و من كتاب له (عليه السلام) إلى عبد الله بن العباس [رضي الله عنه]:أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَكَ وَ لَا مَرْزُوقٍ مَا لَيْسَ لَكَ؛ وَ اعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ يَوْمَانِ، يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، وَ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ دُوَلٍ؛ فَمَا كَانَ مِنْهَا لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ، وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ.
دُوَل: جمع «دولة»، چيزى كه دست بدست مى گردد، مقصود نعمتهاى دنياست كه در بين مردم دست بدست مى چرخد.
دُوَل: چيزهاى در گردش
نامه اى از آن حضرت (ع) به عبد الله بن عباس:اما بعد، تو بر اجلت پيشى نخواهى گرفت و آنچه روزى تو نيست به تواش ندهند و بدان كه دنيا دو روز است: روزى به سود تو و روزى به زيان تو. و دنيا سرايى است كه پيوسته دست به دست مى گردد. آنچه از آن تو باشد، سرانجام، به تو خواهد رسيد، هر چند، ناتوان باشى و آنچه بر زيان توست، دفعش نتوانى كرد، هر چند، نيرومند باشى.
از نامه هاى آن حضرت است به عبد اللّه بن عباس رحمة اللّه عليه:اما بعد، تو بر مرگت پيشى نخواهى جست، و رزقى كه روزى تو نيست به تو نخواهند داد. آگاه باش روزگار دو روز است: روزى به نفع تو و روزى به ضرر تو، و دنيا خانه اى است كه دست به دست مى گردد، آنچه از دنيا نصيب توست به تو مى رسد هر چند ناتوان باشى، و آنچه به ضرر توست با نيروى خود قدرت دفعش را نخواهى داشت.
(نامه به عبد اللّه بن عباس).انسان و مقدّرات الهى:پس از ياد خدا و درود، تو از أجل خود پيشى نخواهى گرفت، و آنچه كه روزى تو نيست به تو نخواهد رسيد، و بدان كه روزگار دو روز است: روزى به سود، و روزى به زيان تو، و همانا دنيا خانه دگرگونى هاست، و آنچه كه به سود تو (و از آن تو) است هر چند ناتوان باشى خود را به تو خواهد رساند، و آنچه كه به زيان تو است هر چند توانا باشى دفع آن نخواهى كرد.
و از نامه آن حضرت است به عبد اللّه پسر عباس:اما بعد، تو از اجل خويش پيش نخواهى افتاد، و آنچه را روزى تو نيست به تو نخواهند داد. و بدان كه روزگار دو روز است، روزى به سود توست و روزى به زيان تو و اين كه دنيا خانه اى است گردان، از دست اين به دست آن. آنچه از آن توست هر چند ناتوان باشى خود را به تو خواهد رساند، و آنچه از آن به زيان توست به نيروى خود بازش نتوانى گرداند.
از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است بعبد اللّه ابن عبّاس، خدايش بيامرزد (كه در آن باو پند و اندرز مى دهد):(1) پس از ستايش خداى تعالى و درود بر حضرت مصطفى، تو بر مرگ خود پيشى نمى گيرى، و آنچه بتو نمى رسد روزى نگشته (اختيار مرگت دست تو نيست، و آنچه نبايد بتو برسد نمى توان بدست آورى)(2) و بدان روزگار دو روز است: روزى به سود و روزى به زيان تو است، و دنيا سراى گردش خويشهايى است كه دست بدست مى گردد (هر كس نوبتى دارد) پس آنچه از دنيا به سود تو است بتو مى رسد هر چند ناتوان باشى (ديگران جلو آنرا بگيرند) و آنچه از آن به زيان تو است (هر چند توانا باشى) بزور و توانائيت نمى توانى از آن جلوگيرى (چنانكه در قرآن كريم سوره 10 آیه 107 مى فرمايد: «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ، وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» يعنى و اگر خدا زيانى رساند جز او كسى آنرا جلو نمى گيرد، و اگر براى تو خير و نيكوئى خواهد فضل و بخشش او را كسى مانع نمى تواند شد، مى رساند آنرا به هر يك از بندگانش كه بخواهد و او آمرزنده مهربان است).
اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پيشى نمى گيرى (و نيز) آنچه قسمت تو نيست روزى تو نخواهد شد. بدان دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو. اين دنيا سراى متغير و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مى افتد) آنچه از مواهب دنيا، قسمت توست به سراغ تو مى آيد، هرچند ضعيف باشى و آنچه بر زيان توست گريبانت را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى.
إلى عَبْدِ اللهِ بْنِ الْعَبّاسِ.(1) از نامه هاى امام(عليه السلام) به عبدالله بن عباس است.(2)
نامه در یک نگاه:این نامه که دقیقاً معلوم نیست امام در چه شرایطى آن را براى (عبدالله بن عباس) مرقوم داشت، حاوى نصایح مهمى است و در مجموع هدف آن بازداشتن مخاطب آن که در واقع همه انسان ها هستند از حرص و آز و دنیاپرستى است و نیز پیام آن تسلیم مقدرات بودن و بى تابى و جزع و فزع نکردن در برابر حوادث ناخواسته و بیرون از قدرت ماست.
ابن عباس! غمگين مباش:به نظر مى رسد حادثه ناگوارى براى «عبد الله بن عباس» روى داده بوده و يا انتظار مهمى داشته و برآورده نشده و از اين جهت غمگين بوده است; امام(عليه السلام) اين نامه را براى دلدارى او و توجّه دادنش به طبيعت زندگى دنيا و مقدرات الهى مى نگارد تا آرامش پيدا کند.امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه به پنج نکته مهم اشاره مى کند:نخست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پيشى نمى گيرى»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِق أَجَلَکَ).اشاره به اينکه تا اجل قطعى انسان فرا نرسد، حوادث خطرناک نمى تواند او را در کام خود فرو برد و هنگامى که فرا رسد تأخير در آن ممکن نيست. همان گونه که قرآن فرموده است: «(ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّة أَجَلَها وَما يَسْتَأْخِرُونَ); هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمى گيرد و از آن عقب نخواهد افتاد».(3)البته اين اشاره به اجل حتمى است و به آن معنا نيست که انسان در مقابل اجل معلق بى پروايى به خرج دهد و خود را گرفتار کند و بى دليل در کام خطر فرو رود.در دومين نکته مى فرمايد: «(و نيز) آنچه قسمت تو نيست روزى تو نخواهد شد»; (وَلاَ مَرْزُوق مَا لَيْسَ لَکَ).اشاره به اينکه اگر انتظار نعمتى داشتى و به سبب عوامل ناخواسته از آن محروم شدى نگران نباش، چون روزى تو نبوده است و حتى با تلاش و کوشش هم به آن نمى رسيدى، هرچند گمان مى کردى امکان وصول به آن وجود دارد. اين سخن تسلى خاطرى است براى تمام کسانى که گرفتار محروميت هايى ناخواسته در زندگى مى شوند و چه بسا صفحه زندگى آنها را تيره و تار مى سازد. اگر به اين نکته توجّه داشته باشند که چنين چيزى هرگز براى آنها مقرر نشده بوده و امکان دسترسى به آن حاصل نبوده، نگرانى آنها برطرف مى شود، هرچند اين سخن به آن معنا نيست که انسان سعى و تلاش و مديريت و تدبير را براى رسيدن به نعمت هاى بيشتر فراموش کند.قرآن مجيد مى فرمايد: «(أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا); آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مى کنند؟! ما معيشت آنها را در زندگى دنيا در ميان آنها تقسيم کرديم».(4)در سومين اندرز به نکته مهم ترى اشاره مى کند و مى فرمايد: «بدان دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو»; (وَاعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَکَ وَ يَوْمٌ عَلَيْکَ).سراسر تاريخ بشر گواه اين معناست که غالب انسان ها به خصوص شخصيت ها و صاحبان مقامات برجسته دوران هاى مختلفى در زندگى داشته اند; گاهى در اوج قدرت بودند و گاه در نهايت ضعف و ناتوانى. به هنگامى که در اوج قدرت بودند هرگز باور نمى کردند روزى گرفتار چنان زندگى نکبت بارى شوند و گاه که ضعيف و ناتوان بودند به فکرشان خطور نمى کرد که روزى بر اوج قدرت بنشينند.توجّه به اين حقيقت سبب مى شود که انسان از حوادث روزگار و فراز و نشيب آن هرگز نگران نشود و کاسه صبرش لبريز نگردد و زمام اختيار از دست ندهد و بداند که هيچ يک از حوادث روزگار پايدار نيست.اين جمله به قدرى در کلمات دانشمندان و ادبا مشهور شده که به صورت ضرب المثلى در آمده است.شاعر فارسى زبان مى گويد:روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد *** چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار داردشاعر بلندآوازه ديگر مى گويد:چرخ گردون گر دو روزى بر مراد تو نگشت *** دائماً يکسان نماند حال گردون غم مخورابويعقوب خريمى در اين زمينه اشعارى دارد که مطلعش اين است:هَلِ الدَّهْرُ إلاّ صَرْفُه وَنَوائِبُهُ *** وَسَرّاءُ عَيْش زائِل وَمَصائِبُهُيَقُولُ الْفَتى ثَمَّرْتُ مالي وَإنَّما *** لِوارِثِهِ ما ثَمَّرَ الْمالَ کاسِبُهُيُحاسِبُ فِيهِ نَفْسَهُ في حَياتِهِ *** وَيَتْرُکُهُ نَهْباً لِمَنْ لا يُحاسِبُهُآيا دوران زندگى جز تغييرات و حوادث ناگوار و شادى هاى زوال پذير و مصيبت ها چيز ديگرى هست؟جوان مى گويد: اموالم را به ثمر رساندم در حالى که آنچه را به ثمر رسانده براى وارث مى نهد.خودش با دقت در حيات خود اموالش را محاسبه مى کند; ولى آن را به صورت اشياى غارت شده اى براى کسانى مى گذارد که حساب و کتابى در آن ندارند.(5)سپس در چهارمين نکته براى تأکيد بر نکته قبل مى فرمايد: «اين دنيا سراى متغير و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مى افتد)»; (وَأَنَّ الدُّنْيَا دَارُ دُوَل(6)).همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَتِلْکَ الاَْيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ); و ما اين روزها (ى پيروزى و شکست) را در ميان مردم مى گردانيم (و اين طبيعت زندگى دنياست)».(7)تاريخ جهان و حتى تاريخ معاصر و آنچه با چشم خود در زندگى کوتاهمان ديده ايم گواه اين معناست; پيرمردهايى را سراغ داريم که گاه چندين شاه، نخست وزير و رئيس جمهور را در عمر خود ديده اند که يکى پس از ديگرى بر اريکه قدرت تکيه زده اند.آن گاه در پنجمين و آخرين اندرز مى فرمايد: «آنچه از مواهب دنيا، قسمت توست به سراغ تو مى آيد، هرچند ضعيف باشى و آنچه بر زيان توست گريبانت را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى»; (فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا عَلَيْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ).اين سخن در واقع برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: «(وَإِنْ يَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَإِنْ يُرِدْکَ بِخَيْر فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ); و اگر خداوند (براى امتحان و مانند آن) زيانى به تو رساند، هيچ کس جز او نمى تواند آن را بر طرف کند، و اگر اراده خيرى براى تو کند هيچ کس مانع فضل او نخواهد شد، آن را به هر کس از بندگانش بخواهد مى رساند و او آمرزنده و مهربان است».(8)اشتباه نشود. همه اين تعبيرات براى اين است که از حرص و آزمندى انسان پيش گيرى کند و در محروميت ها به او دلدارى دهد، زيرا بخش مهمى از زندگى انسان در مسير حرص و آز صرف مى شود و بخش ديگرى صرف تأسف بر پاره اى از محروميت ها مى گردد. اين نصايح عامل بازدارنده اى در برابر اين حالات است.امام(عليه السلام) در موارد ديگرى نيز همين معنا را به صورت هاى مختلفى بيان فرموده از جمله در کلمات قصار حضرت در نهج البلاغه آمده است: «الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَرِزْقٌ يَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ; روزى دو گونه است: روزى که تو به سراغ آن مى روى و روزى که آن به سوى تو مى آيد حتى اگر به سوى او نروى به سراغ تو خواهد آمد».(9)شاعر عرب در اين باره مى گويد:لِکُلِّ امْرِئ رِزْقٌ وَلِلرِّزْقِ جالِبٌ *** وَلَيْسَ يَفُوتُ الْمَرءَ ما خَطَّ کاتِبُهُ(10)هر انسانى روزى دارد و هر روزى روزى رسان و آنچه را دست تقدير براى انسان نوشته است از بين نخواهد رفت و به او خواهد رسيد.اين در حالى است که در آيات و روايات ديگر به تلاش و کوشش معتدل و عاقلانه براى تأمين نيازمندى هاى زندگى دعوت شده است تا افراد به اميد اينکه روزى مقدر شده و تقسيم دقيقى براى آن است تن به بيکارى و وادادگى ندهند و دست از تلاش و کوشش باز ندارند، سربار جامعه نشوند و جامعه را به رکود و عقب افتادگى نکشانند.قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَأَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعى); اينکه براى انسان چيزى جز (حاصل) سعى و کوشش او نيست».(11)در روايت معروفى نيز آمده است: «از کسانى که دعايشان مستجاب نمى شود کسى است که سالم و قادر باشد، در خانه بنشيند و عرضه دارد خدايا به من روزى ده. به او گفته مى شود: مگر به تو دستور تلاش معاش داده نشد; «ثَلاَثَةٌ تُرَدُّ عَلَيْهِمْ دَعَوْتُهُمْ ... وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَقَالَ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيُقَالُ لَهُ أَ لَمْ أَجْعَلْ لَکَ السَّبِيلَ إِلَى طَلَبِ الرِّزْقِ».(12)*****پي نوشت:1. عبدالله بن عباس، عموزاده پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و اميرمؤمنان على(عليه السلام)، از دانشمندان بزرگ امت و از علاقه مندان به امام است. شرح حال او را به طور مبسوط ذيل نامه 41 آورده ايم.2. سند نامه: به گفته صاحب کتاب مصادر نهج البلاغه در ذيل کلمات قصار 396 اين کلام را صاحب کتاب تحف العقول (حسن بن على بن شعبه که کمى پيش از سيّد رضى مى زيسته) با تفاوتى آورده است (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 284) و جمله «الدهر يومان...» به صورت ضرب المثلى در ميان ادباى عرب در آمده است. در کتاب تمام نهج البلاغه اين نامه با اضافاتى آمده است که بخشى از اين اضافات در کتاب نثر الدرّ محقق آبى و بخش ديگرى از آن در کتاب اسعاف الراغبين که در حاشيه کتاب نورالابصار شبلنجى آمده، چاپ شده است (تمام نهج البلاغه، ص 771).3. حجر، آيه 5.4. زخرف، آيه 32.5. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 60.6. «دُوَل» جمع «دَولة» به معناى چيزى است که در حال تغيير و گردش و انتقال از کسى به ديگرى است و حکومت را از اين جهت دولت گفته اند که هر چند صباحى دست شخص يا اشخاصى است.7. آل عمران، آيه 140.8. يونس، آيه 107.9. نهج البلاغه، کلمات قصار، 379.10. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 61.11. نجم، آيه 39.12. کافى، ج 2، ص 511، ح 3.
از جمله نامه هاى امام (ع) به عبد اللّه بن عباس:اين بخش از نامه هاى امام (ع) موعظه است. و در اين موعظه چند نكته را خاطرنشان ساخته است:1- پيش از فرا رسيدن اجل نمى ميرد. چون اجل همان وقت معينى است كه خداوند مى داند زيدى در آن وقت مى ميرد، و امكان ندارد، زيد، پيش از آن بميرد، زيرا لازمه آن تبديل علم خداوند به جهل است و آن هم غير ممكن است.2- آنچه را كه روزى او نشده، به او نمى دهند: يعنى آنچه را كه خداوند مى داند كه روزى وى نيست محال است كه نصيب او بشود، به همان دليلى كه بيان كرديم.3- به وى آگاهى داده است كه روزگار دو روز است: روزى كه به سود اوست و آن روزى است كه منافعى چون لذّت و كمالات دارد، و روزى كه به زيان اوست و آن روزى است كه براى او زيانهايى همچون درد و گرفتارى و پيامدهاى آن را همراه دارد. و همين است معناى اين كه دنيا خانه اى است كه دست به دست مى گردد، همان طورى كه خداوند متعال فرموده است: «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قرح مثله».4- او را آگاه ساخته است بر اين كه آنچه از خوبى دنيا سهم او باشد با همه ناتوانى اش هر چند چيز گرانى باشد به او مى دهند، به خاطر اين كه از علم خداوند گذاشته است كه به او برسد و همچنين آنچه از شر دنيا به او مربوط باشد، هر چند توانمند باشد، نمى تواند آن را از خود دفع كند.از ناتوانى و توانايى ياد كرده است تا بفهماند كه تمامى امور و همه روزيها مربوط به مدبّر داناست، اوست كه تمام اينها را افاضه مى كند و به وجود آورنده وسائل همه و ناظم وجود تمامى اينها اوست، قسمت كننده كمالات و بخشنده كمال خير و يا شر به كسى به مقدار استعدادش، اوست گاهى موجود زنده اى ناتوان است در صورتى كه روزى فراوان نصيبش مى گردد. و همين ناتوانى اش يكى از اسباب زمينه ساز براى زيادى روزيش مى شود، و به عكس گاهى نيرومند است امّا همين نيرومندى يكى از وسايل محروميتش مى گردد. و خداوند ما فوق همه است و بر همگان احاطه دارد و او روزى دهنده و بسيار تواناست.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 20، ص: 399
المختار الواحد و السبعون و من كتاب له عليه السّلام الى عبد اللّه بن العباس:أمّا بعد، فإنّك لست بسابق أجلك، و لا مرزوق ما ليس لك و اعلم بأنّ الدّهر يومان: يوم لك، و يوم عليك، و أنّ الدّنيا دار دول، فما كان منها لك أتاك على ضعفك، و ما كان منها عليك لم تدفعه بقوّتك. (72625- 72584)المعنى:بعد ما انتشر الاسلام و ورد الخراج و الغنائم كالسيل إلى الحجاز، مال جمع من الصحابة إلى ادّخار الأموال و تحصيل الثروة و الجاه، و قد حذّرهم عليه السّلام من الاغترار بالدنيا و زخارفها و ملأ أسماعهم بالمواعظ الشافية في الخطب و الكتب و منها هذا الكتاب الّذي أرسله إلى ابن عبّاس ليكون عظة و إرشادا للناس، و نبّه فيها على أنّ الرزق و الأجل أمران مقدّران مرزوقان و أنّ إقبال الدنيا و إدبارها على كلّ أحد لا يكون بالكسب و الجهد و أنّ كلّ ما هو آت قريب.الترجمة:از نامه اى كه آن حضرت بعبد اللّه بن عبّاس نگاشت:أمّا بعد، براستى كه تو از اجل مقدّر پيشدستى نتوانى، و آنچه را از آنت نيست روزى نگيرى، بدانكه روزگار دو هنگامه است، روزى بسود تو و روزى بزيانت، دنيا خانه ايست كه دست بدست مى گردد آن هنگامه كه از آن تو است تو را آيد گر چه بينوا باشى و آن هنگامه كه بر زيان تو است بر سرت چرخد و نتوانى بنيروى خود جلوش را بگيرى.