الزكاة:ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ، فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً؛ فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ، فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا، فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ، مَغْبُونُ الْأَجْرِ، ضَالُّ الْعَمَلِ، طَوِيلُ النَّدَمِ.
مَغْبُونُ الَاجْرِ: كسى كه در اجر و پاداش زيانكار است.
قُربان: وسيله تقرب و نزديكىحِجاز: مانع و پوششوِقايَة: نگهدارندهلَهفَة: حسرت و افسوس
همچنين، زكات را با نماز سبب تقرب مسلمانان به خدا قرار داده است. هر كس زكات را به طيب خاطر و از روى خشنودى بدهد، كفاره گناهان او خواهد بود و نيز او را از آتش جهنم باز مى دارد و حفظ مى كند. پس كسى كه زكات مى دهد نبايد همواره خاطر بدان گمارد و بر اداى آن افسوس خورد. زيرا هر كس زكات بدهد ولى نه به طيب خاطر و خشنودى دل، و از خدا اميد داشته باشد كه چيزى برتر از آنچه داده پاداش گيرد، چنين كسى كه به سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله) جاهل است و در مزد زيان كرده است. عملش از دستش رفته و پشيمانى خواهد كشيد.
آن گاه نماز با زكات براى اهل اسلام وسيله قرب به خداوند قرار داده شده، كسى كه زكات را از روى رغبت ادا كند براى او كفّاره از گناه، و مانع و سپر عذاب خواهد بود. انسانى كه زكات مى پردازد نبايد خاطر به آن مشغول سازد، و به اين علت اندوهى به دل راه دهد. زيرا كسى كه آن را از روى بى ميلى بپردازد و به اجرى كه از خود زكات برتر است اميد داشته باشد به سنّت پيامبر جاهل است، و در بردن پاداش مغبون، و در عمل گمراه، و حسرتش در پيشگاه حق طولانى خواهد بود.
2. ارزش و ره آورد زكات:همانا پرداخت زكات و اقامه نماز، عامل نزديك شدن مسلمانان به خداست، پس آن كس كه زكات را با رضايت خاطر بپردازد، كفّاره گناهان او مى شود، و باز دارنده و نگهدارنده انسان از آتش جهنّم است، پس نبايد به آنچه پرداخته با نظر حسرت نگاه كند، و براى پرداخت زكات افسوس خورد، زيرا آن كس كه زكات را از روى رغبت نپردازد، و انتظار بهتر از آنچه را پرداخته داشته باشد، به سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نادان است، و پاداش او اندك، و عمل او تباه و هميشه پشيمان خواهد بود.
ديگر اين كه زكات و نماز براى مسلمانان موجب نزديكى است -به خداى سبحان-. هر كه زكات را از روى رضايت دهد كفاره او شود، و از آتش بازدارنده و پناه و نگهدارنده. پس مبادا دلش در پى آنچه داده رود و بر دادن آن دريغ بسيار خورد، چه آن كسى كه زكات را از روى رغبت ندهد و اميدى بهتر از آنچه را داده داشته باشد، به سنّت نادان است و اجر وى دستخوش زيان، كردارش تباه و هميشه پشيمان.
(5) پس براى مسلمانان زكوة با نماز وسيله آشنائى قرار داده شده (اداى آن مانند نماز وسيله تقرّب بخدا است) هر كه آنرا بميل و رغبت و خوشدلى اداء نمايد براى او كفّاره و پوشاننده (گناهان) و مانع و نگاه دارنده از آتش (دوزخ) است،(6) و نبايد كسى (كه آنرا پرداخت) بياد آن باشد، و نبايد از آن بسيار اندوه بخود راه دهد، زيرا (بياد مال بودن و اندوه خوردن بر اثر علاقه به دارائى است، و علاقه بآن منافى با تقرّب بخدا است، و) كسيكه آنرا از روى بى ميلى عطاء كند و (در عوض) بآنچه كه از آن برتر است (بهشت جاويد) اميدوار باشد، پس او (در دعوى دوستى با خدا دروغگو، و) به سنّت پيغمبر اكرم نادان است (زيرا سنّت براى اداى آن آنست كه بطيب نفس و خوشدلى باشد، نه از روى اكراه و نگرانى، چنانكه در قرآن كريم سوره 76 آیه 8-9 مى فرمايد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً - إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» يعنى بر اثر دوستى خدا بينوا و كودك بى پدر «مسلمان» و اسير «از مشركين» را طعام مى دهند «باين قصد كه» براى دوستى خدا شما را طعام مى دهيم و پاداش و سپاسگزارى از شما نمى خواهيم) و در بردن مزد و پاداش زيانكار (زيرا پاداش به ازاى عمل مى دهند و اين عمل بر خلاف رضاى خدا بوده است) و در كردار گمراه مى باشد (زيرا بر خلاف دستور رفتار نموده) و پشيمانيش بسيار است (زيرا با انجام دادن وظيفه از نتيجه آن محروم است).
سپس زکات، همراه نماز، وسيله تقرّب مسلمانان به خدا قرار داده شده است، کسى که زکات را با طيب خاطر عطا کند، کفّاره (گناهان) او قرار داده خواهد شد و مانع و حاجبى (از آتش دوزخ) بنابراين نبايد هيچ کس نسبت به آنچه (در راه خدا) پرداخته دل مشغولى داشته باشد و از اداى آنچه داده است تأسف خورد، زيرا آن کس که بدون طيب خاطر به اميد دريافت چيزى که برتر از آن است آن را بپردازد، نسبت به سنّت پيامبر، جاهل بوده، و از گرفتن پاداش مغبون شده در عمل گمراه است و پشيمانى او طولانى خواهد بود.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 7، ص: 737-733
برکات زکات:همان گونه که در آغاز خطبه اشاره شد، امام(عليه السلام) در اين خطبه به چهار برنامه بسيار مهم اشاره مى کند که نخستين آنها نماز بود و بحث آن به صورت مستوفى گذشت. اکنون نوبت زکات است، مى فرمايد: «سپس زکات، همراه نماز، وسيله تقرّب مسلمانان به خدا قرار داده شده است»; (ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاَةِ قُرْبَاناً لاَِهْلِ الاِْسْلاَمِ).«قربان» در اينجا به معناى چيزى است که موجب تقرّب به سوى خدا مى شود و مى دانيم نماز، رابطه خلق با خالق و زکات، رابطه خلق با ساير بندگان خداست که ارتباط با آنها نوعى ارتباط با خدا محسوب مى شود. شايسته توجه است که نماز و زکات در 27 آيه از قرآن مجيد در کنار يکديگر قرار گرفته اند که نشان مى دهد اين دو براى تأمين سعادت فرد و جامعه، لازم و ملزوم يکديگرند.سپس امام(عليه السلام) بعضى از آثار مهم زکات و شرايط آن را بر مى شمرد و مى فرمايد: «بنابراين هر کسى که زکات را با طيب خاطر عطا کند، کفّاره (گناهان) او قرار داده خواهد شد و مانع و حاجبى (از آتش دوزخ) براى او خواهد بود»; (فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا، فإِنَّها تُجْعَلُ لَهُ کَفَّارَةً، وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً).مطابق اين تعبير امام، نخستين شرط براى قبولى زکات آن است که با ميل و رغبت و به عنوان امتثالِ فرمان پروردگار و جلب رضاى او آن را بپردازد و در چنين حالتى دو اثر مهم دارد که يکى از آنها کفّاره گناهان پيشين است و ديگرى حجاب بودن در مقابل آتش دوزخ.به يقين کسى که زکات را با کراهت بپردازد و نتواند عشق و علاقه به مال را از دل بيرون کند، اداى تکليف کرده; اما از برکات معنوى و روحانى و اخلاقى آن بهره مند نخواهد شد.در حديثى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) آمده است : «أَرْضُ الْقِيامَةِ نارٌ ما خَلا ظِلُّ الْمُؤْمِنِ فَإنّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ; سراسر زمين قيامت را آتشى فرا مى گيرد جز سايبان مؤمن که صدقات او سايبانى براى او مى شود».(1)قرآن مجيد يکى از صفات منافقان را اين مى شمارد که اگر انفاقى در راه خدا مى کنند با کراهت توأم است و به همين دليل مقبول درگاه الهى نمى افتد: (وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَبِرَسُولِهِ... وَلاَ يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ).(2)در ادامه اين سخن، امام نتيجه گيرى مى کند و مى فرمايد: «پس نبايد هيچ کس به آنچه (در راه خدا) پرداخته دلبستگى داشته باشد و از اداى آنچه داده است بسيار تأسف بخورد»; (فَلاَ يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ، وَ لاَ يُکْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ(3)).آرى! مردم دو گروهند; گروهى زکات و ساير صدقات خود را با نهايت خشنودى در راه خدا مى دهند و به مضمون (إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِيدُ مِنْکُمْ جَزَآءً وَلاَ شُکُوراً)(4) همه عشق و علاقه آنها متوجه جلب رضاى پروردگار است; نه انتظار سپاسگزارى دارند و نه پاداش و جزايى از گيرندگان مى طلبند; ولى گروه ديگرى به سختى جان کندن، زکات را از خود جدا مى کنند و پيوسته دلشان نگران آن است و گاه و بى گاه مى گويند فلان مالى را که براى زکات داديم چقدر خوب و مرغوب بود و چه اندازه براى آن زحمت کشيده بوديم و اگر امروز در دست ما بود چنين و چنان مى شد. اين گروه، مصداق همان چيزى هستند که امام(عليه السلام) در عبارت بالا فرموده است. اکنون ببينيم امام پيامدهاى منفى آن را چگونه بيان مى کند، مى فرمايد: «زيرا آن کس که بدون طيب خاطر به اميد دريافت چيزى که برتر از آن است آن را بپردازد او نسبت به سنّت پيامبر، جاهل، و از گرفتن پاداش مغبون شده است، در عمل گمراه و پشيمانى او طولانى خواهد بود»; (فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النّفْسِ بِهَا، يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا، فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ، مَغْبُونُ الاَْجْرِ، ضَالُّ الْعَمَلِ، طَوِيلُ النَّدَمِ).در تفسير جمله «يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا» جمعى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: منظور اين است که انسان با ايمان در اداى زکات و ساير قربات حتّى انتظار برکت مال و برخوردارى از مواهب بيشتر الهى را نداشته باشد، بلکه تنها رضا و خشنودى خدا را در نظر بگيرد; ولى اين تفسير با تعبير «جاهِلْ بِالسُنَّةِ» و «ضَالُّ الْعَمَلِ» سازگار نيست، زيرا از روايات اسلامى به خوبى استفاده مى شود که انتظار فضل و عنايت الهى در اين گونه موارد نه تنها ممنوع نيست، بلکه مرغوب است.در روايات زکات و صدقه وارد شده است که در هنگام تنگدستى از طريق دادن صدقه، گشايش روزى بطلبيد(5) و حتى قرآن مجيد مى گويد: «(يَمْحَقُ اللهُ الرِّبَا وَ يُرْبِى الصَّدَقَاتِ); خدا ربا را نابود مى کند (و برکت را از آن مى گيرد) ولى صدقات را افزايش مى دهد».(6)ولى دو تفسير ديگر براى اين جمله، مى توان گفت که با جمله هاى ديگر هماهنگ تر است; نخست اينکه اين جمله ادامه جمله «غَيْرَ طَيِّبِ النّفْسِ بِهَا» باشد; يعنى هنگام زکات نه طيب خاطر دارد نه اميد برتر از آن از سوى خدا. بديهى است چنين کسى برخلاف سنّت عمل کرده و به گمراهى کشيده شده است. ديگر اينکه منظور اين است کسى که به هنگام اداى زکات، رضايت درونى ندارد و در عين حال برتر از آن را از خدا مى طلبد، سخت در اشتباه و جاهل به سنّت است.***زکات رکن مهم جامعه اسلامى:زکات بعد از نماز مهم ترين برنامه اسلام است; در نماز سخن از رابطه با خالق است و در زکات، رابطه با خلق خدا. در واقع صدق و راستى انسان در موضوع رابطه با خالق، هنگامى ثابت مى شود که رابطه او با خلق قوى باشد; از مشکلات آنان با خبر گردد; در حلّ آن بکوشد; نسبت به دردمندان و بى نوايان و محرومان هم دردى نشان دهد و تا آنجا که در توان دارد به کمک آنها بشتابد که روشن ترين مظهر آن پرداخت زکات است. به همين دليل همان گونه که در سابق اشاره شد در 27 آيه از قرآن مجيد، «نماز» و «زکات» در کنار هم قرار گرفته است.از سوى ديگر يکى از خطرناک ترين پديده هاى اجتماعى، فاصله طبقاتى است; قشرى مرفّه و صاحب همه چيز و قشرى محروم از نيازهاى ابتدايى زندگى در برابر هم قرار گيرند که هم به قشر محروم آسيب مى رسد و هم بر اثر واکنشهاى شديد آن قشر، قشر مرفّه آسيب مى بيند و ناامنى در کلّ جامعه آشکار مى شود.در آيه 195 سوره بقره مى خوانيم: (وَأَنفِقُوا فِى سَبِيلِ اللهِ وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ) مفهومش اين است که اگر مى خواهيد از هلاکت نجات يابيد انفاق در راه خدا را فراموش نکنيد.در کلام اميرمؤمنان على(عليه السلام) اشاره لطيفى به اين حقيقت شده است، زيرا بعد از تقسيم اقشار جامعه به عالم و جاهل و غنىّ و فقير مى فرمايد: «وَ إذا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ» يعنى هنگامى که اغنيا از نيکى به محرومان بخل ورزند، محرومان جامعه آخرت خويش را به دنيا مى فروشند و قيام مى کنند و همه قوانين اجتماعى را در هم مى شکنند.از سوى سوم، صفات رذيله اى در بسيارى از انسان ها بالفعل يا بالقوه وجود دارد که جز با پرداخت زکات ريشه کن نمى شود. قرآن مجيد مى گويد: «(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّيهِمْ بِهَا...); از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زکات) بگير تا به وسيله آن آنها را پاک سازى و تربيت کنى».(7) آرى! پرداخت زکات تأثير فوق العاده اى در تهذيب نفس و پرورش عالى ترين صفات انسانى دارد.****پی نوشت:1. الکافى، جلد 4، صفحه 3، حديث 6 .2. توبه، آيه 54 .3. «لهف» به معناى غصّه، تأسف، اندوه و افسوس است.4. دهر، آيه 9 .5. «إذا أمْلَقْتُمْ فَتاجِرُوا اللهَ بِالصَّدَقَةِ» (نهج البلاغه، کلمات قصار، 258).6. بقره، آيه 276 .7. توبه، آيه 103 .
دوّم: موضوع ديگرى را كه امير مؤمنان (ع) دستور محافظت و پاسدارى از آن را فرموده زكات است. زكات در كتاب الهى و از نظر فضيلت همواره با نماز قرين و با هم ذكر گرديده است، از اين رو امام (ع) فرموده است: زكات با نماز قرار داده شده است، و پس از آن به اسرار آن اشاره، و فرموده است: «جعلت... قربانا لأهل الإسلام:، و ما اين سخن را در آينده توضيح خواهيم داد.امام (ع) با ذكر عبارت «فمن أعطاها تا طويل النّدم» به شرطى كه در صورت تحقّق آن، زكات موجب تقرّب به خداوند است اشاره، و با بيان اين كه قبول آن، منوط به اين است كه از روى رغبت و با طيب نفس ادا شود، راز اين تكليف را بيان فرموده است.در شرح خطبه هاى پيش و نيز در ذيل همين خطبه دانسته شد كه از اقسام انفاق كنندگان مال كسانى هستند كه در باره زكات به مقدار واجب آن بى كم و زياد اكتفا مى كنند، و اينها مردم عوامند، زيرا از رازى كه در انفاق است ناآگاه و نسبت به مال دنيا بخيل و حريص مى باشند، و اين به سبب كمى رغبت و محبّت آنها به آخرت است، چنان كه خداوند متعال فرموده است: «إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا» و بى شكّ پاكيزگى نفس كسانى كه در راه خدا مال خود را انفاق مى كنند و پيش از اين به آنها اشاره كرديم، و همچنين قرب و بعد آنها نسبت به حقّ تعالى، به اندازه خشنودى و رغبت آنها در بذل مال و دلبستگى و يا وارستگى آنها از آن است، و گروه مذكور يعنى آنانى كه تنها به اداى مقدار واجب بسنده مى كنند نيز دو دسته اند، دسته اى اين حقّ را با خشنودى و گذشت ادا مى كنند، و دسته ديگر با اين كه نسبت به پرداخت آن اقدام مى كنند ليكن از عمل خود تنگدل و اندوهگين بوده، و محبّت آنچه را در راه خدا داده اند از دل بيرون نكرده و در انتظار پاداش آنند، بنا بر اين اداى زكات براى اقسام گروههايى كه ذكر شد به جز دسته اخير، مايه تقرّب به خداوند متعال مى باشد، و همان است كه امير مؤمنان (ع) در گفتار خود كه فرموده است: «انّ الزّكات... وقاية» بدان اشاره كرده، و آثار نيكويى را كه ذكر فرموده به كسانى تخصيص داده كه اين حقّ را از روى رغبت ادا كنند.اين كه زكات مايه قرب به خداوند است براى اين است كه اداى آن مستلزم راندن و دور كردن محبوبى است كه معمولا ادا كننده تصوّر مى كند همه كمالات و خواسته هاى دنيوى به وسيله آن به دست مى آيد، و او به خاطر خداوند و شوق پاداشهاى او از اين محبوب روى مى گرداند و از پيش خود مى راند، و نيز زكات كفّاره بخل و سبب زدودن اين صفت زشت است، همچنين زكات ميان بنده اى كه آن را ادا مى كند و عذابهاى خداوند به منزله مانع و حجاب است، زيرا چنان كه مى دانيم مايه و منشأ عذابهاى آخرت، دلبستگى به دنيا و بيشتر به خاطر دوستى مال و منال است، و چون انفاق، مستلزم از ميان رفتن دلبستگى به دارايى است، از اين نظر به منزله حجاب و سپرى ميان او و عذابهاى خداوند مى باشد.امّا دادن زكات به گونه اى كه در باره دسته دوّم انفاق كنندگان گفته شد زشت و ناپسند است، و امير مؤمنان (ع) پس از اين كه دادن زكات را سفارش مى كند با ذكر «و لا يكثرنّ عليها لهفه... فلا يتبعنّها أحد نفسه» از اداى آن به گونه مذكور نهى كرده است، زيرا اين روش مستلزم نقايصى است كه آن حضرت بيان فرموده و از آن جمله ناآگاهى از سنن و احكام شرعى است براى اين كه در پرداخت زكات سنّت اين است كه از روى رغبت و ميل ادا شود، ديگر اين كه اجرى را كه بر اين عمل مترتّب است از دست داده و مغبون است، زيرا او زكات را به قصد گرفتن پاداش داده نه اين كه به وسيله آن به خداوند تقرّب جويد، و چنين عملى موجب خشنودى خداوند نمى باشد، و بدين سبب مغبون است هر چند پاداش ديگرى جز رضاى خداوند به دست آورد، براى اين كه هر پاداشى در برابر خشنودى ذات مقدّس الهى ناچيز بوده و در مقايسه با از دست دادن آن غبنى فاحش و زيانى بزرگ است، ديگر اين كه چنين كسى كه از روى بى ميلى زكات را پرداخته است، عمل خود را ضايع ساخته و گمراه است، براى اين كه مال مذكور را به طريق صحيح و شرعى بذل نكرده، و قصد او از دادن آن به ديگرى چيزى غير از تحصيل رضاى خداوند متعال بوده است، ديگر اين كه پشيمانى او طولانى است، يعنى در دوستى مال و پاداشى را كه اميدوار است پشيمانيش به درازا خواهد كشيد.
ثمّ إنّ الزّكاة جعلت مع الصّلاة قربانا لأهل الإسلام، فمن أعطيها طيّب النّفس بها فإنّها تجعل له كفّارة، و من النّار حجازا و وقاية، فلا يتبعنّها أحد نفسه، و لا يكثرنّ عليها لهفه، فانّ من أعطاها غير طيّب النّفس بها يرجو بها ما هو أفضل منها، فهو جاهل بالسّنّة، مغبون الاجر، ضالّ العمل، طويل النّدم.اللغة:و (القربان) كفرقان اسم لما يتقرّب به إلى اللّه من أعمال البرّ. و قوله (فلا يتبعنّها) بنون التّوكيد مثقّلة من اتبعت فلانا لحقته قال تعالى «فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ» أى لحقهم.الاعراب:و قوله: طيّب النّفس، منصوب على الحال من فاعل أعطى، و قوله: غير طيّب النّفس، و جملة يرجو بها منصوبان لفظا و محلا أيضا على الحال.المعنى:و أما الفصل الثاني:فقد أشار اليه بقوله (ثمّ إنّ الزكاة جعلت مع الصّلاة قربانا لأهل الاسلام)
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 12، ص: 331
يعني كما جعل اللّه سبحانه الصّلاة قربانا للمسلمين يتقرّبون بها إليه تعالى، جعل الزكاة أيضا قربانا لهم مثلها.و يدلّ على ذلك أنّه سبحانه عقّب الأمر باقام الصّلاة في أكثر آيات كتابه العزيز بالأمر بايتاء الزّكاة، فجعل الزكاة تالي الصّلاة في المطلوبيّة.و يشهد به أيضا ما في الوسايل عن الصّدوق باسناده عن المجاشعي عن الرّضا عليه السّلام عن آبائه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال: بني الاسلام على خمس خصال: على الشّهادتين، و القرينتين، قيل له: أمّا الشهادتان فقد عرفناهما، فما القرينتان؟قال: الصّلاة و الزّكاة، فانّه لا يقبل إحداهما إلّا بالاخرى، و الصيام و حجّ البيت من استطاع إليه سبيلا، و ختم ذلك بالولاية.و قد مضي الكلام في فضلها و عقوبة تاركها و أقسامها في شرح الخطبة المأة و التاسعة بما لا مزيد عليه فليراجع ثمّة.و لما ذكر كونها قربانا لأهل الاسلام نبّه على شرط قربانيّتها و هو كون اتيانها عن وجه الخلوص و طيب النفس، و سرّ ذلك ما قدّمناه في شرح الخطبة الّتي أشرنا اليه، و محصّل ما قدّمناه أنّ الاسلام موقوف على توحيد الربّ عزّ و جلّ و كمال توحيده عبارة عن الاخلاص له، و معنى الاخلاص إفراده بالمعبوديّة و المحبوبيّة و اخلاء القلب عن محبّة ما سواه فلا يجتمع محبة المال مع محبّته تعالى. (ف) علم من ذلك أنّ (من أعطاها طيّب النفس بها) حبّا له تعالى و امتثالا لأمره و ابتغاء لمرضاته و تقرّبا إليه عزّ و جلّ (فانها) حينئذ تقرّبه إليه و توجب حبّه تعالى له و القرب و الزّلفى لديه و (تجعل له) من الذّنوب (كفارة و من النار حجازا و وقاية) أى حاجزا مانعا من النار و وقاية من غضب الجبار.كما يشهد به ما رواه في الفقيه عن الصادق عليه السّلام قال: خياركم سمحاؤكم و شراركم بخلاؤكم، و من خالص الايمان البرّ بالاخوان، و السعى فى حوائجهم، و انّ البارّ بالاخوان ليحبّه الرّحمن، و في ذلك مرغمة للشيطان، و تزحزح عن النيران
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 12، ص: 332
و دخول الجنان ثمّ قال عليه السّلام لجميل: يا جميل أخبر بهذا غرر «1» أصحابك، قلت:جعلت فداك من غرر أصحابي؟ قال: هم البارّون بالاخوان فى العسر و اليسر، ثمّ قال: يا جميل اعلم أنّ صاحب الكثير يهوّن عليه ذلك و إنما مدح اللّه فى ذلك صاحب القليل فقال فى كتابه «وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجه..».و بعد ذلك (ف) اللّازم أن (لا يتبعنها أحد) من المعطين لها (نفسه و لا يكثرنّ عليها لهفه) و تحسّره، لأنّ اتباع النّفس و إكثار اللّهف كاشف عن محبّته لها و هو ينافي محبّته تعالى فكيف يتقرّب باعطائها إليه و يبتغي القرب و الزّلفى لديه (فانّ من أعطاها) على وجه الاكراه (غير طيّب النّفس بها) و الحال أنّه (يرجو) و يتوقّع (بها ما هو أفضل منها) من رضوان اللّه تعالى و الخلد في جنانه (فهو) كاذب فى دعوى المحبّة (جاهل بالسّنة) لأنّ السّنة فى أدائها أن يكون بطيب النفس، و لذلك مدح اللّه الباذلين للمال كذلك بقوله «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» و قوله «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً. إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً». (مغبون الأجر) لأنّ الأجر مترتّب على العمل، فاذا كان العمل لا على وجه الرّضا يكون الجزاء المترتّب عليه كذلك، و من هنا قيل: كما تدين تدان، و قد قال سبحانه «وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» . (ضالّ العمل) حيث أتا به على غير الوجه المطلوب شرعا (طويل النّدم) في الاخرة على ما فوّته على نفسه من الأجر الجزيل و الجزاء الجميل.______________________________ (1)- رجل أغرّ، أى شريف و غرّة القوم سيدهم، م
الترجمة:پس از آن بدرستى كه زكاة گردانيده شده با نماز مايه تقرّب خدا از براى اهل اسلام پس كسى كه عطا نمايد زكاة را در حالتى كه با طيب نفس بدهد آنرا پس بدرستى كه باشد آن از براى او كفّاره گناهان و حاجب و مانع از آتش سوزان، پس البتّه نبايد احدى چشمش بر پشت آن بدوزد، و البته نبايد غمگين و پريشان شود بان از جهت اين كه هر كسى كه بدهد زكاة را با وجه إكراه و عدم طيب نفس در حالتى كه اميدوار باشد بجهت دادن آن ثوابى را كه أفضل باشد از آن پس آن كس جاهلست بسنّت، مغبونست در اجرت، گمراهست در عمل، دراز است پشيمانى و ندامت آن.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 5، ص54
همچنين در فضيلت زكات واجب و صدقه مستحبى روايات بسيار وارد شده است و اگر هيچ چيز نمى بود جز اينكه خداوند متعال در بيشتر آيات كه از نماز سخن به ميان آورده است زكات را هم قرين آن قرار داده است در فضيلت آن كافى بود. بريده اسلمى روايت مى كند كه پيامبر (ص) فرمود «هيچ قومى از پرداخت زكات كوتاهى نمى كند مگر اينكه خداوند باران را از آنان باز مى دارد.»
پيامبر (ص) به يكى از زنان خويش فرمود لاشه گوسپندى را بر فقرا تقسيم كند. آن زن گفت: اى رسول خدا، از آن چيزى جز گردنش باقى نماند. فرمود «همه آن باقى ماند جز گردنش». شاعرى همين معنى را گرفته و چنين سروده است. «بر آنچه از مالش در راه خدا از دست رفته است مى گريد و حال آنكه فقط همان باقى مانده است».