أَيُّهَا النَّاسُ، أَلْقُوا هَذِهِ الْأَزِمَّةَ الَّتِي تَحْمِلُ ظُهُورُهَا الْأَثْقَالَ مِنْ أَيْدِيكُمْ، وَ لَا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِكُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِكُمْ، وَ لَا تَقْتَحِمُوا مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ نَارِ الْفِتْنَةِ وَ أَمِيطُوا عَنْ سَنَنِهَا وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِيلِ لَهَا؛ فَقَدْ لَعَمْرِي يَهْلِكُ فِي لَهَبِهَا الْمُؤْمِنُ وَ يَسْلَمُ فِيهَا غَيْرُ الْمُسْلِمِ. إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا، فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَ عُوا، وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِكُمْ تَفْهَمُوا.
الَازِمَّة: جمع «زمام»، افسارها.لَا تَصَدَّعُوا: پراكنده نشويد.فَوْرُ النَّار: فوران آتش، زبانه كشيدن آتش.امِيطُوا عَنْ سَنَنِهَا: از راهش دورى كنيد.قَصْدُ السَّبِيلِ: راه راست و مستقيم.
لا تَصَدَّعوا: شكاف ايجاد نكنيدغِبّ: نتيجه، ما بعد كارفَورِ نار: بالا رفتن شراره آتشأميطوا: خود را كنار كشيدسَنَن: راه
اى مردم، زمام اين اشتران را، كه بار گناهانتان را بر پشت دارند، از دست رها كنيد و از گرد سلطان خود پراكنده مشويد تا چون كارى كنيد خود را نكوهش كنيد.خويشتن را در لهيب فتنه اى كه به شما روى آورده ميفكنيد و از راههاى فتنه باز گرديد و جاده را براى آن خالى گذاريد. به جان خودم سوگند، كه در شعله آن مؤمن بسوزد و آنكه مسلمان نيست، در امان ماند.مثل من در ميان شما چون چراغى است در تاريكى كه هر كه پاى به درون تاريكى نهد از آن نور گيرد. اى مردم، بشنويد و به خاطر بسپاريد و گوش دل حاضر آريد تا نيك دريابيد.
اى مردم، مهار اين شتران فتنه را كه پشت آنها حمل كننده و زر و بال است از دست بيندازيد، و از گرداگرد امام خود پراكنده نشويد كه عاقبت خود را سرزنش خواهيد كرد، و بى باكانه در آتش فتنه اى كه پيشاپيش آن قرار گرفته ايد نرويد، از راه آن به يك سو شويد، و جاده را براى آن باز بگذاريد، كه به جان خودم قسم مؤمن در شعله آتش آن فتنه هلاك مى شود، و غير مسلمان سالم مى ماند.مثل من در ميان شما مثل چراغ فروزان در تاريكى است، تا آن كه در آن تاريكى در آيد از آن چراغ روشنى جويد. اى مردم سخنم را بشنويد و حفظ كنيد، و گوش دلتان را آماده كنيد تا بفهميد.
2. ضرورت اطاعت از رهبرى:اى مردم مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد، و امام خود را تنها مگذاريد، كه در آينده خود را سرزنش مى كنيد. خود را در آتش فتنه اى كه پيشاپيش افروخته ايد نيفكنيد، راه خود گيريد، و از راهى كه به سوى فتنه ها كشانده مى شود دورى كنيد. به جانم سوگند كه مؤمن در شعله آن فتنه ها نابود شود. امّا مدّعيان دروغين اسلام در امان خواهند بود.همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم، كه هر كس به آن روى مى آورد از نورش بهرمند مى گردد. اى مردم سخنان مرا بشنويد، و به خوبى حفظ كنيد، گوش دل خود را باز كنيد تا گفته هاى مرا بفهميد.
اى مردم مهار باركشهايى را كه بار سنگين -گناهان- را مى برد دست بداريد، و امام حاكم خود را تنها مگذاريد تا از آن پس خود را سرزنش كنيد -و خطاكار بشماريد-. خود را در آتش فتنه اى كه پيشاپيش آن رفته ايد، بى انديشه درمى آريد و به يك سو شويد و راه را براى آن خالى بگذاريد، كه به جانم سوگند، با ايمان در شعله آن فتنه تباه گردد، و نامسلمان امان يابد.همانا من ميان شما همانند چراغم در تاريكى، آن كه به تاريكى پاى گذارد از آن چراغ روشنى جويد، و سود بردارد. پس اى مردم بشنويد و در دل بگنجانيد، و گوش دل خود را آماده كنيد تا نيك بدانيد.
(5) اى مردم اين مهارهاى شتران (نفس امّاره) را كه پشتهاى آنها بارهاى سنگين دستهاى شما را برداشته است رها كنيد (مرتكب گناه نشده بر خلاف دستور خدا و رسول رفتار ننمائيد) و از (اطاعت و پيروى) سلطان (امام زمان) خود دورى نجوئيد، پس (در صورت پراكنده شدن) خود را بعد از انجام كارها (ى زشتتان) توبيخ و سرزنش مى نماييد (و پشيمان مى شويد)(6) و در آنچه كه بآن رو مى آوريد بر افروختن آتش فتنه و فساد (و خونريزيهاى ناحقّ) بى باك داخل نشويد، و از آن راه بپيچيد و ميان راه را براى آن خالى گذاريد (كناره گيرى كنيد تا بيايد و بگذرد، چون شما را طاقت جلوگيرى از آن نيست، پس بيهوده نكوشيد، زيرا) بجان خودم سوگند كه در زبانه آتش آن فتنه مؤمن هلاك ميشود، و غير مسلمان سالم مى ماند (زيرا رأى و انديشه مؤمن بر خلاف خواهشهاى نفس و فتنه جوئى است، ولى رأى و انديشه غير مسلمان و منافق موافق آنست).(7) مثل من در ميان شما مثل چراغى است در تاريكى كه هر كه در آن داخل شود از آن روشنى مى طلبد، پس اى مردم (اندرز مرا) بشنويد و حفظ كنيد، و گوشهاى دلهاتان را مهيّا و آماده سازيد تا (اشارات سخنانم را) بفهميد.
اى مردم! افسارهاى اين حيوانات را که بارهاى سنگين بر پشت دارند از دست خود رها سازيد (اشاره به فتنه هاست). هرگز از اطراف پيشواى خود پراکنده نشويد که سرانجام، خويشتن را به خاطر اعمال خود نکوهش خواهيد کرد. خود را در آتش فتنه اى که در پيش است نيفکنيد و از مسير آن دورى گزينيد. راه را براى عبور آن، باز گذاريد. به جانم سوگند مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مى شوند، اما غير مسلمانان از آن جان سالم به در مى برند! مَثَل من در ميان شما همچون چراغ در تاريکى است که هر کس در ظلمت قرار گيرد از نور آن بهره مى برد. اى مردم! بشنويد و سخنانم را حفظ کنيد و گوشهاى قلب خود را آماده سازيد تا کلامم را کاملا درک کنيد.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج7، ص: 260-258
دستورهايى براى نجات از فتنه:به دنبال پيشگوييهايى که امام(عليه السلام) از حوادث سخت و دردناک آينده در بخش گذشته خطبه فرمود، در اين بخش به ياران خود دستوراتى مى دهد که آنها از خطرات اين حوادث محفوظ دارد.نخست مى فرمايد: «اى مردم! افسار اين حيوانات (اشاره به فتنه هاست) را که بارهاى سنگينى بر پشت دارند از دست خود رها سازيد»; (أَيُّهَا النَّاسُ، أَلْقُوا هذِهِ الاَْزِمَّةَ(1) الَّتِي تَحْمِلُ ظُهُورُهَا الاَْثْقَالَ مِنْ أَيْدِيکُمْ).اين جمله کنايه از اين است که حوادثى در اطراف شما رخ مى دهد که بارهاى فتنه و فساد را بر دوش دارند، شما رهبرى آنها را به عهده نگيريد و به پيشرفت آن کمک نکنيد و در واقع دستور قرآن مجيد را به آنها يادآور مى شود که مى فرمايد: «(وَلاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ وَالْعُدْوَانِ); همکارى و کمک به گناه و تجاوز بر ديگران، نکنيد».(2)سپس مى افزايد: «هرگز از اطراف پيشواى خود پراکنده نشويد که سرانجام، خويشتن را به موجب اعمال خود نکوهش خواهيد کرد، خود را در آتش فتنه اى که در پيش است نيفکنيد و از مسير آن دورى گزينيد. وسط راه را براى عبور آن، باز گذاريد»; (وَ لاَ تَصَدَّعُوا(3) عَلَى سُلْطَانِکُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ(4) فِعَالِکُمْ. وَ لاَ تَقْتَحِمُوا(5) مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ(6) نَارِ الْفِتْنَةِ، وَ أَمِيطُوا(7) عَنْ سَنَنِهَا(8)، وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِيلِ(9) لَهَا).اين سخن اشاره به آن است که اگر مردم با فتنه ها همکارى نکنند و نه تنها وارد فتنه نشوند، بلکه از آن دورى گزينند و راه را براى عبور آن باز بگذارند، ضايعاتش بسيار کمتر است; درست مانند سيلاب عظيمى که مردم توانايى بر کنترل آن ندارند; ولى اگر راه آن را باز گذارند که به درّه ها و دشت ها سرازير شود ضايعاتش کمتر از آن است که وارد آن شوند و در درون آن قرار گيرند.آن گاه در ادامه به ذکر علّت پرداخته، مى فرمايد: «به جانم سوگند! مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مى شوند; اما غير مسلمانان از آن جان سالم به در مى برند»; (فَقَدْ لَعَمْرِي يَهْلِکُ فِي لَهَبِهَا الْمُؤْمِنُ، وَ يَسْلَمُ فِيهَا غَيْرُ الْمُسْلِمِ).اشاره به اينکه موج فتنه به قدرى قوى است که مؤمنان اگر بخواهند با آن به مقابله برخيزند نابود مى شوند و غير آنها که خود را کنار مى کشند سالم مى مانند. در چنين مواردى نبايد نيروها را بيهوده از دست داد، بلکه بايد آنها را حفظ کرد و منتظر فرصت مناسب بود. اين همان چيزى است که فلسفه اصلى تقيّه را در مسائل دينى و اجتماعى و سياسى تشکيل مى دهد، حفظ نيروها و انتظار فرصت.در پايان خطبه امام(عليه السلام) اشاره به موقعيت خود مى کند تا غافلان بيدار شوند و از وجود پرفيض او بهره گيرند، مى فرمايد: «مَثَل من در ميان شما همچون چراغ در تاريکى است که هر کس در ظلمت قرار گيرد از نور آن بهره مى برد. اى مردم بشنويد و سخنانم را حفظ کنيد و گوشهاى قلب خود را آماده سازيد تا کلامم را کاملا بفهميد»; (إِنَّمَا مَثَلي بَيْنَکُمْ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ، يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا. فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَ عُوا(10)، وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکُمْ تَفْهَمُوا).آرى امام(عليه السلام) هنگامى که حوادث تلخ آينده و ظلمات فتنه ها را پيش بينى مى کند راه نجات آن را نيز نشان مى دهد و مى فرمايد: اگر سخنانى را که من مى گويم به خوبى بشنويد و حفظ کنيد و دقيقاً در آن بينديشيد براى نجات شما از شرّ اشرار و فتنه هاى فتنه جويان بسيار مؤثر است.امام(عليه السلام) در اينجا وجود خود را به چراغى پرنور در ميان امواج ظلمت، تشبيه کرده و به مردم دستور مى دهد به سوى اين چراغ بيايند و در حوزه پرتوافشانى آن قرار گيرند. نخست دستور مى دهند سخنان را بشنوند و نگهدارى کنند. سپس فرمان مى دهد که درباره آن تعمق نمايند و حقيقت آن را درک کنند (و اين است تفاوت مفهوم جمله «فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَ عُوا» با جمله «وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکُمْ تَفْهَمُوا» که يکى شنيدن و درک کردن و نگهدارى نمودن و ديگرى دقت کردن و به عمق آن رسيدن را مى گويد).****نکته:کنار رفتن از برابر امواج فتنه ها:گاه فتنه هايى در جوامع بشرى بروز مى کند که افراد با ايمان نه قادر بر دفع آن هستند و نه توان تشکيل يک گروه مبارز را دارند و افرادى که مستقيماً در برابر اين فتنه ها قرار گيرند و خود را به آب و آتش بزنند، سرنوشتى جز شکست و نابودى ندارند.بهترين راه در چنين شرايطى، کنار رفتن از جلو سيلاب فتنه و در انتظار يافتن فرصت مناسب براى قلع و قمع آن است. بديهى است اقدامات نسنجيده، نتيجه اى جز هدر دادن نيروها و از بين بردن فرصتهاى آينده ندارد. فلسفه نهى از قيامها در عصر امامان معصوم نيز همين است و اين در واقع شاخه اى از شاخه هاى تقيّه است; تقيّه اى که فلسفه اش حفظ نيروها براى استفاده از فرصت مناسب است.امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) با اينکه شجاع ترين فرد امت و از مبارزان صف اوّل درمقابل دشمنان اسلام بود در خطبه بالا به نکته دقيقى که گفته شد توجه مى دهد و بر آن تأکيد مى کند.****پی نوشت:1. «ازمّة» جمع «زمام» به معناى افسار است.2. مائده، آيه 2.3. «تصدّعوا» از ريشه «صدع» بر وزن «صبر» در اصل به معناى شکافتن است. سپس به معناى پراکنده شدن و اختلاف يا افشاى چيزى آمده است. در اين خطبه به همان معناى پراکنده شدن است.4. «غبّ» آخر و عاقبت چيزى است; ولى گاه به معناى يک روز در ميان نيز آمده است و در اين خطبه يعنى اوّل.5. «تقتحموا» از ريشه «اقتحام» انداختن خود در چيزى بدون مطالعه است.6. «فور» و «فوران» به معناى جوشش و جوشيدن است.7. «اميطوا» از ريشه «ميط» بر وزن «صيت» به معناى دور شدن گرفته شده و هنگامى که به باب افعال مى رود به معناى دور ساختن است.8. «سنن» به معناى راه و طريق است و «سُنَن» بر وزن «کهن» جمع «سنّت» به معناى روشهاست. 9. «قصد السبيل» يعنى وسط راه; خواه راه حق باشد يا باطل; ولى در بسيارى از موارد بر معناى راه ميانه مستقيم حقّ، اطلاق مى شود. قرآن مجيد مى گويد: (وَ عَلَى اللهِ قَصْدُ السَّبِيلِ)(نحل، آيه 9) و در اين خطبه به معناى اوّل است که مطلق ميانه راه باشد.10. «عوا» از ريشه «وعى» بر وزن «سعى» به معناى نگاه داشتن و فهميدن و حفظ کردن است و چون به صيغه امر و فعل مضارع درآيد، واو، از آن حذف مى شود.
«ايها الناس ألقوا هذه الازمّه»،امام (ع) پس از بيان وضع اسفبار آينده جامعه خود، اكنون به راهنمايى آنها پرداخته و مى فرمايد: اى مردم، اين بندها كه باعث سنگينى بار شما شده است از دستهاى خود باز كرده و بر زمين افكنيد.لغت «ازمّه» كه جمع زمام و به معناى بند و افسار مى باشد، استعاره از انديشه هاى فاسدى بود كه پيروى مى كردند و خواهشهاى نفسانى كه آنها را به گناه و معصيت مى كشاند، در واقع حضرت آن مردم را به شترانى تشبيه فرموده است كه با افسارهايى به اين طرف و آن طرف كشيده مى شوند. و فعل «ألقوا» استعاره از عمل نكردن به افكار باطل و دورى كردن از آنهاست و مراد به كلمه ظهور، نفسهاى آنان و به اثقال، سنگينى بار گناه مى باشد چنان كه در قرآن نيز به اين تشبيه تعبير شده است: «وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ»، و جاى ديگر مى فرمايد «وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ» و در حقيقت خصلتهاى ناپسندى كه بر اثر گناه در نفوس اين گونه انسانها جايگزين شده پشت او را سنگين كرده و، وى را از بالا رفتن به سوى مقام قدس و جايگاه ابرار و نيكوكاران باز مى دارد، همچنان كه سنگينى محموله هاى بزرگ حيوان را از سرعت در راه رفتن باز مى دارد.كلمات القوا و اذمّه، را به اين سبب استعاره آورده كه بيشتر كار دست مى باشد لذا از كلمه دست براى ترشيح آن استفاده كرده و عبارت: «من ايديكم» را بيان فرموده است حاصل معنا آن است كه امام (ع) مردم زمان خود را امر فرموده است كه انديشه هاى تباهى آور را ترك كنند و دنبال هواهاى نفسانى نروند و براى اين كه آنان را بيشتر از اين كارها باز دارد، سرانجام شوم آن را كه تحمّل بارهاى سنگين و طاقت فرساى گناهان است به آنان خاطر نشان ساخته و سپس به منظور اين كه متفرق شدن و جدايى از مقام رهبرى نيز از جمله انديشه هاى ناروا مى باشد به آنان گوشزد مى فرمايد كه وى را رها نكنند و از پيرامونش پراكنده نشوند.«فتذمّوا غبّ فعالكم»،اين جمله عاقبت نامطلوب جدايى از رهبر را مى فهماند كه در نتيجه دشمن بر آنان مسلط مى شود، عزّتشان مبدل به ذلّت و آسايش و نعمتشان به رنج و فقر تبديل خواهد شد و آن موقع است كه به زشتى انديشه هاى خود پى برده و به نكوهش كارهاى گذشته خود خواهند پرداخت و به دنبال نهى آنان از انديشه هاى زشت و منع آنها از پراكندگى و دور شدن از امام خود و بيان قسمتى از نتيجه هاى سوء آن ايشان را از فرو رفتن در فتنه اى كه به اين علت در انتظار آنهاست بر حذر داشته و مى فرمايد: خودتان را بى باكانه در آتش آشوب و فتنه اى كه در اثر جدايى از رهبر، جلو رويتان قرار گرفته است نياندازيد.نكته هاى بلاغى كه در اين قسمت از سخنان حضرت مى باشد از اين قرار است: واژه «نار» استعاره از جنگها، كشتارها و ستمگريهايى مى باشد كه از خواص فتنه و آشوب است و مانند آتش باعث آزار و اذيت است، صفت اقتحام كه به معناى يورش بردن است براى مخالفت با آن حضرت و جدايى از وى ذكر شده تا نشان دهد كه اين امر، به سرعت آنان را به آشوب مى كشاند، همچنان كه شخص مقتحم، خود را سريع و بى باكانه در مكانى جايگزين مى سازد، واژه فور، كه به معناى شعله ور شدن آتش است و نيز لهب به عنوان ترشيح براى نار ذكر شده، تا بيشتر آنان را به ترك اين عمل وادار سازد.و سپس ياران خويش را نصيحت مى فرمايد كه خود را از آشوبى كه در آينده پيش خواهد آمد كه كنار بگيرند، راهش را باز گذارند تا بگذرد و خود را آلوده به آن نسازند و سر راهش قرار نگيرند كه مبادا در آتش آن بسوزند و سپس دلسوزانه به جان خود سوگند ياد مى كند كه دخول در آن فتنه باعث هلاكت مؤمن و سلامت و رفاه كافر مى باشد، صدق اين گفتار، امرى روشن، خبر از آينده و از كرامتهاى آن حضرت است زيرا آنچه كه خبر داده واقع شد و در حكومت ظالمانه بنى اميّه كسانى از مسلمانان توانستند سالم بمانند كه گوشه نشين بوده و به عبادت خود مشغول و عقيده خود را حفظ كردند، و در امور اجتماعى دخالت نداشتند، اما هر مؤمنى كه خواست عليه آنان در آيد سلامتش به خطر افتاد و سرانجام به شهادت رسيد ولى نامسلمانان و منافقانى كه با فسادهاى آنان موافق بودند، و با ستمگرى نسبت به بندگان خدا و دروغ بستن به پيامبر او توانستند براى خود در دل حكومتها جايى باز كنند به موقعيتهاى اساسى دست يافتند و عهده دار كارهاى مهمّ شدند و از تمام امور رفاهى برخوردار شدند، در خطبه هاى بعد خواهيم گفت كه چه بسيار اولياى خدا و ذرارى پيامبر (ص) و صحابه او را كه اين ستمكاران شهيد ساختند.بايد توجه كرد كه هلاكت مؤمن و سالم ماندن غير او در فتنه زمانهاى بعد كليّت ندارد بلكه به عنوان قضيّه مهمله صادق است يعنى بيشترين قربانيان آن از مؤمنانند و اكثر كسانى كه جان سالم بدر بردند، منافقان و اشخاصى مى باشند كه اسلامشان محكم نيست.پس از بيان مطالب فوق به منظور روشن شدن راه سعادت، موقعيت خود را در ميان جامعه زمانش به چراغى در تاريكى تشبيه فرموده و جمله «ليستضيء به من ولجها»، اشاره به وجه شبه مى باشد، به اين بيان كه طالبان هدايت از او و پيروان واقعيش، از روشنايى علم و راهنمايى آن حضرت كسب نور مى كنند، و به راه رشد و حقيقت واصل مى شوند، همان طور كه رونده در تاريكى به وسيله چراغ راه خود را مى بيند، و لازمه اين همانندى، آن است كه امام (ع) وضع مردم زمان خود را به تاريكى تشبيه فرموده، و چنان وانمود ساخته است كه اگر او، در ميان آنان نباشد تمامشان مقهور و شكست خورده خواهند بود.بعد از آن كه با تشبيه وجود خود به چراغ نورانى، فضيلت خويش را روشن فرمود، از آنان مى خواهد كه به سخنانش گوش فرا دهند، و دلها را براى فهميدن نصايح و اندرزهايش آماده سازند، چنان كه هر گوينده اى، از مخاطبهاى خود چنين انتظارى دارد.اثبات گوش براى دلها، از باب استعاره است به اين بيان: علم و آگاهى را كه دل نسبت به گفته ها دارد تشبيه به گوش فرموده كه آن نيز سخنان را مى شنود، و سپس از آنان خواسته است كه دلها را آماده سازند، نه گوشهاى جسمانى را چرا كه حرفها بر دل مى نشيند نه بر گوشهاى مادّى و محسوس، آرى دل است كه آمادگى و توجهش به انديشيدن در گفته هاى مسموع، سبب حصول درك، علم و فهم مى باشد. توفيق از خداوند است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 11، ص: 143
أيّها النّاس ألقوا هذه الأزمّة الّتي تحمل ظهورها الأثقال من أيديكم و لا تصدّعوا على سلطانكم فتذمّوا غبّ فعالكم، و لا تقتحموا ما استقبلتم من فور نار الفتنة، و أميطوا عن سننها، و خلّوا قصد السّبيل لها، فقد لعمري يهلك في لهبها المؤمن، و يسلم فيها غير المسلم، إنّما مثلي بينكم مثل السّراج في الظّلمة يستضيء به من ولجها، فاسمعوا أيّها النّاس وعوا، و أحضروا آذان قلوبكم تفهموا. (42043- 41886)اللغة:و (الاقتحام) الدّخول في الشيء من غير رويّة و (وعيت) الحديث وعيا حفظته و تدبّرته و الأمر عِ مثل قِ من وقي و عوا جمع عِ.الاعراب:و على في قوله: على سلطانكم بمعني عن كما في قول الشاعر:إذا اضبت علىّ بنو قشير لعمر اللّه أعجبني رضاها المعنى:ثمّ خاطب أصحابه و قال (أيّها الناس القوا هذه الأزمّة الّتى تحمل ظهورها الأثقال من أيديكم) قال العلّامة المجلسىّ ره: أى القوا من أيديكم أزمّة الاراء الفاسدة و الأعمال الكاسدة التي هى كالنوق و المراكب فى حمل التبعات و الاثام انتهى.فيكون المراد بالقاء أزمّتها الاعراض عنها و الترك لها، و بالأثقال أثقال الخطايا و الذّنوب قال سبحانه «وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ» و قال «وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ» هذا.و لما كان اتباع تلك الاراء و الاستبداد بها مستلزما للتولّى و الاعراض عنه عليه السّلام و نهى عن الملزوم ضمنا اتبعه بالنهى عن التلازم صريحا فقال: (و لا تصدّعوا على سلطانكم) أى لا تفرّقوا عن امامكم و أميركم المفترض
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 11، ص: 147
الطاعة، و أراد به نفسه الشريف، و علّل عدم جواز التصدّع بقوله (فتذمّوا غبّ فعالكم) يعنى لو تفرّقتم لعلمتم سوء فعالكم و ذممتم عاقبتها و ندمتم على ما فرّطتم و هو تنفير عن التفرّق بذكر ما يلزمه من العاقبة المذمومة بسبب استيلاء العدوّ و تظاهر الفتن و انقلاب حالهم من العزّ إلى الذّلة و من الرخاء إلى الشدّة. (و لا تقتحموا ما استقبلتم) و فى بعض النسخ ما استقبلكم تشبيه (من فور نار الفتنة) أى هيجانها و غليانها، و إضافة النار إلى الفتنة من إضافة المشبّه به إلى المشبّه، و وجه الشبّه شدّة الذي، إى لا تسرعوا في دخول الفتن المستقبلة. (و أميطوا عن سننها) أى تنحّوا و تبعّدوا عن طريقتها (و خلّوا قصد السبيل لها) أى دعوا و اتركوا للفتنة سواء الطريق أى الطريق المستقيم لتسلكها و لا تتعرّضوا لها لتكونوا حطبا لنارها. (فقد لعمري يهلك في لهبها المؤمن و يسلم فيها غير المسلم) هذا بمنزلة التعليل للتنحّى عن طريق الفتنة و لتخلية السبيل لها، و المراد إنكم إن سلكتم سبيلها و تعرّضتم لها هلكتم، لأنّ أكثر من يصاب و يستأصل عند ظهور الفتن هو المؤمن المخالف رأيه لرأى أهل الفتنة، و أكثر من يسلم هو المنافق الموافق لهم فى أباطيلهم و المتابع لهم على مساوى أعمالهم، و هو في الحقيقة أمر لهم بالانزواء و الاعتزال عن الفتنة و أهلها، و هو نظير قوله في المختار الثاني و المأة: و ذلك زمان لا ينجو فيه إلّا كل مؤمن نومة إن شهد لم يعرف و إن غاب لم يفتقد، أولئك مصابيح الهدى و أعلام السرى ليسوا بالمسابيح و لا المذابيع البذر.و لما نهاهم عن التصدّع عن سلطانهم و عن اقتحام الفتن معلّلا بما يوجبه من الهلاك أردفه بذكر فضل نفسه تنبيها على وجوب اتّباعه و هو قوله:تشبيه (و انما مثلي بينكم مثل السراج في الظلمة يستضيء به من ولجها) شبّه نفسه بالسراج و وجه الشبه الاستضائة التي أشار إليها فكما أنّ السّراج يستضاء بضوئه في الظلمات الحسيّة فكذلك يستضاء به عليه السّلام و يهتدى بنور علمه و هدايته في الظلمات المعقولة و هى الظلمات الجهالات كما أشار إلى ذلك في المختار الرابع بقوله:
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 11، ص: 148
بنا اهتديتم الظلماء، و قد مضى في شرح ذلك المختار أخبار و مطالب نافعة في هذا المقام.و لما نبّه على كونه نورا يستضاء، به في ظلمات الجهالة و يهتدى به في غياهب الضّلالة أمر المخاطبين باقتباس أنواره و اتّباع آثاره فقال: (فاسمعوا أيّها النّاس و عوا) و احفظوا ما يقرع أسماعكم من جوامع الكلم (و احضروا آذان قلوبكم) لما يتلى عليكم من المواعظ و مجالس الحكم كى (تفهموا) معناها تدركوا مغزيها و تهتدوا إلى النهج القويم و المنهاج المستقيم فتفوزوا بنضرة النعيم.الترجمة:اى مردمان بيندازيد اين مهارها را كه برداشته است پشتهاى آنها كرانيها را از دستهاى خودتان، و متصدّع نباشيد بر سلطان خودتان پس مذمّت نمائيد نفسهاى خود را در عقب فعلهاى خود، و بي مبالات داخل مباشيد آن چيزى را كه استقبال نموديد از جوشيدن آتش فتنه، و دور شويد از طريقه، و خالى نمائيد وسط راه را از براى آن فتنه، قسم بزندگانى خودم هلاك مى شود در زبانه آتش آن فتنه مرد مؤمن، و سلامت بماند در آن غير مسلمان. بدرستى كه مثل من در ميان شما مثل چراغيست در تاريكى، روشنى مى طلبد باو كسى كه داخل شود در آن تاريكى، پس بشنويد أى مردمان و حفظ نمائيد، و حاضر بسازيد گوشهاى قلبها را تا بفهميد.