الناسُ آخِر الزمان:أَيُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ، لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ، لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ، وَ لَعَمْرِي لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ. وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِيَ لَكُمْ، سَلَكَ بِكُمْ مِنْهَاجَ الرَّسُولِ وَ كُفِيتُمْ مَئُونَةَ الِاعْتِسَافِ وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ عَنِ الْأَعْنَاقِ.
لَيُضَعَّفَنَّ لَكُم التِّيهُ: بر حيرت شما افزوده مى شود.الْفَادِح: سخت و مشكل.
تِهتُم: سرگردان شديدمَتاه: حيران و سرگردان شدنثِقل فادِح: بار بسيار سنگين
اى مردم، اگر از يارى حق باز نمى نشستيد و در خوار ساختن باطل سستى نمى ورزيديد، كسانى كه همپايه شما نبودند، در شما طمع نمى كردند. و مدّعيان نيرومندى، بر شما سرورى نمى يافتند. ولى، شما چون قوم بنى اسرائيل، سرگردان شديد. به جان خودم سوگند، كه پس از اين، سرگردانى شما چند برابر افزون خواهد شد. زيرا حق را پس پشت افكنديد و از آنكه نزديكتر است به رسول خدا (ص) بريديد و به آنكه دورتر است، پيوستيد. بدانيد، كه اگر از كسى پيروى كنيد كه اينك شما را فرا مى خواند، شما را به راه پيامبر (ص) خواهد برد و از آن پس، از رنج بيراهه رفتن آسوده شويد و آن بار سخت و سنگين را از گردن بر زمين افكنيد.
اى مردم، اگر يكديگر را از يارى كردن حق فرو نمى گذاشتيد، و از سست كردن پايه باطل سستى نمى كرديد، آنان كه همشأن شما نبودند در امور شما طمع نمى كردند، و آن كه بر شما مسلّط شد قوى نمى گشت، ولى شما چون بنى اسرائيل سرگردان شديد. به جانم سوگند پس از آنكه مرا از دست داديد سرگردانى شما چند برابر مى شود به خاطر اينكه حق را پشت سر گذاشتيد، و از نزديك ترين فرد به پيامبر بريديد و به دورترين شخص متّصل شديد. بدانيد اگر از امام بر حق خود پيروى مى كرديد شما را به راه رسول خدا مى برد، آن وقت از رنج بيراهه رفتن راحت مى شديد، و بار سنگين را از دوش خود به كنارى مى انداختيد.
3. علل پيروزى و شكست ملّت ها:اى مردم اگر دست از يارى حق بر نمى داشتيد، و در خوار ساختن باطل سستى نمى كرديد، هيچ گاه آنان كه به پايه شما نيستند در نابودى شما طمع نمى كردند، و هيچ قدرتمندى بر شما پيروز نمى گشت، امّا چونان امّت بنى اسراييل در حيرت و سرگردانى فرو رفتيد، به جانم سوگند سرگردانى شما پس از من بيشتر خواهد شد. چرا كه به حق پشت كرديد، و با نزديكان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بريده به بيگانه ها نزديك شديد. آگاه باشيد اگر از امام خود پيروى مى كرديد، شما را به راهى هدايت مى كرد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفته بود، و از اندوه بيراهه رفتن در امان بوديد، و بار سنگين مشكلات را از دوش خود بر مى داشتيد.
اى مردم اگر يارى حق را فرو نمى گذاشتيد، و از خوار ساختن باطل دست برنمى داشتيد، آن كه به پايه شما نيست ديده طمع به شما نمى دوخت، و هيچ نيرومندى بر شما مهترى نمى فروخت. امّا شما سرگردان شديد چون سرگردانى اسرائيليان. و به جانم سوگند، كه اين سرگردانى پس از من افزون گردد چندان. چرا كه حقّ را پشت سر نهاديد و از آن گسستيد، از نزديك بريديد، و به دور پيوستيد، و بدانيد اگر آن را پيروى كنيد كه شما را مى خواند و به راه رسولتان مى راند، از رنج بيراهه رفتن آسوده ايد، و بار سنگين و دشوار را از گردنها به يك سو نهاده ايد.
(7) اى مردم، اگر از يارى كردن حقّ (امام عليه السّلام) يكديگر را باز نمى داشتيد (كمك مى كرديد) و از پست گردانيدن باطل (معاويه) سستى نمى نموديد كسيكه (در توانائى و درستكارى) مانند شما نيست در (شهرهاى) شما طمع نمى كرد، و قوّت نمى گرفت كسيكه بر شما تسلّط يافته، وليكن شما (بر اثر نبردن فرمان امام و پيشواى خود) سرگردان شديد (به ضلالت افتاديد) مانند سرگردانى بنى اسرائيل (كه بر اثر نافرمانى موسى عليه السّلام چهل سال سرگردان ماندند، و در آن بيابان كه خداوند قصّه آنرا در قرآن كريم بيان مى فرمايد راه بجائى نبردند)(8) و بجان خودم سوگند ياد ميكنم كه بعد از من سرگردانى شما چندين برابر (سرگردانى بنى اسرائيل) افزوده گرديده ميشود (زيرا سرگردانى ايشان چهل سال بود و سرگردانى شما و فرزندانتان تا زمان ظهور امام منتظر عجّل اللّه تعالى له الفرج بطول خواهد انجاميد) بسبب اينكه حقّ را پشت سرتان نهاده و نزديكتر را (به پيغمبر اكرم از خود) جدا كرديد، و با دورتر (به آن حضرت) پيوند نموديد (از امام عليه السّلام پيروى ننموده به دنبال خلفاء و معاويه رفتيد كه جز فساد و تباهكارى منظورى نداشتند)(9) و بدانيد اگر از راهنماى خود پيروى مى گرديد شما را براه پيغمبر خدا (كه راه سيادت و سعادت هميشگى است) مى برد، و از رنج بيراهه رفتن آسوده مى گشتند، و بار گران سخت را از گردنها دور مى انداختيد (گناهى مرتكب نمى شديد كه در دنيا بيچاره و در آخرت بعذاب گرفتار باشيد).
اى مردم، اگر شما دست از حمايت يکديگر، در يارى حق، بر نمى داشتيد و در تضعيف باطل سستى نمى کرديد، هيچ گاه کسانى که در حدّ شما نيستند در نابودى شما طمع نمى کردند و آن ها که بر شما مسلّط گشتند، مسلّط نمى شدند; ولى شما همچون بنى اسرائيل به (سبب ترک يارى حق) در حيرت و سرگردانى فرو رفتيد. به جانم سوگند! سرگردانى شما بعد از من چند برابر خواهد شد; چرا که حق را پشت سر انداختيد و از نزديک ترين افراد (به پيامبر(صلى الله عليه وآله) که اشاره به خود آن حضرت است) بريده و به دورترين افراد (بنى اميّه) پيوستيد! بدانيد، اگر از پيشوا و رهبر خود پيروى کنيد شما را به همان راهى مى برد که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از آن راه رفت، از رنج ها (ى بى راهه رفتن) آسوده خواهيد شد و بار سنگين مشکلات را از گردن خود بر مى داريد.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج6، ص: -422
دليل اصلى عقب ماندگى:امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه ـ که بخش پايانى آن است ـ بعد از بيان سرنوشت شوم و مرگبار بنى اميّه به بيان سرنوشت گروهى از پيروان حق مى پردازد که در حمايت حق سستى کردند و به علت همين سستى، دشمنان سال ها بر آن ها مسلّط شدند و سرنوشتى همچون بنى اسرائيل در سرزمين تيه پيدا کردند; مى فرمايد: «اى مردم، اگر دست از حمايت يکديگر، در يارى حق، بر نمى داشتيد و در تضعيف باطل سستى نمى کرديد، هيچ گاه کسانى که در حدّ شما نيستند در نابودى شما طمع نمى کردند و آن ها که بر شما مسلّط گشتند، مسلّط نمى شدند» (أَيُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ، وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ، لَمْ يَطْمَعْ فِيکُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَکُمْ، وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْکُمْ).اين سخن، اشاره به سلطه معاويه و يارانش بر اصحاب حضرت در زمان آن حضرت (به صورت محدود) و بعد از آن حضرت (به صورت نامحدود است).آن چه امام(عليه السلام) در اين عبارت بيان کرده، مخصوص آن عصر و زمان نيست; بلکه يک اصل کلى براى همه اعصار و قرون است که پيشرفت و قدرت باطل به سبب سستى و اختلاف طرفداران حق است ; و گرنه با پايگاه محکمى که دارند قطعاً بر طرفداران باطل پيروز خواهند شد.سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، اين گروه را به بنى اسرائيل تشبيه مى کند که بر اثر دورى از حق در تيه (بخشى از بيابان صحراى سينا) سرگردان شدند; مى فرمايد: «ولى شما همچون بنى اسرائيل به (سبب ترک يارى حق) در حيرت و سرگردانى فرو رفتيد. به جانم سوگند! سرگردانى شما بعد از من چند برابر خواهد شد; چرا که حق را پشت سر انداختيد و از نزديک ترين افراد (به پيامبر(صلى الله عليه وآله) که اشاره به خود آن حضرت است) بريده و به دورترين افراد (بنى اميّه) پيوستيد!» (لکِنَّکُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ(1) بَنِي إِسْرائِيلَ. وَ لَعَمْرِي، لَيُضَعَّفَنَّ لَکُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً(2) بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ، وَ قَطَعْتُمُ الاَْدْنى، وَ وَصَلْتُمُ الاَْبْعَدَ).و در پايان اين سخن، راه نجات را به روى اصحابش مى گشايد و اين نکته را براى آن ها گوشزد مى کند که هيچ زمانى براى بازگشت به سوى حق دير نيست; مى فرمايد: «بدانيد، اگر از پيشوا و رهبر خود پيروى کنيد شما را به همان راهى مى برد که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از آن راه رفت، و از رنج ها (ى بى راهه رفتن) آسوده خواهيد شد و بار سنگين مشکلات را از گردن خود بر مى داريد» (وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِيَ لَکُمْ، سَلَکَ بِکُمْ مِنْهَاجَ الرَّسُولِ، وَ کُفِيتُمْ مَؤُونَةَ الاِعْتِسَافِ(3)، وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ(4) عَنِ الاَْعْنَاقِ).***نكته:همانند بنى اسرائيل ...:امام عليه السلام در عبارت ياد شده جمعى از مسلمانان را كه از راه حق منحرف شدند و سرگردان گشتند، به قوم بنى اسرائيل تشبيه مى كند كه بر اثر لجاجت و عدم تسليم در برابر فرمان موسى عليه السلام در خصوص جهاد در برابر غاصبان بيت المقدّس در بيابان «تيه» سرگردان شدند.جمعى از شارحان نهج البلاغه در اين جا رواياتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه فرمود: «تمام آن چه در اقوام پيشين و يهود و نصارا واقع شد، براى شما نيز رخ خواهد داد». ولى علاوه بر اشكالى كه در اسناد اين روايات است، تطبيق آن بر واقعيت نيز خالى از اشكال نيست و به فرض كه چنين رواياتى صحيح باشد، مى توان آن را حمل بر غالب نمود. اشاره به اين كه بسيارى از حوادث تلخ و ناگوارى كه براى اقوام پيشين روى داد براى شما مسلمان ها نيز رخ مى دهد و تاريخ همچنان تكرار مى گردد؛ زيرا وجود اسباب مشابه، مسبّب هاى مشابه را مى طلبد.****پی نوشت:1. «تهتم» و «متاه» هر دو از ماده «تيه» است که در اصل به معناى تکبّر آمده; سپس به معناى گم کردن راه و سرگردان شدن استعمال شده و در جمله مزبور اشاره به همين است; يعنى شما همچون بنى اسرائيل سرگردان شديد. (متاه، مصدر ميمى است).2. «أضعاف» جمع «ضعف» (بر وزن فعل) به معناى دو برابر يا چند برابر است.3. «اعتساف» به معناى گمراهى است و از ماده «عسف» (بر وزن وصف) به همين معنا گرفته شده است.4. «فادح» به معناى سنگين و شاق و کمرشکن و در اين جا تأکيدى است بر کلمه ثقل که امام(عليه السلام) فرموده است.
«ايها الناس، لو لم تتخاذلوا عن نصر الحق، و لم تهنوا عن توهين الباطل، لم يطمع فيكم من ليس مثلكم، و لم يقو من قوي عليكم لكنكم تهتم متاه بنياسرائيل و لعمري، ليضعفن لكم التيه من بعدي اضعافا بما خلفتم الحق وراء ظهوركم، و قطعتم الادني، و وصلتم الابعد و اعلموا انكم ان اتبعتم الداعي لكم، سلك بكم منهاج الرسول، و كفيتم موونه الاعتساف، و نبذتم الثقل الفادح عن الاعناق». (اي مردم، اگر از ياري حق پاي به عقب نميگذاشتيد و در توهين به باطل سست نميگشتيد، كسي كه مثل شما است، طمع در زورگويي به شما نداشت و كسي كه (امروز) نيرومند شده است قدرت و قوه پيدا نميكرد، لكن شما مانند گمراهي و سرگرداني بنياسرائيل گمراه گشتيد، و سوگند به جانم، سرگرداني شما پس از من چند برابر خواهد گشت. اين افزوني گمراهي براي اين است كه شما حق را پشت سر گذاشتيد و از نزديك بريديد و با دور پيوستيد و بدانيد اگر شما از كسي پيروي كنيد كه شما را به سوي حق دعوت ميكند، شما را بر طريق پيامبر اكرم (ص) توجيه و تحريك مينمايد. از كجروي بينياز ميگشتيد و بار سنگين (خطاها) را از دوش خود ميانداختيد.)اگر از ياري حق عقب نشيني كنيد و از توهين و از كار انداختن باطل خودداري كنيد، قدرت پرستان خودكامه دربارهي شما طمع خواهند كرد و بر شما چيره خواهند گشت:اين است قانون طبيعي بعد مادي انسانها كه در آنجا قدرت، اولين و آخرين حرف را ميزند. مگر نميدانيد كه در عرصهي طبيعت مرگ براي ضعيف امر طبيعيست هر قوي اول ضعيف گشت و سپس مرد! اگر براي قومي در اين دنيا حمايت از حق نتواند بر قدرت او بيفزايد و اگر اين قدر نفهمد كه خداوند متعال در جمعيت و تشكل، قدرتي بسيار بزرگ قرار داده است كه هر كس از آن دو استفاده كند بدون شك در ظاهر پيروز خواهد گشت، هرگز از ياري و اجتماع و اتحاد دست برنميدارد. خداوند تنها به پيامبر نميفرمايد (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل … ) بلكه به مجتمع اسلامي ميفرمايد: (و براي آنان آماده كنيد هر چه كه بتوانيد از قوه و پيوست قدرتانگيز اسبها را) پيروزي در مقابل دشمن و ياران و لشكريانش تنها با تهيهي وسايل حمله و دفاع نيست، بلكه بايد از حمايت و تكريم و تاييد باطل و حتي بيطرفي در مقابل آن نيز به طور جدي خودداري نمود. نشان دادن انعطاف در برابر باطل و بيخيالي دربارهي آن يا ناشي از عدم شناخت حقيقي حق است و يا سستي اراده در تحقق بخشيدن و اجراي آن.حاميان باطل همانند ميكروبهاي مهلك هستند كه همواره نقاط ضعف بدن را ميجويند و يا در صدد ايجاد نقاط ضعف در بدن ميباشند. اين يك قانون است كه وقتي باطل احساس كرد كه كسي يا كساني در مقابل آن، از خويشتن ضعف نشان ميدهند ميفهمد كه آنان هويت خود را كه قويترين نگهدارندهي آنان ميباشد از دست دادهاند. اين احساس براي اهل باطل كافيست كه خود را نيرومند بدانند و هم طرف خويشتن را ضعيف. اين جمله را فراموش نكنيد: مشاهدهي ضعف در طرف، براي اقوياء وسوسهانگيز است.****«لكنكم تهتم متاه بنياسرائيل و لعمري، ليضعفن لكم التيه من بعدي اضعافا بما خلفتم الحق وراء ظهوركم، و قطعتم الادني، و وصلتم الابعد» (لكن شما مانند گمراهي و سرگرداني بنياسرائيل گمراه گشتيد و سوگند به جانم، سرگرداني شما پس از من چند برابر خواهد گشت. اين افزوني گمراهي براي اين است كه شما حق را پشت سر گذاشتيد و از نزديك بريديد و با دور پيوستيد).فرصتها را از دست ندهيم، زيرا بار ديگر برنميگردند و نتايج سوء آن گريبان آيندگان را هم خواهد گرفت:حضرت موسي بن عمران (ع) به بنياسرائيل دستور فرمودند: «يا قوم ادخلوا الارض المقدسه التي كتب الله لكم و لا ترتدوا علي ادباركم فتنقلبوا خاسرين. قالوا يا موسي ان فيها قوما جبارين و انا لن ندخلها حتي يخرجوا منها فان يخرجوا منها فانا داخلون. قال رجلان من الذين يخافون انعم الله عليهما ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتم فانكم غالبون و علي الله فتوكلوا ان كنتم مومنين. قالوا يا موسي انا لن ندخلها ماداموا فيها فاذهب انت و ربك فقاتلا انا هیهنا قاعدون. قال رب اني لا املك الا نفسي و اخي فافرق بيننا و بين القوم الفاسقين. قال انها محرمه عليهم اربعين سنه يتيهون في الارض فلا تاس علي القوم الفاسقين». (اي قوم من، داخل شويد به زمين مقدس كه خداوند براي شما مقرر فرموده است و به پشت سر برنگرديد كه با خسارت به عقب برميگرديد. بنياسرائيل گفتند: اي موسي، در اين سرزمين مقدس قوم ستمكاران وجود دارد و ما هرگز به اين شهر داخل نميشويم تا آنان از شهر بيرون روند و اگر آنان از شهر خارج شدند ما وارد ميگرديم. دو نفر از مردانيكه از خدا ميترسيدند و خداوند بر آنان انعام فرموده بود، گفتند: از دروازه وارد شهر مقدس شويد. و هنگامي كه شما وارد شديد، شما پيروز خواهيد گشت و به خداوند توكل كنيد اگر شما از مومنانيد. بنياسرائيل گفتند: يا موسي، ما داخل شهر مقدس نخواهيم گشت مادامي كه آن ستمكاران در آنجا هستند تو برو با خدايت با آن ستمكاران پيكار كن و ما در اينجا نشستهايم. موسي عرض كرد خدايا من مالك نيستم مگر خودم را و برادرم را. (من اختيار خودم را و برادرم را دارم) بار پروردگارا مابين ما و قوم گنهكاران جدايي بينداز. خداوند فرمود: شهر مقدس براي آنان تحريم شد، آنان در روي زمين گمراه خواهند گشت و تو دربارهي قوم فاسق اندوهگين مباش.)تخلف از دستور حضرت موسي (ع) در آن زمان كه قطعا دستور خداوندي بود و بدون ترديد آن دستور مصلحت آنان را در برداشت چهل سال آنان را سردرگم و كلافه و گمراه در بيابانها به حركات مضطربانه انداخت. فرصتي بسيار عالي بود كه بنياسرائيل آن را از دست دادند و از مزاياي دستور آن پيامبر گرامي خود را محروم ساختند. اميرالمومنين عليهالسلام در سخنان مباركش بارها و بارها صلاح و فساد مردم را با كمال اخلاص و آگاهي و صراحت بيان ميفرمودند. مخصوصا با توجه به اينكه هيچ كس در خلوص و آگاهي همه جانبهي آن بزرگ بزرگان ترديدي به دل راه نميداد. زيرا دشمن و دوست روح الهي آن محبوب خداوندي را درك ميكرد و همانگونه كه در همين نهجالبلاغه تصريح فرموده است: مخالفين و يا موافقين بياراده و دنيادوست كمترين اشكالي بر زندگي فردي و اجتماعي و ديني و اخلاقي و سياسي آن بزرگوار نتوانسته بودند مطرح كنند.دوران زمامداري اميرالمومنين عليهالسلام نه تنها براي مردم آن دوران و نه تنها براي جوامع اسلامي براي هميشه بلكه براي بشريت در همهي طول تاريخ فرصتي بود كه از دست رفت و هيچ علتي جز خودكامگي خودخواهيها و سلطهپرستي درندهخويان نداشت كه نگذاشت اين انسان كامل رسالت كامل خود را در اختيار انسانها بگذارد و سپس ديده از اين جهان بپوشد و به ديدار محبوبش بشتابد. اگر (تيه) (گمراهي) بنياسرائيل در بيابانها چهل سال بود، ما مسلمانان در حدود هزار و چهارصد سال در (تيه) (گمراهي) ميگذرانيم و هنوز هم سلطهگران اين جوامع چنان از خود بيگانه هستند و چنان مست و خود را باختهاند كه نميدانند چگونه و چرا و چه مدتي است كه در تيه سرگردانند.
امام (ع) پس از اين سخنان به نكوهش شنوندگان مى پردازد، و به عواملى كه موجب برانگيختن طمع و چيرگى كسانى بر آنها شده كه از نظر قدرت و منزلت از آنان پست ترند اشاره مى فرمايد و منظور آن حضرت معاويه و ياران اوست، و اين عوامل عبارت از خوددارى آنها از يارى حقّ، و ضعف و سستى آنان در زبون گردانيدن باطل است، و اين سخنان را براى سرزنش و توبيخ آنان بيان مى كند.سپس امام (ع) سرگشتگى و حيرت زدگى آنها را به سرگردانى قوم بنى اسرائيل تشبيه مى كند، و آنچه سبب اين شباهت است، سستى و خوارى و زبونى اينهاست همان گونه كه بنى اسرائيل به سبب نافرمانى و خوددارى از اجراى اوامر الهى، خداوند آنها را در وادى سرگردانى گرفتار، و به خوارى و زبونى دچار ساخت، پس از اين آنان را از فرجام اين سستى و سر انجام خوددارى آنان از يارى يكديگر خبر داده و هشدار مى دهد كه ادامه اين روش مايه مزيد حيرت، و پس از درگذشت آن حضرت موجب پراكندگى و روگردانيدن آنان از حقّ، و بريدن از آن بزرگوار است با همه خويشى و پيوستگى كه با پيامبر خدا (ص) دارد، و باعث پيوستن به معاويه و جز اوست با همه دورى نسبتى كه معاويه را با پيامبر (ص) است.سپس آن حضرت به ارشاد شنوندگان و جلب آنان براى پيروى و فرمانبردارى از خود پرداخته و فرموده است: اگر دعوت كننده را فرمانبردار باشيد و مراد او از دعوت كننده خود آن حضرت است، شما را به شيوه و طريقه پيامبر گرامى (ص) سوق داده و به آن راه، خواهد برد، و از رنج گمراهى و سرگشتگى رهايى خواهيد يافت، و بار گناهان آخرت را از دوش خود بر خواهيد داشت، گناهانى كه بسيار سنگين است، شايد مراد آن حضرت از بار سنگين، گرفتاريهاى همين اوقات و رويدادهاى دشوارى باشد كه به سبب سرپيچى و نافرمانى مردم از اوامر آن حضرت به آنها رو آورده بود. و توفيق از خداوند است.
يا أيّها النّاس لو لم تتخاذلوا عن نصر الحقّ، و لم تهنوا عن توهين الباطل، لم يطمع فيكم من ليس مثلكم، و لم يقو من قوي عليكم، تهتم متاه بنى إسرائيل، و لعمرى ليضعّفنّ لكم التّيه، من بعدي أضعافا خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم، و قطعتم الأدنى و وصلتم الأبعد، و اعلموا أنّكم إن اتّبعتم الدّاعي لكم، سلك بكم منهاج الرّسول صلّى اللّه عليه و آله،منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 75و كفيتم مؤنة الاعتساف، و نبذتم الثّقل الفادح عن الأعناق. (35529- 35354)اللغة و (المتاه) مصدر ميميّ بمعنى التيه و (فدحه) الدّين أثقله.المعنىثمّ عاد إلى توبيخ المخاطبين فقال: (أيّها الناس لو لم تتخاذلوا عن نصر الحقّ) أراد به نفسه لأنّ الحقّ معه و هو مع الحقّ كما ورد في صحيح الخبر (و لم تهنوا عن توهين الباطل) أراد به معاوية و أصحابه (لم يطمع فيكم) و في بلادكم (من ليس مثلكم) في البأس و القوّة (و لم يقومن قوي عليكم) و لم يشنّ الغارات على بلادكم و أصقاعكم و لكنّكم (تهتم متاه بني إسرائيل) أى تحيّرتم مثل تحيّرهم و ستعرف تيههم إنشاء اللّه بعد الفراغ من شرح الخطبة (و لعمري ليضعفنّ لكم التّيه) و الضلال (من بعدي أضعافا) و كذا كان لأنّ تيه بني إسرائيل كان أربعين سنة و تيه هؤلاء جاوز الثمانين مدّة ملك بني امية بل زاد على ستّمأة مدّة ملك بني العباس بل ممدّ إلى ظهور الدّولة القائمية بما (خلّفتم الحقّ وراء ظهوركم) و نكبتم عن الصراط المستقيم (و قطعتم الأدنى) أى الأقرب من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نسبا و صهرا و أراد به نفسه (و وصلتم الأبعد) أراد به معاوية أو من تقدّم عليه من المتخلّفين.ثمّ أرشدهم إلى وجه الرّشاد و السداد فقال: (و اعلموا انّكم إن اتّبعتم الدّاعي لكم) أراد به نفسه أو القائم عليه السّلام و في بعض النسخ الرّاعي بالراء و قد تقدّم فيما ذكرناه سابقا انّ الامام راع لرعيّته، و ظهر لك وجه المناسبة في إطلاق الرّاعي عليه (سلك بكم منهاج الرسول) أى جادّة الشريعة (و كفيتم مؤنة الاعتساف) في طرق الضلال (و نبذتم الثقل الفادح) أى الاثم و العذاب في الاخرة (عن الأعناق).تنبيهان: الاول في قصة قوم سبأ و سيل الجنتينقال تعالى: لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوامنهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 81مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ.قال عليّ بن إبراهيم القميّ قال إنّ بحرا كان في اليمن و كان سليمان عليه السّلام أمر جنوده أن يجروا لهم خليجا من البحر العذب إلى بلاد هند، ففعلوا ذلك و عقدوا له عقدة عظيمة من الصخر و الكلس حتّى تفيض على بلادهم، و كانوا إذا أرادوا أن يرسلوا منه الماء أرسلوه بقدر ما يحتاجون إليه و كانت لهم جنّتان عن يمين و شمال عن مسيرة عشرة أيّام فيها يمرّ المارّ لا تقع عليه الشمس من التفافها.فلمّا عملوا بالمعاصي و عتوا عن أمر ربّهم و نهاهم الصالحون فلم ينتهوا، بعث اللّه على ذلك السدّ الجرذ و هي الفارة الكبيرة فكانت تقلع الصّخرة التي لا يستقلّها الرّجل و ترمى به فلمّا رأى ذلك قوم منهم هربوا و تركوا البلاد فما زال الجرذ تقلع الحجر حتّى خربوا ذلك السدّ فلم يشعروا حتّى غشيهم السّيل و خرب بلادهم و قلع أشجاهم.و قال الطبرسي في مجمع البيان في تفسير الاية ثمّ أخبر سبحانه عن قصّة سبأ بما دلّ على حسن عاقبة الشّكور و سوء عاقبة الكفور فقال- لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ- المراد بسبا هنا القبيلة الّذينهم أولاد سبأ بن يشجب بن يعرب بن قحطان- في مسكنهم- أى في بلدهم- آية- أى حجّة على وحدانيّة اللّه عزّ و جلّ و كمال قدرته و علامة على سبوغ نعمته ثمّ فسّر سبحانه الاية فقال:- جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ - أى بستانان عن يمين من أتاهما و شماله و قيل عن يمين البلد و شماله.و قيل انّه لم يرد جنّتين اثنتين و المراد إنه كانت ديارهم على وتيرة واحدة إذ كانت البساتين عن يمينهم و شمالهم متّصلة بعضها ببعض و كانت من كثرة النّعم أنّ المرأة تمشى و المكتل على رأسها فيمتلئ بالفواكه من غير أن تمسّ بيدها شيئا.و قيل الاية المذكورة هي أنّه لم يكن في قريتهم بعوضة و لا ذباب و لا برغوث و لا عقرب و لا حيّة، و كان الغريب إذا دخل بلدهم و في ثيابه قمّل و دوابّ ماتتمنهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 82عن ابن زيد.و قيل انّ المراد بالاية خروج الأزهار و الثّمار من الأشجار على اختلاف ألوانها و طعومها.و قيل: انها كانت ثلاث عشرة قرية في كلّ قرية نبيّ يدعوهم إلى اللّه سبحانه يقولون لهم كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ أى كلوا ممّا رزقكم اللّه في هذه الجنان و اشكروا له يزدكم من نعمه و استغفروه يغفر لكم بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ أى هذه بلدة مخصّبة نزهة أرضها عذبة تخرج النّبات و ليست بسبخة و ليس فيها شيء من الهوامّ الموذية.و قيل أراد به صحّة هواها و عذوبة مائها و سلامة تربتها و أنّه ليس فيها حرّ يؤذى في القيظ، و لا برد يؤذى في الشتاء- و ربّ غفور- أي كثير المغفرة للذّنوب- فأعرضوا- عن الحقّ و لم يشكروا اللّه سبحانه و لم يقبلوا ممّن دعاهم إلى اللّه من أنبيائه- فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ - و ذلك أنّ الماء كان يأتي أرض سبأ من أودية اليمن، و كان هناك جبلان يجتمع ماء المطر و السيول بينهما فسدّوا ما بين الجبلين فاذا احتاجوا إلى الماء نقبوا السدّ بقدر الحاجة فكانوا يسقون زروعهم و بساتينهم فلمّا كذّبوا رسلهم و تركوا أمر اللّه بعث اللّه جرذا نقب ذلك الرّدم و فاض الماء عليهم فأغرقهم عن وهب.و قال البيضاوي سيل العرم أى سيل الأمر العرم أى الصّعب من عرم الرجل فهو عارم و عرم إذا شرس خلقه و صعب أو المطر الشديد أو الجرذ أضاف إليه لأنّه نقب عليهم سكرا ضربت لهم بلقيس، فحقنت به ماء الشجر و تركت فيه نقبا على مقدار ما يحتاجون إليه أو المسناة التي عقدت سكرا على أنّه جمع عرمة و هي الحجارة المركومة.و قيل اسم واد جاء السيل من قبله و كان ذلك بين عيسى و محمّد- وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ - اللّتين فيهما أنواع الفواكه و الخيرات- جَنَّتَيْنِ*- أخراوين- فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ - مرّ بشع فانّ الخمط كلّ نبت أخذ طعما من مرارة.منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 83و قيل الاراك أو كلّ شجر له شوك- وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ - و الأثل الطرفا، لا ثمر له، و وصف السدر بالقلّة فان جناه و هو النبق ممّا يطيب أكله و لذلك يغرس في البساطين- ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا- بكفرانهم النّعمة أو بكفرهم بالرّسل- وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ- أى البليغ في الكفران أو الكفر.الثاني في قصة تيه بنى اسرائيلقال تعالى حكاية عن موسى إذ قال لقومه يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ، قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ، وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ، فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ .روى في الصّافي عن العياشي، عن الباقر عليه السّلام قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و الّذي نفسي بيده لتركبنّ سنن من كان قبلكم حذو النعل بالنعل، و القذّة بالقذّة حتّى لا تخطاؤن طريقهم، و لا تخطأكم سنّة بني إسرائيل.ثمّ قال أبو جعفر عليه السّلام قال موسى لقومه يا قوم ادخلوا الأرض المقدّسة الّتي كتب اللّه لكم فردّوا عليه و كانوا ستّمأة ألف فقالوا يا موسى إنّ فيها قوما جبّارين الايات قال فعصى أربعون ألفا و سلم هارون و ابناه و يوشع بن نون و كالب بن يوحنّا فسمّاهم اللّه فاسقين فقال لا تأس على القوم الفاسقين فتاهوا أربعين سنة لأنّهم عصوا فكانوا حذو النعل بالنعل أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لما قبض لم يكن على أمر اللّه إلّا عليّ و الحسن و الحسين و سلمان و المقداد و أبو ذر فمكثوا أربعين حتّى قام عليّ فقاتل من خالفه.منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 84و قال الطبرسي و غيره في تفسير الاية ما ملخّصه: قوله حكاية عن خطاب موسى لقومه- يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ- هي بيت المقدس و العياشي عن الباقر عليه السّلام يعني الشام- الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ - أن تكون مسكنا- وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ - أى لا ترجعوا عن الأرض التي امرتم بدخولها- مدبرين فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ*- عن ثواب الدارين- قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ - شديد البطش و البأس لا يتأتّى لنا مقاومتهم.قال ابن عباس بلغ من جبريّة هؤلاء القوم أنّه لمّا بعث موسى من قومه اثنى عشر نقيبا ليخبروه خبرهم أهمّ رجل من الجبارين يقال له عوج فأخذهم في كمّه مع فاكهة كلّها كان يحملها من بستانه و أتى بهم الملك فنثرهم بين يديه و قال للملك تعجّبا منهم هؤلاء يريدون قتالنا؟ فقال الملك ارجعوا إلى صاحبكم فأخبروه خبرنا.قال و كان فاكهتهم لا يقدر على حمل عنقود منها خمسة رجال بالخشب، و يدخل في قشر نصف رمانة خمسة رجال- قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها- هما يوشع بن نون و كالب بن يوحنا ابن عمّه كذا عن الباقر عليه السّلام- مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ- اللّه و يتّقونه- أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا- بالايمان و التثبت- ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ - باب قريتهم- قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ - لتعسر الكم عليهم في المضايق من عظم أجسامهم و لأنهم أجسام لا قلوب فيها- وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا- في نصرته على الجبارين- وَ إِذا قِيلَ*- به و مصدّقين لوعده.- قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ - قالوها استهانة باللّه و رسوله و عدم مبالاة بهما- قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي - لأنه يجيبني إذا دعوته- قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ - لا يدخلونها و لا يملكونها بسبب عصيانهم- أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ - يسيرون فيها متحيّرين- فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ - لأنّهم أحقّاء بذلك لفسقهم.منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 85قال الطبرسيّ قال المفسرون لما عبر موسى عليه السّلام و بنو إسرائيل البحر و هلك فرعون أمرهم اللّه سبحانه بدخول الأرض المقدّسة فلما نزلوا على نهر الاردن خافوا عن الدخول فبعث من كلّ سبط رجلا و هم الذين ذكرهم اللّه تعالى في قوله وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي فعاينوا من عظم شأنهم و قوّتهم شيئا عجيبا فرجعوا إلى بني إسرائيل فأخبروا موسى بذلك فأمرهم أن يكتموا فوفى اثنان منهم يوشع بن نون من سبط ابن يامين و قيل انه كان من سبط يوسف عليه السّلام و كالب بن يوحنا من سبط يهودا و عصى العشرة و اخبروا بذلك.و قيل كتم الخمسة منهم و أظهر الباقون و فشا الخبر في الناس فقالوا إن دخلنا عليهم تكون نسائنا و أهالينا اغنمة لهم، و هموا بالانصراف إلى مصر و هموا بيوشع و كالب و أرادوا أن يرجموهما بالحجارة فاغتاظ لذلك موسى و قال قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ فأوحى اللّه إليه إنهم يتيهون في الأرض أربعين سنة و إنما يخرج منهم من لم يعص اللّه في ذلك فبقوا في التيه أربعين سنة في ستة عشر فرسخا و قيل تسع فراسخ و هم ستمائة ألف مقاتل لا تتخرّق ثيابهم و تثبت معهم و ينزل عليهم المنّ و السلوى.و قال الطبرسي في تفسير قوله وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى : و كان السبب في إنزال المنّ و السلوى عليهم أنه لما ابتلاهم اللّه بالتيه إذ قالوا لموسى قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما حين أمرهم بالمسير إلى بيت المقدس و حرب العمالقة فوقعوا في التيه صاروا كلّما ساروا تاهوا في قدر خمسة فراسخ أو ستّة فكلّما أصبحوا صاروا عادين فأمسوا فاذاهم في مكانهم الذي ارتحلوا منه كذلك حتّى تمّت المدّة و بقوا في التيه أربعين سنة.و في الصافي عن العياشي عن الصادق عليه السّلام قال فحرّم اللّه عليهم- أى دخول الأرض المقدّسة- أربعين سنة و تيههم فكان إذا كان العشاء و أخذوا في الرّحيل نادوا الرّحيل الرّحيل الوحا الوحا، فلم يزالوا كذلك حتّى تغيب الشمس حتّى إذا ارتحلوا و استوت بهم الأرضمنهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 86قال اللّه تعالى للأرض ديرى بهم، فلم يزالوا كذلك حتّى إذا سحروا، و قارب الصبح قالوا إنّ هذا الماء قد أتيتموه فانزلوا فاذ اتيههم و منازلهم الّتي كانوا فيها بالأمس، فيقول بعضهم لبعض يا قوم لقد ضللتم و أخطأتم الطريق فلم يزالوا كذلك حتى أذن لهم فدخلوها.و في الكافي عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله إنّ موسى كليم اللّه مات في التيه فصاح صائح في السماء مات موسى و أىّ نفس لا تموت؟.قال الطبرسي فلمّا حصلوا في التّيه ندموا على ما فعلوا فألطف اللّه لهم بالغمام لمّا شكوا حرّ الشمس و أنزل عليهم المنّ و السلوى فكان يسقط عليهم المنّ من وقت طلوع الفجر إلى طلوع الشّمس فكانوا يأخذون منها ما يكفيه ليومهم و كان اللّه تعالى يبعث لهم السّحاب بالنّهار فيدفع عنهم حرّ الشمس و كان ينزل عليهم باللّيل من السّماء عمودا من نور يضيء لهم مكان السّراج و إذا ولد فيهم مولود كان عليه ثوب بطوله كالجلد و يأتي إنشاء اللّه تفصيل المنّ و السلوى في شرح الخطبة المأة و الحادية و التسعين.و ماتت النقباء غير يوشع بن نون و كالب و مات أكثرهم و نشأ ذراريهم و خرجوا إلى حرب أريحا و فتحوها.الترجمة:اى مردمان اگر خذلان نمى ورزيديد از نصرت حق و سستى نمى كرديد از اهانت باطل، هر آينه طمع نمى كرد در شما كسانى كه مثل شما نبودند، و قوت نمى يافت كسى كه قوّت يافت بر شما، و لكن شما حيران و سرگردان شديد مثل حيرانى بني إسرائيل، و قسم بزندگانى خودم هر آينه افزون كرده شود از براى شما حيرانى و سرگرداني بعد از من افزونى فراوان بسبب اين كه واپس گذاشتيد حق را در پس پشتهاى خود و بريديد نزديكتر بسوى پيغمبر را و پيوند كرديد دورتر از آن را.و بدانيد اين كه اگر شما تبعيت نمائيد دعوت كننده خودتان را كه منم ببرد شما را براه راست پيغمبر خدا و كفايت كرده شويد از مشقت كجروى، و مى اندازيد بار گران ثقيل را كه عبارت است از وزر و عذاب آخرت از گردنهاى خودتان.