امنیت عاطفی فرزندان در خانواده
۱۸ مرداد ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماعهر فردی علاقه مند است که احساس کند تمام اشخاص دیگر دوستش دارند، برای او احترام قائل اند و او را همانطور که هست، بپسندند. این احساس در تشدید حس اعتماد به خود و اتکاء به نفس بسیار موثر است و به ویژه برای کودکی که خود را متکی به بزرگسالان میبیند، اهمیت خاصی دارد…
نقش پدر و مادر در امنیت عاطفی فرزندان
احساس ایمنی و ارضای عاطفی کودک، قبل از اینکه به مدرسه برود، فقط توسط پدر و مادر تامین می شود و دلش میخواهد مطمئن باشد که اولیایش او را دوست دارند و همیشه دوست خواهند داشت. برای کودک، پدر و مادر در حکم سپری علیه بلایای روزگار هستند و منبع ایمنی و ارضای خاطر جسمی و روانی به شمار می آیند. کودک، علاوه بر احساس مهربانی که لازم است نسبت به اولیای خویش داشته باشد و از آنها محبت ببیند، میخواهد مطمئن باشد که پدر و مادرش نیز، یکدیگر را دوست دارند. البته منظور این نیست که کودک به هیچ وجه مخالفت پدر و مادر را با یکدیگر نبیند؛ بلکه باید سعی کرد تا احساس ایمنی او بر اثر شکی که در مورد روابط پدر و مادر دارد، متزلزل نشود.
مقایسه و تبعیض ممنوع
اگر بیش از یک کودک در خانواده باشد، وظیفه والدین است که به آنها بفهمانند هر یک را به اندازه دیگری و هر کدام را به خاطر شخصیت خود او دوست دارند. والدین به هیچوجه نباید میان کودکان خود تبعیض قایل شوند و آنها را با هم مقایسه کنند، بلکه لازم است هر کدام را برای استعدادها و خصوصیاتی که دارند، مورد تشویق قرار بدهند و به این وسیله برای رشد و پیشرفت قوای مثبت آنها تلاش کنند. والدین به هیچوجه نباید میان کودکان خود تبعیض قایل شوند و آنها را با هم مقایسه کنند، بلکه لازم است هر کدام را برای استعدادها و خصوصیاتی که دارند، مورد تشویق قرار بدهند و به این وسیله برای رشد و پیشرفت قوای مثبت آنها تلاش کنند
از خود راندن و تنبیه کودک
اغلب تصور میشود پدر و مادرها به طور طبیعی کودکان خود را دوست دارند. اگر چه ممکن است اکثریت قریب به اتفاق والدین به اطفال خود علاقه مند باشند، اما عدهای هم هستند که کودکانشان را از خود میرانند. روان شناسان روزانه با خانوادههای متعددی برخورد می کنند که در آنها پدر، مادر یا هر دو، کودکان را از خود میرانند . راندن از خود، درشرایط عادی درجات مختلفی دارد و اغلب پدر و مادرها فقط گاهی این عمل را انجام می دهند و به ندرت پدران و مادرانی پیدا می شوند که طفل را به طور کامل از خود برانند. اولیای مورد اشاره، چنین استدلال میکنند که برای پرورش صحیح کودک، باید گاهی از برآوردن خواهشهای او خودداری کرد. گاه والدین این روش را، حتی در مورد تربیت نوزاد که باید مورد توجه کامل عاطفی و جسمانی باشد نیز، به کار میبرند در سالهای اول زندگی، شخصیت سالم، براساس ارضای خواسته های عاطفی و جسمی پایه گذاری میشود، نه بر مبنای محرومیت و ناکامی. کودکی که از ابتدای زندگی با خوشحالی و آرامش پرورش یافته باشد، این شانس را دارد که به زندگی امیدوار بوده و دیدگاهی مثبت نسبت به دنیای خود داشته باشد. اما احتمال وجود این شانس برای کودکی که احساس میکند به واسطه بدی رفتارها، محبت پدر و مادر را از دست داده است، بسیار ضعیف است. لذا ضمن راهنمایی، باید به او فهماند که پدر و مادر با صمیمیت و دلسوزی قصد کمک به او را دارند و به هیچ وجه نباید احساس کند که چون قادر نیست مطابق میل پدر و مادر رفتار کند، او را دوست نخواهند داشت. متاسفانه رسیدن به این طرز فکر، برای بعضی پدر و مادرها مشکل است و اکثر اوقات اگر کودک رفتارهایی نشان دهد که مطابق خواسته شان نباشد، به تدریج احساس تنفر واقعی نسبت به کودک پیدا می کنند. دلایل طرد شدن کودکان به وسیله پدر و مادر، متعدد و مختلف است، که از آن جمله زیبایی جسمانی، مقدار هوش، طرز رفتار و اخلاق و علایق و امثال آن را میتوان ذکر کرد. به طور کلی در طرد کردن و از خود راندن کودک دو روش به وسیله پدر و مادرها به کار برده میشود، یکی بیاعتنایی و دیگری پرخاشگری. بر اثر بیاعتنایی، کودک احساس میکند پدر و مادر، او را نمیخواهند و فقط براساس انجام وظیفه، حضور او را در خانه تحمل میکنند. روش دیگری که بعضی پدر و مادرها در طرد کردن کودک اعمال میکنند، پرخاشجویی و تنبیه است. این گروه از پدر و مادرها اغلب رفتار خود را منطقی جلوه میدهند و ادعا میکنند داشتن انضباط سخت، کودک را آبدیده و آماده مقابله با مشکلات میکند.
ضرر و زیان توجه افراطی
بعضی از پدر و مادرها، در رابطه با کودکان خود، درست به شیوهای مخالف رفتار میکنند. به این معنی که کودک را بیاندازه مورد توجه قرار میدهند و در مقابله با مشکلات محفوظ میدارند. البته، در چند ماه اول زندگی کودک محافظت و توجه دائمی و کامل افراد لازم است. اما هنگامی که کودک رشد میکند، باید بفهمد امکان اینکه دایم به او توجه شود و او را تحت محافظت قرار دهند، وجود ندارد. در ضمن باید به کودک یاد داد که به طور مستقل فکر و عمل کند تا زمانی که به سن بلوغ میرسد و ناچار به تصمیم گیری برای مقابله با مشکلات زندگی میشود، توانایی آن را داشته باشد تا به تدریج از لحاظ اقتصادی و روانی از اولیای خود جدا شود. اغلب اوقات والدین یک کودک به ویژه مادر، با محافظت و توجه زیاده از حد، او را متکی به خود و غیر مستقل بار میآورند. در نتیجه برای کودک برقرار کردن روابط سالم با دیگران، بسیار مشکل میشود. روش صحیح تربیت کودک حد وسط میان دو روش بالاست، به این معنی که پدر و مادر باید احتیاجات عاطفی کودک را ارضا کرده و در ضمن او را به داشتن عقاید، رفتار و تصمیمات مستقل تشویق کنند.
امنیت عاطفی در نوزادان
احتیاج به احساس ایمنی، در نوزاد نیز وجود دارد و نیازمند آن است که یک دوره طولانی از توجه و علاقه مادری برخوردار باشد و اگر در آن مدت مادر کنارش حضور نداشته باشد، باید فرد دیگری مسئوولیت او را به عهده بگیرد. چنین توجهی ادامه حالت طبیعی جنین است. زیرا در آن مدت از او به خوبی محافظت میشده و این توجه، برای جلوگیری از بروز اضطراب در نوزاد، امری بسیار ضروری است. این رابطه نه تنها برای ارضای حوایج جسمی و روانی کودک لازم است، بلکه روابط اجتماعی او از نیز پایه گذاری می کند یکی از منابع تولید احساس ایمنی در کودک، شیردادن مادر به کودک است، زیرا نزدیکی جسمی و روانی نوزاد به مادر، در او ایجاد آرامش می کند. نباید تصور کرد شیر دادن مادر برای تشکیل شخصیت سالم یک امر مسلم است، بلکه باید دانست نحوه رابطه عاطفی مادر با کودک در هنگام شیر دادن نقش بسیار مهم تری را ایفا می کند. به عبارت دیگر، مادر میتواند بدون اینکه شیر خودش را به کودک بدهد او را پرورش دهد، به شرط اینکه محبت و رابطه صمیمانهای که کودک به آن نیاز دارد، تامین شود. به بیان بهتر، شیردادن مادر به کودک به خودی خود در کودک موثر نیست. بلکه چون به وسیله آن، مادر ابراز محبت میکند، نبودن آن، توسط نوزاد به عدم محبت تعبیر میشود.
امنیت عاطفی در مدرسه
هنگامی که کودک به مدرسه میرود، آموزگاران و همکلاسی هایش سهم مهمی در ایجاد احساس ایمنی در او خواهند داشت، زیرا او احتیاج به توجه و مورد قبول بودن معلمان و بقیه دانش آموزان کلاس دارد، دلش میخواهد آنها منصفانه با او رفتار کنند. این احتیاج در زمان بلوغ شدت می یابد، به طوری که اغلب اوقات، نوجوان به آنچه همسالانش به او میگویند، نسبت به نظر پدر و مادر، اهمیت بیشتری میدهند. در بزرگسالی احساس ایمنی به وسیله عوامل مختلف و متعددی به وجود می آید و تاثیر آنها در مورد افراد متفاوت است. از جمله این عوامل، سلامتی، موقعیت اجتماعی، ثروت و پیشرفت در حرفه است. عوامل خانوادگی نیز در بزرگسالی مهم است و بزرگسالان، به ویژه زنان، قسمتی از رابطه صمیمانه و مهرآمیز خود را مدیون روابط سالم خانوادگی میدانند.
تاثیراختلافات خانوادگی بر کودکان
گاهی اوقات خانواده هایی که در آن زن و شوهر از هم جدا نشده اند و با هم زندگی می کنند، نسبت به خانواده های گسسته اثر مخربتری بر روی کودکان می گذارد. به این معنی که اگر اولیاء با هم تجانس و توافق نداشته و همیشه در حال نزاع و مشاجره باشند، کودک احساس ناامنی و حقارت شدید خواهد کرد. گاه او دچار ترس شدیدی، نسبت به جدایی والدین میشود. در ضمن، بحث و جدال دائمی والدین تولید اضطراب همیشگی و آزاردهندهای در کودک خواهد کرد، که اگر این اضطراب مدتی ادامه یابد، تاثیرآن بدتر از اضطرابی است که از جدایی پدر و مادر حاصل میشود. به علاوه، احتمال این خطر هست که اضطراب کودک به تمام جوانب تعمیم یابد و به ویژه به شکل ترس از آتیه ظهور کند. اغلب اوقات منشاء اضطراب بزرگسالان را میتوان در اختلافات پدر و مادر آنان در زمان کودکی یافت. اگر میان زن و شوهری خصومت آشکار وجود داشته باشد، فرزند خردسال آنها دچار تعارض و کشمکش روانی میشود و نمیداند از کدام یک باید جانبداری کند یا اینکه حق را به کدام طرف بدهد. در این گونه موارد، ممکن است کودک گاهی به سوی مادر و زمانی به جانب پدر روی آورد و گاهی اوقات هم تنها از یک طرف پشتیبانی کند که چنانچه کودک فقط از یکی از اولیاء طرفداری کند، ممکن است تنفر و خشم دیگری را نسبت به خود برانگیزد و اگر نسبت به هر دو در مواقع مختلف، نظر موافق نشان دهد، موجب ایجاد اضطراب و تشویق و تنش در او خواهد شد. در هر صورت کودک نه تنها از این معامله نفعی نمیبرد، بلکه اثرات عمیق و جبرانناپذیری بر شخصیت او گذاشته خواهد شد. البته لازم به ذکر است که اختلافات خانوادگی، لزوماً موجب ایجاد و اختلالات روانی در کودک نمیشود. زیرا گاهی کودکانی بودهاند که با وجود خانواده ناآرام توانسته اند به خوبی با محیط خود سازش پیدا کرده و زندگی سالمی را بگذرانند. اما به طور کلی اغلب کودکانی که در خانوادههای غیرعادی پرورش پیدا می کنند، تحت تاثیرات سوء آن قرار می گیرند.به طور کلی اغلب کودکانی که در خانوادههای غیرعادی پرورش پیدا میکنند، تحت تاثیرات سوء آن قرار می گیرند.
منبع:تبیان