.
عمل صالح و احسان، ثمره اى است كه از درخت «حبّ» مى رويد و «حبّ احسان» بذرى است كه تلاش دائمى در جهت «نيكوكارى» را مى روياند.
«فسق» و حريم گناه
فسق، در لغت، بمعناى بيرون آمدن هسته از پوسته و قشر است.
وقتى هسته اى را بكارند، پس از مدّتى كه پوسته ظاهرى اش پاره و شكافته شود و جوانه بزند، اين را «فسق» گويند.
امّا كاربرد فسق در مورد گناهان به اين معنى است كه مسلمان خداشناس، در حريمى از مقرّرات و «بايد»ها و «نبايد»ها به سر مى برد و قوانينى بر زندگى و رفتار مؤمن حاكم است. اين دستورها و قوانين، همچون پوسته اى او را محدود مى كند، در حصارى محكم نگه داشته است. فرمان ها و نهى هاى الهى، يك حفاظ براى انسان است.
مرزهاى حفاظتى و دايره هاى كنترل است.
آن كس كه گناه مى كند، پا را از اين دايره بيرون گذاشته است.
معصيت، چه به صورت ترك فرمان، يا ارتكاب يك نهى، خروج از محدوده مجاز و ورود به قلمروِ «ورود ممنوع» است، نوعى دريدن پرده حفاظتى و ترك حريم و هتك قانون و قدم گذاشتن در منطقه خطر است.
اين است كه به گنهكارى كه به حريم قانون تجاوز مى كند و عصيان از او سر مى زند، «فاسق» گفته مى شود و به اين تعدّى، «فِسق».
مطلوب آن است كه گناه و عصيان و فسق، در نظر انسان «قبيح» و «مكروه» و «منفور» باشد و طبع سالم آدمى، آن را نپذيرد.
اگر به اين مرحله رسيديم كه واقعاً نافرمانى و فسوق و معصيت را «زشت» دانستيم، بسيارى از مسائل حلّ است و نيازى به بسيارى از كنترل ها نيست. يك مأمور باطنى و نيروى قلبى، پيوسته ما را از ورود در «منطقه ممنوعه» گناه، باز مى دارد و از طرف ديگر نيروى «احسان طلبى» و عشق به نيكى بطور مداوم، مشوّقى براى پرداختن به حسنات و صالحات است.
ربط خشم خدا با آتش دوزخ
فرازهاى دعاى امروز در ارتباط با يكديگر است.
عشق به احسان، بطور طبيعى نفرت از گناه را هم به همراه دارد.
زشت دانستن فسوق و عصيان، انسان را از افتادن در سخط و خشم الهى باز خواهد داشت.
مصونيت از غضب پروردگار، بيمه عذاب دوزخ است. چرا كه ارتكاب نافرمانى و فسق، خداوند را به خشم مى آورد و كسى كه مورد غضب و نفرت الهى قرار گرفت، بايد در انتظار «آتش» باشد. قرآن كريم، از جمله كسانى را كه مشمول عذاب الهى و شعله هاى آتش فروزان مى داند، عبارتند از: شقاوتمندانى كه تكذيب كننده حقايق و پشت پازننده به مكتب انبيا و دعوت هاى آنانند. پروردگار هم از مكذّبين ناخشنود است و برايشان، جهنّم را مهيّا كرده است.
پس گناهان، هيزم آتشى اند كه خودمان برافروزنده آنيم و ما در آتشى كه خودمان با گناهان، برافروخته ايم، خواهيم سوخت.
چاره در ترك گناه است. و راه، اطاعت پروردگار و عبوديّت اوست.
مددخواهى از خدا
باز هم در پايان دعا، دست نياز به طرف پروردگار گرفته ايم و خود را نيازمند يارى و كمك او مى دانيم تا:
عشق به احسان پيدا كنيم، و نفرت از فسق و نافرمانى داشته باشيم.
از سخط خداوند و آتش دوزخ در امان باشيم،
خدايى كه فريادرس محرومان و پناه درماندگان و اميد نااميدان است. اهل استغاثه را پناه مى دهد و دادخواهان و يارى طلبان را، پاسخ مى دهد و يارى مى كند.
اميد آنكه لطفش دستمان گيرد و كيمياى نظرش، مسِ وجودمان را طلا كند.
منبع : سيناي نياز ؛ جواد محدثي