وقایع روز ششم   محرم

وقایع روز ششم محرم

۱۵ مهر ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

۱- شهادت حضرت يحيى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پادشاه بنى اسرائيل هردوش يا هروديس زنى داشت كه جالب توجه نبود زن براى نگهدارى مقام خود در دربار به هروديس پيشنهاد كرد كه دخترى دارم در اختيار تو مى گذارم شاه از روحانى عصر حضرت يحيى سئوال كرد حضرت فرمود از خدا بترس كه ازدواج با دختر زن حرام است شاه ناراحت شد و يحيى را به زندان انداخت زن هردوش كينه از يحيى در دل گرفت و وقتى دخترش را آرايش كرده مى خواست به دست شاه دهد گفت دخترم مهريه تو سر يحيى است در موقع حساس از شاه قتل او را بخواه دختر طبق سفارش مادر عمل نمود و در وقت مناسب به قتل شاه وادار نمود شاه ظالمى فرستاد به زندان كه سر مبارك يحيى را از بدن در طشت جدا نمود بعضى نوشته از محراب عبادت كشيد و در ميان طشت سرش را بريد و سر را در طشت به پيش شاه آورد.

در تفسير نمونه جلد ۱۳ ص ۱۳ نوشته:

هروديس پادشاه هوس باز فلسطين عاشق هيروديا دختر برادرش شده بود و زيبائى او دل شاه را در گرو عشقى آتشين قرار داده لذا تصميم به ازدواج با آن دختر گرفت اين خبر به پيامبر خدا يحيى رسيد صريحا اعلام كرد كه اين ازدواج نامشروع است و من به مبارزه قيام خواهم نمود سر و صداى اين موضوع در شهر هيروديا رسيد او تصميم گرفت از يحيى انتقام گيرد ارتباطش را با عمو بيشتر كرد هيروديس به او گفت هر چه آرزو دارى از من بخواه هيروديا گفت من هيچ چيز جز سر يحيى نمى خواهم بالاخره شاه يحيى را كشت و سر مبارك او را نزد زن به درگاه حاضر ساخت و از اين جهت حضرت امام حسينعليه‌السلام به جناب يحيى شباهت داشت.

در تاريخ آمده قطراتى از خون يحياى مظلوم از طشت بزمين افتاد خون از زمين به جوشش آمد شاه در شگفت شد دستور داد خاك بريزند هر قدر خاك ريختند خون جوشيد و چندين سال ادامه داشت تا امپراطور روم بنام طيطوس بنى اسرائيل را مورد غضب قرار داد و با لشكر بسيار به بيت المقدس حمله كرد پس از كشتار فراوان تلى ديد كه خون مى جوشد علت را سئوال كرد داستان حضرت يحيى را گفتند دستور داد تعدادى از بنى اسرائيل بكشند و خون آنها را به روى آن خون بريزند تا خون جوشيده آرام شود و هفتاد هزار نفر را قربانى كردند تا خون يحيى از جوشش ‍ افتاد.

بعضى نوشته اند بخت نصر پادشاه بابل به بيت المقدس حمله كرد و علت جوشش خون را پرسيد ناراحت شد بازمانده از اولاد ملكه را حاضر نموده سرش را جدا كردند و خونش را به آنجا ريختند و هفتاد هزار نفر از بنى اسرائيل را نيز قربانى نمود تا خون از جوشش افتاد.

۲- عذاب بر بنى اسرائيل نازل شد

يوشع بن نون وصى حضرت موسى با بنى اسرائيل به شهر عمالقه لشكر كشيد مردى عابد بنام بلعم بن باعورا زاهد و عالم يهودى اسم اعظم مى دانست و مستجاب الدعوة بود امير شهر از او خواست درباره يوشع و بنى اسرائيل نفرين كند تا مغلوب شوند بلعم در مقام معارضه درآمد اسم اعظم را فراموش كرد ولى راهى به آن نشان داد كه لشكر يوشع هلاك شوند گفت زنان زينت كرده به پيش بنى اسرائيل بفرست تا به فسق مشغول شوند بنى اسرائيل مشغول شهوترانى شدند خداوند متعال مرض طاعون را بر ايشان فرستاد و هفتاد هزار نفر در عرض سه ساعت نابود شدند.

۳- نبرد شاه عباس صفوى با عبدالمؤمن ازبك ۱۰۰۶ قمرى

شاه عباس اول پسر سلطان محمد خدابنده ثانى در هجده سالگى به سلطنت رسيد و با مشورت دو روحانى بزرگ يعنى شيخ بهائى و ميرداماد به اصلاح امور پرداخت، در سال ۱۰۰۶ قمرى با لشكرى بسوى خراسان براى بيرون راندن ازبكيان رهسپار شد، يك به يك شهرهاى خراسان را از دست آنها گرفت و اكثر لشكر دشمن تارومار شدند و بقيه به سوى شهر خود بازگشتند و به شكرانه پاك كردن خراسان از ظلم آنها به حرم مطهر امام رضاعليه‌السلام مشرف شد و افتخار كوتاه كردن فتيله هاى شمع و جاروكشى حرم را پيدا كرد كه شيخ بهائى مرحوم در اين باره سروده:

مِقراض باحتياط زن اى خادم**ترسم ببرى شهپر جبرئيل امين

 

۴- وفات مرحوم سيّد رضى

محمد بن الحسين بن موسى الاَبرش بن محمد الاعرج بن موسى ابوسُبحه بن ابراهيم مرتضى بن الامام موسى الكاظمعليه‌السلام ملقب به سيد رضى و مكنّى به ابوالحسن در سال ۴۰۶ قمرى در سن ۴۷ سالگى رحلت نمود و در كاظمين به خاك سپرده شد و سپس به كربلا انتقال دادند و در بالاى سر امام حسينعليه‌السلام دفن گرديد اين بزرگوار در سال ۳۵۹ ق به دنيا آمد و در دامن مادرش سيده فاطمه بنت ابى محمد الحسن الناصر الصغير (معروف به ناصرك) بن ابى الحسين احمد بن محمد الناصر الكبير الاطروش على بن ابى محمد الحسن بن على الاصغر بن عمر الاشرف بن زين العابدينعليه‌السلام پرورش يافت. (عمدة الطالب ص ۲۰۵)

مرحوم در فنون علم ماهر و حافظ قرآن و شاعر و شهرت و آوازه فضل و علم و زهد او از ذكر احوالش بى نياز مى كند مرحوم نقيب علويين و اشراف بغداد بلكه قطب فلك ارشاد و مركز دائره رشاد بود و او را فرزندى بسيار صاحب جلالت به نام سيد مرتضى ابواحمد عدنان بود كه بعد از عمويش ‍ مرحوم سيد مرتضى علم الهدى نقابت علويين به  او تفويض گرديد مرحوم سيد رضى تاءليفات پرقيمت دارد از جمله: نهج البلاغة كه تا اين زمان شراح آن به ۸۱ نفر مى رسد - حقائق التنزيل - خصائص الائمه - تلخيص البيان فى مجازات القران - مجازات النبويّه - حاشيه بر ايضاح ابوعلى - ديوان شعر و غيرها كه تقريبا ۲۶ كتاب مى باشد. ناگفته نماند ابوالحسن محمد بيهقى ملقب به قطب الدين كيدرى سبزوارى اول كسى است كه نهج البلاغه را شرح كرده و بنام حدائق الحدائق و در اواخر شعبان سال ۵۷۶ ق فارغ شده و بيهق ناحيه ايست از خراسان و كيدر قصبه ايست از بيهق.

چنانكه ذكر شد مادر سيدين فاطمه نام داشت كه شيخ مفيد ره براى او كتاب احكام النساء را تاءليف نمود و از آن مخدّره به سيده جليله فاضله تعبير كرده.

مرحوم قمى در منتهى الآمال ص ۳۲ مى نويسد شيخ مفيد شبى در عالم رؤ يا ديد كه حضرت فاطمه با دو فرزندش حسن و حسين وارد مسجد شد در حاليكه كودك بودند هر دو را به او تسليم كرد و فرمود علّمهماالفقه به اين دو فقه تعليم ده از خواب بيدار شد و تعجب كرد شيخ وقتى كه در مسجد بود فاطمه والده سيدين با دو پسرش سيد مرتضى و سيد رضى وارد مسجد شدند در حاليكه هر دو بچه بودند چون نظر شيخ به آن مخدره افتاد به احترام او از جا برخاست و سلام كرد آن مخدره گفت اى شيخ به اين دو كودك كه پسران من هستند فقه تعليم كن شيخ مفيد گريست و خواب خود را به آن مخدره نقل نمود و مشغول تعليم ايشان شد تا اين دو بزرگوار به مرتبه رفيعه از علم رسيدند.

منبع:
کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث