اللَّهُمَّ إِنَّا خَرَجْنَا إِلَيْكَ مِنْ تَحْتِ الْأَسْتَارِ وَ الْأَكْنَانِ وَ بَعْدَ عَجِيجِ الْبَهَائِمِ وَ الْوِلْدَانِ، رَاغِبِينَ فِي رَحْمَتِكَ وَ رَاجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِكَ وَ خَائِفِينَ مِنْ عَذَابِكَ وَ نِقْمَتِكَ. اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَيْثَكَ وَ لَا تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ وَ لَا تُهْلِكْنَا بِالسِّنِينَ وَ لَا تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ إِنَّا خَرَجْنَا إِلَيْكَ نَشْكُو إِلَيْكَ مَا لَا يَخْفَى عَلَيْكَ حِينَ أَلْجَأَتْنَا الْمَضَايِقُ الْوَعْرَةُ وَ أَجَاءَتْنَا الْمَقَاحِطُ الْمُجْدِبَةُ وَ أَعْيَتْنَا الْمَطَالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ وَ تَلَاحَمَتْ عَلَيْنَا الْفِتَنُ [الْمَسْتَصْعَبَةُ] الْمُسْتَصْعِبَةُ. اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ أَلَّا تَرُدَّنَا خَائِبِينَ وَ لَا تَقْلِبَنَا وَاجِمِينَ وَ لَا تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا وَ لَا تُقَايِسَنَا بِأَعْمَالِنَا. اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَكَ وَ بَرَكَتَكَ وَ رِزْقَكَ وَ رَحْمَتَكَ، وَ اسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مُرْوِيَةً مُعْشِبَةً، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ وَ تُحْيِي بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةَ الْحَيَا، كَثِيرَةَ الْمُجْتَنَى، تُرْوِي بِهَا الْقِيعَانَ وَ تُسِيلُ الْبُطْنَانَ وَ تَسْتَوْرِقُ الْأَشْجَارَ وَ تُرْخِصُ الْأَسْعَارَ، إِنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ.
السِنِين: جمع «سنة»، سالهاى قحطى، قحط سالى.المَضَايِقُ الوَعْرَة: تنگناهاى سخت.اجَاءَتْنَا: ما را به آمدن واداشت، مجبور كرد.الْمَقَاحِط: جمع «مقحطة»، سالهاى خشك و بى حاصل.تَلَاحَمَتْ عَلَيْنَا: بما رسيد، بر ما وارد شد.الْوَاجِم: كسى كه از شدت حزن نتواند سخن بگويد.الْحَيَا: سرسبزى، باران.الْقِيعَان: جمع «قَاع»، زمينهاى صاف و هموار كه خالى از كوه و تپه است.الْبُطْنَان: جمع «بطن»، زمينهاى پست و پائين.تَسْتَوْرِقُ الَاشْجَارَ: درختان را پر برگ مى سازد.
غَيث: بارانسِنين: سالها، قحط و كم آبى، جمع سنة: سالمَضائِق وَعرَة: مضيقه هاى سختأجائَتنا: ما را آورده است، پناهنده نموده استمَقاحِط: قحطى ها و نداريهامُجدِبَة: خشك سالىأعيَتنا: ما را خسته و عاجز كرده استتَلاحَمَت: متصل شده استمُستَصعِبَة: چيز سخت شدهواجِمين: محزون و غصه مندمُروِيَة: سيراب كنندهمُعشِبَة: روياننده، گياه بيرون آورندهحَيا: باران و فراوانىمُجتَنَى: دانه و ميوه درو و جمع شدهقِيعَان: صحراهاى نرم و همواربُطنَان: شكم صحرا، دره هاتَستَورِقُ: برگ دار مى شود، برگ مى آوردتُرخِصُ الأسعار: پائين مى آورد قيمتها را
اى خداوند، ما به سوى تو بيرون آمده ايم، از درون خيمه ها و خانه هايى كه ناله و فرياد ستوران و كودكانمان از آن بلند است. در حالى كه، رحمت تو را مى طلبيم و اميد به فضل نعمت تو بسته ايم و از عذاب و خشم تو بيمناكيم.بار خدايا، ما را به باران خود سيراب نما و نوميدمان باز مگردان و به قحط هلاك منماى و به آنچه سفيهان كرده اند مؤاخذت مكن. اى بخشاينده ترين بخشايندگان.اى خداوند، ما به سوى تو بيرون آمده ايم، تا آنچه را كه بر تو پوشيده نيست به تو شكايت كنيم. زيرا تنگناهاى دشوارمان به بيچارگى كشانده، خشكساليهاى مشقت بار ما را به درگاه تو رانده. و خواسته هاى دست نايافتنى به رنجمان افكنده و فتنه هاى ناهنجار، گريبانگيرمان شده است.بار خدايا، از تو مى خواهيم كه ما را، از درگاه خود، نوميد بازنگردانى و اندوهگين واپس نفرستى و ما را به گناهانمان مورد خطاب قرار ندهى و برابر اعمالمان كيفر ندهى.بار خدايا، بر ما باران و بركت و روزى و رحمت خود بگستران. بر ما بارانى ببار سودمند، سيراب كننده، روياننده گياهان، كه بروياند هر چه را كه نابود شده، و زنده گرداند، هر چه را كه مرده است.بارانى بر ما ببار، كه تشنگى را برطرف گرداند كه و ميوه ها را افزون سازد و زمينهاى پست را سيراب كند و بر دره ها سيلاب افكند و درختان را برگ روياند و نرخها را بشكند كه تو به هر كارى كه بخواهى توانايى.
خداوندا، ما را از زير خيمه ها و سر پناه ها، و پس از شنيدن فرياد حيوانات و ناله فرزندان، با شوق به رحمتت، و اميد به فضل نعمتت، و بيم از عذاب و خشمت بيرون آمديم.خداوندا، ما را از بارانت سيراب كن، و از نا اميدان قرار مده، و به خشكسالى هلاك مكن، و ما را به سبب اعمالى كه نادانان ما مرتكب شده اند مؤاخذه مفرما، اى مهربانترين مهربانان.خداوندا، به سوى تو آمديم، و از آنچه بر تو مخفى نيست به تو شكايت آوريم، به وقتى كه سختى هاى كمر شكن راه چاره را بر ما بسته، و قحطى درد آور ما را به اين وضع انداخته، و امور سخت ما را خسته كرده، و فتنه هاى ناهنجار نسبت به ما پى در پى شده.بار خدايا، از تو مى خواهيم كه ما را محروم و نا اميد بر مگردانى، و با غصه و اندوه به خانه نفرستى، و به گناهانمان مگيرى، و با اعمالمان مؤاخذه ننمايى.خداوندا، سفره باران و بركت و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، و ما را سيراب كن به بارانى سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان، كه به سبب آن برويانى آنچه را از دست رفته، و زنده كنى آنچه را مرده، باران با منفعتى كه تشنگى زمين را برطرف كند، و محصولى كه از آن به دست مى آيد فراوان باشد، بارانى كه زمين هاى هموار را بدان سيراب كنى، و وادى ها و رودخانه ها را جارى سازى، و درختان را پر برگ، و قيمت ها را ارزان نمايى، كه تو بر هر چيز توانايى.
3. نيايش طلب باران:بار خداوندا ما از خانه ها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه، و گريه دلخراش كودكان گرسنه، به سوى تو بيرون آمديم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم، و از عذاب و انتقام تو ترسناكيم.بار خداوندا بارانت را بر ما ببار، و ما را مأيوس بر مگردان و با خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى كه بى خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان، اى مهربانترين مهربان ها بار خداوندا به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست و اين هنگامى است كه سختى هاى طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالى و قحطى ما را به ستوه آورده، و پيش آمدهاى سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه هاى دشوار كارد به استخوان ما رسانده است.بار خداوندا از تو مى خواهيم ما را نوميد بر مگردانى، و با اندوه و نگرانى به خانه هايمان باز نفرستى، و گناهانمان را به رخمان نكشى، و اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار ندهى.خداوندا باران رحمت خود را بر ما ببار، و بركت خويش را بر ما بگستران، و روزى و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانى سيراب فرما كه سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان باشد، و آنچه خشك شده دوباره بروياند، و آنچه مرده است زنده گرداند، بارانى كه بسيار پر منفعت، روياننده گياهان فراوان، كه تپّه ها و كوهها را سيراب، و در درّه ها و رودخانه ها، چونان سيل جارى شود، درختان را پر برگ نمايد و نرخ گرانى را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز كه خواهى توانايى.
بار خدايا ما به سوى تو آمديم، از خانه ها كه در آن بوديم و از چادرها كه در آن مى غنوديم، حالى كه جانوران در بانگ و خروش بودند و كودكان در فرياد و جوش.خواستاران آمرزش توايم و اميدواران نعمت و بخشش توايم. از عذابت ترسانيم، و از كيفرت، هراسان. خدايا ما را از باران -رحمتت- سيراب كن و از جمله نوميدانمان مگردان و به قحط سالى مان مميران و بر ما مگير بدانچه كردند بيخردانمان، اى بخشنده تر از همه بخشندگان.ما به سوى تو بيرون شده ايم، و از آنچه بر تو پوشيده نيست، به تو شكايت آورده ايم، و اين هنگامى است كه سختيهاى طاقت فرسا ما را بيچاره كرده، و تنگسالى و بى بارانى به ستوه مان آورده. پيشآمدهاى سخت به ناتوانى مان كشانده، و فتنه هاى دشوار كارد را به استخوان رسانده.خدايا از تو مى خواهيم ما را نوميد بازمگردانى، و نادلخواه از درگاهت نرانى، و ما را به گناهانمان مگيرى، و به كردارمان كيفر مدهى.خدايا باران رحمت خود را بر ما بباران. و بركت خويش بر ما بگستران، و روزى و رحمتت را به ما رسان، و ما را آب ده از بارانى سود رسان، سيراب كننده و روياننده گياهان، كه آنچه خشك شده بروياند، و آنچه مرده است زنده گرداند. فراخى نعمت آن بسيار، ميوه اش افزون و بى شمار، كه زمينهاى پست را سيراب كند و به درّه ها سيل افكند. درختان را برگ آرد، و نرخها را ارزان دارد. همانا، تو بر هر چيز كه خواهى توانايى.
(در اينجا امام عليه السّلام طريق دعاء كردن و طلب رحمت و خواستن باران را ياد مى دهد:)(6) بار خدايا ما از زير پرده ها و پوششها (خانه ها) ئى كه فرياد چهارپايان و فرزندان از آن بلند است (بسبب كميابى آب و علف و مايه معيشت و زندگانى) رو بسوى تو آورده ايم در حاليكه خواهان رحمت تو و اميدوار به زيادتى نعمت تو و ترسناك از كيفر و خشم تو مى باشم.(7) بار خدايا ما را بباران خود آب ده و از نوميد شدگان قرار مده و به سالهاى قحطى و تنگى ما را تباه مگردان، و بسبب آنچه بى خردان (بد كرداران) از ما بجا آورده اند ما را مؤاخذه مفرما، اى مهربانترين مهربانان.(8) بار خدايا بسوى تو بيرون آمده ايم و بتو شكايت داريم (خبر مى دهيم) از آنچه (سختيهايى كه) بر تو پنهان نيست، هنگاميكه سختى تنگيها ما را بيچاره كرده، و خشكساليهاى پر مشقّت ما را سوق داده، و مطالب و خواهشهاى دشوار ما را ناتوان گردانيده، و فتنه ها و بلاهاى ناهنجار بر ما پيوسته وارد گشته.(9) بار خدايا از تو درخواست مى نماييم كه ما را (به خانه هاى) نوميد شده باز نگردانى، و اندوهگين مفرستى، و به گناهانمان نگيرى (پاسخ درخواست ما را به مقتضاى گناهانمان قرار مدهى) و به كردارمان مقايسه نفرمايى، (بلكه درخواست ما را از روى فضل و كرمت بپذيرى).(10) بار خدايا باران و بركت و روزى و رحمت و مهربانيت را بر ما زياد عطاء فرما، و بما آب ده چنان آبى كه سود دهنده و سير آب كننده و روياننده (گياهها) باشد كه بسبب آن برويانى آنچه از دست رفته (گياههايى كه خشك شده) و زنده گردانى آنچه كه مرده (زمينهايى كه خشك مانده) و آب ده ما را به بارانى كه تشنگى را برطرف نموده و ميوه بدست آمده از آن فراوان باشد، و زمينهاى هموار بآن سير آب شده و در زمينهاى نشيب (رودخانه ها و درّه ها) جارى گردد، و درختها را با برگ و نوا (سبز و خرّم) گردان و نرخها را ارزان فرماى، زيرا تو بر هر چه بخواهى توانا هستى.
بار خدايا! ما از خانه ها و از زيرپوششها و سقفها، پس از شنيدن ناله حيوانات و صداى دلخراش کودکان، بيرون آمديم، در حالى که اشتياق به رحمت، و اميد به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و کيفرت داريم.بار خدايا! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سيراب کن، از درگاهت مأيوس برمگردان، با خشکسالى و قحطى ما را هلاک مکن، و به اعمال ناشايسته اى که بى خردانِ ما انجام داده اند ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمين!خداوندا! ما به سوى تو آمده ايم تا از چيزى شکايت به درگاهت آوريم که از تو پنهان نيست، هنگامى که مشکلات طاقت فرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشکسالى و قحطى به ناچار ما را به اين جا آورده، نيازها فوق العاده ما را خسته کرده، و فتنه هاى سخت پى درپى دامان ما را گرفته است.خداوندا! از تو مى خواهيم که ما را نوميد برمَگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مکن.بار خدايا! باران و برکات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور کننده، که آنچه را خشک شده با آن برويانى، و آنچه را مرده، زنده کنى، آبى بسيار پر منفعت، پربار که تپه ها و کوهها را با آن سيراب نمايى، رودخانه ها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قيمت ها را با آن پايين آورى، تو به هر چه اراده کنى توانا هستى.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج5، ص: 601-596
بارالها! بارانى پر بار بر ما بفرست:امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه که به مناسبت «نماز باران» ايراد شده، بعد از آماده ساختن دل هاى مردم و دعوت آنها به توبه از گناه و بازگشت به سوى خدا، رو به درگاه پروردگار مى کند و با تعبيراتى بسيار دلنشين، از درگاه پروردگار تقاضاى لطف و عنايت مخصوص مى کند، و در پنج فراز که هر کدام با «اللهم» شروع مى شود، نکته هاى مختلفى را در اين زمينه به پيشگاه حق عرضه مى دارد، و چنين مى گويد :«بار خدايا ! ما از خانه ها و از زيرپوششها و سقفها، پس از شنيدن ناله حيوانات و صداى دلخراش کودکان، بيرون آمديم، در حالى که اشتياق به رحمت، و اميد به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و کيفرت داريم». (اللَّهُمَّ إنَّا خَرَجْنَا إلَيْکَ مِنْ تَحْتِ الاَْسْتَارِ وَ الاَْکْنَانِ(5)، وَبَعْدَ عَجِيجِ الْبَهَائِمِ والْوِلْدَانِ، رَاغِبِينَ فِي رَحْمَتِکَ، وَ رَاجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِکَ، وَخَائِفِينَ مِنْ عَذَابِکَ وَنِقْمَتِکَ).اشاره به اين که : خارج شدن از منازل و آمدن به بيابان براى انجام «نماز باران» دليل بر استيصال ماست، اگر ما بندگان خطا کاريم، اين چهار پايان و کودکان تشنه که هيچ گناهى ندارند، مشمول عنايت تواند. به علاوه ما انگيزه اى جز طلب رحمت و تقاضاى فضل و کرم نداريم و در حالى به درگاه تو روى مى آوريم که توبه کرده ايم، و از عذاب و کيفر تو خائفيم.در روايات اسلامى در آداب «نماز باران» آمده است حتّى کودکان شيرخوار و بخشى از چهارپايان تشنه را با خود به بيابان ببريد، حتى دستور داده شده بچه ها را از مادران جدا کنند تا گريه آنها دل ها را تکان دهد، و توجه به درگاه خدا بيشتر شود(6).اين صحنه تأثير عميقى در برانگيختن احساسات مردم و حضور قلب و جارى شدن قطرات اشک، که باعث استجابت دعا مى شود دارد، و از سوى ديگر سبب مزيد لطف و رحمت خداست.در ادامه تقاضاى اصلى را مطرح کرده، عرضه مى دارد : «بار خدايا ! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سيراب کن، از درگاهت مأيوس برمگردان، و با خشکسالى و قحطى ما را هلاک مکن، و به اعمال ناشايسته اى که بى خردانِ ما انجام داده اند، ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمين !» (اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَيْثَکَ وَلاَ تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ، وَلاَ تُهْلِکْنَا بِالسِّنِينَ(7)، وَلاَ تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا; يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ).اشاره به اين که : گر چه گروهى از افراد نادان کارهايى کرده اند که مستحق قطع فيض خدا شده اند، ولى تو با فضل و کرمت با همه ما رفتار کن، نه با عدالتت که اگر حساب عدالت در کار باشد کار ما مشکل مى شود، و اگر حساب رحمت باشد همه چيز سامان مى يابد.و از آن جا که شرط اجابت دعا اين است که انسان خودرا ناتوان ببيند و خدا را توانا بر همه کار، در ادامه اين دعا عرضه مى دارد : «خداوندا !» ما به سوى تو آمده ايم تا از چيزى شکايت به درگاهت آوريم که از تو پنهان نيست، هنگامى که مشکلات طاقت فرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشکسالى و قحطى به ناچار ما را به اين جا آورده، نيازهاى سخت، ما را خسته کرده، و فتنه هاى مشکل آفرين، پى درپى دامان ما را گرفته است» (اللَّهُمَّ إنَّا خَرَجْنَا إلَيْکَ نَشْکُو إلَيْکَ مَا لاَ يَخْفَى عَلَيْکَ، حِينَ أَلْجَأَتْنَا الْمَضَايِقُ الْوَعْرَةُ(6)، وَأَجَاءَتْنَا(7) الْمَقَاحِطُ(8) الْمُجْدِبَةُ(9)، وَأَعْيَتْنَا الْمَطَالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ، وَتَلاَحَمَتْ(8) عَلَيْنا الْفِتَنُ الْمُسْتَصْعِبَةُ).در اين عبارات پر معنا، نخست امام (عليه السلام) به اين نکته اشاره مى کند، که اگر ما نيازها و حاجتها و مشکلاتمان را يک يک بر مى شمريم، نه از اين جهت است که تو از آن آگاه نيستى، بلکه به خاطر آن است که تو دوست دارى بندگان با زبان خود مشکلاتشان را شرح دهند و به نيازها و ناتوانيها اقرار نمايند.سپس به چهار مشکل که از جهاتى با هم متفاوت و در جهاتى با هم مشترکند، اشاره مى کند :نخست تنگناهاى زندگى، سپس قحطى و خشکسالى، و بعد خواسته هايى که رسيدن به آن در شرايط عادى بسيار پر مشقت است، و سرانجام فتنه هاى سخت و ناراحت کننده، و گشودن گره تمام اين مشکلات را از درگاه حضرت احديّت خواستار مى شود.در حديثى از «امام صادق (عليه السلام)» آمده است : «إنَّ اللهَ يَعْلَمُ حَاجَتَکَ وَ مَا تَريدُ وَ لَکِنَّهُ يُحِبُّ اَنْ تَبُثَّ إلَيْهِ الْحَوائِجَ; خداوند حاجت و خواسته تو را مى داند، ولى دوست دارد که حوايج خويش را نزد او شرح دهى»(9).سپس در ادامه اين دعا، همان خواسته ها را با تعبيرات ديگرى بيان مى کند، وعرضه مى دارد :«خداوندا ! از تو مى خواهيم که ما را نوميد برمَگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مکن». (اللَّهُمَّ إنَّا نَسْأَلُکَ أَلاَّ تَرُدَّنَا خَائِبِينَ، وَلاَ تَقْلِبَنَا وَاجِمِينَ(10). وَلاَ تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا، وَلاَ تُقَايِسَنَا بِأَعْمَالِنَا).اشاره به اين که اگر برنامه رفتار تو با ما بر طبق اعمال ما باشد، راه نجاتى نيست، تقاضاى ما اين است که با لطف و کرم، با ما رفتار کنى و از درِ خانه ات مأيوس برنگردانى.البتّه اين دعاها در عينِ اين که شامل تقاضاهاى مؤکّد از درگاه خداست، درسهاى پرمعنايى براى شنوندگان است; تا به آثار گناهان و اعمال ناشايست پى برند، و خودرا آماده براى اصلاح خويشتن کنند، بسيارى از دعاهايى که از معصومين (عليهم السلام) رسيده، اين نکته تربيتى را در بردارد.و در پايانِ اين دعا و مناجات و شرح تقاضاها، درخواست نهايى را چنين بيان مى کند، عرضه مى دارد :«بار خدايا ! باران و برکات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، و بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور کننده، که آنچه را خشک شده با آن برويانى، و آنچه را مرده، زنده کنى، آبى بسيار پر منفعت، پر بار که تپه ها و کوهها را با آن سيراب نمايى، رودخانه ها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قيمتها را با آن پايين آورى، تو به هر چه اراده کنى توانا هستى»(11). (اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَکَ وَبَرَکَتَکَ، وَرِزْقَکَ وَرَحْمَتَکَ; وَاسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مُرْوِيَةً مُعْشِبَةً(12)، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ، وَتُحْيِي بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةَ الْحَيَا(13)، کَثِيرَةَ الْمُجْتَنَى، تُرْوِي بِهَا الْقِيعَانَ(14)، وَتُسِيلُ الْبُطْنَانَ(15)، وَتَسْتَوْرِقُ الاَْشْجَارَ، وَتُرْخِصُ الاَْسْعَارَ; (إنَّکَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ)).* * *نکته:همه چيز را از خدا بخواهيد:درباره «نماز باران» و آداب آن، در ذيلِ خطبه 115 به قدر کافى سخن گفته ايم.در اين جا به پاسخِ يک سؤال مى پردازيم، و آن اين که چرا که امام (عليه السلام) به هنگام تقاضاى باران از درگاه خداوند تمام اوصاف لازم را براى آن شرح مى دهد، (در اين خطبه 9 صفت و در خطبه سابق 20 صفت) در حالى که خداوند به تمام اين جزئيات آگاه است، و نيازى به شرح و بيان ندارد ؟در پاسخ به اين سؤال بايد توجه کرد، که شرح تقاضاها با تمام جزئيات با توجه به طلب حاجات از خداوند، به اين معناست که مردم بايد همه چيز خودرا از او بخواهند، چرا که اين دعاها مى رساند که تا چه حد به او محتاج و نيازمند هستند، و همين امر عشق و علاقه مردم را به خدا بيشتر مى کند.و از سوى ديگر بدانند که يک باران نافع، تا چه اندازه آثار حيات بخش و گسترده دارد، و چه برکاتى با خود مى آورد.* * *پی نوشت:1. «اکنان» جمع «کن» (بر وزن جن) به معنى وسيله حفظ و پوشش و نگهدارى است بهمين جهت به غارها اکنان گفته مى شود.2. درباره آداب نماز باران به طور مشروح ذيل خطبه 115 بحث کرده ايم.3. «سنين» جمع «سنه» به معنى سال است ولى هنگامى که با کلمه «هلاکت» يا «اَخذ» استعمال شود به معنى قحط سالى است.4. «الوعرة» به معنى سنگلاخ است ولى بطور کنايه به تنگناهاى سخت زندگى نيز اطلاق مى شود.5. «اجائت» از مادّه «مجيىء» است که به باب افعال رفته و به معنى ناگزير ساختن و بيچاره کردن است.6. «مقاحط» جمع «مقحطه» از مادّه «قحط» به معنى سالهاى خشک و قحطى است.7. «مجدبه» از مادّه «جدب» (بر وزن جعل) به معنى کمبود نعمت، بنابراين «مجدبه» به سالهايى گفته مى شود که مردم از نظر ارزاق گرفتار مشکلات مى شوند.8. «تلاحمت» از مادّه «تلاحم» به معنى اتصال و پشت سر هم آمدن است.9. في ظلال نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 319.10. «واجم» از مادّه «وجم» (بر وزن نجم) به معنى حزن و اندوه شديدى است که انسان را به سکوت کردن وادار مى کند.11. جالب اين که هنگام نوشتن اين سطور (دهم رمضان 1423) بارانى پربرکت بعد از خشکى طولانى در حال باريدن است که به نظر مى رسد ان شاء الله تمام صفاتى را که امام (عليه السلام) در بالا بيان فرمود در آن جمع است !12. «معشبه» از مادّه «عَشَبْ» (بر وزن شرف) به معنى رويش گياه گرفته شده.13. «الحيا» به معنى باران و فزونى نعمت است.14. «القيعان» جمع «قاع» و «قاعه» به معنى زمين گسترده و صاف است و گاه به زمينهائى که آب در آن جمع مى شود اطلاق مى گردد.15. «بُطنان» جمع «بطن» به معنى زمينهاى گود و تنگ مى باشد.
«اللهم انا خرجنا اليك من تحت الاستار و الاكنان و بعد عجيج البهائم و الولدان، راغبين في رحمتك و راجين فضل نعمتك و خائفين من عذابك و نقمتك. اللهم فاسقنا غيثك و لا تجعلنا من القانطين، و لا تهلكنا بالسنين. و لا تواخذنا بما فعل السفهاء منا يا ارحم الراحمين» (خداوندا، از زير پوششها (مساكن) و آشيانههاي خود بيرون آمده و در حاليكه چارپايان و فرزندان ما همگي در اضطراب و ناله و فرياد بودند، بسوي تو پناه آورديم. پروردگارا، در اين تلاش و پناهندگي، طمع در رحمت تو داريم و اميد در كرامت نعمت تو بستهايم و از نقمت و عذاب تو ترسانيم. خداوندا، ما را از بارانت سيراب فرما و ما را از نااميدان از لطف و عنايتت قرار مده و ما را با خشكسالي هلاك مفرما. و ما را به كردار زشت نابخردان مواخذه مفرما، اي خداوند ارحمالراحمين).خداوندا، پروردگارا، از جايگاههاي معمولي زندگي بدر آمده رو به بارگاره تو آمدهايم. ما را مايوس و نوميد برمگردان:اميرامومنين عليهالسلام در خطبه 115 نيايش خود را در موقع استسقاء چنين بيان ميكند: (خداوندا، نباتات كوههاي ما از خشكسالي افسرده و خشكيدهاند، و خاك تيره روي زمين ما را از بيآبي پوشانده است. حيوانات ما سخت تشنهاند و در جايگاههاي استراحت خود حيرتزده همانند مادران بچه مرده مينالند و از رفت و برگشت با لب تشنه در چراگاهها و آبشخورها در ملالند. پروردگارا، به نالههاي نالهكنندگان و سوزش دلسوختگان عنايتي فرما و بر اين جانداران در مسير حركتها و مدخل آسايشگاههايشان ترحمي فرما. بار خدايا، ما در حالي رو به سوي تو آورديم كه شتران لاغر، از قحطي آب و علف بهمراه در حركتند (و هنگامي به رحمت واسعه تو روي آورديم) كه ابرها با علامت بارش باران، نهال اميد در درون ما كاشتند، ولي اين نهال را به ثمر نرسانده از فضاي ما ناپديد شدند.)اين خطبه را تا آخر بخوانيد و معناي رابطه نيايش با خداوند مهربان را درك كنيد. در همان لحظات كه آه و نالههاي نيايشگران از اعماق دلهايشان سرميكشد، درياها نيز در حال همدردي ابرها را به فضا ميفرستند تا با همديگر تجليگاه قوانين هستي و رحمت الهي را به وجود بياورند. در اين هنگام، همزمان با ريزش قطرات اشك بر رخسار نيايشگران، قطرات باران نيز بر روي زمين باريدن ميگيرد.****«اللهم انا خرجنا اليك نشكو اليك ما لا يخفي عليك حين الجاتنا المضايق الوعره، و اجاءتنا المقاحط المجدبه، و اعيتنا المطالب المتعسره، و تلاحمت علينا الفتن المستصعبه» (خداوندا، ما به سوي تو آمدهايم، از رويدادهايي شكوه داريم كه به مقام شامخ تو پوشيده نيست. پروردگارا به تو پناه آوردهايم از تنگناهاي سخت و دشوار و از بيبارانيهايي كه خشكسالي بوجود آورده است و از حوادث بسيار سخت و ناگوار كه ما را ناتوان ساخته است، و از فتنهها و آشوبهاي بسيار دشوار كه ما را به ستوه آورده است).خداوندا، ما چه گوييم چون تو ميداني نهان:بارالها، باد ما و بود ما از داد توست هستي ما جمله از ايجاد توستلذت هستي نمودي نيست را عاشق خود كرده بودي نيست رالذت انعام خود را وامگير نقل و باده جام خود را وامگيروربگيري كيت جست و جو كند نقش با نقاش كي نيرو كندمنگر اندر ما و مكن در ما نظر اندر اكرام و سخاي خود نگرما نبوديم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ما ميشنود (مولوي)پروردگارا، هيچ حادثه و ذرهاي در دستگاه هستي از علم تو پوشيده نيست، تويي عالمالسر و الخفيات. اگر دستور تو به دعا و نيايش نبود، ما تنها به اضطراب و تشويش در ناگواريها بسنده ميكرديم. تويي كه در دعا را به روي ما باز نموده فرمودهاي «ادعوني استجب لكم» (مرا بخوانيد تا دعاي شما را مستجاب كنم) تويي كه فرمودهاي «و اذا سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان» (و اگر بندگان من از تو بپرسند (به آنان بگو:) من به آنان نزديكم اجابت ميكنم دعاي كسي را زماني كه مرا بخواند) «الهي علمك بحالي يغنيك عن مقالي» (خداوندا، علم تو به حال من، ترا از سخن من بينياز ميكند.) با اين حال، گرايش و نيايش ما هنگامي بحال جدي ميرسد و موقعي جان ما رهسپار كوي ربوبي ميكند كه همه دستگاه مغز و روان و دل و اعصاب ما به شدت هماهنگ گشته و با توليد يك اراده جدي، حاجت خود را بخواهيم. خداوندا، اگر نميدانم چگونه به بارگاه تو دعا كنيم. خود با كرم عام و لطف خاص خود دعا را براي ما تعليم فرما.اي خداي پاك و بيانباز و يار دست گير و جرم ما را درگذارياد ده ما را سخنهاي رقيق كه ترا رحم آورد آن اي رفيقاي دعا از تو اجابت هم ز تو ايمني از تو مهابت هم ز توگر خطا گفتيم اصلاحش تو كن مصلحي تو اي تو سلطان سخنكيميا داري كه تبديلش كني گر چه جوي خون بود نيلش كنياين چنين ميناگريها كار تست اين چنين اكسيرها ز اسرار تست****«اللهم انا نسئلك الا تردنا خائبين، و لا تقلبنا واجمين، و لا تخاطبنا بذنوبنا و لا تقايسنا باعمالنا» (خداوندا، از تو مسئلت داريم كه ما را مايوس برمگردان و ما را در حاليكه از شدت اندوه زبان در دهانمان از حركت افتاده است نوميدمان مفرما، بارالها، ما را به گناهاني كه مرتكب شدهايم مواخذه مفرما، و ما را با كردارهايمان محاسبه منما).خداوندا، ما را از بارگاهت نوميد برمگردان:پروردگارا، تو ميداني كه با چه اميد و آرزويي رو به درگاه ربوبيات آمدهايم، تو خود با الطاف و عنايات ربانيات اين اميد را در درون ما آفريدهاي تا ياس و نوميدي ما را از پاي در نياورد. بحق آن حكمت و فيض الهيات كه بوسيله آنها ما را از نعمت عظماي اميد بهرهمند فرمودهاي، ما را از بارگاه خود نوميد بر مگردان. خداوندا، همانگونه كه به مقتضاي رحمانيتت، روزي را براي همه مردم بدون اختصاص به انسانهاي مومن ارزاني فرمودهاي و خطاي خطاكاران و لغزش لغزندگان مانع جريان فيض تو بر همه آنها نيست، ما بندگان ناتوانت را كه از نعمت دين برخوردار نمودهاي بوسيله گناهان و اعمال زشت، از رحمت و لطف خود نااميد برمگردان.****«اللهم انشر علينا غيثك و بركتك و رزقك و رحمتك، و اسقنا سقيا ناقعه مرويه معشبه تنبت بها ما قد فات و تحيي بها ما قد مات، نافعه الحيا كثيره المجتني، تروي بها القيعان و تسيل البطنان و تستورق الاشجار، و ترخص الاسعار انك علي ما تشاء قدير» (خداوندا، باران و بركت و روزي و رحمتت را بر ما بگستران و ما را با آب شيرين و گوارا و سيرابكننده و روياننده سيراب فرما تا آن روييدنيها را كه از دست ما رفته است بار ديگر احياء كند و آنچه را كه مرده است زنده نمايد- آب گوارايي كه سودمند باشد و داراي محصولي فراوان، دشتهاي هموار را با آن سيراب فرمايي و در درهها و پستيهاي زمين سيل جاري كني، و درختان را پر برگ و قيمتها را ارزان فرمايي. قطعا تو بر همه چيز توانايي.)پروردگارا، مشيت و قدرت مطلقه توست كه جهان هستي را به جريان انداخته است و هدفي جز رحمت و لطف بر عالم و عالميان نداري. با همين رحمت و لطف بار ديگر وجود ما را با طراوت فرما. سادهلوحاني پيدا ميشوند و ميگويند: قوانين طبيعت كه در قلمرو كيهان بزرگ حكمفرما است، چنان مستحكم و پا برجا است كه هيچ عاملي نميتواند آنها را متزلزل بسازد، زيرا تزلزل قانون در عرصه هستي بيك معني، مساوي است با نيست شدن هست، يا هست شدن نيست و اين خود تناقضي است آشكار. اين مطلب گاهي با اين تعبير ادا شده است كه عالم هستي با نظمي كامل در جريان است. و اين نظم با هيچ عاملي قابل مختل شدن نيست.پاسخ اين اعتراض چنين است: نظم و قانون و سيستم و تشكل و مانند اين روابط، تنها با نظر به متن خود دستگاه هستي است و بعبارت ديگر جهان هستي براي ما كه در متن آن زندگي ميكنيم نمايش نظام (سيستم) بسته دارد، نه در عالم واقع و نفسالامر همانگونه كه يك توپ براي مورچهاي كه در ميان آن در حركت است داراي سيستم بسته ميباشد. ولي با نظر به انسانهايي كه ميتوانند با دست يا پا يا ديگر وسائل آن توپ را به اوضاع و حركات و موقعيتهاي گوناگون در آورند، داراي نظام (سيستم) باز است. معجزات بوسيله انبياء عليهمالسلام و همچنين كرامات و استجابت دعاها، از خارج از متن خود طبيعت (كه نمايش سيستم بسته دارد) وارد اين عرصه ميشوند.اگر بخواهيم با يك تشبيه كاملا ساده ميتوانيم اين قضيه را تصور كنيم: اگر يك مورچه يا هر حيواني كه از فعاليتهاي مغزي و رواني ما آگاهي ندارد، از همه سطوح و اجزاء بدن ما عبور كند و آنها را در حالات معيني مشاهده كند، محال است به ذهنش خطور كند كه ممكن است يكايك اين سطوح و اجزاء، بلكه همه آنها بوسيله نيروي اراده، وضع خاص خود را تغيير بدهد. مثلا انساني كه نشسته است، اراده كند و برخيزد، كسي كه دستش پايين افتاده است، اراده كند و آن را بالا ببرد.
فرموده است: «أللّهمّ ...»:چون لزوم تحصيل قابليّت را براى نزول رحمت خداوند، در پيش گوشزد فرموده بود، اكنون به او رجوع، و درخواست مى كند كه باران رحمت خود را بر مردم نازل فرمايد، و همان گونه كه در پيشگاه پادشاهان معمول است كه سخنگو گفتار خود را با جملاتى دلپذير و رقّت انگيز آغاز مى كند، دعاى خود را شروع فرموده، و بيرون آمدن دعا كنندگان را از زير پوششها و از درون خانه ها و سرپناههاى خود كه جز در مواقع دشوار از آنها بيرون نمى آيند ذكر كرده است، همچنين ناله چهار پايان و گريه و زارى كودكان را بيان فرموده است، غرض از ذكر اينها ابراز شوق به نزول رحمت، و اظهار اميد به فضل و نعمت پروردگار، و نشان دادن بيم از عذاب و كيفر اوست، و همه اينها چيزهايى است كه انسان براى خاطر آنها مساعى خود را به كار مى برد.سپس امام (ع) خواستهاى خود را از درگاه حق تعالى مسألت مى كند كه: آنان را سيراب فرمايد و بر اثر خشكسالى و قحطى نابود نگرداند، و به سبب اعمالى كه سفيهان و نابخردان مرتكب مى شوند و موجب دورى از رحمت پروردگار است آنان را مورد مؤاخذه قرار ندهد، چنان كه خداوند متعال از قول موسى (ع) نقل مى كند كه عرض كرد: «أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» پس از آن شكوه از قحط سالى را با ذكر عواملى كه آنها را به ستوه آورده و به اين شكايت برانگيخته تكرار كرده است تا به درستى عذر اين شكايت باشد.«مقاحط» عبارت از محلّهاى قحطى زده يا سالهاى قحطى است، ظاهرا گرسنگى و لختى و ديگر آثار قحطى، فتنه و آزمايشى از جانب پروردگار است تا دلها از هواها و خواستهايى كه دارند برگردد، و به سوى پروردگار رجوع كنند، سپس امام (ع) از خداوند مى خواهد كه دعايش را به اجابت مقرون فرمايد.فرموده است: «و لا تخاطبنا بذنوبنا»:يعنى: خداوندا در پاسخ ما به گناهانمان استدلال مكن و ما را با كردارمان مسنج، يعنى رفتار خود را با كردار بد ما مقايسه مفرما و اين را برابر آن قرار مده، و بدى را سزاى بدى مگردان، پس از آن تا آخر خطبه مطالب خود را به نحو كامل و شايسته از خداوند سبحان درخواست مى كند كه معانى آنها آشكار است، و توفيق از خداوند است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 9، ص: 12
الّلهمّ إنّا خرجنا إليك من تحت الأستار و الأكنان، و بعد عجيج البهائم و الولدان، راغبين في رحمتك، و راجين فضل نعمتك، و خائفين من عذابك و نقمتك، الّلهمّ فاسقنا غيثك، و لا تجعلنا من القانطين، و لا تهلكنا بالسّنين، و لا تؤاخذنا بما فعل السّفهاء منّا يا أرحم الرّاحمين، اللّهم إنّا خرجنا إليك نشكو إليك ما لا يخفى عليك حين ألجأتنا المضائق الوعرة، و أجائتنا المقاحط المجدبة، و أعيتنا المطالب المتعسّرة، و تلاحمت علينا الفتن المستصعبة، الّلهمّ لا تردّنا خائبين، و لا تقلبنا واجمين، و لا تخاطبنا بذنوبنا، و لا تقايسنا بأعمالنا، ألّلهم انشر علينا غيثك و بركتك و رزقك و رحمتك، و اسقنا سقيا نافعة مروية معشبة تنبت بها ما قد فات، و تحيي بها ما قد مات، نافعة الحيا، كثيرة المجتنى، تروي بها القيعان، و تسيل البطنان، و تستورق الأشجار، و ترخص الأسعار، إنّك على ما تشاء قدير. (28646- 28390)اللغة:و (الاكنان) جمع الكنّ و هو ما ستر من الحرّ و البرد من كننته أى سترته و أخفيته في كنّه بالكسر.و (السّنين) جمع السّنة و هي الجدب و أرض سنواء و سنهاء أصابتها السّنة و (المضايق) جمع المضيق و هو ما ضاق من الأمور و (الوعر) بسكون العين و كسرها ضدّ السّهل قال الشارح المعتزلي: الوعرة بالتسكين و لا يجوز التحريك و (المقاحط) أماكن القحط أو أزمانه جمع المحقط يأتي للمكان و الزّمان و (الوجم) و الواجم العبوس المطرق لشدّة الحزن و (السّقيا) بالضمّ اسم من سقاه اللَّه الغيث أنزله له و (القيعان) جمع القاع و هو المستوى من الأرض.و (تسيل) في بعض النسخ بفتح التاء مضارع سال كباع و في بعضها بالضمّ من باب الافعال و (البطنان) بالضمّ جمع البطن كعبد و عبدان و ظهر و ظهران و هو المنخفض من الأرض كما قاله الطريحى، أو الغامض منها كما في شرح المعتزلي و قال الفيروز آبادي جمع الباطن و هو مسيل الماء في غلظ و (الرخص) بالضمّ ضدّ الغلاء و رخص الشيء من باب قرب فهو رخيص و يتعدّي بالهمزة فيقال: أرخص اللَّه السّمر و تعديته بالتضعيف غير معروف و (الأسعار) جمع سعر بالكسر و هو تقدير أثمان الأشياء و ارتفاعه غلاء و انحطاطه رخص و قيل تقدير ما يباع به الشيء طعاما كان أو غيره، و يكون غلاء و رخصا باعتبار الزيادة على المقدار الغالب في ذلك المكان و الأوان و النقصان عنه.المعنى:و لمّا فرغ عليه السّلام من تمهيد مقدّمات الدّعاء شرع فيه فقال (اللّهم إنّا خرجنا إليك من تحت الأستار و الأكنان) الّتي ليس من شأنها أن تفارق إلّا لضرورة شديدة (و بعد عجيح البهائم و الولدان) و أصواتها المرتفعة بالبكاء و النحيب (راغبين) في برّك و (رحمتك و راجين فضل) منّك و (نعمتك و خائفين من عذابك و نقمتك اللّهمّ فأسقنا غيثك) المغدق من السّحاب المنساق لنبات أرضك المونق (و لا تجعلنا من القانطين) الآيسين (و لا تهلكنا بالسّنين و لا تؤاخذنا بما فعل السّفهاء منّا يا أرحم الرّاحمين) و المراد بالسّفهاء الجهّال من أهل المعاصي و بفعلهم معاصيهم المبعدة عن رحمته سبحانه كما في قوله سبحانه حكاية عن موسى عليه السّلام: «أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» ثمّ عاد عليه السّلام إلى تكرير شكوى الجدب بذكر أسبابها الحاملة عليها فقال: (اللّهمّ إنّا خرجنا إليك نشكو إليك ما لا يخفى عليك) من الضرّ و السّوء (حين ألجائتنا المضائق الوعرة) المستصعبة (و أجائتنا المقاحط المجدبة) أي السّنون المحلّة (و أعيتنا المطالب المتعسّرة، و تلاحمت علينا الفتن المستصعبة) أى تزاحمت علينا امور من الجوع و العرى و سائر مسبّبات القحط ما كانت لنا فتنة أي بلاء و محنة أى صارفة للقلوب عمّا يراد بها. (اللّهمّ) إنّا نسألك أن (لا تردّنا خائبين) من رحمتك (و لا تقلبنا و اجمين) محزونين باليأس عن عطيّتك (و لا تخاطبنا بذنوبنا) قال الشّارح المعتزلي: أي لا تجعل جواب دعائنا لك ما يقتضيه ذنوبنا كأنّه يجعله كالمخاطب لهم و المجيب عمّا سألوه إيّاه كما يفاوض الواحد منّا صاحبه و يستعطفه فقد يجيبه و يخاطبه بما يقتضيه ذنبه إذا اشتدّت موجدته عليه و نحوه قوله (و لا تقايسنا بأعمالنا) أي لا تجعل ما تجيبنا به مقايسا و مماثلا لأعمالنا السيّئة، و بعبارة اخرى لا تجعل فعلك بنا مقايسا لأعمالنا السيّئة و مشابها لها و سيئة مثلها. (اللّهمّ انشر علينا غيثك و بركتك و رزقك و رحمتك، و اسقنا سقيا نافعة)
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 9، ص: 13
سالمة من الافساد بالافراط (مروية) مسكتة للعطش (معشبة) أى ذات العشب و الكلاء استعاره تبعية (تنبت بها ما قد فات) أي مضى و ذهب (و تحيى بها ما قد مات).قال بعض الأفاضل: أي تخرج و تعيد بها ما قد ذهب و يبس من أصناف النبّات و ضروب الأعشاب و ألوان الأزهار و أنواع الأشجار و الثمار، و ما انقطع من جواري الجداول و الأنهار فاستعار الاحياء الذي حقيقته هو إفاضة الرّوح على الجسد للإخراج و الاعادة المذكورين كما استعار الموت الذي هو حقيقة انقطاع تعلّق الرّوح بالجسد لليبس و الذّهاب، و الجامع في الاولى إحداث القوى النّامية في المواد و المنافع المترتّبة على ذلك، و في الثانية استيلاء اليبوسة و عدم النّفع، و هما استعارتان تبعيّتان لأنّ المستعار في كلّ منهما فعل و القرينة في الاولى المجرور أعني الضمير في بها العايد إلى السّقيا لظهور عدم حصول الاحياء الحقيقي بالسّقيا، و في الثّانية الاسناد إلى الفاعل لأنّ الموت الذي يحيي المتّصف به بالسقى لا يكون حقيقيا البتة. (نافعة الحياء) و المطر (كثيرة المجتنى) و الثّمر (تروى بها القيعان) و الأراضي المستوية مجاز عقلى (و تسيل بها البطنان) و الأراضي المنخفضة، و نسبة السّيلان أو الاسالة إلى البطنان من المجاز العقلي إذ حقّه أن يسند أو يوقع على الماء، لأنّه الماء حقيقة و لكنّه أوقع على مكانه لملابسته له كما اسند الفعل إليه في سال النهر، و الغرض طلب كثرة المطر، (و تستورق الأشجار، و ترخص الأسعار، إنّك على ما تشاء قدير) و بالاجابة حقيق جدير.تنبيه:قال بعض شرّاح الصحيفة الكاملة: اختلف في التّسعير فقيل هو من فعل اللَّه سبحانه و هو ما ذهبت إليه الأشاعرة بناء على أصلهم من أنّه لا فاعل إلّا اللَّه تعالى، و لما ورد في الحديث حين وقع غلاء بالمدينة فاجتمع أهلها إليه و قالوا: سعّر لنا يا رسول اللَّه، فقال: المسعّر هو اللَّه.و اختلف المعتزلة في هذه المسألة فقال بعضهم هو فعل المباشر من العبد إذ
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 9، ص: 14
ليس ذلك إلّا مواضعة منهم على البيع و الشّرى بثمن مخصوص، و قال آخرون هو متولّد من فعل اللَّه تعالى و هو تقليل الأجناس و تكثير الرّغبات بأسباب هي من اللَّه تعالى.و الذي تذهب إليه معشر الامامية أن خروج السّعر عن مجري عادته ترقيّا أو نزولا إن استند إلى أسباب غير مستندة إلى العبد و اختياره نسب إلى اللَّه تعالى.و إلّا نسب إلى العبد كجبر السلطان الرّعية على سعر مخصوص، و ما ورد في الحديث النبّوي المذكور محمول على أنّه لا ينبغي التّسعير، بل يفوّض إلى اللَّه، ليقرّره بمقتضى حكمته البالغة و رحمته الشاملة.و ما ورد من الأخبار عن أهل البيت عليهم السّلام في هذا المعنى كما روى عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام أنّه قال: إنّ اللَّه و كلّ ملكا بالسّعر يدبّره بأمره، و عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام إنّ اللَّه و كلّ بالأسعار ملكا يدبّرها بأمره، فالمراد بالسّعر ما لم يكن للعبد و أسبابه مدخل، و اللَّه أعلم.الترجمة:بار الها بدرستى كه ما بيرون آمده ئيم بسوى رحمت تو از زير پردها و پوششها يعني از خانهاى خود بيرون آمده و پا برهنه رو بصحرا نهاده و متوجّه تو شده بعد از ناله چهارپايان و فرزندان در حالتى كه راغبيم در رحمت تو، و اميدواريم بزيادتي نعمت تو، و ترسانيم از عذاب تو و عقاب تو، بار پروردگارا پس آب ده ما را بباران خودت، و مگردان ما را از نوميدان، و هلاك مكن ما را بسالهاى قحطى، و مؤاخذه مكن بما بجهت فعل قبيح سفيهان و بى خردان ما أي پروردگارى كه ارحم الرّاحمين هستى.بار خدايا بدرستى كه ما بيرون آمده يم بسوى تو شكايت مى كنيم بسوى تو چيزى را كه پنهان و پوشيده نيست بتو وقتى كه مضطر گردانيد ما را تنگيها بغايت سخت، و ملجأ نمود ما را سالهاى قحطي، و عاجز ساخت ما را مطلب هائى دشوار، و هجوم آور شد بما فتنه هاى صعب و با شدّت.بار الها بدرستي كه ما سؤال مى كنيم از فضل و كرم تو اين كه برنگردانى ما را در حالتى كه مأيوس باشيم، و باز نبرى ما را در حالتى كه محزون و پريشان شويم و خطاب عتاب نكنى بما بجهة گناهان ما، و قياس نكنى ما را بأعمال قبيحه ما ..پروردگارا پراكنده كن بر ما باران خود را، و سيراب كن ما را سيرابى با منفعت كه سيراب سازنده هر موجود است، و روياننده گياه كه بروياني بسبب آن سيرابى آنچه كه فوت شده باشد از غلّات، و زنده گرداني بواسطه آن آنچه كه مرده از نبات، آن چنان سيرابي كه صاحب باران را منفعت باشد، و بسيار شود ميوه آن كه سيراب گرداني بآن زمينهاى هموار را، و روان گرداني بآن زمينهاي پست را، و برگ دار گرداني درختان را بآن، و أرزان گردانى نرخها را، بدرستي كه تو بر آنچه كه مى خواهى از رخص و جدب صاحب قدرت و توانائى.