پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 4، ص: 77-67
همه چيز از اراده او سرچشمه مى گيرد!
در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) بار ديگر به جهان آفرينش و تدبير الهى در خلقت و نظم و ادامه آن باز مى گردد و از اين نظم و تدبير به عنوان آينه اى براى
نشان دادن جلال و جمال پروردگار بهره مى گيرد. مى فرمايد: «آنچه آفريده به درستى اندازه گيرى نموده است و به خوبى تدبير کرده و در مسير خودش قرار داده است». (قَدَّرَ مَاخَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِيرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ، وَوَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ).
به اين ترتيب، مراحل سه گانه «تقدير» و «تدبير» و «توجيه» را بيان فرموده است. «تقدير» مقام اندازه گيرى خلقت موجودات است و «تدبير» به راه انداختن آنها در مسير تعيين شده است و «توجيه» فراهم ساختن اسباب حرکت در اين مسير براى رسيدن به مقصد نهايى است وتمام اين مراحل طبق حساب دقيق و برنامه منظّمى است، به گونه اى که در همه جهان هستى هيچ موجودى نه در آغاز آفرينش و نه در مسير حرکت خود به سوى هدف، بى برنامه نيست.
به همين جهت بلافاصله مى افزايد: «هيچ موجودى از حدّ و منزلت خود تجاوز نکرده و قبل از رسيدن به هدف کوتاهى ننموده است، و به هنگامى که به آن فرمان داده شد که مطابق اراده پروردگار حرکت کند، سرپيچى ننمود; چگونه ممکن است سرپيچى کند، حال آن که همه چيز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!». (فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الإِنْتِهاءِ إِلى غَايَتِهِ، وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَکَيْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الاُْمُورُ عَنْ مَشِيئَتِهِ؟).
در حقيقت اين سخن، اشاره به آن است که تصوّر نشود حرکات موجودات زمينى و آسمانى و پيمودن مراحل وجود در جهان گياهان و حيوانات و انسان و کواکب آسمان بى حساب است. همه درحرکات خود سر بر فرمان او دارند و برنامه اى را که از پيش براى آنها تعيين کرده، اجرا مى کنند و هيچ تخلّفى از برنامه هاى تعيين شده ندارند و به اين ترتيب، جهان هستى مجموعه اى است از نظم دقيق و حرکات و جريان هاى برنامه ريزى شده.
در آيات قرآن مجيد نيز، به اين مراتب و مراحل سه گانه اشاره شده است. در سوره يس آيات 38 تا 40 مى فرمايد: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِکَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ * لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِى لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ و َلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِى فَلک يَسْبَحُونَ; و خورشيد که پيوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است، (آيتى ديگر از آيات خدا است) اين تقدير و اندازه گيرى خداوند قادر دانا است. و براى ماه منزلگاه هايى قرار داديم (هنگامى که اين منازل را طى کرد) سرانجام به صورت شاخه کهنه قوسى شکل و زرد رنگ خرما در مى آيد. نه خورشيد را سزاست که به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى مى گيرد و هر کدام در مسير خود شناورند».
آيات فراوان ديگرى نيز در قرآن است که به اين حقيقت اشاره مى کند.
در اينجا به دو نکته بايد توجّه داشت: نخست اين که، آنچه در جمله هاى بالا درباره امر و فرمان و پيروى موجودات از فرمان الهى آمده، همه اشاره به اوامر تکوينيّه الهى، يا به تعبيرى ديگر: اشاره به قوانينى است که خداوند براى جهان هستى تعيين کرده و همه موجودات را در چنبر اين قوانين قرار داده است به گونه اى که تخلّف از اين قوانين براى آنها غير ممکن است.
ديگر اين که، اين سخن هرگز به معناى مجبور بودن انسان در افعال خويش نيست! چرا که خداوند صفت اختيار و آزادى اراده را به عنوان يک قانون از قوانين عالم هستى براى انسان قرار داده است و هرگز انسان نمى تواند اين صفت را از خود سلب کند و به تعبير ديگر: آزادى او هم به فرمان خدا است.
***
راز و رمز آفرينش
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، به چگونگى آفرينش موجودات مى پردازد و مى فرمايد: «خداوند کسى است که موجودات مختلف را بدون نياز به تفکّر و انديشه اى که به دست آورده باشد، و بدون غريزه اى که در درون، نهان داشته باشد، و بى نياز از تجربه حوادث زمانهاى گذشته، و بدون کمک شريک و همتايى که او را در آفرينش موجودات شگفت انگيز يارى کرده باشد، آفريد».
(الْمُنْشِىءُ أَصْنَافَ الأَشْيَاءِ بِلاَ رَوِيَّةِ فِکْر آلَ إلَيْهَا، وَ لاَ قَرِيحةِ(1) غَرِيزَة أَضْمَرَ عَلَيهَا، و لا تَجْرِبَة أفادَهَا مِنْ حَوَادِثِ الدُّهُورِ، وَ لاَ شَرِيک أَعَانَهُ عَلَى ابْتِدَاعِ عَجَائِبِ الأُمورِ).
در واقع، مبدأ علم و دانش و آگاهى به حقايق براى ما انسان ها يکى از چهار چيز است: يا تفکّر و انديشه است، يا الهام هاى درونى است که غريزه ناميده مى شود. يا تجربه اى است که از تکرار کارى براى انسان حاصل مى شود و يا کمکى است از همفکر و همتايى از برون که با آگاهى هاى خود انسان را يارى مى دهد و بر انجام کار بديعى کمک مى کند.
از آنجا که خداوندِ عالَم، بر همه چيز آگاه و همه حقايق نزد او حاضر است و چيزى از دايره علم بى پايان او خارج نيست، در آفرينش خود هيچ گاه نيازى به اين امور چهارگانه ندارد. فکر و انديشه براى کسى سودمند است که معلوماتى دارد و مجهولاتى; و مى خواهد از معلومات به مجهولات پى برد و الهام غريزى، از آنِ کسانى است که حقيقتى از نظر آنها پنهان است و به يارى اين الهام آشکار مى شود.
تجربه و تکرار عمل براى پى بردن به نتيجه کارها، مربوط به کسى است که ازنتايج بى خبر است و کمک گرفتن از افکار ديگران مخصوص کسانى است که نارسايى و ناتوانى دارند; ولى آن ذات پاکى که از همه اين امور مبرّا است، چه نيازى به اينها دارد؟
اين تعبيرات در ضمن مى تواند، ما بندگان ناآگاه را براى پيدا کردن منابع شناخت و معرفت کمک کند و بدانيم از اين منابع چهارگانه، مى توانيم براى حلّ مشکلات کمک بگيريم، که سخت در زندگى به همه آنها نيازمنديم.
سپس امام(عليه السلام) به نکته ديگرى در همين مورد اشاره کرده، حاکميّت قوانين آفرينش را بر همه موجودات قطعى مى شمرد و همه را سر بر فرمانش معرّفى مى کند; مى فرمايد: «به اين ترتيب، آفرينش موجودات به فرمان او کامل شد، همه سر بر فرمانش نهادند، و دعوتش را (طبق قوانين تکوين) اجابت کردند، بى آن که در برابرش سستى کنند يا در اطاعت امرش درنگ نمايند». (فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ، وَ أَجَابَ إِلى دَعْوَتِهِ، لَم يَعْتَرِضْ دُونَهُ رَيْثُ(2) الْمُبْطِىءِ، وَ لاَ أَنَاةُ(3) الْمُتَلَکِّىءِ(4)).
اين موضوع، هم اشاره اى است به قدرت پروردگار و هم نظام متين و دقيق آفرينش، که همه موجودات از قوانين معيّنى پيروى مى کنند و سر بر فرمان آن هستند. نه بر اين قوانين پيشى مى گيرند و نه از آن عقب مى افتند. قرآن مجيد در اين باره مى گويد: «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَآءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلاَْرْضِ ائِتَيَا طَوْعاً أَوْکَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ; سپس به آفرينش آسمان پرداخت در حالى که به صورت دود بود به آن و به زمين دستور داد: به وجود آييد (و شکل گيريد) خواه از روى اطاعت و خواه اکراه، آنها گفتند ما از روى اطاعت مى آييم (و شکل مى گيريم)».(5)
اضافه بر اين، پيامى براى همه انسانها دارد، که هماهنگ با جهان آفرينش، پيرو قوانين الهى باشند; نه بر آن پيشى بگيرند و نه از آن عقب بمانند، تا به سر منزل مقصود برسند و سعادت را در آغوش گيرند.
در آخرين بخش از اين فراز، به پنج نکته درباره نظام آفرينش و اسرار جهان خلقت، اشاره مى کند که شايان دقّت و تأمّل است.
نخست مى فرمايد: «بدين گونه، موجودات را بى هيچ کژى برپا داشت». (فَأَقَامَ مِنَ الأَشْيَاءِ أَوَدَهَا)(6).
سپس مى افزايد: «و راهى را که بايد بپيمايند، معيّن فرمود». (وَ نَهَجَ حُدُودَهَا).
آنگاه مى گويد: «با قدرتش در ميان اشياى متضادّ، الفت ايجاد کرد». (وَ لاَءَمَ بِقُدْرَتِهِ بَيْنَ مُتَضَادِّهَا).
سپس مى فرمايد: «و آنها را که با يکديگر همگون بودند، پيوند داد». (وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنَها).
و سرانجام مى فرمايد: «و موجودات جهان را به انواع مختلف، از نظر حدود، اندازه ها، غرائز، و اَشکال و هيئت هاى گوناگون تقسيم نمود». (وَ فَرَّقَهَا أَجْنَاساً مُخْتَلِفَات فِي الْحُدُودِ وَ الأَقْدَارِ، وَالْغرَائِز وَ الْهَيْئَاتِ).
بدين ترتيب، نظام آفرينش از هر نظر کامل شد و با تنوّع و کثرتى که در انواع و اجناس آن است همه با هم، تحت يک برنامه و قانون واحد، انجام وظيفه مى کنند.
حتّى اشياى متضاد، با يکديگر همکارى دارند و از جمع ميان ضدّين نتايج عالى برمى خيزند! اشباه و نظاير به هم مى پيوندند و مجموعه کاملى را به وجود مى آورند و تنوّع عجيبى که در ميان موجودات از نظر حدود و اندازه ها و غرايز و هيئت ها وجود دارد، مجموعه بديع و شگفت انگيزى ايجاد کرده، که عالى ترين دليل بر قدرت خالق و علم بى پايان اوست.
جمعى از «مفسّران نهج البلاغه» «قرائِن» را در عبارت فوق به معناى نفوس آدمى گرفته اند، که خداوند آنها را با بدن ها که در ظاهر با هم متضادّند - يکى از عالم مادّه و ديگرى از عالم مجرّدات است - پيوند داده است.
گر چه يکى از معانى «قرينه» (که جمع آن قرائن است)، در لغت، «نفس انسانى» شمرده شده; ولى دليلى ندارد که جمله فوق را محدود به نفوس انسانى کنيم; بلکه هدف، بيان جمع ميان اضداد و وصل قرينه ها و همگون ها در سرتاسر جهان آفرينش است که وجود انسان يکى از مصاديق آن مى باشد و اصولا اطلاق «قرينه» به نفس انسان، به خاطر مقرون بودن آن با بدن انسان است.
امام(عليه السلام) در پايان اين سخن، در يک نتيجه گيرى روشن مى فرمايد: «اينها مخلوقات شگفت انگيزى است که خداوند آفرينش آنها را استوار و توأم با حکمت ساخت و آن سان که مى خواست ايجاد و ابداع فرمود». (بَدَايَا خَلاَئِقَ أَحْکَمَ صُنْعَهَا، وَ فَطَرَهَا عَلَى مَا أَرَادَ وَ ابْتَدَعَهَا)!(7)
***
نکته:
روشن ترين راه خداشناسى:
تاکيد امام بر اين نکته که به کنه ذات خدا نينديشيد! بلکه در جهان آفرينش و خلقت او تفکّر کنيد، يک اصل اساسى در بحث هاى مربوط به معرفة الله است. چرا که اوّلى انسان را به سوى شرک و تشبيه مى برد و دومى به سوى ايمان و توحيد; توحيدى آميخته با عشق و محبت و اخلاص.
دلايل و براهين ديگر خداشناسى، مانند: برهان وجوب و امکان، غنا و فقر که بر محور دور و تسلسل و مانند آن دور مى زند، دلايل خشکى هستند که معرفت مى آورند، ولى عشق و محبّت و اخلاص در آن نيست; ولى دقّت در نظام آفرينش موجودات، سرچشمه فيّاض عشق و محبّت است.
هنگامى که به عظمت آسمان ها، و ستاره ها، که تنها در کهکشان ما ميلياردها از آن وجود دارد - در حالى که به گفته دانشمندان بيش از يک ميليارد کهکشان در اين جهان موجودات است - مى انديشيم.
و هنگامى که، در جهان فوق العاده کوچک سلول هاى بدن انسان، که ساختمان هر کدام به اندازه يک شهر صنعتى اسرارآميز است، دقّت مى کنيم;
و هنگامى که در تنوّع عجيب گياهان و حيوانات، فکر مى کنيم و درگفته دانشمندان که مى گويند: هنوز ميليون ها نوع گياه و حيوان در اعماق جنگل ها و درياها وجود دارد که بشر آنها را نديده و نشناخته است، باريک مى شويم و مى دانيم که اين تنوع و تکثّر عجيب، همه و همه به دو موجود ساده به نام «آب» و «خاک» باز مى گردد.
و هنگامى که ظرافت گل ها، لطافت گلبرگها، نظم بى نظير گردش خون در مويرگ ها، جهان اسرارآميز روح و فکر و مغز و اعصاب، فکر مى کنيم و مى دانيم اينها تنها گوشه اى از شگفتى هاى جهان آفرينش است، بى اختيار با قافله جهان هستى که همه تسبيح گويان به سوى ذات پاکش در حرکتند، همصدا مى شويم و زمزمه «سُبْحانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا»(8) و نغمه «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلا»(9) سر مى دهيم; در حالى که قلب ما سرشار از عشق و محبّت به خداوند و ايمان، به قدرت و عظمت او مى باشد.
تعبيراتى که امام(عليه السلام) درخطبه بالا ذکر فرموده، اشارات پر معنايى به اين حقايق است.
***
پی نوشت:
1. «قريحه» همان طور که قبلا گفته شد، در اصل به معناى اوّلين آبى است که از چاه کشيده مى شود; سپس به آنچه انسان از اعماق فکر و ذوق خويش را در مى يابد، اطلاق شده و انضمام آن به غريزه - که به معناى طبيعت است - که چيزى را انسان به کمک ذوق و طبيعت خود در يابد. در مورد غير انسان نيز اين معنا ثابت است; مثلا غالب پرندگان ساختن لانه ها و تربيت فرزندان و مهاجرت هاى طولانى دسته جمعى و امثال آن را با الهام از قريحه و غريزه انجام مى دهند.
2. «رَيْث» به معناى کُندى کردن و سستى و کوتاهى نمودن در انجام کارى است.
3. «أَناة» به معناى وقار آميخته با تفکّر به هنگام انجام کارى است.
4. «مُتلکّىء» از مادّه «لَکَأ» (بر وزن هدف) به معناى توقّف کردن در مکانى است; سپس «متلکّىء» بر کسانى که در کار يا مسأله اى توقّف مى کنند و روى آن مى انديشند، اطلاق شده است.
5. سوره فصّلت، آيه 11.
6. «اَوَد» به معناى کجى و کج شدن است.
7. جمله بالا از نظر ترکيب نحوى چنين است: «بَدَايَا» خبر است براى مبتداى محذوفى که «هذِهِ» باشد و اضافه «بَدَايَا» به «خَلاَئِق» از قبيل اضافه صفت به موصوف است که در اصل به معناى «خَلاَئِقَ بَدَايَا» است، «بدايا» جمع «بديئه» به معناى موجود بديع وشگفت انگيز است.
8. سوره بقره، آيه 32.
9. سوره آل عمران، آيه 191.