الرسول الأعظم:وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ يَضْرِبُونَ فِي غَمْرَةٍ وَ يَمُوجُونَ فِي حَيْرَةٍ؛ قَدْ قَادَتْهُمْ أَزِمَّةُ الْحَيْنِ، وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَى أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّيْنِ.
يَضْرِبُونَ فِى غَمْرَةٍ: در فتنه ها و بلايا غوطه مى خورند، «ضرب فى الماء» در آب شنا كرد، «ضرب فى الارض»، بسرعت رفت و دور شد.الغَمْرَة: آب زياد و انبوه، مقصود در اينجا انبوه فتنه ها و بلاهاست.الَازِمَّة: جمع «زمام»، افسارها.الْحَيْن: هلاكت.الرَّيْن: زنگار، يعنى قفلهايى از زنگارها و آلودگيها بر قلبها و عقلهايشان زده شده بود.
يَضرِبون فى غَمرَة: غوطه مى زدند در موج نادانىقادَتهُم أزمّة الحَين: مى كشيد ايشان را لجامهاى هلاكتاستَغلَقَت: قفل زده شده بودرَين: چرك و كثافت
و شهادت مى دهم كه محمد بنده او و پيامبر اوست. او را مبعوث داشت در حالى كه، مردم در گرداب جهالت و گمراهى گرفتار بودند و بر امواج حيرت سرگشته. افسارشان به دست مرگ و تباهى بود، به هر جا كه مى خواست مى بردشان و بر دلهاشان قفلهاى ضلالت زده بود.
و شهادت مى دهم كه محمّد بنده و فرستاده اوست، وقتى او را مبعوث به رسالت نمود كه مردم در درياى گمراهى غوطه ور بودند، و در گرداب حيرت موج مى زدند، مهار هلاكت آنان را مى كشيد، و بر قلوبشان قفلهاى ظلمت بسته شده بود.
گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست، هنگامى او را مبعوث فرمود كه مردم در گرداب جهالت فرو رفته بودند، و در حيرت و سرگردانى به سر مى بردند، هلاكت آنان را مهار كرده و به سوى خود مى كشيد، و گمراهى بر جان و دلشان قفل زده بود.
و گواهى مى دهم كه محمّد (صلی الله علیه وآله) بنده او و فرستاده اوست. او را بر انگيخت حالى كه مردم در گرداب -نادانى- شناور بودند و در لجه سرگردانى گاه زير و گاه زبر. هلاكت، آنان را مهار كرده و راهبر، و دلهاشان را قفل گمراهى، استوار بر در.
(3) و گواهى مى دهم كه محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله) بنده و فرستاده او است بر انگيخت او را هنگامى كه مردم در ضلالت و گمراهى بسيار سير مى كردند، و در حيرت و نگرانى غوطه ور بودند، و مهارهاى تباهى و بد بختى آنها را مى كشانيد (و بسوى گرفتاريهاى دنيا و آخرت مى راندشان) و قفلهاى گمراهى بر دلهاشان نهاده شده بود (بطوريكه نور حقّ و حقيقت در آنها نمى تابيد).
و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده و فرستاده اوست، او را زمانى مبعوث کرد که مردم غرق گناه و جهل بودند و در ميان امواج حيرت و سرگردانى دست و پا مى زدند. افسار هلاکت، آنها را به هر سو مى کشيد و قفل هاى نادانى و گمراهى بر قلب هايشان زده شده بود.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج7، ص: 327-325سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين بخش از خطبه بعد از حمد و ثناى الهى، شهادت به رسالت پيامبر پرداخته و وضع عصر قيام آن حضرت را در چند جمله کوتاه و پرمعنا تشريح مى کند تا اهميّت اين دعوت الهى آشکارتر و ملموس تر شود، مى فرمايد: «و گواهى مى دهم که (محمّد(صلى الله عليه وآله)) بنده و فرستاده اوست او را زمانى مبعوث کرد که مردم غرق گناه و جهل بودند و در ميان امواج حيرت و سرگردانى دست و پا مى زدند. افسار هلاکت، آنها را به هر سو مى کشيد و قفلهاى نادانى و گمراهى بر قلبهايشان زده شده بود»; (وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ; ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ يَضْرِبُونَ فِي غَمْرَة(1)، وَ يَمُوجُونَ فِي حَيْرَة قَدْ قَادَتْهُمْ أَزِمَّةُ الْحَيْنِ(2)، وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَى أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّيْنِ(3)).امام(عليه السلام) با چند تشبيه گويا وضع مردم را در عصر جاهليّت کاملا ترسيم فرموده است; گاه آنها را به کسى تشبيه مى کند که در گرداب وحشتناکى افتاده و پيوسته فرياد مى کشد و کمک مى طلبد، و گاه به حيواناتى تشبيه کرده که زمام آنها به دست افراد فاسد و مفسدى است که آنان را به سوى پرتگاه مى کشند، و گاه دل هاى آنها را شبيه مخزنى مى داند که قفل محکمى بر در آن خورده و هيچ علم و دانش و آگاهى و فضيلتى وارد آن نمى شود.به راستى تا انسان به وضع مردمى که در عصر جاهليّت مى زيستند از نظر فکرى و عقيدتى و اخلاقى و اجتماعى و سياسى آگاه نشود، به عظمت مقام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و دعوت او آشنا نخواهد شد، به همين دليل امام در خطبه هاى متعددى از نهج البلاغه با تعبيرهاى بسيار گويا وضع آن زمان را براى نسلهايى که آن عصر را درک نکرده بودند و يا درک کرده و به فراموشى سپرده بودند، يادآور مى شود از جمله:در خطبه دوم مى فرمايد: «أرْسَلَهُ بِالدّينِ الْمَشْهُورِ... وَ النّاسُ في فِتَن انْجَزَمَ فيها جَعْلُ الدّينِ...».در خطبه 26 مى فرمايد : «إنّ اللهَ بَعَثَ مُحَمّداً... وَ أنْتُمْ مَعْشَرُ الْعَرَب فى شَرِّ دين وَ في شَرِّ دار...».در خطبه 59 مى فرمايد : «بَعَثَهُ وَ النّاسُ ضُلاّلٌ فى حيرَة وَ حاطِبُونَ فى فِتْنَة...».و در خطبه 195 مى خوانيم : «أَرْسَلَهُ وَ أعْلامُ الْهُدى دارِسَةٌ وَ مَناهِجُ الدّينِ طامِسَةٌ...».هرگاه مجموعه عبارات امام(عليه السلام) را در مجموع اين خطبه ها، کنار هم قرار دهيم، ترسيم بسيار گويايى از وضع زمان جاهليت و مشکلات عظيم مردم آن زمان در مسائل عقيدتى و اجتماعى و اخلاقى در برابر ما مجسّم مى شود و آن گاه به اهميّت اسلام و خدمات رسول خدا در تبديل جامعه جاهلى به جامعه اسلامى پى خواهيم برد.****پی نوشت:1. «غمره» آب فراوانى است که همه چهره چيزى را مى پوشاند، سپس به معناى هرگونه شدّت فراگير اطلاق شده است.2. «حين» (با فتح حاء) به معناى مرگ و هلاکت است و به معناى غم و اندوه شديد که انسان را تا سر حدّ مرگ پيش مى برد نيز استعمال شده است و حين (با کسر حاء) به معناى زمان است. در خطبه بالا با فتح حاء مى باشد.3. «رين» (با فتح راء) در اصل به معناى زنگارى است که روى اشياى مختلف مى نشيند. در فارسى آن را زنگ و زنگار مى گويند و معمولا نشانه پوسيدن و ضايع شدن آن فلز يا از بين رفتن شفافيّت و درخشندگى آن است.
پس از ستايش و بيان اوصاف حق تعالى و تنزيه وى از ويژگيهاى ناروا به چگونگى وضعيت مردم در زمان بعثت پيامبر اسلام پرداخته است. واو در «و الناس»، حاليه است يعنى مردم در آن هنگام از نظر فرهنگ در جهل و نادانى و در گردابى از ضلالت و گمراهى سر گردان بودند، احتمال ديگر آن كه: مردم در سختى به سر مى بردند و از نظر معيشت زندگى در وضعيت سختى دچار بودند، اموالشان به سرقت و غارت مى رفت و هرج و مرج و خونريزى امنيت را از ميان جامعه برده بود، اين مطلب را قبلا در خطبه ديگرى نيز بيان فرموده است، خداوند محمد (صلی الله علیه وآله) را فرستاد تا جهانيان را از گناهان بر حذر دارد و در جهت حفظ آثار وحى امانت را رعايت كند، در حالى كه شما جامعه عرب در بدترين عقيده به سر مى برديد و در بدترين موقعيتى قرار داشتيد.«و قادتهم ازمّة الحين»،تمام مردم در آن موقع بر اثر ناامنيها و سختيهاى زندگى در شرف مرگ و فناء بودند زيرا وقتى كه بر جامعه اى نظام عدل و قانون صحيحى حكومت نكند، استبداد و ستمگرى به زودى آنان را در ورطه فنا و نابودى سقوط مى دهد، واژه ازمّه كه به معناى مهار شتر است بطور استعاره در انسانها به كار رفته و فعل قاد كه از ماده قود و به معناى كشاندن مى باشد به عنوان ترشيح اين استعاره بيان شده است.«و استغلقت... الرّين»،و مردم آن روزگار بر دلهايشان قفلهاى جهل و نادانى زده شده بود و چنان قلبهاى آنان از گناه پوشانده شده بود كه قادر نبودند از انوار الهى بهره مند شوند و از راهنماييهاى شريعت و ديانت راه به سويى بيابند.در اين جا امام (ع) از حجابهاى جهل و چهره هاى زشتى كه بر اثر توجه زياد به دنيا براى انسان به وجود مى آيد تعبير به قفل فرموده است زيرا چنان كه قفل بر هر چه زده شود مانع از تصرف در آن مى شود اين امور نيز دلها را از پذيرفتن حق مانع مى شود، ماده استغلاق را هم به عنوان ترشيح آورده و چون اين موانع و قفلهاى زده شده بر دلها هر لحظه رو به افزايش است مثل آن است كه آدمى در جستجوى آن است و آن را طلب مى كند، به اين دليل آن را از باب استفعال كه به معناى طلب و درخواست است آورده است.
و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله، ابتعثه و النّاس يضربون في غمرة، و يموجون في حيرة، قد قادتهم أزمّة الحين، و استغلقت على أفئدتهم أقفال الرّين.اللغة:و (استغلقنى) بيعته و استغلق علىّ بيعته أى لم يجعل لى خيارا في ردّه و (الرّين) الدنس يقال: ران على قلبه ذنبه أى دنسه و وسخه.المعنى:و لما حمد اللّه سبحانه و أثنا عليه بما هو أهله اتبعه بالشهادة على رسالة رسوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقال: (و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله ابتعثه) أى بعثه (و) الحال أنّ (النّاس) يوم بعثه (يضربون في غمرة) أى يسيرون في الانهماك في الضّلال و الباطل لأنّهم يومئذ كما قال عليه السّلام في الفصل السادس عشر من المختار الأوّل: ملل متفرّقة و أهواء منتشرة و طرائق متشتّتة بين مشبه للّه بخلقه أو ملحد في اسمه أو مشير به إلى غيره.أو أنهم يسيرون في الشدّة و الزّحمة كما قال عليه السّلام في الفصل الأوّل من المختار السّادس و العشرين: إنّ اللّه بعث محمدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و أنتم معشر العرب على شرّ دين و في شرّ دار منيخون بين حجارة خشن و حيات صمّ تشربون الكدر و تأكلون الجشب و تسفكون دماءكم و تقطعون أرحامكم. (و يموجون في حيرة) أى يضطربون و يختلفون في حيرة و جهالة لكثرة الفتن في أيام الفترة و زمان البعثة كما قال عليه السّلام في الفصل الثالث من المختار: و الناس
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 11، ص: 249
في فتن تنجذم فيها حبل الدّين و تزعزعت سوارى اليقين و اختلف النجر و تشتّت الأمر و ضاق المصدر و عمى المخرج «إلى قوله» فهم فيها تائهون حائرون جاهلون مفتونون.استعاره (و قد قادتهم أزمّة الحين) أى أزمّة الهلاك كانت تجرّهم و تقودهم إلى الهلاك الدّائم و الخزى العظيم، فالمراد بالحين الهلاك الاخروى لا الهلاك الدّنيوي و الموت كما زعمه البحراني، و استعار لفظ الأزمة للمعاصي و الاثام و شبههم بالحيوان الذي يتبع قائده و يسير خلفه، يعني أنّهم يتبعون الشّهوات و يسيرون خلف السّيئات فتقودهم إلى هلاك الأبد.تشبيه المعقول بالمحسوس (و استغلقت على أفئدتهم أقفال الرّين) شبّه رين الذنوب و هو وسخها و دنسها بالأقفال المغلقة و هو من تشبيه المعقول بالمحسوس و وجه الشبه أنّ الأقفال إذا اغلقت على الأبواب تمنع من الدّخول في البيت فكذلك رين الذّنوب إذا طبع على القلوب يمنع من دخول أنوار الحقّ فيها كما قال سبحانه «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» و ذكر الاستغلاق ترشيح للتشبيه أى استحكمت في قلوبهم أو ساخ الذّنوب بحيث صارت مانعة من إفاضة أنوار الحقّ إليها كالبيوت المغلقة بالأقفال المانعة من الدخول عليها.الترجمة:و شهادت مى دهم باين كه محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و رسول او است، مبعوث فرمود او را در حالتى كه مردمان سير مى كردند در شدّت و ضلالت، و موج مى زدند در حيرت و جهالت، در حالتى كه كشيده بود ايشان را مهارهاى هلاكت، و بسته بود بر دلهاى ايشان قفلهاى وسخ ذنوب.