پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 1، ص: 523-519و من خطبة له عليه السّلام فى مثل ذلك؛
بخشى از خطبه آن حضرت (ع) در همين زمينه.
خطبه در يك نگاه:
آنچه در بالا آمد بخش ديگرى است از خطبه اى كه على (ع) در پايان جنگ «جمل» ايراد فرموده است و به احتمال قوى با بخشهايى كه قبلا آمد در يك خطبه جاى داشته كه مرحوم «سيّد رضى» آنها را از يكديگر جدا كرده و به هر حال در اين بخش، باز هم به سرزنش مردم بصره مى پردازد و از كم فكرى آنها كه به آسانى آلت دست نفاق افكنان مى شدند و هدف مناسبى براى هوى پرستان بودند، سخن مى گويد و به آنها هشدارى مى دهد كه مراقب آينده خويش باشند و اين جريان تكرار نگردد!
بازهم در نکوهش اهل بصره:
اين سخن بخش ديگرى از همان خطبه مشروحى است که اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در نکوهش اهل «بصره» بعد از «جنگ جمل» ايراد فرمود که در عباراتى کوتاه به هفت نکته از صفات زشت و شرايط خاصّ جغرافيايى آنها که غالباً لازم و ملزوم يکديگرند اشاره مى کند.
در جمله اوّل و دوّم مى فرمايد: «سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور» (اَرْضُکُمْ قَريبَة مِنَ الْماءِ، بَعيدَة مِنَ السَّماءِ).
در اين که اين دو جمله اشاره به جنبه هاى مادّى آن است يعنى نزديک بودن به آب دريا و شط و طبعاً دور بودن از آسمان و يا اشاره به جنبه هاى معنوى آن است که سرزمين دلهاى شما با اين که به آب حيات وجود امام نزديک است، از آسمان رحمت الهى دور است و يا اين که يک جمله ناظر به جنبه هاى مادّى و جمله ديگر ناظر به جنبه هاى معنوى است، در ميان شارحان «نهج البلاغه» گفتگوست. ولى ظاهر عبارت ـ با توجه به معناى حقيقى «ارض و سما» که به مفهوم ظاهرى زمين و آسمان است ـ همان معناى اوّل است و در اين که زمين آنها به آب نزديک بود و مشکلات زندگى ساحل دريا را داشت، مخصوصاً سرزمينهايى همانند «بصره» که شط بزرگى از کنار آن گذشته و به دريا مى ريزد و در معرض جزر و مدّ سنگين است، بحثى نيست; امّا اين که چگونه از آسمان دور است، جمعى از شارحان «نهج البلاغه» گفته اند: «علماى نجوم» مطابق رصدهايى که کرده اند ثابت نموده اند که دورترين منطقه آباد زمين از آسمان قريه اى است نزديک بصره به نام «اُبُلَّه».
ولى از نظر دانشمندان امروز ظاهراً اين سخن قابل قبول نيست; چون زمين «بصره» مانند تمام بندرهاى جهان تقريباً همسطح آب درياست و مى دانيم آب درياهاى جهان که متصل به يکديگر است در يک سطح قرار دارد; در حالى که مناطق زيادى در روى زمين وجود دارد که از سطح دريا بسيار پايين تر است، ولى اين احتمال وجود دارد که منظور مقايسه با تمام مناطق روى زمين نيست; بلکه مقايسه با ساير شهرهاى اسلامى آباد و معروف آن زمان است.
در جمله سوّم و چهارم مى فرمايد: «عقلهايتان سبک و افکارتان سفيهانه است!» (خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ).
دليل روشن اين گفتار امام همان است که در خطبه هاى قبل آمد که به آسانى تسليم هوسهاى «طلحه» و «زبير» شدند و براى حفظ «شتر عايشه» هزاران کشته دادند و سرانجام با شکست و رسوايى تسليم شدند و از کار خود پشيمان گشتند.
در اين که ميان «عقول» که جمع «عقل» است و «حلوم» که جمع «حُلُم» است چه تفاوتى مى باشد، از مفردات راغب چنين استفاده مى شود که «حُلُم و حِلْم» از آثار «عقل» است، به تعبير ديگر: «عقل» همان نيروى ادراک انسان مى باشد و فکر و خويشتن دارى و انديشه در انجام کارها از نتايج آن محسوب مى شود و مردم «بصره» چون عقلهاى سبکى داشتند طبعاً افکارشان سست بود و در برابر تبليغات سؤء هوسبازان به سرعت تحريک مى شدند.
به همين دليل در جمله پنجم و ششم و هفتم، امام مى فرمايد: «از اين جهت شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد و لقمه چربى براى مفتخواران و شکار خوبى براى صيادان و درندگان!» (فَاَنْتُمْ غَرَض(1) لِنابِل(2)، وَ اُکْلَة لاکِل، وَ فَريسَة(3) لِصائِل(4)).
بديهى است افراد ساده لوح و سبک مغز به آسانى در دام صيّادان دين و ايمان و تشنگان مال و مقام و هوسبازان سياسى گرفتار مى شوند; به همين جهت بهترين چيزى که مى تواند جوامع انسانى را در برابر اين مکّاران بيمه کند، بالا بردن سطح افکار عموم و آگاه ساختن مردم از مسائل مختلف اجتماعى و سياسى است; همان چيزى که اسلام روى آن تأکيد دارد و يکى از فلسفه هاى مهم خطبه هاى «نماز جمعه» دادن آگاهى مستمر در اين زمينه است.
مردم بصره اگر کمى درکار خود مى انديشيدند و از شرايط زمان و مکان آگاهى داشتند، هرگز بازيچه دست امثال «طلحه و زبير» نمى شدند که پيمان بيعت خويش را با امام خود بشکنند و بر ضدّ او قيام کنند و آن همه کشته بدهند و سرانجام آن شکست و رسوايى باشد.
در اين که ميان جمله هاى سه گانه «فَاَنْتُمْ غَرَض لِنابِل; شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد»; «وَاُکْلَة لاکِل; و لقمه چربى براى خورندگان»; «وَ فَريسَة لِصائِل; و صيد مناسبى براى صيّادان و درندگان»; چه تفاوتى است و آيا هر سه جمله يک معنا دارد که با عبارات متفاوت بيان شده، يا از معانى مختلف خبر مى دهد، جاى تأمّل است.
ولى بعيد نيست هرکدام به يکى از زوايا و ابعاد اين مسأله ناظر باشد. جمله اوّل نشانه گيرى از دور را بيان مى کند که حتّى اگر دور از دسترس بازيگران سياسى باشيد، شما را شکار مى کنند. و جمله سوّم حمله از نزديک را بيان مى کند و جمله دوّم نتيجه نهايى صيد را. (دقّت کنيد).
بايد توجّه داشت که اين جملات و سرزنشها متوجه همان گروهى است که آلت دست نفاق افکنان شدند و گرنه در بصره در آن زمان و در زمان هاى بعد مردمان با شخصيّتى بودند که امام(عليه السلام) در جمله هايى که در شرح خطبه سابق آمد از آنها ستايش مى کند.(5)
* * *
پی نوشت:
1. «غرض» به معناى هدفى است که به هنگام تيراندازى آن را نشانه گيرى مى کنند. سپس به هرگونه هدفى اطلاق شده است. براى اين واژه معانى متعدّد ديگرى مانند ملالت و اشتياق نيز ذکر شده است.
2. «نابل» از ماده «نبل» به معناى تيرانداز است.
3. «فَريسَة» از ماده «فَرْس» (بر وزن فرض) در اصل به معناى کوبيدن است و از آن جا که حيوان درنده شکار خود را مى کوبد و بر زمين مى اندازد اين واژه بر کار او اطلاق شده، و به «صيد» «فريسة» گفته مى شود و اسب را از آن جهت فرس (بر وزن قفس) گفته اند که با پاهاى خود زمين را مى کوبد و راه مى رود. (اقتباس از مقاييس اللغة).
4. «صائل» از ماده «صَوْل وَ صَوْلَة» به معناى حمله کردن و قهر و غلبه نمودن است.
5. در مصادر «نهج البلاغه» چنين آمده است که مرحوم «شيخ مفيد» در کتاب «الجمل»، ص 217 آن را از واقدى نقل کرده است که وقتى على (عليه السلام) پيروز شد و غنائم جنگ را در ميان جنگجويان تقسيم نمود، خطبه اى ايراد فرمود که آنچه در بالا آمده، بخشى از آن بود (با کمى تفاوت) و همچنين از «ابوحنيفه دينورى» در کتاب «الاخبار الطّوال» و «ابن قتيبه» در «عيون الاخبار» با کمى تفاوت نقل شده است. (مصادر نهج البلاغة، ج 1، ص 348).