ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم)، ج 2، صفحه 715-712
***
قوله عليه السلام: «الّذى ابتدع الخلق على غير مثال ...»
قبله اين عبارت امام (ع) اشاره به اين است كه صنايع انسانى پس از صورتبندى مصنوع در قوّه خيال ساخته مى شود. بلكه كارهاى انسانى چه صنعت و چه غير صنعت تحقّق خارجى نمى يابد، مگر پس از آن كه كيفيّت و چگونگى آن در ذهن تصوّر شود. و اين تصوّرات گاهى از مدلها و اختراع بر صفحه ذهن جلوه مى نمايد، چنان كه بر ذهن بسيارى از افراد با هوش صورت و شكلى كه سابقه قبلى نداشته، افاضه مى شود و سپس مطابق اين صورت ذهنى عينيّت خارجى مى يابد. امّا، صنع خداوند در مورد جهان و اجزاى آن مبرّاست كه به يكى از دو صورت فوق تحقّق پذيرد.
1- چرا صنع خداوند مترتّب بر صورت خيالى نيست به دليل اين كه هيچ چيز قبل از خداوند وجود نداشته و هيچ صنعتى بر صنعت خداوند تقدّم ندارد تا حق تعالى به مشابهت آن صنعت، صنع خود را ايجاد كرده، و از غير پيروى كرده باشد.
2- چرا صنع خداوند مانند اختراع مخترعين نباشد تحقيق نشان داده است، انجام دهنده كارى را در صورتى مخترع مى گويند، كه مطابق شكل و هيأت ذهنى خود، شيئى را ايجاد كند، شكل و هيأت از پديده هايى به دست مى آيد كه صانع اول با عظمت و جلال خود ايجاد كرده باشد، پس در حقيقت او فاعلى است كه بدون مدل و الگوى سابقى اشيا را تصوير مى كند و در اندازه گيرى اشيا از ديگرى پيروى نمى كند.
با تحقيق فوق روشن شد كه صنع خداوند سبحانه و تعالى چنين نيست كه از روى صورتى مطابق عينيت خارجى كه قبلا وجود داشته است، ساخته شود پس خداوند اشيا را ابداع و اختراع كرده است و از تمثيل و تشبيه و اندازه گيرى و مطابقت با شيئى كه فرضا وجود داشته باشد به دور است (چون صنعى قبل از صنع خداوند نيست تا الگوى صنع خداوند قرار گيرد)
***
قوله عليه السلام: «و أرانا من ملكوت قدرته الى قوله معرفته»
مقصود از ملكوت قدرت خداوند در عبارت فوق، ملك و پادشاهى اوست. امام (ع) ملكوت را به قدرت نسبت داده، به اين لحاظ است كه قدرت وى مبدأ تمام هستى است. و به اين دليل منشأ مالكيّت نيز هست.
منظور از آثار حكمت خداوند، افعال و احكامى است كه از جانب حق تعالى صدور يافته و هر ناقصى در برابر كمال او منقاد و تسليم است.
امام (ع) لفظ «نطق» را براى زبان حال آثار حق تعالى كه روشنگر حكمت اوست استعاره به كار برده است. آثار حكمت خداوند همان نظامى است كه در استحكام و ترتيب شگفت آور است.
وجه شباهت ميان نطق و زبان منصوعات خداوند، روشنگرى و توضيح و بيان مى باشد. (يعنى چنان كه سخن گفتن مطلبى را روشن مى سازد، مصنوعات خداوندى بزبان حال معرّف صانع و سازنده خود است).
كلمه «اعتراف»، در جمله امام (ع) بر «عجائب» عطف شده و «إلى ان» جار و مجرور و متعلّق به حاجت است و كلمه «ما» در عبارت «ما دلّنا» مفعول دوّم «فعل ارانا» است.
با توجّه به جنبه هاى ادبى و شناخت موقعيّت كلمات در عبارت امام (ع) معناى سخن اين است: خداوند اعتراف و اقرار خلق را، به دليل نيازشان به وى به ما نمايانده است كه قدرتش آنها را در وجود حفظ كرده و بر پا داشته، چنان كه آسمانها و زمين را نگاهدارى كرده تا از جايگاه خود ساقط نگردند. (بنا بر اين) ضرورت نياز و اتكاى جهان به قدرت خداوند چيزى است كه ما را به معرفت و شناخت حق راهنمايى مى كند.
جمله «على معرفته» جار و مجرور و متعلق به فعل «دلّنا» است، يعنى آنچه ما را بر معرفت و شناخت حق راهنمايى كند، بضرورت دليلى بر وجود او خواهد بود.
***
قوله عليه السلام: «و ظهرت فى البدائع الى قوله قائمة»
در متن عبارت فوق لفظ «أعلام» استعاره به كار رفته است. تا بر استوارى و اتقان فعل صانع از روى حكمت دلالت كند.
بايد دانست تمام آنچه از آثار حكمت خداوند آشكار شده، ناطق به ربوبيت و كمال الوهيّت اوست (با اين تفاوت كه) بعضى به زبان حال و قال هر دو ناطقند، مانند انسان، و بعضى مانند جمادات و نباتات چون عقل و زبان ندارند، صرفا به زبان حال گوياى الوهيت و ربوبيت حضرت حق مى باشند.
ضمير مضاف اليه در جمله «فحجّته» محتمل است كه به كلمه «اللّه» باز گردد. معنى چنين خواهد بود كه حجّت خدا بر نظم و تدبير جهان ناطق است.
احتمال ديگر اين كه به «خلقا صامتا» باز گردد، در اين صورت مفهوم كلام اين است. آفريدگان ساكت و خاموش گوياى نظم و تدبير جهان هستند.
آنچه در اينجا تذكّر آن لازم است آن است كه سالكان طريق حق، در شنيدن اين نطق از آثار خداوند و مشاهده مصنوعات وى درجات و منازل متفاوتى دارند. ما به اين حقيقت بارها اشاره كرده و توجّه داده ايم.