وَ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ، حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ الَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَةُ وَ تُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَةُ وَ تَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَةُ وَ النِّقْمَةُ.
الْمَوْعُود: وعده داده شده، مقصود مرگ است، كه به هنگام فرا رسيدنش نه عذرى پذيرفته مى شود و نه توبه اى قبول مى گردد.الْقَارِعَة: مصيبت سخت و هلاك كننده.
قارِعَة: بلاى كوبنده
كسانى كه پيش از شما بودند به سبب آرزوهاى درازى كه در سر مى پروردند و باور نداشتن مرگى كه از آن گريزى نبود، هلاك شدند تا آنكه وعده خداوند، يعنى مرگ، گريبانشان بگرفت. مرگى كه با آمدنش عذرها پذيرفته نيايد و توبه ها برداشته شود. و خشم خدا و عذاب سخت او همراه آن در رسد.
كسانى كه پيش از شما بودند به طول آرزوهايشان و نهان بودن زمان مرگشان به معرض هلاكت در آمدند، تا مرگشان رسيد، مرگى كه با فرا رسيدن آن عذر خواهى پذيرفته نمى گردد، و فرصت توبه از دست مى رود، و به سبب آن سختى جان كندن و عذاب بر آدمى فرود مى آيد.
و همانا آنان كه پيش از شما زندگى مى كردند، به خاطر آرزوهاى دراز، و پنهان بودن زمان اجل ها، نابود گرديدند، تا ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد، مرگى كه عذرها را نپذيرد، و درهاى باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازات هاى پس از مردن را به همراه آورد.
همانا، آنان كه پيش از شما بودند تباه شدند، به خاطر آرزوهاى دراز كه در سر داشتند، و نهان بودن مرگ از آنان كه باورش نمى داشتند، تا موعود بر آنان در آمد، موعدى كه با آمدنش عذرى نپذيرند، و توبه را به حساب نگيرند، و به همراه آن بلا و سختى بار گشايد، و هنگام كيفر و عقوبت آيد.
(11) و جز اين نيست كسانيكه پيش از شما بودند بسبب آرزوهاى دراز و نامعلومى مرگهاشان هلاك و معذّب گشتند (به آرزوى بسيار وابسته و از مردن غافل بودند) تا اينكه مرگ ايشان را دريافت، چنان مرگى كه عذر خواهى از آن دور مى مانده و دسترسى به توبه و بازگشت (از كردار زشت) بآن نمى ماند (مجال معذرت و توبه باقى نماند) و مصيبت و سختى (جان كندن و عذاب هميشگى) با آن همراه مى باشد.
آنها که پيش از شما بودند تنها به جهت آرزوهاى طولانى و پنهان بودن (و فراموش کردن) سرآمد زندگيشان، گمراه و هلاک شدند، و اين (طول امل و غفلت و بى خبرى از پايان زندگى) همچنان ادامه يافت تا مرگشان فرارسيد، همان مرگى که به هنگام فرا رسيدنش عذرها پذيرفته نمى شود، و درهاى توبه بسته مى شود و مصيبتهاى سخت و مجازاتها با آن فرا مى رسد.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج5، ص: 681-679
عامل بدبختى انسانها:در اين بخش از خطبه امام (عليه السلام) به همگان هشدار مى دهد که تاريخ امم پيشين را مطالعه کنند، و درباره عوامل بدبختى آنها بينديشند، و درس عبرت گيرند، مى فرمايد: «آنها که پيش از شما بودند تنها به جهت آرزوهاى طولانى و پنهان بودن (و فراموش کردن) سرآمد زندگيشان، گمراه و هلاک شدند، و اين (طول امل و غفلت و بى خبرى از پايان زندگى،) همچنان ادامه يافت تا مرگشان فرارسيد» (وَإنَّما هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ، حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ).منظور از هلاکت در جمله «وَإنَّما هَلَکَ» به گفته جمعى از مفسران «نهج البلاغه»، هلاکت معنوى يعنى گمراهى است که نتيجه آن عذاب اخروى مى باشد.ولى بعيد نيست که هم هلاکت معنوى و اخروى، و هم هلاکت مادى و دنيوى را شامل بشود يعنى آرزوهاى دور و دراز و فراموش کردن پايان زندگى، و غرق شدن در شهوات، هم آخرت آنها را تباه کرد و هم قدرت و عظمت آنها را در دنيا بر باد داد و سرانجام آنها را گرفتار انواع عذابهاى دنيوى مانند «طوفان قوم نوح»، زمين لرزه هاى «قوم لوط» و صاعقه هاى آسمانى اقوام ديگر.آرى طول امل که يکى از آثار آن «تَغَيُّبِ آجَالِ» (به فراموشى سپردن سرآمد زندگى) است، از بزرگترين دشمن سعادت انسانهاست چرا که حجاب ضخيمى در برابر ديد عقل انسان مى افکند و هوا و هوس را بر وجود او حاکم مى سازد، و او را غرق انواع گناهان و معاصى خطرناک مى کند، اين همان چيزى است که در حديث معروف پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) و اميرمؤمنان (عليه السلام) آمده است : «وَاَمّا طُوْلُ الأَملِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ; آرزوهاى دراز، آخرت را به فراموشى مى سپارد»(13).از جمله «حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ; تا زمانى که وعده الهى يعنى مرگ آنها فرا رسد»، چنين برمى آيد که اين افراد در آن لحظه بيدار مى شوند، آرى بيدار مى شوند ولى اين بيدارى براى آنها سودى ندارد و لذا امام (عليه السلام) مى فرمايد : «همان مرگى که به هنگام فرا رسيدنش عذرها پذيرفته نمى شود و درهاى توبه بسته مى شود و مصائب سخت و مجازاتها با آن فرا مى رسد» (الَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَةُ، وَ تُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَةُ، وَ تَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَةُ(14) والنِّقْمَةُ(15)).آرى سرچشمه همه آن جنايتها و خلاف کاريها که در بخش پيشين از اين خطبه، بيان شد حبّ دنيا و طول امل و به فراموشى سپردن سر پايان زندگى است، پايانى که راه بازگشت، در آن نيست و جبران خطاهاى گذشته در آن ممکن نباشد.****پی نوشت:13. خطبه 42 و بحار الانوار، جلد 70 صفحه 91.14. «قارعه» از مادّه «قرع» (بر وزن فرع) به معنى کوبيدن چيزى بر چيز ديگرى است و «قارعه» به هر حادثه مهم و سخت و کوبنده گفته مى شود.15. «نقمة» در اصل به معنى زشت شمردن چيزى است که گاه با زبان و گاه به صورت مجازاتِ عملى انجام مى شود ولذا غالباً اين واژه به معنى مجازات کردن بکار مى رود.
فرموده است: «و إنّما هلك... آجالهم»:اين گفتار هشدارى است بر اين كه در دنيا رشته آرزوها را بايد كوتاه كرد، زيرا داشتن آرزوهاى دراز و در پى آنها بودن مايه هلاكت در آخرت است، منظور امام (ع) از «من كان قبلكم» نسلهاى گذشته و مراد از هلاكت، نابودى اخروى است و علت نابودى آنها آرزوهاى درازشان در دنياست كه موجب مى شود به لذّتهايى سرگرم شوند كه آنان را از خدا دور، و از مرگ غافل مى سازد، معناى «تغيّب آجالهم عنهم» غفلت آنها از مرگ، و نينديشيدن در باره آن، و ناآگاهى آنان به زمان وقوع آن است، زيرا توجّه به مرگ مانع فرو رفتن در لذّات دنيوى و تيره كننده آنهاست.فرموده است: «حتّى نزل بهم الموعود...»:امام (ع) در اين عبارت نهايت مدّت طول آمال آنها را بيان فرموده است و مراد از موعود، مرگ است، «و تردّ عنه المعذرة» يعنى: ديگر پوزش پوزشخواه پذيرفته نمى شود، «و ترفع عنه التوبة» يعنى: وقتى مرگ فرا مى رسد، باب توبه مسدود مى گردد، چنان كه خداوند متعال فرموده است: «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِينَ...».«وَ تَحُلُّ مَعَهُ القَارِعَةُ» يعنى: با فرا رسيدن مرگ سختيهاى كوبنده و وقايع هراس انگيز فرا مى رسد و به دنبال آنها عقوبتهاى اخروى و عذابهاى آن جهانى دامنگير انسان مى شود.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 9، ص: 64
و إنّما هلك من كان قبلكم بطول آمالهم، و تغيّب آجالهم، حتّى نزل بهم الموعود الّذي تردّ عنه المعذرة، و ترفع عنه التّوبة، و تحلّ معه القارعة و النّقمة.اللغة:و (القارعة) الدّاهية تفجؤ الانسان و قال الشّارح المعتزلي: المصيبة تقرع أى تلقى بشدّة و قوّة، و قوله.المعنى:الفصل الثالث:في النّصح و الموعظة و تنبيه المخاطبين:على وجوب قصر الآمال على مفاسد طول الأمل الذي هو من أعظم الموبقات و أخزى السيّئات حسب ما عرفته في الخطبة الثانية و الأربعين و شرحها قال عليه السّلام هنا: (و إنّما هلك) أراد به الهلاك الاخروى (من كان قبلكم) من القرون الماضية (بطول آمالهم) في الدّنيا الموجب للاستغراق في لذّاتها و الانهماك في شهواتها المبعدة عن اللَّه سبحانه (و تغيّب آجالهم) عنهم الموجب للغفلة عنها و عن أخذ الزّاد ليوم المعاد (حتّى نزل بهم الموعود) أى الموت (الذي تردّ عنه المعذرة) أى لا يقبل فيه اعتذار معتذر (و ترفع عنه التّوبة) لأنّ بابها تنسدّ حين نزوله.قال تعالى: «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً» (و تحلّ معه القارعة) و المصيبة التي تقرع النّاس بالإفزاع و الأهوال (و) تتبعها (النقمة) و النكال.الترجمة:و بدرستى كه هلاك شدند كسانى كه بودند پيش از شما بجهت طول آرزوها و پنهان بودن اجلها تا اين كه نازل شد بايشان مرگ موعود كه ردّ مى شود از او عذر خواهى، و برداشته مى شود از او توبه و پشيمانى، و حلول مى كند بأو مصيبت شديده و نقمت.