پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 4، ص: 109-99
آفرينش فرشتگان:
در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) به آفرينش فرشتگان و مسئوليت هاى مختلفى که بر عهده دارند مى پردازد و با عباراتى بسيار زيبا و دلنشين - که به گفته «ابن ابى الحديد» آنچنان فصيح و بليغ است که فصاحت عرب را به فراموشى مى سپارد و نه تنها از نظر الفاظ، که از نظر معانى هم چنان پر محتوا و آسمانى است که عقل در آن حيران مى ماند - اين موضوع را شرح مى دهد.
مى فرمايد: «سپس خداوندِ سبحان، براى سکونت در آسمانها و آباد ساختن آن (با عبادت و نيايش) در بالاترين صفحه ملکوت خود، مخلوقاتى بديع از فرشتگان آفريد; تمام فواصل آسمان را با آنها پر کرد و فضاى ميان آن را از وجود فرشتگان، مالامال ساخت». (ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لإِسْکَانِ سَموَاتِهِ، وَ عِمَارَةِ الصَّفِيحِ(1) الأَعْلَى مِنْ مَلَکُوتِهِ، خَلْقاً بَدِيعاً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ، وَ مَلأَ بهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا، وَ حَشَا بِهمْ فُتُوقَ(2) أَجْوَائِها(3)).
تعبير به «ثُمَّ» مى تواند اشاره به اين باشد که آفرينش فرشتگان بعد از آفرينش زمين و موجودات زمينى باشد و ممکن است به عنوان تأخير در بيان و نه تأخير در زمان ذکر باشد احتمال دوم - با توجّه به رواياتى که آفرينش فرشتگان را قبل از آفرينش موجودات زمينى ذکر کرده است و با توجه به خطبه اوّل نهج البلاغه که شرح آن گذشت - مناسب تر به نظر مى رسد.
سپس مى افزايد: «(هم اکنون) صداى تسبيح تسبيح گويانِ آنها، فاصله هاى آسمان را پر کرده و در بارگاه قدس و درون حجابها و سراپرده هاى مجد و عظمت، طنين انداز است». (وَ بَيْنَ فَجَوَاتِ(4) تِلْکَ الْفُرُوجِ زَجَلُ(5) الْمُسَبِّحِينَ مِنْهُمْ فِي حَظَائِرِ(6) الْقُدُسِ، وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ، وَسُرَادِقَاتِ(7) الْمَجْدِ).
ولى اين بدان معنا نيست که اين فرشتگان مقرّب توانسته اند به اوج معرفت پروردگار برسند; بلکه همانگونه که امام(عليه السلام) به دنبال اين سخن مى افزايد: «در ماوراى زلزله و غوغاى تسبيح آنان - که گوشها از آن کر مى شود - شعاع هاى خيره کننده نور، چشمها را از ديدن باز مى دارد و در محدوده خود متوقف مى سازد». (وَ وَرَاءَ ذلِکَ الرَّجِيجِ،(8) الَّذِي تَسْتَکُّ،(9) مِنْهُ الأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ،(10) نُور تَرْدَعُ الأَبْصارَ عَنْ بُلُوغِهَا، فَتَقِفُ خَاسِئَةً(11) عَلَى حُدُودِهَا).
بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست که خداوند متعال، محلّى در آسمانها دارد که با انوار فوق العاده شديد، از هر سو احاطه شده است; بلکه منظور اين است که مراکز مقدّسى در اين جهان هستى وجود دارد که حتّى فرشتگان از مشاهده آن عاجزند; يا اينکه تعبيرات فوق کنايه از آن است که فرشتگان الهى با آن همه قُرب و عظمت و غرق عبادت و تسبيح بودن نيز، قادر به درک کنه ذات و صفات خدا نيستند و عظمت پروردگار را جز به مقدار توان خود درک نمى کنند.
به تعبير ديگر اگر اين جمله ها را بر ظاهرشان حمل و تفسير کنيم نشان مى دهد که در آسمانها مراکزى است که از قداست و نورانيّت بيشترى برخوردار است (در رواياتى نيز به اين معنا اشاره شده است).(12)
همانگونه که در روى زمين نيز مراکزى همچون کعبه و بيت المقدّس وجود دارد که همواره مورد احترام بوده، بى آنکه محلّى براى ذات پاک خدا باشد.
و اگر بر معناى کنايى حمل و تفسير شود، دليل بر اين است که فرشتگان با تمام عظمتى که دارند در مقام قرب پروردگار، به جايى مى رسند که از آن فراتر نمى روند; بلکه عظمت و نور پروردگار، آنها را از گذشتن از آن مرز مانع مى گردد.
***
مأموريتهاى فرشتگان:
در اين بخش از خطبه امام(عليه السلام) به بيان صور مختلف فرشتگان و تقسيم مسئوليتهاى آنها و قسمتى از ويژگيهاى ديگر آنان پرداخته، چنين مى فرمايد:
«آنها را به صورتهاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفريد، در حالى که داراى بال و پرهاى متعددى هستند (و از نظر قدرت يکسان نمى باشند.) و همواره تسبيح جلال و عزّت او مى گويند». (وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَى صُوَرِ مُخْتَلِفَات، وَ أَقْدَار مُتَفَاوِتَات، «أُولِي أَجْنِحَة» تُسَبِّحُ جَلاَلَ عِزَّتِهِ(1)).
بعضى از مفسّران نهج البلاغه اين تعيبرات را بر ظاهر آن حمل کرده اند و گفته اند: فرشتگان اشکال مختلفى دارند و اندازه هاى آنها با هم متفاوت است و به راستى داراى بال و پرند و همواره تسبيح خدا مى گويند. در حالى که بعضى ديگر اين تعبيرات را کنايه از تفاوت مقامات فرشتگان و ميزان قوّت و قدرت آنها دانسته اند و از آنجايى که بال براى پرندگان وسيله پرواز در آسمان است و چگونگى بال ها قدرتهاى متفاوتى براى پرواز به آنها مى دهد، اين تعبير را در مورد فرشتگان اشاره به تفاوت آنان از حيث قوّت و قدرت در انجام وظائف الهى دانسته اند.
درست است که ما وظيفه داريم تمام الفاظ را که در قرآن مجيد و تعبيرات معصومين(عليهم السلام) به کار گرفته شده، بر معانى حقيقى حمل کنيم و کنايه و مجاز جز با وجود قراين روشن ميسّر نيست، ولى با توجّه به تعبيراتى که در ادامه اين خطبه درباره اوصاف فرشتگان آمده بعيد به نظر مى رسد که بتوان آنها را بر معناى ظاهرى حمل کرد; مانند: (وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الأَرْضِ السُّفْلَى...) و همچنين تعبيراتى که در خطبه هاى گذشته درباره فرشتگان آمده بود; مانند آنچه در خطبه اوّل درباره فرشتگان آمده: (وَ مِنْهُمُ الثّابِتةُ فِى الأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ، وَ المَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أعْنَاقُهُمْ...) «گروهى از آنان (از آن قدر عظيم و بزرگند که) پاهايشان در طبقات پايين زمين، ثابت و گردنهايشان از آسمانِ بالا، گذشته است...»(2). اين تعبيرات مى تواند قرينه خوبى باشد بر اينکه اينگونه اوصاف جنبه کنايى و معنوى دارد نه ظاهرى و مادّى.
سپس در ادامه اين سخن، به برخى از ويژگى هاى فرشتگان اشاره مى کند و مى فرمايد: «آنها هرگز، اسرار شگفت انگيز آفرينش مخلوقات را به خود نسبت نمى دهند (هر چند خود به فرمان خدا واسطه در خلق باشند) و هيچ گاه ادّعا نمى کنند که در آفرينش چيزى، با او شرکت دارند». (لاَيَنْتَحِلُونَ(3) مَا ظَهَرَ فِي الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ، وَ لاَ يَدَّعُونَ أَنّهُمْ يَخْلُقُونَ شَيْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ).
بلافاصله از همان تعبيرى که قرآن در مورد تسليم مطلق فرشتگان در برابر اراده خدا بيان کرده، استفاده مى کند و مى فرمايد: «بلکه آنها بندگان گرامى (خدا) هستند که هيچگاه در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او (بى هيچ کم و کاست) عمل مى کنند». (بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأمْرِهِ يَعْمَلُونَ).(4)
آرى، آنها چشم بر امر، و گوش بر فرمان حقّ دارند و جز به اراده و مشيت او کارى نمى کنند و اين نخستين ويژگى فرشتگان است که در اين خطبه به آن اشاره شده است و مقام عصمت و مصون بودن آنها را از گناه و خطا بيان مى دارد و در واقع بر تمام ادّعاهاى مشرکان عرب و غير آنها که براى فرشتگان مقام ربوبيّت و الوهيّت قائل بودند، خطّ بطلان مى کشد، و آنها را در حدّ بندگان مطيع و سر بر فرمان حقّ معرفى مى نمايد که نه آفريدگارند و نه شريک آفريدگار در امر آفرينش.
سپس به وظيفه ديگرى از وظايف آنها به عنوان حاملان وحى اشاره کرده، چنين مى فرمايد: «(گروهى از) آنان را امين وحى خود قرار داده و به آنها براى رساندن ودايع امر و نهيش به پيامبران مأموريت داده و از ترديد و شبهات مصونيّت بخشيده است به گونه اى که هيچ کدام از آنها از راه رضاى حقّ منحرف نمى شوند». (جَعَلَهُمُ اللهُ فِيمَا هُنَالِکَ أَهْلَ الأَمَانَةِ عَلَى وَحْيِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ إِلى الْمُرْسَلِينَ وَدَائِغَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَعَصَمَهُمْ مِنْ رَيْبِ الشُّبْهَاتِ. فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ(5) عَنْ سَبِيلِ مَرْضَاتِهِ).
گر چه در اين عبارت رساندن پيام وحى الهى را به همه فرشتگان نسبت داده، ولى به يقين منظور از آن، گروهى از آنهاست همانگونه که قرآن مجيد مى فرمايد: «اللهُ يَصْطَفِى مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلا; خداوند از فرشتگان رسولانى (به سوى پيامبران) بر مى گزيند».(6)
و خود آن حضرت در خطبه اوّل نهج البلاغه نيز به اين معنا تصريح فرموده، مى فرمايد: «وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ; گروهى از آنها امناى وحى خدا و زبان (گوياى حق) به سوى پيامبران او هستند». و اين تعبير معمول است که کارهاى مهمّى که از گروه خاصّى از يک مجموعه سر مى زند، به عنوان برنامه اى از همه آن مجموعه تلقّى مى شود.
به هر حال، اين تعبير نشان مى دهد که فرشتگان در ابلاغ وحى، نهايت دقّت و امانت را دارند بى آنکه کوچک ترين کم و زيادى در آن رخ دهد.
در واقع امام(عليه السلام) در دو جمله اخير اشاره به معصوم بودن فرشتگان از خطا و گناه فرموده است; جمله اوّل اشاره به مصونيّت از شبهه و شکّ و خطاست و جمله دوم اشاره به معصوم بودن از گناه و مخالفت فرمان خدا مى باشد.
در ادامه اين سخن، امام(عليه السلام) ضمن چهار جمله، عنايات خداوند را نسبت به فرشتگان وحى براى انجام صحيح مأموريت دشوارشان بيان مى کند.
نخست مى فرمايد: «آنان را از يارى خويش بهره مند ساخته (تا وظيفه سنگين ابلاغ وحى را به خوبى انجام دهند)». (وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوائِدِ الْمَعُوَنَةِ)
و در دومين جمله مى فرمايد: «قلب آنان را با تواضع و خشوع و سکينه و آرامش قرين ساخته (تا در انجام اين وظيفه خطير گرفتار خطا نشوند)». (وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّکِينَةِ).(7)
و در سومين جمله مى افزايد: «و درهاى سهل و آسانى را براى مدح و تمجيد (و نيايش) خويش به روى آنها گشوده (تا از اين طريق مصونيّت بيشترى به آنان ببخشد)». (وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلا(8) إِلى تَمَاجِيدِهِ(9)).
و در جمله چهارم مى فرمايد: «و چراغ هاى روشنى، جهت راهيابى به نشانه هاى توحيدش براى آنها نصب نموده است (تا در پرتو انوار الهى و درک بيشتر از حقيقت توحيد براى انجام وظيفه ابلاغ وحى آماده تر گردند)». (وَنَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَى أَعْلاَمِ تَوْحِيدِهِ).
در مجموع، در اين بخش از خطبه امام(عليه السلام) ضمن بر شمردن اشکال و صورتهاى مختلف فرشتگان و تفاوت توانايى هاى آنها، به يکى از مهمترين وظايف گروهى از آنها، يعنى ابلاغ وحى و صفات اين گروه ابلاغ کننده، اشاره فرموده است.
***
نکته:
چرا فرشتگان واسطه وحى اند؟
مى دانيم وحى از طرق مختلف صورت مى گرفته است: گاه توسط فرشته بوده که به عنوان پيک پروردگار عمل مى کرده، مانند نزول وحى بر پيامبر اسلام به وسيله جبرئيل، و گاه از طريق شنيدن امواج صوتى که به قدرت خدا در فضا ايجاد مى شده، مانند نزول وحى بر موسى(عليه السلام) از اين طريق. در داستان معراج نيز اين گونه وحى - طبق روايات - بر پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نازل شده است و گاه از طريق الهام به قلب صورت مى گرفته است، همانگونه که براى پيامبر اسلام در پاره اى از مواقع صورت پذيرفته است.
اکنون اين سؤال پيش مى آيد: با توجّه به امکان وحى از طريق ايجاد امواج صوتى يا الهام به قلب، چه ضرورتى دارد که فرشتگان واسطه وحى باشند؟
در جواب اين سؤال مهم مى توان گفت: نزول فرشته، داراى مزايايى است:
1- از آنجا که فرشتگان موجودات مجرّدى هستند و بشر - هر کس باشد - جنبه مادّى و جسمانى و روحانى هر دو دارد تحمّل و دريافت وحى از طريق وساطت فرشتگان براى انبيا سهل تر و آسان تر است، در حالى که از طريق مستقيم سنگين و مشکل تر است.
2- نزول فرشته، وحى را به صورت مطئمن تر در مى آورد و از اين گذشته رسميّت و اهميّت بيشترى دارد، چرا که خداوند فرشته بزرگى را مأمور ابلاغ وحى ساخته است و جالب اينکه در بعضى از روايات آمده است که به هنگام نزول بعضى از سوره هاى قرآن، گروهى از فرشتگان (گاه هفتاد هزار نفر) جبرئيل را همراهى مى کردند تا اهميّت موضوع بر همگان آشکارتر شود و به يقين، اين مزايا در الهام به قلب، يا شنيدن امواج صوتى نيست، هر چند آنها نيز در جاى خود مزاياى ديگرى دارند.
***
پی نوشت:
1. «صَفيح» از مادّه «صَفْح» در اصل به معناى انبساط و گسترش و عريض بودن چيزى است; بنابراين «صفيح» به معناى صحنه هاى گسترده و وسيع مى آيد. و «ألصَّفِيحُ الأَعْلى» به معناى آسمانهاى گسترده بالاست. اين مادّه گاه به معناى گذشت کردن نيز بکار مى رود، زيرا حکايت از عدم سخت گيرى و شرح صدر نسبت به شخص يا چيزى مى کند.
2. «فُتُوق» جمع «فَتْق» به معناى شکاف در چيزى يا فاصله ميان دو چيز است و فرق آن با «فُرُوج» که جمع «فَرْج» و به معناى شکاف مى باشد، شايد از اين نظر است که «فَتق» گستردگى بيشترى دارد و همچنين ممکن است «فتق» اشاره به جايى باشد که دو بخش چيزى از هم جدا شود، در حالى که «فرج» تنها به معناى شکاف در چيزى است، بى آنکه از هم جدا گردد.
3. «أجواء» جمع «جوّ» به معناى هوا، يا به معناى فاصله ميان زمين و آسمان است.
4. «فَجوات» جمع «فَجْوه» به معناى محلّ وسيع و گشاده است و به معناى فراخى و گشادگى ميان دو چيز نيز آمده است و در داستان اصحاب کهف در قرآن کريم اشاره است به محلّ وسيع غار اصحاب کهف (فَهُمْ فِى فَجْوَة مِنْهُ).
5. «زَجَل» از مادّه «زَجْل» (بر وزن جمع) در اصل به معناى برداشتن و پرتاب کردن چيزى است و «زَجَل» (بر وزن عمل) به معناى صداى بلند و طرب انگيز است و گاه به هرگونه صداى بلند نيز اطلاق مى شود.
6. «حَظائر» جمع «حَظِره» به معناى منطقه ممنوعه است - از مادّه «حَظْر» (بر وزن فرض) به معناى منع است.
7. «سُرادقات» جمع «سُرا دق» به معناى سراپرده و خيمه عظيم و باشکوه است.
8. «رجيج» از مادّه «رجّ» (بر وزن حجّ) به معناى حرکت دادن شديد يا زلزله است.
9. «تستکّ» از مادّه «سَکّ» (بر وزن حکّ) در اصل به معناى حفر کردن است و در جمله بالا اشاره به صداهاى شديدى است که گويى گوش را سوراخ مى کند; اين واژه به معناى کر شدن نيز آمده است که در واقع لازم و ملزوم معناى قبل است.
10. «سُبُحات» جمع «سُبحه» (بر وزن غنچه) به معناى نور و عظمت است و اضافه آن به «نور» در جمله بالا اضافه بيانيّه است.
11. «خاسئه» از مادّه «خَسأ» (بر وزن مدح) به معناى طرد کردن توأم با تحقير است.
12. رجوع شود به بحارالانوار، جلد 55، کتاب «السماء العالم»، باب 5 (الحُجُب و الأستار و السُّرادقات) صفحه 39.
1. تعبير «تُسَبِّحُ جَلاَلَ عِزَّتِهِ» ممکن است اشاره به تسبيح فرشتگان در برابر جلال و عزّت خداوند باشد و انتخاب صيغه مؤنّث، به خاطر مفهوم جمعى آنهاست.
2. رجوع شود به جلد اوّل پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، صفحه 159.
3. «يَنْتحلون» از مادّه «انتحال» به معناى ادّعا کردن چيزى به نفع خويش است، در حالى که تعلّق به ديگرى دارد.
4. سوره انبياء، آيات 26 - 27.
5. «زائغ» از مادّه «زيغ» (بر وزن ميل) به معناى عدول از حقّ و انحراف و تمايل به سوى ديگر است.
6. سوره حج، آيه 75.
7. «إِخبات» به معناى خضوع و خشوع و تواضع است.
8. «ذُلل» جمع «ذَلوُل» به معناى رام و تسليم و سهل و آسان است.
9. «تماجيد» جمع «تمجيد» به معناى بيان مجد و شرافت و جلالت شخصى است.