داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبر(ص)(4)
۲۸ مهر ۱۳۹۴ 0
هر وقت حضرت سيدالشهداء (ع ) بر پيامبر اكرم (ص ) داخل مى شدند حضرت او را به خود مى چسباندند و سپس به حضرت اميرالمومنين على (ع ) مى فرمودند:
او را بگير و بعد او را مى بوسيدند و گريه مى كردند.
امام حسين (ع ) مى فرمود: اى پدر چرا گريه مى كنى ؟
حضرت رسول (ص ) فرمود: فرزندم جاهاى شمشير را بوسيدم و گريه ام گرفت .
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: اى پدر من كشته خواهم شد؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى به خدا قسم تو و پدرت و برادرت همگى كشته خواهيد شد.
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: پدر، قبور ما از هم متفرق و پراكنده مى باشد؟
حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى پسرم .
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: از امت شما چه كسانى به زيارت ما ميآيند؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زيارت نخواهد نمود مگر راست گويان امت من .(1)
آمده ام بقتلگه بابا عزا بپا كنم
درد دل از براى تو زجور اشقيا كنم
بابا نگر حزينه ام من دخترت سكينه ام
آوردى از مدينه ام بى تو سفر چرا كنم
بابا گلى گم كرده ام چون اصغر شيرين زبان
ميگردم اندر كشتگان شايد گلم پيدا كنم
هم سفرم شمروسنان گريه كنم بر تو چنان
سيلى خورم ز دشمنان چه ناله و نوا كنم
خيز و به بين كه من شدم عازم كوفه خراب
بگو چسان در اين سفربى تو دلم رضا كنم
خيز وزخاك و خون شها مرا بدامنت نشان
اگر كه شب رسد پدر دامن كه ماءوى كنم
نه طاقتى ترا بود ز زخمهاى دشمنان
نه مرحمى مرا بود گذارم و دوا كنم
1- ترجمه كامل الزيارات ، 215
منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، تالیف علی میر خلف زاده