الرسول الأعظم:وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الصَّفِيُّ وَ أَمِينُهُ الرَّضِيُّ (صلى الله عليه و آله)؛ أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ وَ ظُهُورِ الْفَلَجِ وَ إِيضَاحِ الْمَنْهَجِ؛ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِهَا، وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ دَالًّا عَلَيْهَا، وَ أَقَامَ أَعْلَامَ الِاهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ الضِّيَاءِ، وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ الْإِسْلَامِ مَتِينَةً، وَ عُرَى الْإِيمَانِ وَثِيقَةً.
الْفَلَج: پيروزى، مقصود از ظهور پيروزى، برترى كلمه توحيد است.صَاعِداً: آشكارا.الَامْرَاس: جمع «مرس»، طنابها، ريسمانها.
فَلَج: غلبه، بالا بودن سخن حقأمراس: طنابهامَتِينَة: محكم و بادوام
و شهادت مى دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله) بنده او و رسول برگزيده او و امين پسنديده اوست. او را فرستاد با حجتهاى الزام كننده و پيروزمنديى آشكار و راهى روشن و رسالت خود را تبليغ كرد و به آن حق و باطل را از هم جدا نمود. و مردم را به راه راست هدايت نمود و خود راهنماى ايشان بود. پرچمهاى هدايت و چراغهاى روشن را برافراشت. و رشته هاى اسلام را استوارى بخشيد و دستگيره هاى آن محكم ساخت.
و شهادت مى دهم كه محمّد بنده و رسول برگزيده، و امين پسنديده اوست، درود خدا بر او و آلش باد. او را با دلايل الزام كننده، و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد، او هم رسالت حق را آشكارا به مردم رساند، و انسانها را به راه راست واداشت و راه را به آنان نماياند، و نشانه هاى هدايت و مشعل روشن دين را به پا كرد، و رشته هاى اسلام را محكم، و دستگيره هاى ايمان را استوار نمود.
2. ويژگى هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده خدا، و پيامبر برگزيده، و امانت دار پسنديده اوست «درود خدا بر او و عترت او باد» خدا او را با حجّت هاى الزام كننده، و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد، پس رسالت خود را آشكارا رساند، و مردم را به راه راست وا داشت، و آن را به همگان نشان داد، و نشانه هاى هدايت را بر افراشت، و چراغ هاى روشن را بر سر راه آدميان گرفت، رشته هاى اسلام را استوار كرد، و دستگيره هاى ايمان را محكم و پايدار كرد.
و گواهى مى دهم كه محمّد (صلی الله علیه وآله) بنده اوست، و فرستاده برگزيده او، و امانتدار پسنديده اوست. درود خدا بر او و آل او باد. او را با حجّتهاى الزام كننده فرستاد، و با پيروزى آشكار، و راه پديدار. پس رسالت خود را آشكارا رساند، و -مردم را- به راه راست واداشت و آن راه را بديشان نماياند. نشانه ها بر پا كرد براى راه يافتن، با چراغهايى روشن. رشته هاى -احكام- اسلام را استوار كرد. و دستآويزهاى آن را محكم و پايدار.
(8) و گواهى مى دهم كه محمد بنده و فرستاده برگزيده و درست كردار پسنديده او است، خداوند بر او و بر آل او درود فرستد (بجهت هدايت و راهنمائى مردم)(9) او را با برهانهاى واجب و لازم (كه مردم بايد آنها را قبول داشته باشند چون در مقام حجّت كافى است) و با پيروزمندى هويدا و راه روشن آشكار فرستاد، پس آن حضرت هم پيغام خداوند را رسانيد در حاليكه با آن حقّ و باطل را از هم جدا كرد، و مردم را براه راست برد در حاليكه بآن راه نماينده بود، و عملهاى دلالت كننده براه راست و نشانهاى روشن را بر پا نمود (تا كسى باطل را با حقّ و گمراهى را با رستگارى اشتباه نكند) و ريسمانهاى اسلام را محكم و دستگيره هاى ايمان و يقين را استوار گردانيد (تا هر كه بآن ريسمانها و دستگيره ها چنگ زند از گمراهى و بد بختى رهائى يابد و ديگرى بر او مسلّط نشود).
و گواهى مى دهم که محمّد بنده و فرستاده برگزيده و امين مرضىّ اوست ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ (خداوند) او را براى بيان حجتهاى لازم و پيروزى آشکار (حق بر باطل) و روشن ساختن راه حق فرستاد. او رسالت خود را آشکارا ابلاغ کرد و انسانها را بر مسير حق قرار داد در حالى که راه پيشرفت را به آنها نشان داده بود، پرچمهاى هدايت را برافراشت و نشانه هاى روشن را برپا ساخت، ريسمانهاى (خيمه) اسلام را محکم نمود و دستگيره هاى ايمان را استوار ساخت.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 7، ص: 154-151
ابعاد وجودى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله):امام(عليه السلام) به دنبال بخش اوّل اين خطبه که متکفّل بيان دقيق ترين صفات جمال و جلال خدا بود به اصل دوّم دين; يعنى شهادت به رسالت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى پردازد و او را با صفاتى که بيانگر همه ابعاد وجودى آن حضرت است وصف مى کند و مى گويد: «و گواهى مى دهم که محمّد بنده و فرستاده برگزيده و امين مرضىّ اوست، درود خدا بر او و خاندانش باد»; (وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الصَّفِيُّ، وَ أَمِينُهُ الرَّضِيُّ ـ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ـ).به يقين اگر خداوند کسى را بر مى گزيند و او را امين مى داند و از وى راضى مى شود به دليل خلوص کامل و صفا و پاکى او در همه جهات است و اين تعبيرات اشاره اى به مسئله عصمت پيامبر از هرگونه خطا و گناه است.سپس به برنامه هاى مختلف و اهداف بعثت آن حضرت پرداخته، چنين مى فرمايد: «او را براى بيان حجتهاى لازم و پيروزى آشکار (حق بر باطل) و روشن ساختن راه حق فرستاد»; (أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ، وَ ظُهُورِ الْفَلَجِ(1)، وَ إِيضَاحِ الْمَنْهَجِ).به اين ترتيب در جمله هاى سه گانه بالا اهداف بعثت را که اتمام حجت و پيروزى حق بر باطل و روشن ساختن راه سعادت است بيان فرموده است.آن گاه به برنامه هاى عملى پيامبر پرداخته، چنين مى فرمايد: «او رسالت خود را آشکارا ابلاغ کرد، و انسانها را بر مسير حق قرار داد، در حالى که راه پيشرفت را به آنها نشان داده بود، پرچمهاى هدايت را برافراشت و نشانه هاى روشن را برپا ساخت، ريسمانهاى (خيمه) اسلام را محکم نمود و دستگيره هاى ايمان را استوار ساخت» (فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً(2) بِهَا، وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ دالاّ عَلَيْهَا، وَ أَقَامَ أَعْلاَمَ الاِْهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ الضِّيَاءِ، وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ(3) الاِْسْلاَمِ مَتِينَةً، وَ عُرَى(4) الاِْيمَانِ وَثِيقَةً).در آغاز، سخن از پرداختن به ابلاغ رسالت الهى به طور کلى به ميان آمده است، همان گونه که در قرآن مجيد مى فرمايد: «(فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِينَ);آنچه را مأموريت دارى آشکارا بيان کن و از مشرکان روى بگردان».(5)سپس از جزئيات اين برنامه سخن مى گويد که پيامبر(صلى الله عليه وآله) مردم را از بيراهه به جاده اصلى دعوت کرد و دلايل و نشانه ها را براى پيمودن اين راه به آنها گوشزد نمود و چراغ هاى نورانى بر سر هر راه نهاد تا به هنگام تاريکى نيز از ادامه مسير باز نايستند و سرانجام با بيانات کافى و تدبيرهاى سازنده رشته هاى اسلام را محکم ساخت و دستگيره هاى ايمان را استحکام بخشيد.کمتر کلامى را مى توان پيدا کرد که در عين کوتاهى و فشردگى اين همه مطلب را درباره اهداف و برنامه هاى پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بيان کند.جمله «جَعَلَ أَمْرَاسَ الاِْسْلاَمِ مَتِينَةً» گويا اسلام را به خيمه اى تشبيه مى کند که ريسمانهاى محکمى از هر سو آن را به زمين هاى اطراف متصل کرده است تا تندبادها نتواند آن را از جا بر کند اين ريسمانها امورى مانند جمعه و جماعات و حج و زکات و جهاد و امر به معروف و نهى از منکر است که هميشه حوزه اسلام را حفظ کرده و از آن دفاع مى نمايد، هر جا اين تعليمات اسلامى پياده شود اسلام بيمه مى شود و هرگاه ضعيف گردد دشمنان بر مسلمين چيره خواهند شد.جمله «وَ عُرَى الاِْيمَانِ وَثِيقَةً» ايمان را تشبيه به تنابى کرده که دستگيره هاى مختلفى در آن است و براى نجات از قعر چاه، يا نجات در پرتگاه ها بايد به اين دستگيره ها چسبيد. بديهى است اگر اين دستگيره ها سست و ضعيف باشد نه تنها انسان نجات نمى يابد، بلکه گرفتار سقوط خطرناکى مى شود. اين دستگيره ها همان فروع و تعليمات اسلام در برنامه هاى مختلف عبادى و اجتماعى است که در احاديث نيز به آن اشاره شده است. از جمله در حديث است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) روزى از يارانش سؤال کرد: «أىّ عُرَى الإيمانِ أَوْثَق؟; کدام يک از دستگيره هاى ايمان محکم تر است؟» جمعى گفتند: خدا و پيامبرش آگاهترند؟ و بعضى از نماز يا زکات و... نام بردند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «آنچه گفتيد داراى فضيلت است; ولى پاسخ اصلى نيست»: «وَ لکِنْ أوْثَقُ عُرَى الإيمانِ الحُبُّ فِى اللهِ وَ البُغْضُ فِى اللهِ وَ تَولّي اَوْلِياءَ اللهِ وَالتّبري مِنْ اَعْداءِ اللهِ; محکمترين دستگيره هاى ايمان دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خداست، و محبّت اولياء الله و بيزارى از اعداء الله است».(6)البتّه مفاهيم اخلاقى همچون توکل و تفويض و تسليم و رضا و صبر و يقين و مانند آنها که در روايات به آن اشاره شده نيز مى تواند به عنوان دستگيره هاى ايمان معرفى شود و هيچ کدام با يکديگر منافاتى ندارند.****پی نوشت:1. «فلج» به معناى پيروزى است; خواه پيروزى در استدلال باشد يا در عمل.2. «صادع» از ريشه «صدع» بر وزن «صبر» در اصل به معناى شکافتن است و از آنجا که به هنگام زمين گياهان ظاهر مى شوند، معناى ظهور نيز در آن نهفته است.3. «امراس» جمع «مَرَس» بر وزن «مرض» و «مرس» نيز جمع «مرسه» به معناى تناب است.4. «عرى» جمع «عروه» به معناى دستگيره و دستاويز است.5. حجر، آيه 94.6. الکافى، جلد 2، صفحه 126، حديث 6.
در ستايش پيامبر:«و اشهد ان محمدا عبده و رسوله الصفي، و امينه الرضي صلي الله عليه و آله ارسله بوجوب الحجج و ظهور الفلج و ايضاح المنهج …» (و شهادت ميدهم به اين كه محمد (ص) بنده و رسول برگزيده خدا و امين مورد رضايت او است، درود خداوند بر او و فرزندانش باد. خداوند آن رسول گرامي را به جهت لزوم بيان حجت و دليل بر مردم (براي پذيرش دين) و آغاز طلوع پيروزي و روشن ساختن مسير و روش آن فرستاد …).در تاريخ در هيچ جامعهاي مشاهده نشده است كه يك صاحب رسالت انساني در آن مدت اندك و با نداشتن نيروي مناسب، و با كمال محدوديت از همه عوامل زندگي فردي و اجتماعي، رسالت فراگير جهاني را گسترش داده و هر چه را در اين مسير خواسته باشد، با موفقيت به انجام برساند. جز وجود نازنين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم. شايد اين مطلب را با اين مشخصات مشروح كه مطرح كرديم كمتر كسي در يك سخن جمعآوري كرده باشد ولي حقيقت بالاتر از آن است كه احتياجي قطعي به تصديق اين و آن داشته باشد.
امام (ع) پس از حمد خداوند و ستايش وى، به آنچه شايسته اوست، سخن خود را با گواهى بر بندگى پيامبر (ص) تكميل كرد، بندگى كه مبدأ كمال علمى و نظرى براى نفس انسانى است، و سپس ويژگيهايى را براى آن حضرت بر شمرده است كه هر كدام منشأ كمال در جهت عمل است، او برگزيده خدا و امين وحى و پسنديده اوست و نيز به رسالت پيامبر و دلايل و حجتهاى محكمى كه با خود آورده اشاره فرموده است و منظور از اين حجّتها ممكن است يا خصوص معجزات باشد و يا امرى عمومى تر يعنى آنچه از طرف خدا بر مردم اتمام حجتى باشد كه در قيامت نگويند اگر براى ما پيامبرى فرستاده بودى تو را اطاعت مى كرديم، و به اين معنى تمام راههاى فروع دين و ادلّه احكام آن را فرا مى گيرد و معناى وجوب حجّتها، دليلهايى است كه پذيرش آنها براى مردم حتمى و عمل طبق آن، لازم بوده است.و «ظهور الفلح»: پيروزى آشكار بر بقيّه اديان و غلبه يافتن بر اهل آن، چه كسانى كه براى خدا شريك قايل بودند و چه آنان كه وجود خدا را منكراند. و ايضاح المنهج: پيامبر اسلام راه خدا و شريعت وى را واضح و روشن مى كند، چنان كه قرآن به اين معنى اشاره دارد: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ...» زيرا، هدايتى كه در اين آيه شريفه ذكر شده به معناى روشن ساختن راه و جمله «ليظهره على الدين كله» اشاره به برخى از هدفهاى بعثت پيامبر است و عبارت: «بظهور الفلج» در سخن امام نيز به همين معنا مى باشد و «فلج» به ضمّ فاء و سكون لام به معناى پيروزى و با ضمّ لام به معناى شاعر و سخنران نيز جايز است.فرموده است: «فبلّغ الرسالة...»:اين جمله اشاره است به اين كه پيامبر اكرم امانت الهى را كه عبارت از وحى بود، به حق ادا فرمود، و منظور از صدعه بالرّساله روشن و آشكارا ساختن ماموريت رسالت مى باشد و در گذشته معلوم شد كه اصل صدع به معناى شقّ و جدا كردن است كه گويا پيامبر (ص) با اظهار نبوّت و رسالت خود، شق عصاى مشركان كرده و جمع شرور آنان را پراكنده و متفرّق ساخته است، و معناى «حمله على الحجّه»، دعوت جامعه و مجذوب ساختن آنها براى گام نهادن در راه روشن خدا و شريعت اوست، و اين دعوت براى آنان كه اهل تعقّل و استدلالند همراه با حكمت و موعظه نيكو و مجادله به نحو احسن است امّا براى كسانى كه به استدلال توجّهى ندارند با جنگ و شمشير توأم خواهد بود، و منظور از بپا داشتن پرچمهاى هدايت، نشان دادن دليلها مى باشد كه عبارت است از معجزه ها و كليه قوانين دينى، و «منار الضياء» نيز به معناى دليلهاى روشن است و واژه هاى محّجه، أعلام و منار، به عنوان استعاره به كار رفته و دو كلمه صادعا و دالّا حال و منصوب و كلمه هاى امراس و عرى استعاره از دين و ايمان است كه بر آن چنگ مى زنند و به آن متمسّك مى شوند و واژه هاى متانه و وثاقه ترشيحهاى اين استعاره اند. امام (ع) با اين طرز بيان و عبارات دقيق، اشاره مى كند به اين كه اصول اسلامى بايد آن چنان روشن و استوار در دلها جايگزين شود كه انسانها براى نجات از تمام مهلكه هاى دنيا و آخرت به آن تمسّك جويند و آن را پيوسته دليل رسيدن به كليه اهداف غايى خود بدانند. توفيق از خداوند است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 11، ص: 17
و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله الصّفيّ، و أمينه الرّضيّ- صلّى اللّه عليه و آله- أرسله بوجوب الحجج، و ظهور الفلج، و ايضاح المنهج، فبلّغ الرّسالة صادعا بها، و حمل على المحجّة دالّا عليها، و أقام أعلام الاهتداء، و منار الضّياء، و جعل أمراس الإسلام متينة، و عرى الإيمان وثيقة.اللغة:و (فلجت) فلجا و فلوجا ظفرت بما طلبت و فلج بحجّته أثبتها و أفلج اللّه حجّته بالألف أظهرها قال الشارح المعتزلي: الفلج النصرة و أصله سكون العين و إنما حرّكه ليوازن بين الألفاظ لأنّ الماضي منه فلج الرّجل على خصمه بالفتح و مصدره الفلج بالسّكون. و(الأمراس) الحبال جمع المرس و هو جمع المرسة بالتحريك الحبل.المعنى:و لما فرغ من حمد اللّه سبحانه و ثنائه و أوصاف جلاله و كبريائه أردفه بالشهادة بالرسالة التي هى مبدء لكمال القوّة العملية من النفوس البشرية بعد كمال قوّتها النظريّة بما تقدّم فقال: (و أشهد أنّ محمدا عبده و رسوله الصّفىّ) أى الصافي الخالص في مقام العبوديّة عن الكدر النّفسانيّة، أو المصطفى أى المختار من مخلوقاته (و أمينه) على وحيه (الرضيّ) المرتضى على تبليغ وحيه و رسالاته (صلّى اللّه عليه و آله أرسله بوجوب الحجج) أى أرسله مصاحبا بالحجج الواجبة قبولها على الخلق لكفايتها في مقام الحجيّة من المعجزات الظاهرات و الايات البيّنات، أو المراد أنّه أرسله بسبب وجوب الحجج عليه تعالى، يعني أنّه لما كان الاعذار و الانذار واجبا عليه تعالى بمقتضى اللطف أرسله لذلك ليهلك من هلك عن بيّنة و يحيى من حىّ عن بيّنة، و لئلّا يكون للناس على اللّه حجّة بعد الرّسل. (و ظهور الفلج) أى مع ظهور الظفر، أو لأن يظهر ظفره على ساير الأديان كما قال سبحانه: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ...»*. (و ايضاح المنهج) أى ما يضاح بنهج الشرع القويم، و الارشاد إلى الصراط المستقيم المؤدّي إلى نضرة النعيم و الفوز العظيم.استعاره (فبلّغ الرسالة صادعا بها) امتثالا لأمره تعالى و هو قوله «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ...» و قوله «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ» و أصل الصّدع هو الشق في شيء صلب و الفرقة من الشيء فاستعير هنا لابلاغ المأمور، قال في القاموس: فاصدع بما تؤمر أى شقّ جماعاتهم بالتوحيد أو اجهر بالقرآن أو أظهر أو أحكم بالحقّ و افصل بالأمر و اقصد بما تؤمروا فرق به بين الحقّ و الباطل.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 11، ص: 18
(و حمل) النّاس (على المحجّة) و الجادّة الواضحة و هي طريق الشريعة (دالّا عليها) و هاديا إليها (و أقام) بين الامة (أعلام الاهتداء و منار الضّياء) أى أعلاما توجب اهتداءهم بها و منارا تستضيئون بنورها.و المراد بها المعجزات الظاهرة و القوانين الشرعيّة الباهرة، فانها تهدى من غياهب الجهالة، و تنقذ من ظلمات الضلالة، و تدلّ على حظاير القدس و محافل الانس (و جعل أمراس الاسلام) و حبال الدّين (متينة) متقنة (و عرى الايمان) و حبال اليقين (وثيقة) محكمة.الترجمة:و شهادت مى دهم كه محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده برگزيده او است و أمين پسنديده او، فرستاد او را با حجت هاى واجب، و با ظفر و غلبه ظاهر، و با واضح نمودن راه پس رسانيد رسالت را در حالتى كه شكافنده بود ميان حق و باطل را، و حمل كرد خلق را براه راست در حالتى كه دلالت كننده بود بر آن، و بر پا نمود علمهاى راه يافتن و منارهاى روشنى را، و گرداند كوههاى اسلام را محكم و ريسمانهاى ايمان را بغايت استوار.