صِغارُ المخلوقات:وَ سُبْحَانَ مَنْ أَدْمَجَ قَوَائِمَ الذَّرَّةِ وَ الْهَمَجَةِ، إِلَى مَا فَوْقَهُمَا مِنْ خَلْقِ الْحِيتَانِ وَ الْفِيَلَةِ؛ وَ وَأَى عَلَى نَفْسِهِ أَلَّا يَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمَّا أَوْلَجَ فِيهِ الرُّوحَ، إِلَّا وَ جَعَلَ الْحِمَامَ مَوْعِدَهُ وَ الْفَنَاءَ غَايَتَهُ.
ادْمَجَ: محكم و استوار كرد.قَوائِم: پاها.الذَرَّة: مورچه ريز.الْهَمَجَة: مگس ريز.وَأىَ: وعده كرد.الْحِمَام: مرگ.
أدمَجَ: جمع نموده، بهم داخل كردهذَرَّة: مورچه ريزهَمَجَة: مگس كوچكوَأىَ: وعده داده است
منزّه است خداوندى كه اعضاى بدن مورچه و پشه را به هم پيوند داده، همان گونه كه اعضاى بدن نهنگها و فيلها را، و بر خود لازم دانسته كه آنچه را در آن روح دميده است از هم نگسلد، جز آنكه مرگ را موعد آن قرار داد و نيستى را پايان آن.
پاك است خداوندى كه پاهاى موران و پشه هاى كوچك را استوار كرد تا برسد به بزرگتر از آنها از ماهيان دريا و پيلان عظيم الجثّه، و بر خود لازم نموده كه هيچ جسمى كه جان در آن دميده جنبش ننمايد مگر آنكه مرگ را وعده گاه و فنا را پايان كارش قرار دهد.
6. شگفتى آفرينش جانداران كوچك:پاك و برتر است خدايى كه در اندام مورچه، و مگس ريز، پاها پديد آورد،(1) و جانداران، بزرگتر از آنها، از ماهيان دريا، و پيلان عظيم الجثّه را نيز آفريد، و بر خود لازم شمرد، كه هيچ كالبد جاندارى را وانگذارد و به درستى اداره اش نمايد، جز آن كه ميعادگاهش را مرگ و پايان راهش را نيستى قرار داد.__________________________________(1). اشاره به علم: انتومولوژى ENTOMOLOGY (حشره شناسى) و علم هرپتولوژى HERPETOLOGY (خزنده شناسى).
پاك است آن كه در اندام مورچه و مگس خرد، پاها پديد آورد و جانداران بزرگتر از آنها را خلق كرد، از ماهيان -دريا- و پيلان -صحرا-، و بر خود لازم شمرد كه آنچه روان در آن دمانيده در هم نريزاند و بر جاى ماند جز كه مرگ را موعد او نهاد، و نيستى را پايانش قرار داد.
(19) و منزّه است خداوندى كه استوار قرار داده پاهاى موران خرد و پشه هاى كوچك و بزرگتر از آنها را از قبيل آفرينش ماهيها و پيلها،(20) و بر خود واجب و لازم فرموده كه هيچ پيكرى را كه روح و جان در آن دميده نجنبد مگر آنكه مرگ را وعده گاه و نيستى را پايان كارش قرار داده است.
پاک و منزه است آن کس که (حتى) براى مورچگان ريز و پشه هاى خرد، دست و پا قرار دارد و بالاتر از آن ها ماهيان بزرگ (و نهنگ ها) و فيل را آفريد و مقرر داشته هر موجودى را که روح در آن دميده سرانجام رهسپار ديار فنا کند (و تنها ذات پاک او باقى و برقرار خواهد بود).
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 6، ص: 395-391
از پشه هاى ريز گرفته تا نهنگ ها و فيل ها:امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه اشاره کوتاهى به شگفتى هاى ديگر جانداران مى کند تا تصوّر نشود عجايب و شگفتى ها مخصوص طاووس است; مى فرمايد: «پاک و منزه است آن کس که (حتى) براى مورچگان ريز و پشه هاى خرد، دست و پا قرار دارد و بالاتر از آن ها ماهيان بزرگ (و نهنگ ها) و فيل را آفريد» (وَ سُبْحَانَ مَنْ أَدْمَجَ(1) قَوَائِمَ(2) الذَّرَّةِ(3) وَالْهَمَجَةِ(4) إِلَى مَا فَوْقَهُمَا مِنْ خَلْقِ الْحِيتَانِ(5) وَ الْفِيَلَةِ!).امام(عليه السلام) در اين عبارت کوتاه به دو جاندار از کوچک ترين جانداران يعنى مورچه و پشه هاى ريز و به دو حيوان بزرگ که عظيم ترين جانداران روى زمين اند، اشاره مى کند: نهنگ در درياها و فيل در خشکى. مخصوصاً توجّه مخاطبان خود را به دست و پاى مورچگان و پشه ها جلب مى کند; دست و پايى که داراى تمام ويژگى هاى دست وپاى فيل است; خم و راست مى شود و از مغز فرمان مى گيرد و به جوانب مختلف انعطاف مى يابد; همواره تغذيه مى شود و براى خود اعصاب و عضلات و مفاصل و مانند آن دارد و به راستى اگر يکى از پاهاى آن ها را زير ميکروسکوپ هم قرار دهيم و در ساختمان آن اندکى بينديشيم به قدرت و علم بى پايان خدا آشنا خواهيم شد.همچنين اگر درباره حيوانات بزرگ بينديشيم که مثلا قلب بعضى از نهنگ ها يک تن وزن دارد و بچه هاى آن ها در زير آب، شير مادر مى خورند; به اين گونه که مادر شير خود را در آب مى ريزد و نوزاد او بلافاصله آن را مى نوشد! و ساير شگفتى هاى آن ها، درس بزرگى از توحيد و خداشناسى است; گرچه مورچه ها ـ براى مثال ـ آن قدر در اطراف ما زيادند و ما با آن ها عادت کرده ايم که نمى دانيم ساختمان يک مورچه از ساختمان يک هواپيماى غول پيکر مهم تر است. قرآن مجيد مى گويد: «(وَکَأَيِّنْ مِّنْ آيَة فِى السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ); و چه بسيار نشانه اى (از خدا) در آسمان ها و زمين که آن ها از کنارش مى گذرند و از آن روى گردانند».(6)و در پايان اين بخش اشاره به سرنوشت حتمى همه جانداران يعنى مرگ و نيستى کرده، چنين مى فرمايد: «و مقرر داشته هر موجود زنده اى که روح در آن دميده سرانجام رهسپار ديار فنا کند». (وَ وَأَى(7) عَلَى نَفْسِهِ إِلاَّ يَضْطَرِبَ شَبَحٌ(8) مِمَّا أَوْلَجَ فِيهِ الرُّوحَ، إِلاَّ وَ جَعَلَ الْحِمَامَ مَوْعِدَهُ، وَالْفَنَاءَ غَايَتَهُ).آرى، سرانجام هر جنبده اى و صاحب روحى مرگ است و اين سخن از يک سو اشاره اى به اين است که حيات دنيا با تمام زيبايى ها و شگفتى هايش پايدار نمى ماند و نمى توان دل بر آن بست و از سوى ديگر با مقايسه مرگ و زندگى اين موجودات، بهتر مى توان به عظمت آفريدگار پى برد; زيرا اهمّيّت هر چيز به هنگام فنايش ظاهر مى شود.* * *نکته:اندکى از شگفتى هاى ماهى هاى بزرگ و فيل ها:درباره شگفتى هاى آفرينش مورچگان در تفسير خطبه 185 که امام(عليه السلام) بيان مشروحى درباره آن ها دارد به خواست خدا بحث خواهيم کرد; در اين جا تنها اشاره اى به زندگى ماهيان بزرگ (نهنگ ها) و فيل مى کنيم:نهنگ ها:دانشمندان مى گويند: در درياهاى جهان پانزده هزار نوع ماهى وجود دارد. بعضى از آن ها بسيار کوچکند که از يکى دو سانتى متر تجاوز نمى کنند و بعضى از آن ها مانند نهنگ هاى عظيم (که بالن، بال و وال نيز ناميده مى شود) طول بدنشان تا سى متر و وزنشان به سى تن مى رسد. آن ها شگفتى هاى زيادى دارند; مانند:معده آن ها بسيار بزرگ است که چند خروار خوراک در آن ها جاى مى گيرد!بچه هاشان هنگام تولد از سه تا شش متر طول دارند!نوزادان آن ها از شير مادر که مانند فواره از بدن او خارج مى شود در زير آب مى نوشند!!آن ها براى تنفس هميشه روى آب حرکت مى کنند و بيش از يک ساعت نمى توانند زير آب بمانند.آن ها بزرگترين جانوران دريايى و بزرگ ترين حيوانات روى زمين اند و جزء پستانداران محسوب مى شوند.بدن آن ها چربى بسيار زيادى دارد که مورد استفاده در صنايع مختلف است و به جاى دندان، تيغه هاى استخوانى دراز و خطرناکى دارند و شکارچيان به علت استفاده از چربى ها و تيغه هاى دهانشان اين حيوانات را با تدابير مخصوصى شکار مى کنند.* * *فيل ها:در حال حاضر، فيل بزرگترين جانور خشکى است و دو نوع مهم دارد: فيل هاى هندى که به آن فيل آسيايى نيز مى گويند و فيل هاى آفريقايى.فيل هاى آسيايى بزرگ تر و براى تربيت، زودتر از فيل هاى آفريقايى آماده مى شوند.خرطوم فيل در واقع بينى و به جاى لب بالاى اوست; اما عملا کار دست را انجام مى دهد; يعنى فيل با خرطوم خود غذا به دهان مى برد و به هنگام گرما آب به پشت خود مى پاشد.فيل، علف خوار است و با خرطوم بلند خود، علف ها را از زمين جمع مى کند و به دهان مى گذارد و به وسيله عاج هاى پرقدرت و تيز خود ريشه ها را از زمين بيرون مى آورد.فيل حيوان بسيار باهوشى است که براى کارهاى مختلف قابل تربيت است و در سيرک ها حرکات بسيار دقيق و شگفت انگيزى از خود نشان مى دهد.فيل ها در جنگل به طور اجتماعى زندگى مى کنند و اين خود دليلى بر هوشيارى آن هاست.عمر فيل ها گاهى تا صد و پنجاه سال مى رسد! دندان فيل موسوم به «عاج» بسيار گران بهاست و از آن اشياى زينتى فراوانى مى سازند.در گذشته شاهان و حکمرانان آسيا به فيل هاى خود مى باليدند و گاه لشکرى از فيل سواران تشکيل مى دادند. فيل هاى سلطنتى را مى آراستند و يراق هاى بسيار زيبا به آن ها نصب مى کردند.شگفتى هاى فيل ها و ماهيان بزرگ، بيش از آن است که در اين مختصر بگنجد و امام اميرالمؤمنان(عليه السلام) با توجّه به اين ويژگى ها آن ها را از آيات عظيم خلقت شمرده است.(9)****پی نوشت:1. «ادمج» از ماده «دموج» به معناى استحکام بخشيدن گرفته شده است.2. «قوائم» جمع «قائمه» به معناى ستون و در اين جا اشاره به دست و پاهاست که ستون هاى بدن محسوب مى شوند.3. «ذرّة» به معناى مورچه کوچک است و به معناى ذرات گرد و غبار و در عصر ما به اتم نيز معنا شده است.4. «همجة» به معناى پشه کوچک است و جمع آن «همج» (بر وزن کرج) است.5. «حيتان» جمع «حوت» به معناى ماهى است.6. يوسف، آيه 105.7. «وأى» از ماده «وأى» (بر وزن سعى) به معناى وعده دادن گرفته شده است.8. «شبح» به معناى شخص و هر چيزى که در برابر انسان آشکار مى شود و حس آن را درک مى کند، آمده است.9. به دائرة المعارف موسوم به «فرهنگ نامه و لغت نامه فرهنگ عميد» مراجعه فرماييد.
«و سبحان من ادمج قوائم الذره و الهمجه الي ما فوقهما من خلق الحيتان و الفيله و رآي علي نفسه الا يضطرب شبح مما اولج فيه الروح، الا و جعل الحمام موعده و الفناء غايته» (پاك خداوندي است كه پاهاي مورچه و مگس تا خيلي بالاتر از آن دو را از ماهيها و فيل را مستحكم ساخت و وعده نمود خداوند متعال كه هيچ موجودي را كه روح را در آن داخل نموده است (از وضع مقرر خود) مضطرب (دگرگون) نباشد، مگر اينكه مرگ را وعدهگاه نهائي و فنا را پايان كار او قرار داده است).تناسب خلقت اجزاء جانداران با يكديگر قسمتي از نظم عالي هستي است:در مباحث پيشين همين خطبهي مباركه، به سه موضوع مهم اشاره و مختصري دربارهي آنها تحقيق و بررسي نموديم. اين سه موضوع عبارتند از:1. نظم كه منشا انتزاع قوانين علمي است. 2. شگفتانگيز بودن پديدهها و جريانات حاكم در كائنات 3. شكوه ملكوتي.ما ميتوانيم (تناسب خلقت اجزاء جانداران با يكديگر) را قسمتي از نظم عالي در عالم خلقت معرفي نماييم. اينكه گفتيم (نظم عالي) براي اين است كه نظم حاكم در جانداران از جهت نشان دادن هدفداري در خلقت آنها، بسيار بااهميت بوده و پاسخگوي مسائل مهمي ميباشد كه در جهانبينيها و گاهي حتي در معارف علمي نيز مطرح ميگردند. اين پديدهي هدفداري ميتواند يكي از دلائل باارزش و محكم براي اثبات عامل فوق طبيعي در جهان هستي بوده باشد. و براي تعميم اين استدلال ميتوان گفت: هدفداري بطور مستقيم و مستقلا ميتواند به جهت ضرورت آگاهي و اراده و هدفگيري در موجود هدفدار، برخورداري ديگر موجودات را از حيات كه هدفداري را در ذات خود دارد اثبات كند.
پس از اين سخنان دوباره با توجّه به يكى ديگر از مظاهر حكمت و آثار قدرت حقّ تعالى به تقديس ذات لا يزال او مى پردازد، كه به مورچگان خرد و مگسهاى ريز دست و پا بخشيده و بدين وسيله به آنها توانايى داده و همچنين ديگر جاندارانى كه از اينها برتر و بزرگترند همچون ماهيهاى نهنگ آسا و حيوانات بيابانى مانند فيل كه به آنها اسباب نيرومندى و قدرت عطا فرموده است، سپس در باره اين كه خداوند متعال به مقتضاى حكمت و تقدير خود، مرگ را براى هر زنده و جاندارى ضرورى قرار داده است اشاره، و با اين سخن مرگ را كه نابود كننده لذّتهاست يادآورى مى كند.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 59
و سبحان من أدمج قوائم الذّرّة و الهمجة إلى ما فوقهما من خلق الحيتان و الفيلة، و واى على نفسه ألّا يضطرب شبح ممّا أولج فيه الرّوح إلّا و جعل الحمام موعده، و الفناء غايته.اللغة:و (الهمجة) محرّكة واحدة الهمج بالتّحريك أيضا و هو ذباب صغير كالبعوض يسقط على وجوه الغنم و الحمير و النعاج الهرمة.المعنى:(و سبحان من أدمج) أى أحكم (قوائم الذّرة) و هي صغار النّمل (و الهمجة) و هو صغير الذّباب (إلى ما فوقهما من خلق) البرّ و البحر من (الحيتان و الفيلة) و نحوها (و وأى) أى وعد و ألزم (على نفسه ألّا يضطرب شبح) و لا يتحرّك شخص (مما أولج) أى أدخل (فيه الرّوح إلّا و جعل الحمام) و الموت (موعده و الفناء غايته).تتميم فى نوادر وصف الطاوس:روى في الكافي عن سليمان الجعفري عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام قال:الطاوس مسخ، كان رجلا جميلا فكابر امرئة رجل مؤمن تحبّه فوقع بها، ثمّ راسلته بعد، فمسخهما اللّه عزّ و جلّ طاوسين انثى و ذكرا فلا تأكل لحمه و لا بيضه.و في البحار من الخرائج عن محمّد بن إبراهيم الحرث التّميمي، عن الحسين عليه السّلام أنّه قال: إذا صاح الطاوس يقول: مولاى ظلمت نفسى و اغتررت بزينتي فاغفر لي.قال الدّميري في حياة الحيوان: الطاوس طاير معروف و تصغيره طويس بعد حذف الزّوايد، و كنيته أبو الحسن و أبو الوشى، و هو في الطير كالفرس في الدّواب عزّا و حسنا و في طبعه العفّة و حبّ الزّهو بنفسه و الخيلاء و الاعجاب بريشه، و عقده لذنبه كالطّاق لا سيّما إذا كانت الأنثى ناظرة إليه، و الأنثى تبيض بعد أن يمضي لها من العمر ثلاث سنين، و في ذلك الأوان يكمل ريش الذّكر و يتمّ لونه، و تبيض الانثى مرّة واحدة في السنة اثنتى عشرة بيضة و أقلّ و أكثر، لا تبيض متتابعا، و يسفد في أيّام الرّبيع، و يلقى ريشه في الخريف كما يلقى الشّجر ورقه، فاذا بدأ طلوع الأوراق في الشّجر طلع ريشه، و هو كثير العبث بالأنثى إذا حضنت، و ربّما كسر البيض و لهذه العلّة يحضن بيضه تحت الدّجاج و لا تقوى الدّجاجة على
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 60
حضن أكثر من بيضتين منه، و ينبغي أن تتعاهد الدّجاجة بجميع ما تحتاج إليه من الأكل و الشّرب مخافة أن تقوم عنه فيفسده الهواء، و الفرخ الذي يخرج من حضن الدّجاجة يكون قليل الحسن و ناقص الجثّة، و مدّة حضنه ثلاثون يوما، و فرخه يخرج من البيضة كالفروخ كاسيا كاسيا، و أعجب الأمور أنّه مع حسنه يتشأمّ به، و كان هذا و اللّه أعلم إنّه لما كان سببا لدخول إبليس الجنّة و خروج آدم عليه السّلام منها و سببا لخلوّ تلك الدّار من آدم مدّة دوام الدّنيا كرهت إقامته في الدّور لذلك.الترجمة:پس منزّه پروردگارى كه محكم ساخت پاهاى مورچه و پشه كوچك را با آنچه فوق آنها است از خلق ماهيها و فيلها، و وعده كرده و لازم نموده بر نفس خود كه نجنبد هيچ جنبنده از موجوداتى كه داخل فرموده روح را در آن مگر اين كه گردانيده مرگ را وعده گاه او، و فنا را پايان كار او.