وقایع روز چهاردهم صفر

وقایع روز چهاردهم صفر

۰۹ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

۱- شهادت جناب محمد بن ابى بكر بن ابى قحافه ۳۸ ق 

محمد بن ابى بكر از خواص امير المؤمنين و به منزله فرزند آن حضرت بود زيرا مادرش اسماء بنت عميس است كه اول زوجه جعفر ابن ابي طالب بعد زوجه ابوبكر شد و محمد در سفر حجة الوداع سال ۱۰ هجرى به دنيا آمد و بعد از ابوبكر اسماء را حضرت على عليه‌السلام تزويج كرد و يحيى به دنيا آمد و محمد در كنار آن حضرت تربيت يافت.و محمد مردى شجاع و مهربان و با فضيلت بود تا جائي كه على عليه‌السلام درباره او فرمود محمد فرزند من است از صلب ابوبكر.در زمان عمر بن خطاب مصر به دست عمر و بن عاص فتح شد و عمر و حاكم مصر گرديد و عثمان بن عفان خلافت عمر و بن عاص فاتح مصر را عزل و عبدالله بن سعد بن ابى سرح را والى مصر نمود.

در زمان خلافت حضرت على عليه‌السلام قيس بن عباده را كه از جمله اعيان عرب و حاوى انواع فضل و ادب بود و به حكومت مصر ارسال نمود و زمام حكومت به دست قيس افبه همت قيس تمام مصريان با حضرت على عليه‌السلام بيعت نمودند مگر اهالى قريه خريثا كه هم چنان معتقد به عثمان ماندند و به قيس گفتند آنچه از خراج به ما واجب مى شود ادا مى نمائيم مشروط بر اينكه ما را به بيعت على عليه‌السلام تكليف نكنى و قيس مصلحت ديد اين شرط را قبول كند و از طرفى معاويه قيس را به متابعت خويش دعوت كرد اما در او تاثير ننمود عاقبت مايوس گشت و معاويه در مجالس اظهار نمود كه قيس از جمله هواداران ماست و دليل بر صدق اين سخن اين است كه مردم خريثا را كه از طرفداران عثمان هستند به بيعت تكليف ننموده چون اين خبر به سمع على عليه‌السلام رسيد در اثر فشار اطرافيان على عليه‌السلام قيس را از حكومت مصر عزل كرد، و قيس به مدينه رفت و از آنجا به خدمت على عليه‌السلام رسيد، و حضرت به او بيشتر پرداخت و در صفين به على عليه‌السلام يارى نمود حضرت على عليه‌السلام در سال ۳۱ هجرى محمد بن ابى بكر را حاكم مصر نمود و شانزدهم ماه رمضان به مقرّ حكومت وارد شد.

معاوية بن خديج به خون خواهى عثمان برخواست و عده اى بر سر او گرد آمدند و مصر شوريده شد به امام خبر تشنج مصر رسيد حضرت تصميم گرفت كه مالك اشتر را به مصر بفرستد.

عهد نامه اى به مالك نوشت و براى اهل مصر هم نامه اى نوشت و مالك را در سال ۳۸ قمرى به مصر روانه كرد.

معاويه حيله نمود و به دهقان عَريش پيغام داد كه اگر به مالك اشتر زهر بخورانى خراج بيست سال را از تو نخواهم گرفت دهقان دانسته بود كه مالك عسل را دوست دارد مقدارى عسل مسموم براى او آورد و مالك ميل نمود و به شهادت رسيد.

بعضى نوشته اند نافع غلام عثمان در شهر قُلْزُم او را زهر خورانيد و جنازه او را به مدينه حمل نمودند.

بعد از شهادت مالك محمد بن ابى بكر دوباره حاكم مصر شد ولى چون از عزلش دلگير شده بود امام نامه ۳۴ از نهج البلاغه را به اونوشت و او را دلدارى داد و سبب انتخاب مالك را به اطلاع او رساند اين خبر به گوش ‍ معاويه رسيد عمر و بن عاص را در سال ۳۸ قمرى با لشكر به طرف مصر روانه كرد و در نواحى آن معاوية بن خَديج به عمر و پيوست و با محمد بن ابى بكر جنگيدند و محمد مغلوب شد به خرابه گريخت و معاويه بن خَديج او را گرفته و گردن زد و بدن آنرا در شكم الاغ نهاد و بسوزانيد و عمر و بن عاص در مصر حاكم شد و محمد در آن وقت ۲۸ ساله بود چون اين خبر به مادرش رسيد از كثرت غصه از پستانش خون مى آمد و محمد در جنگ جمل و صفين حضور داشت.

(ناگفته نماند كه كنيه مالك اشتر ابوابراهيم و لقب او بسيار است ولى دو لقب مشهور مى باشد اشتر و كبش العراق در يكى از جنگها بر اثر ضرباتى كه از ابومسيكه به او رسيد سر مالك شكافته شد و به پلكهاى چشم او صدمه وارد گرديد و پلك پائين آن دگرگون شد كه عرب اشتر گويد.  و كبش به معناى قوچ شاخ دار كه جلو گوسفندان مى رود و چون مالك سپهسالار لشكر على در عراق بود لذا كبش العراق گويند).

كشى در رجال خود ص ۴۳ گويد زراره از امام صادق روايت كرده كه حضرت فرمود محمد بن ابى بكر با على عليه‌السلام بيعت كرد و از پدر خود تبرى جست ممقانى مرحوم در جلد دوم ص ۵۸ رجال خود گويد ابوبكر در حيات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جنگ رفته بود و در آن هنگام اسماء بنت عميس زن او بود اسماء در خواب ديد كه ابوبكر سر و ريش خود را خضاب كرده و لباس سفيد پوشيده نزد عايشه آمد و خواب خود را نقل نمود عايشه گريه كرد و گفت اگر خواب تو از رؤ ياى صادقه باشد ابوبكر در اين جنگ كشته شده زيرا خضاب اشاره به خون اوست و پارچه سفيد كفن اوست سپس عايشه با حال گريان نزد پيامبر آمد حضرت از علت گريه او سوال كرد عايشه خواب خود را نقل كرد حضرت فرمود اين تعبيرى كه تو كردى صحيح نيست بلكه تعبيرش اين است كه ابوبكر از اين جنگ سالم برمى گردد و اسماء از او آبستن مى شود و پسرى پيدا مى كند كه نامش را محمد مى گذارد آن پسر دشمن كفار و منافقين خواهد بود و با آنها جنگ خواهد كرد سپس همان طور كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود.

۲- پايان حكومت بنى عباس ۶۵۶ ق با مرگ سى و هفتمين خليفه بنى عباس به نام ابو احمد مستعصم بالله

گفته اند مدت حكومت عباسيون ۵۲۴ سال بود.

۳- پیش بینی وقوع زلزله توسط ابوطاهر منجم شیرازی درتبریز در سال 434 ق

در ايام دولت القائم بالله عباسى در چهارده صفر سال ۴۳۴ ق ابوطاهر منجم شيرازى اهل تبريز را گفت به جهت زلزله آفتى عظيم به ساكنان اين شهر مى رسد نگهبان شهر بر خروج مردم فرمان داد عده اى انقياد كرده و فرقه اى از شهر بيرون نرفتند اتفاقا در آن شب زلزله واقع شد كه بيش از چهل هزار نفر در زير خاك ماندند روز ديگر حاكم آذربايجان متصدى عمارت آن شهر شد و ابوطاهر براى تجديد بنا ساعتى اختيار كرد كه طالع وقت برج عقرب باشد و گفت اگر در اين ساعت آغاز نمائيد به واسطه زلزله خراب نشود.

منبع:
 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث